1

مروری بر کتاب نظریه تاریخ شفاهی

تألیف و ترجمه
آزاده نوردی


«تاریخ شفاهی» به مثابه ابزاری است اساسی برای هر پژوهشگری که تاریخ گذشته نزدیک را مطالعه می‌کند. این دانش یا فن، در زمره رشته‌های نوین دانشگاهی و حوزه‌های مطالعاتی مدرن است. گرچه تاکنون آثار متعددی در این قالب انتشار یافته و مخاطبان زیادی نیز جلب خود نموده‌است، اثری که به چهارچوب‌های تئوریک و مبانی نظری این گونه بپردازد کمتر دیده شده‌است. شاید یکی از علل این امر، بین‌رشته‌ای بودن و گسترده بودن آن در دو حوزه تاریخ و ادبیات است.
تاریخ شفاهی نه تنها در ایران، بلکه در جهان به ویژه پس از جنگ جهانی دوم گسترش بیشتری یافته و نمونه‌های موفقی از آن هر ساله منتشر می‌شود که مخاطبان بسیاری هم دارد؛ سربازانی که به خانه برگشتند یا سیاستمدارانی که روزگارشان به سر آمده، خاطرات خود را نقل کرده و از روزهایی سخن گفته‌اند که تا پیش از آن برای دیگران رمزآلود بود. کشف تجربیات نویی از زندگی بشر در موقعیت‌های مختلف به ویژه در جنگ که همه ما را با انسان جدیدی آشنا می‌کند، عمدتاً بیشترین انگیزه برای مخاطبان این دسته از آثار است.
در کنار این تجربیات، آثار متعددی نیز برگرفته از این آثار با رویکردهای مختلف به دیگر زبان‌ها منتشر شده است. «نظریه تاریخ شفاهی» نوشته لین آبرامز از جمله آثاری است که تلاش دارد به بررسی چهارچوب‌های این گونه ادبی بپردازد. لین آبرامز، متولد 1960، استاد تاریخ مدرن و رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه گلاسکو است. حوزه تخصصی وی تاریخ زنان و روابط جنسیت در بریتانیا از قرن هجدم است، اما از او تاکنون سه اثر منتشر شده که «نظریه تاریخ شفاهی» از جمله آنهاست. این کتاب حاصل تدریس او به دانشجویان کارشناسی در دانشگاه گلاسکو است که به گفته او، ترکیبی است از کاربرد عملی فنون تاریخ شفاهی همراه با تحلیل‌های نظری نتایج آن.
این کتاب، اولین اثری است که نگاهی جامع و منظم به نظریه تاریخ شفاهی افکنده و اطلاعات تئوریک لازم را در قالبی سهل‌الوصول در دسترس خواننده قرار می‌دهد. این کتاب در هشت فصل برپایه مضامینی بنیادین از جمله تبدیل رویه عملی به نظریه، خصوصیات تاریخ شفاهی، خود، ذهنیت و بیناذهنیت، خاطره، روایت، هنراجرا و قدرت و توانمند سازی، شکل گرفته‌است. هر فصل توضیح روشن و عامه فهمی از روش‌های مختلف نظری را ارائه می‌دهد، آن‌ها را با مثال‌هایی از زمینه غنی تاریخ شفاهی منتشر شده نشان می‌دهدو پیشنهادهایی عملی پیش روی مورخ شفاهی می‌نهد. علاوه بر آن این کتاب حاوی واژه نامه اصطلاحات و مفاهیم کلیدی نیز می‌باشد. کتابی که آبرامز نوشته است، ترکیبی است از مطالعه نظریه‌پردازان و مشاهدات پزشکان و همچنین نمونه‌های گسترده‌ای از آثاری در زمینه تاریخ شفاهی از سراسر جهان. می‌توان گفت این اثر، نخستین توصیف تلفیقی از نظریه تاریخ شفاهی است. برای مورخان، متخصصان و دانشجویان حوزه تاریخ شفاهی چه آنان‌که باتجربه هستند و چه تازه کار در این رشته، مطالعه این کتاب بسیار سودمند خواهد بود. در نهایت این که «نظریه تاریخ شفاهی» نوشته لین آبرامز از جمله آثاری است که تلاش دارد به بررسی چهارچوب‌های این گونه ادبی بپردازد. انتشار این کتاب مورد استقبال بسیاری از استادان حوزه ادبیات و تاریخ جهان قرار گرفته است.
خوشبختانه کتاب «نظریه تاریخ شفاهی» نوشته لین آبرامز با ترجمه علی فتحعلی آشتیانی از سوی انتشارات سوره مهر در شمارگان 1250 نسخه و در 421 صفحه منتشر و روانه بازار کتاب شده است.




پیشینه و چالش‌های تاریخ شفاهی

_____________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________

تاریخ شفاهی مفهوم و مصداقی سهل و ممتنع دارد؛ از این رو هنوز جایگاهی متزلزل در بین شاخه‌های مختلف و سنت‌های متنوع تاریخنگاری دارد. از سویی به جهت آسان‌نمایی آن همگان تمایل به آزمودن طبع خویش در این دانش نوپای نقلی دارند و از سوی دیگر، آکادمسین‌های متبحر در این علم، حیثیتی عقلی و البته استعلایی برای آن قائل هستند. آنچه در این میان مسلم است این که برای ترسیم و تصویر و تصور برخی از جنبه‌های رویدادهای تاریخی، ناگزیر باید به روایت‌های شفاهی افراد از آن وقایع تکیه و بسنده کرد. همین امر در عین حال ممکن است بر سر راه این دانش به عنوان دیسیپلین مستقل دانشگاهی چالشی جدی ایجاد کند که غلبه بر آن چندان سهل و آسان نباشد. به هر روی همچون هر شاخه معرفتی نوظهور، باید در این زمانه آنقدر تدقیق و تحقیق نمود که به‌تدریج پایه‌های نظری و مبانی عملی مستحکمی برای آن فراهم آمده و در میان دیگر معارف بشری جایگاهی درخور پیدا کند. مقاله پیش رو نگاهی دارد به مقومات اصلی تاریخ شفاهی و برخی فرصت‌ها و تهدیدهایی مربوط بدان. از این فرصت استفاده کرده از خوانندگان خاطرات سیاسی که دستی در دانش تاریخنگاری شفاهی دارند دعوت می‌کنیم که با دامن زدن به چنین مباحثی بر غنای تئوریک «تاریخ شفاهی» در فضای فکری ایران امروز بیافزایند.

_____________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________

پیشینه و چالش‌های تاریخ شفاهی

آزاده نوردی
پژوهشگر تاریخ
حقوق و قضا

وقتی عبارت تاریخ شفاهی به کار برده می‌شود، هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که این دو واژه حامل مفهومی دقیق و موشکافانه هستند. هر چقدر مدرنیته راه خود را در زمان باز کند و پیش بیاید، جریانی از گذشته هم همچنان روان خواهد بود. این روایت‌ها و گزارش‌ها که از گذشته تا حال توسط حافظان و حاملان سنت به ما رسیده‌اند، به نام تاریخ شفاهی موسوم‌اند. لازم به تذکر است که هر روایتی قابل قبول نیست و نمی‌توان آن را در زمره تاریخ شفاهی قرار داد؛ بلکه ناقلان این روایات، باید به لحاظ فرهنگی متقن و موثق باشند. اگر بخواهیم تعریفی مختصر از تاریخ شفاهی ارائه دهیم، باید بگوییم که تاریخ شفاهی گفت‌وگویی قاعده‌مند و آگاهانه بین دو نفر درباره ابعادی از وقایع گذشته است که از نظر هر دوی آن‌ها دارای اهمیت تاریخی است و برای تبدیل شدن به سند و ماندگاری آن، ضبط و ثبت می‌شود. هر چند مکالمه در قالب مصاحبه اتفاق می‌افتد یعنی یک طرف-مصاحبه‌گر- سؤالاتی را از طرف دیگر-موسوم به مصاحبه‌شونده یا راوی- می‌پرسد، اما تاریخ شفاهی اصولاً یک دیالوگ یا گفت‌وگوست. این‌که چه سوالاتی پرسیده شود که به صورتی ماهرانه باعث حل معمایی تاریخی گردد یا فایده‌ای از این دست داشته باشد، بستگی دارد به مصاحبه‌گر. قصه‌های دوران‌ گذشته و ماجراهایی را که امروزه گردآوری و منتشر می‌شوند می‌توان ذیل مدخل تاریخ شفاهی قرار داد؛ همچنین است مصاحبه‌های ضبط‌شده با افرادی که، به زعم مورخ یا محقق، سرگذشتی مهم برای گفتن دارند. دامنه موضوعات و عناوین مصاحبه‌های تاریخ شفاهی بسیار گسترده است و شامل هر چیزی می‌شود، از معروف‌ترین وقایع تاریخی گرفته تا خصوصی‌ترین جزئیات زندگی راوی.
در زمانی که کتابت هنوز ابداع نشده بود، اقوام برای جلوگیری از فراموشی آنچه پس سر نهاده بودند، راهی جز قول و سخن نداشتند. اینان حوادث پیرامون خود را از طریق کلام شفاهی خود پخش و نشر می‌کردند. اندک اندک خط، پدید آمد و رفته رفته افرادی که شعور تاریخی‌شان یک استعداد محسوب می‌شد، سر برآوردند. اینان شروع به نوشتن گزارش‌های دست اول دیگران از وقایع کردند تا در تاریخ ثبت و به آیندگان منتقل شود. معمولاً این رویداد زمانی رخ می‌نمود که بازیگران اصلی آن واقعه چیزی نمانده بود که ترک صحنة روزگار کنند.
این تلاش‌ها برای ثبت و ضبط روایات دست اول از وقایع گذشته هرچند بسیار ارزشمند بودند اما به سخاوتمندانه‌ترین تعاریف ممکن، تنها می‌توان آن‌ها را تاریخ شفاهی نامید. درحالی‌که شیوه‌های استخراج اطلاعات از مصاحبه‌شوندگان و ثبت آن‌ها کم و بیش دقیق بودند اما فقدان دستگاه‌های ضبط صوت و تصویر یا دیجیتال موجب شده بود تا اتکای زیادی به یادداشت‌برداری توسط عامل انسانی وجود داشته باشد که همین امر صحت کار و قابلیت اطمینان بدان را با تردید مواجه می‌ساخت.
سنّت‌های شفاهی مبتنی بر تحرکات فرهنگی است و تاریخ شفاهی احتمالاً مبتنی بر تجارب زندگی افراد به‌طور مجزا به نظر می‌رسد.
تاریخ شفاهی، همان‌طور که عموماً تدوین می‌شود، بسیار فردگراست. فرض می‌کند که تجربه زندگی یک انسان تنها، یا حتی بخشی از تجربه زندگی عمومی، به خودی خود مهم است یا آن‌که نمودی از پدیده بسیار مهم‌تری است که متضمن یک پایگاه اطلاعاتی برای تحقیق تاریخی به‌شمار می‌رود.
مراکز تاریخ شفاهی از شیوه‌های کاملاً متفاوتی برای طبقه‌بندی و سازماندهی منابع استفاده می‌کنند و این مسأله نشان‌دهنده فقدان روش استاندارد و پذیرفته‌شده جهانی در مراکز مذکور است. به دلیل عدم اتفاق آراء در روش-های دسترسی، هر راهنمای استانداردی در این حوزه نیازمند به‌روز شدن است. باید دید که آیا فهرست‌نویسی تاریخ‌های شفاهی بیشتر شبیه مطالب چاپی است یا آرشیوی و یا صرفاً دیداری و شنیداری. اصول فهرست‌نویسی سند و منابع آرشیوی، کتاب، منابع دیداری و شنیداری و مطالعات تاریخ معاصر و مبانی تاریخ شفاهی، زمینه‌های علمی هستند که امکان توصیف این دسته از منابع را فراهم می‌سازند. با وجود شكل‌هاي مختلفي از پروژه‌هاي تاريخ شفاهي که به آرشيو مي‌رسند، تحقيقات مصاحبه‌گر، متن پياده‌شده و متن ويرايش‌شده و فرمت‌هاي متنوع از منابع تولیدشده، خيلي كم هستند.
مورخان باید در حین استفاده از مصاحبه‌ها مانند هر منبع دیگری با نگاه نقادی به آنها نزدیک شوند-به صرف اینکه کسی مطلبی را با آب و تاب و در ظاهری قانع‌کننده بیان کرده و مدعی صحت آن بشود، نباید دربست آن را پذیرفت. به صرف اینکه کسی در صحنه وقوع واقعه‌ای «حاضر» بوده، نباید چنین تعبیر شود که «اصل واقعه» را کاملاً فهمیده است.
در سنجش راوی به عنوان منبع تاریخی باید به مواردی از این دست توجه نمود:‌

  1. نسبت او با وقایع مورد نظر
  2. سهم شخصی‌اش در بیان روایت خاصی از وقایع
  3. سلامت یا عدم سلامت جسمی و روحی او در هنگام وقوع روایت و در حین مصاحبه
  4. توجه کامل و دقتی که به مصاحبه می‌کند و انسجام درونی گزارش او
    یکی از راه‌هایی که می‌توان بر طبق آن، صحت گفته‌های راوی را تایید کرد، مقایسه گفته‌های راوی در یک مصاحبه با مصاحبه‌های دیگر در یک موضوع واحد است.
    چنانچه مصاحبه با سایر مدارک چفت و بست می‌شود و به نحوی منطقی و معقول به اعتبار آن مدارک می‌افزاید یا آنها را تکمیل می‌نماید می‌توان صحت گزارش را پذیرفت؛ اما در صورتی که با مدارک و شواهد دیگر تناقض داشته یا چفت و بست نمی‌شود، مورخ باید علت پراکنده‌گویی‌ها را پیدا کند: آیا مصاحبه‌شوندگان مختلف در هنگام وقوع رویدادهای مورد بحث در موقعیت‌های مختلفی قرار داشته‌اند؟ آیا علل خاصی وجود دارد که باعث شده است آن‌ها روایت‌های متفاوتی از یک واقعه نقل کنند؟ آیا احتمال دارد که منابع مکتوب با غرض‌ورزی نوشته شده یا به نحوی با محدودیت مواجه بوده باشند؟
    آن‌طور که پیداست تاریخ شفاهی مانند دیگر منابع نیست که بتوان بدون دردسر و اشکال، آن را مورد ارزیابی و استفاده قرار داد. مصاحبه بی‌شک یک فعل یادآوری است، و درحالی‌که خاطرات فردی ممکن است کم و بیش دقیق، کامل یا صحیح باشند، اما در مصاحبه‌ها می‌توان اطلاعات غیر دقیق و غلطی را نیز یافت. راویان غالباً در یادآوری اسامی و تاریخ‌ها اشتباه می‌کنند، وقایع پراکنده را در قالب یک واقعه واحد می‌ریزند و داستان‌هایی را که حقیقت‌شان مورد تردید است نقل می‌کنند. هر چند مورخان شفاهی می‌کوشند تا با مطالعه دقیق پیشینه و طرح سؤالات آگاهانه از راوی، داستان را بی‌نقص دریافت کنند، اما نهایتاً آنقدر که به بستر اصلی و بزرگ فعل یادآوری افراد یا چیزی که بدان می‌توان خاطره اجتماعی گفت توجه دارند، به نوسان‌های خاطرات فردی توجه نمی‌کنند.
    پس لازم است به این درک برسیم که تاریخ شفاهی صرفاً تمرینی برای کشف حقیقت نیست؛ بلکه یک واقعة تفسیری است. زیرا راوی خاطرات چند سال و دهه را در چند ساعت فشرده می‌کند و آگاهانه و ناآگاهانه آنچه را که باید بگوید، به زبان جاری می‌سازد.
    درباره تاریخ شفاهی می‌توانیم بپرسیم که چه کسی چه چیزی را به چه منظوری و تحت چه شرایطی به چه کسی می‌گوید؟
    کلام راوی و نحوه بیان او ارتباط تنگاتنگی با هویت اجتماعی او دارند. کیستی راوی در این مقوله تبدیل به یک فیلتر معرفتی برای تجارب او می‌شود. هویت نژادی نیز در گزارش‌های تاریخ شفاهی نقش مؤثری را ایفا می‌کند. هویت‌ها به هیچ وجه واحد و ثابت نیستند. این که دقیقاً «چه کسی» در حال سخن گفتن است را رابطه راوی با وقایع مورد بحث و فاصله زمانی‌اش از آن وقایع تعیین می‌نماید. بدین ترتیب دور از انتظار نیست که کارفرما و کارگران، هر یک روایت متفاوتی از اعتصاب را بیان کنند.
    مهم‌ترین عامل در ساخت مصاحبه، سؤالاتی است که مصاحبه‌گر می‌پرسد. وی درباره واقعه‌ای که از اهمیت تاریخی برخوردار است مفروضاتی را در ذهن خود دارد و سؤالاتش را بر همین اساس مطرح می‌کند که چارچوب فکری مصاحبه را شکل می‌دهد و جهت آن را مشخص می‌سازد؛ اما صرفاً سؤالات نیستند که مصاحبه‌گر با پرسیدن آن‌ها می‌تواند بر چیستی گفته‌های راوی تأثیر بگذارد. مصاحبه‌گر نیز مانند راوی دارای هویت اجتماعی است که در داد و ستد مصاحبه به میدان می‌آید و نقش ایفا می‌کند. راویان نیز مصاحبه‌گران را محک می‌زنند و در این ارزیابی ذهنی تعیین می‌کنند که پاسخ مناسب به چنین شخصی چه چیزی می‌باشد، چه باید و چه نباید بگویند.
    در تاریخ شفاهی، چیزی که گفته نمی‌شود به اندازه چیزی که گفته می‌شود اهمیت دارد، یعنی نکته یا مطلبی که راوی بد تعبیر می‌نماید، آن را نادیده می‌گیرد یا از بیانش طفره می‌رود. سکوت بر معانی متعددی دلالت دارد مانند یک سوءتفاهم ساده؛ ناراحتی از یک موضوع دشوار یا حساسیت‌برانگیز؛ عدم اعتماد به مصاحبه‌گر؛ یا قطع ارتباط معرفتیِ مصاحبه‌گر و راوی.
    شرایط مصاحبه نیز در یادآوری خاطرات راوی مؤثر است. عموماً مصاحبه‌هایی که با آمادگی قبلی مصاحبه‌گر و راوی صورت می‌گیرند به احتمال زیاد حاوی گزارش‌های کامل‌تر و مشروح‌تری خواهند بود تا مبادلات کلامی برنامه‌ریزی‌نشده و بی‌مقدمه.
    اگر بخواهیم نقطه آغاز تاریخ شفاهی را جویا شویم، بر طبق نظر عموم مورخان می‌توانیم معتقد باشیم که تاریخ شفاهی با کارهای آلن نِوینز در دانشگاه کلمبیا در دهه 1940 پا به عرصه وجود گذاشت. وی نخستین کسی بود که تلاشی قاعده‌مند و اصولی برای ضبط و نگهداری خاطراتی که از ارزش و اهمیت تاریخی برخوردار بودند، کرد و آن‌ها را برای پژوهش‌های آینده آماده ساخت.
    در زمانی‌که او روی زندگی‌نامه رئیس‌جمهور گروور کلیولند کار می‌کرد، متوجه شد که دستیاران کلیولند اسناد و مدارک شخصی مانند نامه‌ها، یاداشت‌های روزانه و خاطرات او را جمع‌آوری نکرده‌اند. این‌ها چیزهایی است که زندگی‌نامه‌نویسان برای کار خود عموماً بدان‌ها نیازمند می‌باشند. ضمن آن‌که بوروکراتیک شدن امور دولت موجب افزایش کاغذبازی شده بود و تلفن جای نامه‌نگاری‌های شخصی را می‌گرفت. در آن زمان این طور به ذهن نوینز رسید که برای تکمیل اسناد مکتوب بهتر است با شرکت‌کنندگان یا بازیگران تاریخ معاصر مصاحبه‌هایی انجام دهد. وی نخستین مصاحبه‌اش را در سال 1948 با جرج مکاننی، رهبر مدنی نیویورک، انجام داد و بدین ترتیب دفتر پژوهشی تاریخ شفاهی کلمبیا -بزرگ‌ترین مجموعه آرشیوی مصاحبه‌های تاریخ شفاهی دنیا- و جنبش تاریخ شفاهی معاصر، زاده شدند.
  5. نخستین مصاحبه‌ها در کلمبیا و دیگر نقاط به زندگی نخبگان-افراد شاخص در عرصه سیاست، تجارت، تخصص‌های مهم و اجتماع- معطوف بودند؛ اما در واکنش به جنبش‌های اجتماعی دهه 1960 و 1970 و علاقة روزافزون مورخان به تجارب و زندگی «غیر نخبگان»، دامنه تاریخ شفاهی گسترش یافت که در پی‌آمد آن، مصاحبه‌هایی با کارگران یقه‌آبی، اقلیت‌های قومی و نژادی، زنان، فعّالان سیاسی و کارگری و افرادی که زندگی‌شان معرّف یک تجربه اجتماعی خاص است به طور روزافزون انجام گرفت. صداهایی که نه از نظر تاریخی بلکه به لحاظ تاریخ‌نگاری تا مدت‌ها خاموش بودند، به کمک این نوع مصاحبه‌ها که انگیزه‌ای مشابه با مصاحبه‌های سازمان توسعه مشاغل در نسل قبل داشتند، ضبط و ماندگار شدند. تاریخ شفاهی با ضبط گزارش‌های دست اول از راویان متنوع و متعدد در نیم قرن گذشته ابعادی مردمی به اسناد تاریخی بخشیده است.
    تاریخ شفاهی از آن جا اهمیت پیدا می‌کند که مصاحبه‌های انجام گرفته در آن، دریچه‌ای از اطلاعات جدید به روی گذشته هستند و نظریات مختلفی را در اختیار مورخان قرار می‌دهند. بسیاری از کتاب‌های تاریخی ما که بعدها جنبه ادبی هم پیدا کردند، به زندگی بزرگان و اشخاص درباری و پادشاه و … پرداختند درحالی‌که مردم عادی در این تواریخ، اثری از آثارشان نیست؛ اما در مصاحبه‌های تاریخ شفاهی، اطلاعاتی درباره زندگی روزمره و ذهنیت قشری موسوم به «مردم عادی» یافت می‌شود که غالباً در منابع سنتی‌تر نمی‌توان آن‌ها را دید.
    مضاف بر آن، اکثر مردم با ذهنیتی فوق‌العاده شخصی به گذشته خود وارد می‌شوند و مدعی‌اند که مطالعه رسمی تاریخ امر ملال‌آوری است. در این جا می‌توان مدعی شد که چون مصاحبه‌های تاریخ شفاهی غالباً داستان‌های خیلی خوبی هستند و ویژگی‌های شورانگیز و تکان‌دهنده‌ای از تجارب فردی دارند، موجب جذب شنونده و خواننده می‌شوند و همدردی آن‌ها را قلقلک می‌دهند. چنانچه با دقت ویرایش و آماده شوند و تیزبینانه در قالب متن ریخته شوند، قادرند به خواننده کمک کنند تا تجربه شخصی را نیز به مثابه امری عمیقاً اجتماعی قلمداد نموده و آن را درک کند.
    درباره پاره‌ای از فواید تاریخ شفاهی سخن گفته شد اما هیچ چیز از قاعده گنج و مار و گل و خار، مستثنی نیست؛ بنابراین در مقابل فواید تاریخ شفاهی، عده‌ای استدلال آورده‌اند که چشم‌انداز شدیداً فردی و شخصی مصاحبه در تلفیق با تمرکز شاخص مورخ اجتماعی بر زندگی روزمره، عموماً به مبالغه در مورد مدخلیت فردی منجر می‌شود و ساز و کارهای قدرت سیاسی و فرهنگی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. در واقع، عجیب نیست که بسیاری از راویان، خاطرات خود از نحوة مقابله با مشقت‌های زندگی از طریق تلاش‌های فردی و سخت‌کوشی را با غرور و سربلندی به یاد می‌آورند و نمی‌شنویم که مستقیماً با آن شرایط سخت روبه‌رو شده باشند. و باید متذکر شویم که راویان به طور معمول یک گروه خودانگیخته هستند؛ گویاترین و خوداتکاترین اعضای هر گروهی-یعنی بازماندگان واقعی و خوش‌ذهن- دقیقاً کسانی هستند که به مصاحبه تن می‌دهند و تلویحاً موجب پیش-داوری می‌شوند. با این وصف، آنگاه که افراد از قدرت مانور خود با شدت و ضعف در حوزة استقلال عمل یا انطباق، ریسک، محاسبه یا ترس در بستر شرایط زندگی خود سخن می‌گویند، تاریخ شفاهی به پیچیده شدن تصورات ساده‌انگارانه درباره هژمونی یعنی قدرت نیروهای مسلط سیاسی یا فرهنگی برای کنترل اندیشه و عمل منجر می‌شود.
    تاریخ شفاهی به دلیل بی‌واسطگی و القائات هیجانی‌اش، به مثابه چیزی است فراتر از تفسیر یا پاسخگویی؛ همچون پنجره‌ای است که مستقیماً رو به احساسات و تجارب گذشته باز می‌شود. از این رو مورخی به نام مایکل فریش از تاریخ شفاهی با نام ضد تاریخ یاد کرده است. پس می‌توان نتیجه گرفت که مصاحبه‌های تاریخ شفاهی، به رغم ارزش بی‌نهایت‌شان، از دردسر هم خالی نیستند.



در باب چیستی تاریخ شفاهی

لیندا شوپس(Linda shopes)

ترجمه: دکتر حسن اکبری بیرق

منبع: historymatters.gmu.edu

نحوه استفاده مورخان از تاریخ شفاهی

مصاحبه‌های تاریخ شفاهی از آنجا که برای یک مورخ منبع دانش و اطلاعات جدیدی از روزگار پیشین بوده، نظرگاه‌های تفسیری نوینی نیز پیش روی او می‌نهند واجد ارزش فراوانی هستند. تجمیع اطلاعات دست اول درباره زندگی روزمره و ذهنیت قشری موسوم به «مردم عادی» از طریق مصاحبه، که غالباً در منابع سنتی‌تر یافت نمی­شود، نقش خاصی در غنا بخشیدن به کارهای نسلی از مورخان اجتماعی داشته‌است. همچنین تاریخ شفاهی نقش فعال افرادی را به اثبات می‌رساند که حیاتشان در شرایط بسیار سخت و رقت‌بار سپری شده است.

به گمان من ذکر تنها یک مثال کفایت می­کند: دو مورخ به نام والتر لیخت[1]  و توماس دابلین[2]  برای بررسی صنعت‌زدایی در منطقه ذغال‌سنگ آنتراسیت شمال ایالت پنسیلوانیا، تقریباً با نود مرد و زنی که در اواسط قرن بیستم و در زمان تعطیلی معادن منطقه، زندگی طاقت­فرسایی را پشت سر گذاشته بودند مصاحبه کردند. افت اقتصادی طولانی باعث تحمیل شرایط رقت‌باری بر آنها شده بود. این مصاحبه‌ها با رفتن به زیرپوست چکیده داده­های آماری و پاسخ‌هایی که گزارش‌های دولتی و اسناد و پیشینه اتحادیه‌ها و کمپانی‌ها در قالب اطلاعات حاصل از سرشماری می‌دادند آکنده از اطلاعات مفید درباره راهکارهای متنوع و عمیقاً اختصاصی و جنسیت‌محوری بودند که افراد برای تحمل این فاجعه به کار می‌بستند: مردان برای اشتغال به کار در کارخانه‌های خارج از محدوده خود مسافت‌های طولانی را طی  و غالباً نیز در طول هفته در پانسیون‌های شبانه‌روزی اقامت می‌کردند و تنها آخر هفته‌ها پیش همسر و فرزندانشان بازمی‌گشتند؛ زنان مراقبت از خانواده را برعهده داشتند و همزمان نیز به جرگه نیروی کار حقوق‌بگیر می‌پیوستند؛ خانواده‌ها به هر مشقتی بود با کمترین توقعات روزگار می‌گذراندند. برخی که تعلق­خاطر چندانی به منطقه نداشتند باروبنه خود را بسته، درمحل دیگری رحل اقامت افکندند. از این مصاحبه‌ها مشخص می‌شود که با بیکاری مردان و کاهش اقتدار آنان و اشتغال زنان که جایگاه آنان را تقویت نمود دینامیزم قدرت نیز در خانواده دستخوش تغییراتی شد و انتظارات پدر و مادرها از فرزندان را نیز به‌گونه‌ای شکل داد که مجبور بودند در شرایط اقتصادی جدید، در اندیشه زندگی و درآمدی برای خود باشند. لیخت و دابلین با جمع‌بندی آنچه که از این مصاحبه‌ها دستگیرشان شد، چنین می‌نویسند:

«تاریخ شفاهی مردان و زنان منطقه ذغال‌سنگ آنتراسیت، عموماً تصویر پیچیده و تفسیرناپذیری از بحران اقتصادی پیش روی ما می‌گذارند. فاجعه ازهم­پاشیدگی و بازسازی کامل خانواده‌ها هیچ‌یک فروپاشی اقتصاد منطقه را به طور مشخص بازتاب نمی‌داد بلکه نابرابری در همه جا به چشم می‌آمد. پیامدهای این نابرابری‌ها برای جوامع، افراد و خانواده‌های مختلف و واکنش آن‌ها به چنین تجربه دردناکی متفاوت بود. چنانچه مورخان حوزه کار و تجارت اخیراً تأکید کرده‌اند، نابرابری توسعه اقتصادی کاپیتالیستی—مثلاً گسترش صنعتی‌شدن به شیوه‌های مختلف و با عواقب و عوارض متفاوت در جوامع و حرفه‌های مختلف—و مصاحبه با کسانی که با بحران‌های بلندمدت اقتصادی در عصر مدرن مواجه شده‌اند حکایت از آن دارد که معنای نابرابری برای درک تجربه این زنان و مردان در دوران معاصر مفهوم بسیار ارزشمندی است»[3].

در یکایک مصاحبه‌ها می‌توان دریافت که تاریخ شفاهی چگونه دیدگاه‌های نوینی از گذشته به روی ما می‌گشاید؛ زیرا صدای راوی در مصاحبه به معنای واقعی کلمه برای تسلط بر روایت ماجرا با صدای مورخ دست­به گریبان می‌شود. راویان با شرح تجارب روزمره‌شان و فهماندن معنای آن تجربه درواقع تاریخ را عریان می‌کنند و انتظار دارند تا بدانیم که آن‌ها درگذشته بازیگران هدفمندی بوده‌اند. حرف زدن درباره زندگی آنها به‌سادگی در مقوله‌های پیش‌ساخته تحلیلی نمی‌گنجد.

البته تاریخ شفاهی به‌طور کامل در مقوله تاریخ اجتماعی جای نمی­گیرد. مصاحبه‌های فراوانی با سیاستمداران و هم‌پالگی‌هایشان، رهبران عرصه تجارت و نخبگان فرهنگی موجود است. این مصاحبه‌ها علاوه بر ثبت دیدگاه‌های صاحبان قدرت، غالباً به «کاسه زیر نیم‌کاسه ماجرا»، ظرایف تصمیم‌گیری، رقابت‌ها و اتحادهای شخصی و زیربنای انگیزه‌های گوناگون اقدامات عمومی که غالباً از اسناد عمومی غایب هستند، می‌رسند.

برخی از پروژه‌های مصاحبه به‌جای تمرکز بر روایت‌های فراگیرتری که شاخص مورخان اجتماعی است بر موضوعات معینی متمرکز می‌شوند- مانند خاطرات مردم از سیل، شرکت در جنگ، یا دوران حرفه‌ای یک شخصیت مطرح و مشهور. هرچند این مصاحبه‌ها قطعاً بر دامنه دانش ما می‌افزایند، بویژه که رابطه فرد با وقایع مهم اجتماعی را روشن می‌سازند؛ اما نقطه کانونی کوچک آن غالباً برای مورخان و بایگان‌ها ناامیدکننده است.

تاریخ شفاهی علاوه بر دانش و چشم‌اندازهایی که به مورخ می‌دهد از منظر دیگری نیز برای او ارزشمند است. همان‌طور که دیوید تِلِن[4]  و روی روزنزوئیگ[5]  در کتاب «حضور گذشته»[6]  به اثبات رسانده‌اند اکثر مردم با ذهنیتی فوق‌العاده شخصی به گذشته خود وارد می‌شوند و آن را همچون ثروت و سرمایه‌ای برای تحکیم هویت و شرح تجاربشان به کار می‌گیرند؛ اما درعین‌حال می‌بینیم که از عنایت به فهم و درک چیزی غیر از تجارب شخصی خود طفره می‌روند و مدعی‌اند که مطالعه رسمی تاریخ امر «ملال‌آوری» است[7]. تاریخ شفاهی به مورخ راهی را نشان می‌دهد تا این تناقض را حل کند و حتی ممکن است به جهیدن از روی مانعی که آثار تحلیلی مورخ حرفه‌ای را از تلاش‌های عادی و محدود تاریخ‌سازی جدا می‌سازد کمک نماید؛ زیرا مصاحبه‌های تاریخ شفاهی غالباً داستان‌های خیلی خوبی هستند و ویژگی خاص گزارش‌های عمیقاً شخصی و غالباً شورانگیز و تکان‌دهنده آنها از تجارب فردی موجب جذب شنونده و خواننده می‌شود و علاقه و همدردی آن‌ها را برمی‌انگیزد. چنانچه با دقت ویرایش و آماده شوند شنونده را به شکلی بی‌خطر و جذاب با بعُد متفاوتی از زندگی آشنا می‌کنند و درصورتی‌که تیزبینانه و عالمانه در قالب متن ریخته شوند، می‌توانند به خواننده کمک کنند تا تجربه شخصی را نیز به مثابه امری عمیقاً اجتماعی قلمداد نموده و آن را بفهمد.

با این وجود، برخی، البته نه بدون سبب، استدلال کرده‌اند که چشم‌انداز شدیداً فردی و شخصی مصاحبه در تلفیق با تمرکز شاخص مورخ اجتماعی بر زندگی روزمره عموماً به مبالغه در مورد مدخلیت فردی منجر می‌شود و سازوکارهای قدرت سیاسی و فرهنگی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. در واقع، جای شگفتی نیست که بسیاری از راویان، خاطرات خود از طرز مواجهه با دشواری‌های زندگی از طریق تلاش‌های فردی و سخت‌کوشی را با غرور و سربلندی به یاد می‌آورند و نمی‌شنویم که مستقیماً با آن شرایط سخت روبه‌رو شده باشند؛ و باید متذکر شویم که راویان به طور معمول یک گروه خودانگیخته هستند؛ گویاترین و خوداتکاترین اعضای هر گروهی یعنی بازماندگان واقعی و خوش‌فکر، دقیقاً کسانی هستند که به مصاحبه تن می‌دهند و تلویحاً موجب پیشداوری می‌شوند. با این اوصاف، آنگاه که افراد از قدرت مانور خود با شدت و ضعف در حوزه استقلال عمل یا انطباق، ریسک، محاسبه یا ترس در بستر شرایط زندگی خود سخن می‌گویند، تاریخ شفاهی به پیچیده شدن تصورات ساده‌انگارانه درباره قدرت نیروهای مسلط سیاسی یا فرهنگی برای کنترل اندیشه و عمل، منجر می‌شود.

تفسیر تاریخ شفاهی

مصاحبه‌های تاریخ شفاهی، به رغم ارزش بی‌مانندشان، فارغ از دردسر هم نیستند. گرچه راویان از سوی خود سخن می‌گویند اما گفته‌‌های آنان چنین خصوصیتی ندارد. طُرفه اینجاست که تاریخ شفاهی به خاطر عینیت و بی‌واسطگی‌اش ما را دچار اشتباه می‌کند؛ رویکردی که مورخی به نام مایکل فریش[8]  از آن به «ضد تاریخ» یاد کرده است؛ یعنی توجه به تاریخ شفاهی به خاطر بی‌واسطگی و القاعات هیجانی‌اش، به مثابه چیزی فراتر از تفسیر یا پاسخگویی، همچون پنجره‌ای که مستقیماً رو به احساسات و … رو به معنای تجارب گذشته باز می‌شود[9].  مورخان باید در حین استفاده از مصاحبه‌ها مانند هر منبع دیگری با دیدی انتقادی به آن‌ها بنگرند؛ به صرف اینکه کسی ماجرایی را با آب و تاب و به شکل و شمایلی قانع‌کننده بیان کرده و مدعی صحت آن شود، نباید دربست آن را پذیرفت. به صرف اینکه کسی درصحنه وقوع واقعه‌ای «حاضر» بوده نباید چنین نتیجه­گیری شود که «اصل واقعه» را کاملاً  درک کرده است.

بررسی اعتبار و وثاقت راوی و اثبات پذیری گزارش او نخستین گام در سنجش و ارزیابی یک مصاحبه است. در ارزشیابی راوی به‌مثابه منبع تاریخی باید به مواردی از این قبیل توجه نمود:‌ نسبت او با وقایع مورد نظر، سهم شخصی‌اش در بیان روایت خاصی از وقایع، سلامت یا عدم سلامت جسمی و روحی او در هنگام وقوع واقعه و در حین مصاحبه، همچنین توجه کامل و دقتی که به مصاحبه می‌کند و انسجام درونی گزارش او. می‌توان گفته‌های راوی در یک مصاحبه را با مصاحبه‌های دیگری که به همین موضوع پرداخته‌اند و مدارک مستند مرتبط با آن موضوع مقایسه نمود و بدین ترتیب گفته‌های او را راستی­آزمایی کرد. چنانچه مصاحبه با سایر مدارک همخوانی داشته و به نحوی منطقی و معقول به اعتبار آن مدارک می‌افزاید یا آنها را تکمیل می‌نماید می‌توان صحت گزارش را پذیرفت؛ اما درصورتی‌که با مدارک و شواهد دیگر تناقض داشته یا جفت و جور نمی‌شود، مورخ باید ریشه این پراکنده‌گویی‌ها را پیدا کند: آیا مصاحبه‌شوندگان مختلف در هنگام وقوع رویدادهای موردبحث در موقعیت‌های مختلفی قرار داشته‌اند؟ آیا علل خاصی وجود دارد که باعث شده است آنها روایت‌های متفاوتی از یک واقعه نقل کنند؟ آیا احتمال دارد که منابع مکتوب با غرض‌ورزی نوشته شده یا به نحوی با محدودیت مواجه بوده باشند. آیا ممکن است وقایع میانجی مانند تغییرات ایدئولوژیکی در فاصله زمانیِ وقوع رویدادها تا زمان مصاحبه یا گزارش‌های فرهنگی مردمی از وقایع مورد بحث بر خاطرات مصاحبه‌شوندگان تأثیر گذاشته باشند؟ روزنامه‌نگاری به نام کالوین تریلین که در سال 1977 درباره تأیید صلاحیت گریفین بِل برای تصدی منصب دادستانی کل آمریکا تحلیل می‌نوشت کنایه یک وکیل سیاه‌پوست را نقل کرد که گفته بود اگر همه سیاستمداران سفیدپوستی که می‌گویند در پشت صحنه مشغول تلاش برای اجرای عدالت نژادی هستند واقعاً در کلام و عملشان صداقت داشتند، «پشت صحنه خیلی شلوغ می‌شد». به همین شکل، ترور جان اِف کِنِدی نه‌تنها دیدگاه‌های بعدی آمریکائیان درباره او را متحول ساخت بلکه حتی بر یادآوری تصورات قبلی آنها نیز تأثیر نهاد و خاطراتشان را دچار تغییراتی کرد. با وجود این که کِنِدی با حدود 7/49 درصد آرا در پاییز سال 1960 به ریاست‌جمهوری آمریکا انتخاب شد تقریباً دوسوم آمریکائیان بعد از ترور او وقتی از رأی به نامزد موردنظرشان سؤال می‌شد می‌گفتند که به کندی رأی داده بوده­اند[10].

درواقع، تناقضات و عدم انسجام میان مصاحبه با افراد و همین اشکالات بین مصاحبه‌ها و دیگر شواهد و مدارک، همگی حاکی از ماهیت ذاتاً ذهنی تاریخ شفاهی هستند. تاریخ شفاهی صرفاً منبع دیگری نیست که مانند دیگر منابع تاریخی بتوان آن را بدون دردسر و مشکل مورد ارزیابی قرارداد، زیرا در این صورت دومین مغالطه‌ای که فریش موفق به کشف آن شده است اثبات می‌شود؛ یعنی رویکرد «تاریخ بیشتر» به تاریخ شفاهی که مصاحبه را «مواد خام» تلقی می‌کند و «آن را تا سطح شواهد و مدارک دیگری که باید درون آسیاب نظارتی مورخ انداخته شود، پایین می‌آورد.»[11] مصاحبه بی‌شک یک عمل یادآورانه است و درحالی‌که خاطرات فردی ممکن است کم‌وبیش دقیق، کامل یا صحیح باشند، اما مصاحبه‌ها اگر نگوییم آغشته به دروغ محض هستند اما  اطلاعات غیردقیق و غلطی را نیز در آنها می‌توان یافت. راویان غالباً در یادآوری اسامی و تاریخ‌ها دچار اشتباه می‌شوند؛ وقایع جسته و گریخته را در قالب یک واقعه واحد می‌ریزند و حکایاتی را که اصالتشان محل تردید است بازگو می‌کنند. هرچند مورخان تاریخ شفاهی می‌کوشند تا با مطالعه دقیق پیشینه و طرح پرسش­های آگاهانه از راوی، داستان را بی عیب و ‌نقص بازسازی کنند، درنهایتا آن‌چنان که به بستر اصلی و بزرگ فعل یادآوری افراد یا چیزی که بدان می‌توان خاطره اجتماعی گفت توجه دارند به نوسان‌های خاطرات فردی توجه نمی‌کنند. آلساندرو پورتلی در مقاله‌ای که شاید بیش از دیگر مقالات تاریخ شفاهی مورد استناد واقع شده در تحلیلی هوشمندانه و حیرت‌انگیز چراییِ تناقض در ذکر تاریخ، مکان و علت مرگ لوئیجی تراستولی، کارگر یکی از کارخانه‌های فولاد ایتالیا را بیان می‌کند. در گزارش‌های شفاهی متعدد از مرگ این مرد ایتالیایی که در سال 1949 و در جریان اعتراضات کارگری به پیمان ناتو به قتل رسید تاریخ، مکان و علل متفاوتی بازگو شده است. واقعیات مرگ تراستولی در روایات راویان دستکاری و تحریف شد تا به زعم آن‌ها برایشان قابل درک و قابل هضم بشود؛ یا به قول پورتلی، «اشتباهات، چیزهای من درآوری، افسانه‌بافی و از این قبیل به ما کمک می‌کنند تا از پوسته ظاهری حقایق عبور نموده و معانی آن‌ها دست یابیم»[12].

پس لازم است به این درک برسیم که تاریخ شفاهی صرفاً تمرینی برای کشف حقیقت نیست بلکه یک واقعه تفسیری است زیرا راوی خاطرات چند سال و دهه را در چند ساعت فشرده می‌کند و آگاهانه و ناآگاهانه آنچه را که باید بگوید و نحوه بیان آن را انتخاب می‌نماید. تعداد منابع و آثاری که درباره پیچیدگی‌های تفسیری مصاحبه‌های تاریخ شفاهی تولید شده‌اند رو به افزایش است که در بخش کتاب¬شناسی این مقاله به برخی از آن‌ها اشاره شده است. در این آثار را‌هکارهای کشف معنای تاریخ شفاهی به وفور بیان شده‌اند. در اکثر این آثار گزاره‌ای بدین مضمون تکرار شده که مصاحبه درواقع گزارش داستان گونه ای از گذشته‌ای است که در زمان حال بازگو می‌شود، به عبارتی فعل یادآوری که تاریخ مورد روایت و مقطع زمانی یا لحظه راویت در شکل‌گیری آن مؤثراند. هر مصاحبه واکنشی است به یک شخص و مجموعه سؤالات خاص و همچنین به نیاز درونی راوی به درک معنای تجربه‌اش. چیزی که بیان می‌شود منبعث از عادات زبان‌شناختی و مفروضات فرهنگی راوی است و از این رو تبلور هویت، خودآگاهی و فرهنگ است. به زبان ساده باید بپرسیم که چه کسی چه چیزی را به چه منظوری و تحت چه شرایطی به چه کسی می‌گوید. هرچند نمی‌توان این سؤالات را هنگامی که در مصاحبه‌ای معین به کار می‌روند به طور مجزا بررسی نمود اما در اینجا آن‌ها را تک‌تک مورد بررسی قرار می‌دهیم تا نمایی کلی از موضوعات و سؤالات مطروحه در مصاحبه به شما ارائه داده باشیم.

چه کسی سخن می‌گوید؟

کلام راوی و نحوه بیان او ربط وثیقی با هویت اجتماعی او دارند. کیستی راوی در این مقوله تبدیل به یک فیلتر معرفتی برای تجارب او می‌شود. مورخان فمینیست با تشخیص تفاوت‌های تجارب اجتماعی مردان و زنان بدین نکته اشاره کرده‌اند که زنان بیش از مردان در شرح زندگی‌نامه‌هایشان به وقایع مهم و برجسته دوران زندگی اهمیت می‌دهند مثلاً بین واقعه دیدارهای قبل از ازدواج با همسرانشان و زمان تولد فرزندانشان رابطه برقرار می‌کنند. از طرف دیگر، مردان عموماً مایل‌اند وقایع‌نگاری‌های شخصی خود را به وقایع عمومی مانند جنگ، انتخابات و اعتصابات پیوند بزنند. چنانچه گوین اِتِر لوئیس گفته است، روایات زنان آکنده از احساس «شکسته‌نفسی، اجتناب از منظر اول شخص مفرد، ذکر موفقیت‌های شخصی در حد کم و اشارات پنهان و زیرکانه به قدرت شخصی است».[13] هویت نژادی نیز در گزارش‌های تاریخ شفاهی نقش مؤثری را ایفا می‌کند. اسکات الزورث در مطلبی که درباره شورش‌های نژادی سال 1921 در تولسا نوشته بود عبارت «تبعیض نژادی خاطره» را وضع می‌کند تا تفاوت نحوه یادآوری این واقعه دهشتناک در بیان سفیدپوستان و سیاه‌پوستان را به شکل مشخص توصیف نماید[14]. این یک الگوی شاخص است که از اختلافات نژادی عمیق در آمریکا حکایت می‌کند. سفیدپوستان در مصاحبه‌ها یا اصلاً چیزی درباره اعضای گروه‌های اقلیت به یاد نمی‌آوردند و یا می‌گفتند که ما باهم کنار می‌آمدیم، اما اقلیت‌ها دیدگاه‌های متنوع‌تر و غیر خوش‌بینانه‌تری درباره سفیدپوستان ابراز می‌کردند. مصاحبه با سیاستمداران و شخصیت‌های سرشناس مشکلات خاصی دارد. هرچند نگرانی آن‌ها درباره حیثیت و آبرویشان از دیگران بیشتر نیست، اما تسلط آنان بر سخن و توانایی منحرف کردن پرسش­ها در بیشتر موارد به ارائه روایت‌هایی سطحی و نچسب منجر می‌شود. قاعده عمومی این است که هرچه مدت­زمان بیشتری از دوری شخصیت موردنظر از انظار عمومی گذشته باشد پاسخ‌های صادقانه‌تر و خردمندانه‌تری به پرسش­های مصاحبه‌گر خواهد داد.

از سبک و شیوه‌هایی که «افراد» مختلف برای نقل روایت خود در زمینه تاریخ شفاهی بهره می­برند، می‌توان فهرست بلندبالایی  تهیه کرد. بااین‌وجود، هویت‌ها به‌هیچ‌وجه واحد و ثابت نیستند. این‌که دقیقاً «چه کسی» در حال سخن گفتن است را رابطه راوی با وقایع موردبحث و فاصله زمانی‌اش از آن وقایع تعیین می‌نماید. بدین ترتیب دور از انتظار نیست که کارفرما و کارگران هر یک روایت متفاوتی از اعتصاب را بیان و یا ثبت کنند، اما اعضای یک اتحادیه کارگری نیز بسته به سود و زیانشان بعد از اعتصاب، تفاوت دیدگاه‌های سیاسی و احترامشان به مرجع قدرت، یا تفاوت سطح تحملشان در برابر بی‌نظمی‌های ناشی از اعتصاب می‌توانند با یکدیگر متفاوت باشند. با انبساط یا انقباض دورنمای فکری، کسب تجربه‌های جدید که انسان را وادار به تجدیدنظر در دیدگاه‌هایش می‌کند و بسترهای کنونی که درک انسان از وقایع گذشته را شکل می‌دهد دیدگاه‌های آنان نیز در طول زمان دستخوش تغییر می‌شود. همه اینها اجزای «چه کسی حرف می‌زند» است.

[1] Walter Licht

[2] Thomas Dublin

[3] Thomas Dublin and Walter Licht, “Gender and Economic Decline: The Pennsylvania Anthracite Region, 1920-1970, Oral History Review 27 (Winter/Spring 2000): 97.

[4] David Thelen

[5] Roy Rosenzwieg

[6] The Presence of the Past

[7] -Roy Rosenzweig and David Thelen, The Presence of the Past: Popular Uses of History in American Life (New York: Columbia University Press, 1988)

[8] Michael Frisch

[9] Michael Frisch, A Shared Authority: Essays on the Craft and Meaning of Oral and Public History (Albany: State University of New York Press, 1990), 159-160

[10] Calvin Trillin,“Remembrance of Moderates Past,» New Yorker (March 21, 1977): 85; quoted in Cliff Kuhn, “’There’s a Footnote to History!’ Memory and the History of Martin Luther King’s October 1960 Arrest and Its Aftermath, Journal of American History 84:2 (September 1997): 594; Godfrey Hodgson, America In Our Time (New York: Random House, 1976): 5.

[11] Frisch, 159-160.

[12] Alessandro Portelli,“The Death of Luigi Trastulli: Memory and the Event, in The Death of Luigi Trastulli, pp. 1-26; quoted material is from p. 2.

[13] Gwen Etter-Lewis, “Black Women’s Life Stories: Reclaiming Self in Narrative Texts, in Sherna Berger Gluck and Daphne Patai, eds. Women’s Words: The Feminist Practice of Oral History (New York: Routledge, Chapman & Hall, 1991), 48; quoted in Joan Sangster,“Telling Our Stories: Feminist Debates and the Use of Oral History, in The Oral History Reader, Robert Perks and Alistair Thomson, eds. (London: Routledge, 1988), 89.

[14] Scott Ellsworth, Death in a Promised Land: The Tulsa Race Riot of 1921 Baton Rouge: Louisiana State University Press, 1982.




مبنا و معنای تاریخ شفاهی

در گفتگوی حسن اکبری بیرق با غلامرضا ظریفیان

‌ ضمن سپاسگزاری از این که وقت شریف خود را در اختیار فصلنامه خاطرات سیاسی قراردادید مایلم در آغاز بحث، تعریف خودتان را از مقوله تاریخ شفاهی به‌عنوان یک دیسیپلین دانشگاهی ارائه کنید تا بعد به مسائل دیگر برسیم.
تشکر می‌کنم از فرصتی که برای من فراهم شد تا درباره تاریخ شفاهی سخن بگویم. قبل از اینکه به چیستی تاریخ شفاهی بپردازیم باید به این مسأله اشاره‌کنم که تاریخ شفاهی ذیل مفهوم بزرگ‌تر و دیرینه است و سابقهٔ بسیار طولانی دارد و آن درواقع فرهنگ شفاهی است. فرهنگ شفاهی شاید یک سابقه همزاد با انسان داشته باشد؛ انسان، یا به تعبیر ارسطو حیوان ناطق، از بدو پیدایش خود تلاش کرده مکنونات قلبی و یافته‌ها و احساسات و عواطف خود را به شکلی بروز و ظهور بدهد؛ خوب از ابتدا که در غار بوده سعی کرده به شکلی برداشت‌های خود را در سنگ‌نوشته‌ها و دیوارها بنویسد و بعد هم به اشکال مختلف کوشیده حالات جسمی‌اش و درواقع زبان بدن و احساسات و عواطف خود را منتقل کند تا اینکه رسیده به فرهنگ مکتوب که شاید هزاران سال طول کشیده اما اساساً بافرهنگ شفاهی زندگی می‌کرده است و میراث، عواطف، یافته ها و خواسته‌هایش را سینه‌به‌سینه منتقل می‌کرده و تا به امروز هم فرهنگ شفاهی جایگاه خود را حفظ کرده و بسیاری از ملت‌ها دارند و خود جامعه ما به‌شدت تحت تأثیر فرهنگ شفاهی است و فرهنگ شفاهی آن وسیع و عمیق‌تر از فرهنگ مکتوب آن است بنابراین ذیل تاریخ شفاهی تحت عنوان فرهنگ شفاهی قرار می‌گیرد. به‌طور مثال اگر ما بخواهیم سابقه‌ای از تاریخ شفاهی، البته نه به شکل علمی آن؛ بلکه به شکل عامیانه و عمومی آن، پیگیری کنیم، باید آن را در اسطوره‌ها بجوییم. اسطوره‌ها اساساً تاریخ ماقبل مکتوب هستند و بشر آن‌چه را که می‌اندیشیده و پرستش می‌کرده، بیم‌ها، امیدها و آرزوهای خود را در اسطوره‌ها منتقل کرده است؛ درواقع دوره تاریخی از زمانی شروع می‌شود که بشر توانایی این را می‌یابد که تاریخ خود را تا حدی مکتوب کند و اسطوره‌ها درواقع پیش‌قراولان تاریخ شفاهی هستند. در بخش عظیمی از فرهنگ بشری، حتی در فرهنگ مدرن می‌توانیم رگه‌ها و رده‌هایی از اسطوره‌ها را در اشکال مختلف جستجو کنیم که در این راستا، کارهایی بسیار جدی هم انجام‌شده است.
تاریخ شفاهی به شکل رسمی و مدرن یا کلاسیک آن و دیسیپلین دانشگاهی، خیلی جدید است؛ ؛ درگذشته ما چنین دیسیپلینی را در شکل علمی آن نداشتیم. مثلاً دهه 1940 ما با تاریخ شفاهی روبرو هستیم. بسیاری از روایت‌ها، امری سیال و جاری بوده و چیزی به نام تاریخ شفاهی، امری است مدرن و جدید و هنوز هم با وجود توسعه‌ای که پیداکرده، به یک‌رشته قطعی دانشگاهی تبدیل نشده است. برخی از دانشگاه‌ها به آن توجه کرده‌اند و برخی هم به آن توجه نکرده‌اند؛ بلکه آن را در آکادمی تاریخ خود، لابه‌لای مواد درسی گنجانده‌اند و نه به‌عنوان یک‌رشته. برخی از دانشگاه‌ها نیز، مانند دانشگاه‌های آمریکایی از جمله: هاروارد یا دانشگاه کلمبیا، آن را به‌عنوان یک‌رشته تخصصی دیده‌اند. در ایران، به‌عنوان ذیل یکی از گروه‌های تاریخ در دانشگاه اصفهان، حدود 10 سال است که ردپایی از تاریخ شفاهی را در بخش دانشگاهی می‌بینیم؛ در غیر این صورت هنوز هم آکادمیسین‌های تاریخی، تاریخ شفاهی را به‌عنوان یک امر علمی قطعی، موردپذیرش قرار نداده‌اند، ولی به‌هرحال به دلیل توانایی‌ها و قوت‌هایی که تاریخ شفاهی دارد، خودش جای خود را باز می‌کند و موضوع شناسایی قرار می‌گیرد؛ بدین معنا که خودش دارد خود را به یک موضوع شناسایی تبدیل می‌کند. در مورد خود تاریخ شفاهی و چیستی آن، باید گفت که تاریخ شفاهی اساساً یک خصلت گفتاری دارد. در تاریخ شفاهی، دو موضوع مهم دیده می‌شود: یک موضوع، مصاحبه‌گر و موضوع دیگر، مصاحبه‌شونده است.
در تاریخ شفاهی، تلاش بر این است که گذشته را با اتکا به یک فرد زنده که در اتفاق مهمی از گذشته یا در حاشیه آن حضور داشته، به‌عنوان یک منبع دست‌اول که حادثه را در یک نسل، روایت کند، به زمان حال آورند.
کار تاریخ شفاهی این است: فردی که در متن حادثه‌ای مهم در گذشته بوده و اکنون زنده است و می‌تواند آن حادثه را روایت کند، آن گذشته را به حال آورد وگزارشی از اکنون آن گذشته در اختیار ما قرار دهد؛ یعنی اکنون را به آن گذشته پیوند بزند. این موضوع مهم می‌تواند سیاسی باشد یا تاریخی، هنری باشد و یا در هر موضوع دیگری.
در تعریف علم تاریخ نیز برخی از مورخان صاحب‌نظر معتقدند که اساساً علم تاریخ، علم روایت گذشته نیست؛ علم اکنون است. به این معنا که ما به این دلیل به سراغ تاریخ می‌رویم که تاریخ مرسوم و مألوفی را به‌عنوان تاریخ حیات اجتماعی انسان بررسی می‌کند که متکی برنوشته‌ها و اسناد است. هر چیزی نمی‌تواند موضوع تاریخ باشد؛ به‌طور مثال کوه‌ها و دشت‌ها موضوع تاریخ نیستند؛ بلکه حیات اجتماعی انسان، موضوع تاریخ است؛ حتی فرد انسان هم نیست و اگر فردی را درگذشته موردبررسی قرار می‌دهد به دلیل نقشی است که او در حیات اجتماعی بشر ایفا کرده است؛ بنابراین تاریخ، حیات اجتماعی انسان را درگذشته، به شکلی روشمند و علمی بررسی می‌کند؛ یعنی برای پرداختن به یک موضوع، روش پیدا می‌کند؛ چون می‌توان به هر شکلی به موضوع تاریخ پرداخت؛ مثلا به شکل قصه یا داستان و روایت‌های مختلفی از آن شنید ولی تفکیک علم تاریخ از غیر علم تاریخ، این است که علم تاریخ روش دارد؛ بنابراین حیات اجتماعی گذشته انسان را به شکلی روشمند بررسی می‌کند؛ اما به چه علت؟ برای فهم اکنون؛ یعنی اساساً تاریخ برای فهم اکنون است نه صرفاً برای نگاه به گذشته. گذشته را برای امروز آن می‌خواهد بفهمد. می‌خواهد آنچه را که امروز به عنوان انسان است، ادراک کند و حوادث تاریخی که صورتی در زیر دارند، می‌خواهد آن صورت زیر را برای فهم آنچه در بالا است، درک کند.
یکی از کارهای اصلی تاریخ شفاهی نیز همین است که گذشته را به اکنون پیوند می‌زند. نقش اساسی آن در جایگاه آکادمیک، صرفاً پر کردن خلأهای تاریخ مکتوب است؛ به همین دلیل هنوز در نگاه آکادمیسین‌ها، به‌عنوان یک ماده اصلی مورد توجه قرار نگرفته است؛ بلکه کمک می‌کند آنچه را که اسناد ما نمی‌توانند به‌طور دقیق، به ما گزارش دهند، از طریق تاریخ شفاهی تکمیل کنیم؛ البته به شکلی روشمند و فنی که در مورد مسائل فنی آن صحبت خواهیم کرد.
درواقع برای علم تاریخ، دانشی معین وجود دارد که با وجود قوت‌ها و ضعف‌هایی که می‌تواند داشته باشد، به علم تاریخ یاری می‌رساند. هنگامیکه شما سندی را مورد واکاوی قرار می‌دهید، آن سند برای اینکه وثاقت پیدا کند، چارچوب و اصولی دارد. به اعتبار زمان سند، گوینده آن و یا به اعتبار اسناد دیگر، می‌توان تا حدود زیادی به وثاقت یک سند دست یافت. در مورد تاریخ شفاهی، کار، دشوار است؛ زیرا به‌شدت انسانی می‌شود و به‌شدت متکثر می‌گردد و با علایق و عواطف انسان‌ها و پایگاه‌های طبقاتی آن‌ها پیوند می‌خورد؛ بنابراین به دست آوردن وثاقت آن، کار بسیار دشواری است و به همین دلیل هم هست که تا الان در ایران، مورخین زبده، هنوز زیر بار وثاقت تاریخ شفاهی به‌عنوان یک امر آکادمیک نرفته‌اند؛ هرچند که آغاز این کار از آمریکا، در حدود سال 1948 بوده و نونز این علم را پایه‌گذاری کرده و سپس آن را گسترش داده است. پس از آن انجمن تاریخ شفاهی شکل می‌گیرد که تبدیل به یک انجمن بین‌المللی می‌شود و امروزه در دانشگاه کلمبیا، بزرگ‌ترین آرشیو تاریخ شفاهی دنیا راداریم و بعد از این به سمت هاروارد و برخی از دانشگاه‌های معتبر دنیا می‌رود و بعد از آمریکا به سمت اروپا می‌آید و از اروپا به سمت استرالیا و ژاپن می‌رود؛ بنابراین برای آن‌ها مسأله تاریخ شفاهی مسأله بسیار مهمی به حساب می‌آید که دامنه آن نیز از تاریخ بیرون می‌زند و ابعاد آن از تاریخ فراتر می‌رود و به سمت تاریخ نهادها و تاریخ آموزش می‌رود.
در اصل، آغاز تاریخ شفاهی آکادمیک نیز با تاریخ دانشگاه پیوند می‌خورد؛ البته پیش از آن در جنگ‌های شمال و جنوب، بیشتر خاطرات نظامی‌ها را جمع می‌کردند، مجموعه زیادی هم از این خاطرات، جمع‌آوری شده است ولی آن‌ها را جزء تاریخ شفاهی، به معنای علمی آن به حساب نمی‌آورند؛ چون نه مصاحبه‌گر به نحوه مصاحبه خیلی مسلط بوده و نه مصاحبه‌شونده در موقعیت خوبی قرارگرفته بوده است که ابعاد آن اتفاقی که با آن درگیر بوده، خوب منعکس شود؛ بنابراین در اصل تاریخ شفاهی با تاریخ دانشگاه شروع می‌شود؛ یعنی با تاریخ خود دانشگاه و تاریخ توسعه علم؛ ولی بعد ابعاد مختلفی پیدا می‌کند؛ ازجمله ابعاد نظامی، هنری، تاریخ سینما و تئاتر و سپس از شکل نخبگی خارج می‌شود و به سمت تاریخ عامیانه و فهم تاریخ عامیانه پیش می‌رود؛ البته در دستگاه آکادمیک. یکی از دلایل آن این است که ما از دهه 1960 در اروپا و آمریکا با جنبش‌های اجتماعی روبرو هستیم و خود این جنبش‌های اجتماعی، جنبش‌های عامه هستند؛ بنابراین فهم این جنبش‌های اجتماعی، نیاز دارد به اینکه از طریق تاریخ شفاهی، بتوانند با رهبران جنبش‌ها روبه‌رو شوند؛ بنابراین پای تاریخ شفاهی، به جنبش‌های اجتماعی باز شد و بخش آکادمیک بود که این جنبش‌های اجتماعی را رصد کرد و کوشید به چیستی آن دست یابد؛ بنابراین تاریخ شفاهی دو پایگاه مهم دارد: یکی مصاحبه‌گر و دیگری راوی و مصاحبه‌شونده.
با توجه به تعریف تاریخ شفاهی که گفتیم، حادثه‌ای در گذشته را از طریق انسانی زنده، به اکنون پیوند می‌زند- این حقیقت تاریخ شفاهی است- بحث بسیار مهم است که مصاحبه چگونه و در چه فضایی و با چه ادبیاتی انجام گیرد. مصاحبه‌گر حتماً باید سناریو داشته باشد و با آن حادثه آشنا باشد تا بتواند در گفتگو با روایت‌کننده، در بزنگاه‌ها، سؤالات دقیق بپرسد؛ همچنین باید از ابزار و تکنیک‌هایی برخوردار باشد تا آن چیزهایی که ضبط می‌کند، صرفاً ضبط‌صوت نباشد چون در تاریخ شفاهی، سکوت‌ها خیلی وقت‌ها مهم‌تر از خود گفته‌ها هستند.
زبان بدن و توقف‌ها و حتی تصویر چهره که گاهی اوقات شکل عاطفی پیدا می‌کند، گاهی شکل نوستالژیک پیدا می‌کند یا صورت گریه و شادی می‌یابد، همه این‌ها جزئی از احصاء تاریخ شفاهی هستند و بدون این‌ها تاریخ شفاهی به‌خوبی نمی‌تواند منعکس شود.
تاریخ شفاهی فقط صوت نیست؛ بلکه مصاحبه‌گر باید بتواند همه حالات را تا جایی که می‌تواند با تکنیک و تکنولوژی مناسب که صوتی و تصویری است، منعکس کند. باید کیفیت صدا خوب باشد که بتواند دقیق و به خوبی صدا را منعکس سازد و آن سکته‌ها و سکوت‌ها را به خوبی نمایان کند؛ درعین‌حال بتواند در بزنگاه‌ها پاسخ‌های دقیق ارائه دهد و درجاهایی که ابهامات بسیار وجود دارد، بکوشد آن ابهامات را رفع کند؛ وقتی تناقضی به وجود آمد، باید بتواند این تناقض را حل کند و راه‌حلی برای آن بیابد.
در تاریخ شفاهی، حرف‌های بی‌ربط بسیاری زده می‌شود؛ چگونه می‌توان میان این حرف‌های بی‌ربط، پیوندی با حرف‌های باربط، برقرار کرد؟ بسیاری از این حرف‌های بی‌ربط اتفاقاً به هم ربط دارند، ولی شما چگونه می‌توانید اتصال و لولاهایی در تاریخ شفاهی ایجادکنید؟ این مصاحبه‌گر است که می‌تواند این نقش را به‌خوبی ایفا کند و لولاها را از حرف‌های بی‌ربط به حرف‌های با ربط وصل نموده و در بزنگاه‌ها، شجاعانه پرسش کند؛ زیرا گاهی اوقات افرادی که مصاحبه می‌کنند موقعیتی خاص دارند و مصاحبه‌گر باید شجاعت لازم را داشته باشد که در بزنگاه‌ها، بدون اینکه بهراسد، راوی را مورد پرسش جدی قرار دهد.
درعین‌حال روایتی که فرد تعریف می‌کند، اگر او را به فضایی نوستالژیک برد، مصاحبه‌گر باید بداند چطور او را از آن فضای نوستالژیک بیرون بیاورد. باید مراقب باشد که او را به مرز دفاع نیندازد چون وقتی انسانی در معرض دفاع قرار می‌گیرد، دیگر وثاقت تاریخ شفاهی دچار خدشه می‌شود؛ بنابراین باید مراقب بود که او در معرض دفاع قرار نگیرد یا در معرض کینه‌ها و درگیری‌های جناحی واقع نشود.
صورت احساسی درست مصاحبه‌گر در این زمینه، این است که باید احساس بی‌طرفی کند و مصاحبه‌شونده باید بتواند به او اعتماد کند. مصاحبه‌گر باید بداند چگونه راوی را به سمت جزئیات ببرد زیرا پرداختن به جزئیات مسأله‌ای مهم است؛ جزئیات است که کمک می‌کند شما پازل‌ها را با توانایی، به سمت مسائل مهم و تعیین‌کننده ببرید.
فضایی که گفتگو می‌کنند باید در چه شرایطی باشد؟ به‌طور مثال اگر راوی خسته است او را رها کند و نخواهد هر چه سریع‌تر به مقصد برسد. باید صبوری کند تا زایش رخ دهد. مصاحبه‌گر باید مثل یک ماما مراقب باشد که طفل نه دیر به دنیا بیاید و نه زود. او نباید عجله کند و خود نقش بر هم زننده آن نظم منطقی را نداشته باشد؛ به همین دلیل تکنیک مصاحبه و اینکه چطور باید مصاحبه کند، در بحث ژورنالیسم خود، بحث بسیار مهمی است.
در مرحله اول، نقش مصاحبه‌شونده و مصاحبه‌گر بسیار مهم می‌شود. مرحله دوم، محیط، فضا و زمان است که وقتی این‌ها به‌خوبی رخ داد، مرحله سوم شروع می‌شود که مرحله پردازش است. چگونه پیاده کردن آن، بسیار فنی است و با پیاده کردن یک مصاحبه معمولی فرق دارد.
چگونه استانداردهای پیاده کردن را به کار ببرد و چگونه مکث‌ها و سکوت‌ها و توقف‌ها را بیاورد؟ به‌هرحال در برخی جاها مصاحبه‌گر باید با ویژگی‌های زبان‌شناختی آشنا باشد چون شما با ادبیات و مفاهیمی برخورد می‌کنید؛ مثلاً شما دارید با فردی محلی مصاحبه می‌کنید و یک لفظ و یک تمثیل و یک‌ضرب المثل، ده‌ها پیام دارد و شما باید بتوانید آن را بفهمید. ممکن است بدفهمی‌های مختلفی در این بین پیش بیاید؛ بنابراین مصاحبه‌گر باید به مفاهیم زبانی مسلط باشد و درعین‌حال مصاحبه‌گر در آن زمینه باید بتواند با افراد مختلفی گفتگو کند و بعد این مسائل را در کنار هم بگذارد و آرایش قضیه را انجام دهد که چگونه آن‌ها را در کنار هم قرار می‌دهد تا خواننده بتواند یک تصویر درست داشته باشد. در تاریخ هم همین است؛ تقریباً می‌توان گفت حقیقت عریان در تاریخ محال است؛ ما می‌کوشیم تقرب ایجاد کنیم و سپس پردازش است که بسیار مهم می‌گردد. درنهایت بگویم که حاصل کار تاریخ شفاهی همان‌طور که گفتیم نقش مکمل را خواهد داشت.

‌ قبل از اینکه وارد مسائل فنی‌تر بشویم، سؤال من این است که در دنیای جدید که تاریخ معاصر و حتی تاریخ حدود دو قرن قبل، با توجه به مکتوبات و اسنادی که وجود دارد قابل حصول و دستیابی است، ما فرض را بر این بگیریم که مثلاً می‌خواهیم تاریخ جنگ جهانی اول را بنویسیم که بسیاری از موارد آن‌هم فیلم‌برداری شده و از آن‌ها، هم صدا داریم و هم آثار فیزیکی جنگ هنوز وجود دارد؛ اینجا تاریخ شفاهی چه نقشی بازی می‌کند؟ اینجا که به نظر نمی‌رسد خللی وجود داشته باشد و همه‌چیز مضبوط و مکتوب است و اسناد آن موجود است. اسناد فیزیکی آن موجود است؛ حتی بعضاً افرادی که در جنگ حضورداشته‌اند، خودشان خاطره نوشته‌اند. به این دلیل که شما شأنی برای پر کردن خلل در تاریخ شفاهی قائل شدید، می‌خواهم بدانم به لحاظ روش‌شناختی و نه موضوعی، نسبت تاریخ مکتوب به تاریخ شفاهی، غیر از پر کردن خلل، دیگر چه چیزی می‌تواند باشد؟
البته برای مصداق شما بحث مفصل‌تری دارم؛ در مورد خود جنگ ایران، در ارتباط با جنگ ایران بحث تاریخ شفاهی خیلی شدت گرفته و اگر کمی توضیح بدهم مشخص می‌شود که ما چقدر خلل داریم که با همان اسناد و ضبط و این‌ها کاملاً پر نمی‌شود. در مورد تاریخ شفاهی و درواقع یکی از ویژگی‌های تاریخ شفاهی، می‌گویند: تاریخ شفاهی با پرسش شروع می‌شود. شما پرسش می‌کنید؛ بنابراین تاریخ را با پرسش آغاز می‌کنید و یکی از ویژگی‌های تاریخ شفاهی این است که آغاز آن با پرسش است و این آغاز یک گفتگوی تحلیلی است؛ پس یکی از ویژگی‌هایش این است.
از دیگر ویژگی‌های تاریخ شفاهی، دموکراتیک بودن آن است. شما در تاریخ معمولی سراغ سندها می‌روید؛ سندها عموماً در اختیار چه کسانی بوده و چه کسانی تولیدکننده آن‌ها بوده‌اند؟ فرماندهان و شخصیت‌های سیاسی؛ درحالی‌که تاریخ شفاهی این‌طور نیست. در تاریخ شفاهی، در بیشتر مواقع به سراغ توده‌ها می‌روید و سراغ بسیاری از کنش‌گرانی می‌روید که کمتر دیده‌شده‌اند؛ بنابراین یکی از ویژگی‌های تاریخ شفاهی، دموکراتیزه کردن تاریخ است که بین‌الاذهانی می‌شود.
حسن دیگری که تاریخ شفاهی دارد، این است که ابعاد روانشناسی اجتماعی پیدا می‌کند و سراغ اینتردیسیپلینی‌ها می‌رود؛ یعنی البته کار تاریخ دانان همین بوده که به سراغ همین افراد بروند ولی اینجا دیگر خیلی عینی‌تر سراغ اینتردیسیپلینی‌ها می‌رود. نکته دیگر اینکه ما در تاریخ مکتوب، بیشتر با انگیخته‌ها سروکار داریم نه باانگیزه‌ها؛ درحالی‌که در تاریخ شفاهی انگیزه‌ها هم بسیار مورد واکاوی قرار می‌گیرند؛ درحالی‌که انگیزه‌ها نقش مهمی در انگیخته‌ها دارند؛ بنابراین وجوهی یا چراغ‌هایی را در گوشه‌هایی از تاریخ روشن می‌کند که ممکن است با تاریخ مکتوب دیده نشود و اصلاً امکان آن نباشد که سراغ آن گوشه‌ها و آن منطقه الفراق‌هایی برویم که نقش روانشناسی انسان‌ها است چون ما در تاریخ به سمت فهم جامعه‌شناسی حوادث می‌رویم و کمتر روانشناسی وقایع، مورد واکاوی دقیق قرار می‌گیرد و آن حفره‌ها را پر می‌کند.
اگر درست مورد تبیین قرار بگیرد، البته درعین‌حال خویشتن نما هم هست که این می‌تواند هم مثبت و هم منفی باشد. بهرحال شما سراغ کنش‌گر اصلی می‌روید و از او می‌پرسید که چه اتفاقی افتاده است و او سعی می‌کند خویشتن خود را پرزنت کند؛ مثلاً همین امروز در تاریخ آقای هاشمی رفسنجانی، من مطمئن هستم روانشناسان زیادی از همین نوشتار تاریخی می‌توانند تا حدی خویشتن آقای هاشمی را بشناسند. این، خود، امر معرفت درجه دوم است که او را از این طریق بشناسند که اصلاً او چطور حرف می‌زده، چطور برداشت می‌کرده یا چطور مسائل را رصد می‌کرده؟ آیا همه‌چیز را به خود رفرنس می‌داده؟ این‌ها چیزهایی هستند که در اسناد، خیلی مشخص نیست و به‌نوعی خویشتن‌نما است و ابعاد بسیار مهمی دارد ولی آن چیزی که هنوز موردقبول قرار نگرفته، بحث وثاقت آن است؛ چون جنبهٔ فردی و شخصی آن، خیلی برجسته می‌شود. هنوز این بخش آن،‌ که چگونه می‌شود سیطره روانشناسی افراد را در تاریخ شفاهی و وثاقت یا اعتبار حقیقت را در آن جستجو کرد، تهی مانده است. پاسخ آن را تاریخ‌شناسی و علم تاریخ جدید داده است.
اساساً تاریخ، علم روایت‌ها است و هرکسی که تاریخ را روایت می‌کند، حتی وقتی سراغ سند می‌رود، با پرسش خود و پیش‌فرض‌های خود، سراغ سند می‌رود. اصلاً تاریخ بدون پیش‌فرض نداریم. تاریخ، کمک می‌کند تا ما را تا حدودی از این پیش‌فرض‌ها برهاند و کمک می‌کند تا حدودی این پیش‌فرض‌ها را کم کند ولی اصلاً ما با تاریخ تفسیرها روبرو هستیم و هرکسی در تاریخ واردشده از کریدور ذهن خود تاریخ را دیده و گزینش‌های او متکی به حساسیت‌های خودش بوده؛ مارکسیسم رفته است سراغ تاریخ یک مذهبی. تاریخ نوع گزینشش با نوع گزینش دیگران فرق دارد؛ پس اصلاً امکان اینکه بتوانید به دنبال تاریخ بدون تفسیر بروید، وجود ندارد؛ بنابراین می‌توان تاریخ شفاهی را هم به این اعتبار، تاریخ روایت‌ها دانست.

‌ ذیل محدودیت‌های تاریخ شفاهی مانند هر علم و دیسیپلین دیگری محدودیت‌هایی وجود دارد. می‌خواهم این را مطرح کنم که اصولاً کسی که ناظر است؛ یعنی فاعل شناسایی است،وقتی به متعلق شناسایی نگاه می‌کند، به تعبیر شما از دریچه ذهن خود و از کانال ذهن خود به آن موضوع می‌نگرد. اگر این‌طور است، مورخی هم که دارد با اسناد کار می‌کند و می‌خواهد اسناد را به سخن وادار کند، او هم پیش‌فرض‌هایی دارد. چرا ما درباره وثاقت تاریخ شفاهی حساسیت به خرج می‌دهیم و همیشه یک علامت سؤال برای آن متصور هستیم و می‌گوییم از کجا معلوم، این طرف راست می‌گوید؟ از کجا معلوم این یک، فرافکنی نمی‌کند؟ از کجا معلوم که به یک نوع شیزوفرنی مبتلا نیست یا از کجا معلوم که خودش را در مرکز همه‌چیز نبیند و هزار سؤال دیگر. آیا خود تاریخ مألوف و مکتوبی که روش و موضوع و غایت دارد و با اسناد سروکار دارد، مگر این احکام بر او هم جاری نیست؟ چرا تاریخ شفاهی این‌قدر از این نظر بدنام است؟
حالا بدنام که نه و کلمه بدنام شاید درست نباشد؛ زیرا در کشورهای توسعه‌یافته مورد وثوق قرارگرفته؛ ولی اساساً مورخان، البته دانشمندان هر علمی؛ حالا مورخان به‌سختی عادت‌های خود را زیر پا می‌گذارند. این مسأله شیفت پارادایم است. اگر بخواهم بیان شمارا بابیان دیگری پاسخ دهم، می‌بینیم ده‌ها نحله فکری در رابطه بافهم تاریخ اسلام مطرح‌شده و هرکسی نگاه جدیدی به تاریخ و فهم تاریخ و دریافت تاریخ داشته است؛ ولی ابن خلدون در تاریخ، تنها ماند. همچنان پارادایم طبری تا همین اواخر تسلط پیدا کرد و حتی در بحث نظری بسیاری از مورخان ما، هنوز به نظریه‌ها، نگاه بدبینانه دارند و همچنان نگاه سند محور دارند. البته این نگاه سند محور در دورهٔ جدید، به‌نوعی نگاه پوزیتیویستی پیوست و همچنان با نگاه پوزیتیویستی دارند مسأله را می‌بینند.
تازه برای آن‌هایی که با دریافت‌های مدرن به تاریخ می‌نگرند، این حرف‌ها، حرف‌های جدیدی است. ما بحث‌های بین‌رشته‌ای و خود مکتب دانان، بحث‌ها و نگاه‌های تفسیری و هرمنوتیکی به تاریخ داشتند، بحث فلسفه علم تاریخ، این‌ها حرف‌های کاملاً جدید است و طبیعتاً تا مورخان بخواهند آن را مزه مزه کنند و کم‌کم آثار آن را در حیات علمی خود ببینند، تا کم‌کم پرسش‌ها بر همین اساس تنظیم شود و نیازها متکی بر آن تدارک دیده شود، زمان می‌برد و بقیه‌اش را باید بگذاریم که زمان، این مسأله را حل کند؛ کمااینکه اگر الان نگاه کنید، در بسیاری از دانشجویان فوق‌لیسانس و دکتری تاریخ، اساساً این پرسش‌ها به شکل جدی مطرح می‌شود. رفتن به سمت روش‌های جدید، مدل‌های جدید، نوع نگاه جدید، استفاده از مدل‌های رشته‌های مختلف جامعه‌شناختی؛ چون به‌هرحال تاریخ، خود با اینکه مستقل است ولی یک علم بین‌رشته‌ای نیز هست؛ بنابراین من فکر می‌کنم حدود هفتاد- هشتاد سال است درحالی‌که پارادایم طبری حدود هزار سال است؛ بنابراین نباید شکل تزریقی هم پیدا کند چون گاهی اوقات مدل‌ها، شکل مد پیدا می‌کند. ناگهان می‌بینیم رفتن به سمت فوکو، مد می‌شود و حالا من به‌عنوان یک استاد دانشگاه، خیلی اوقات می‌بینم که این بحث‌های تحلیل گفتمان که در بسیاری از پایان‌نامه‌های تاریخی، جامعه‌شناسی و علوم سیاسی انجام می‌شود، اساساً شکل مد پیداکرده؛ مثل مارکسیسم در دوره ما که خیلی مد بود و وقتی ما از دیالکتیک صحبت می‌کردیم، خیلی وقت‌ها من خودم نمی‌فهمیدم دیالکتیک چیست ولی چون خوشمان می‌آمد، راجع به دیالکتیک صحبت می‌کردیم بدون اینکه دیالکتیک را هضم کنیم.
بسیاری از این مدل‌ها، فقط در پیشانی پایان‌نامه‌ها تعریف‌شده و وقتی داخل متن می‌روید، می‌بینید نجویده در متن خود را جاری و ساری نکرده. به نظر من نباید عجله کنیم؛ باید بگذاریم:
سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل
این مهر را باید بگذاریم به روزگاران بفهمیم؛ چون اگر نفهمیم و به سراغ آن برویم، آثار منفی آن به‌مراتب بسیار جدی است. من گاهی اوقات به دانشجویان تاریخ می‌گویم: دانشجویان تاریخ گذشته، منابع را خوب می‌فهمیدند و می‌خواندند؛ میراث تاریخی را خوب می‌خواندند؛ زبان عربی را خوب بلد بودند؛ ابن اثیر را خوب خوانده بودند؛ بیهقی را خوب خوانده بودند؛ ولی با نظریه‌های جدید آشنایی نداشتند. بچه‌های جدید نظریه‌ها را خوب می‌خوانند؛ متون را نمی‌دانند و وقتی می‌خواهند این نظریه‌ها را به آن متون پیوند بزنند، هم این‌جا اندکی نارس است و هم آنجا خیلی عمق پیدا نکرده؛ بنابراین من فکر می‌کنم که در این پروسه منطقی، کمااینکه در 15 سال اخیر، اتفاقات خوبی در این بحث افتاده و در 10 یا 15 سال آینده می‌رویم به سمت اینکه دریافت‌های بهتری از مدل‌ها داشته باشیم و به‌خصوص از تاریخ شفاهی و تاریخ شفاهی به نظر من مخصوصاً در جمهوری اسلامی، بخشی است که با نابلدان شروع شد. این نکته را هم باید داشته باشیم: افرادی بودند که دغدغه داشتند و دوست داشتند کار تاریخی کنند ولی بلد نبودند؛ بنابراین ما مراکز اسناد بسیاری می‌بینیم که با پول‌های دولتی راه افتادند و سراغ خاطرات رفتند به ویژه انواع و اقسام خاطرات افرادی که قبل از انقلاب مؤثر بودند؛ ولی وقتی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم چقدر اشتباهات فاحش در آن‌ها وجود دارد؛ چقدر محور بودن افراد، در آن‌ها وجود دارد. خود این‌ها یکی از عوامل پس زدن افراد آکادمیک شد که نکند ما هم کاری را شروع کنیم که این‌طور بشود؛ یعنی در ایران بنیاد تاریخ شفاهی به‌خوبی گذاشته نشده است و به سمتی رفتیم که بهرحال درجاهایی تاریخ‌سازی کردیم؛ مثلاً می‌بینیم در یک حادثه مهم که فردی در آن نقش اساسی و کلیدی داشته ولی چون امروز مغضوب شده، ردپای او در آن تاریخ‌نگاری شفاهی، بسیار اندک است وکسی که محبوب است، به هر دلیلی یا موقعیت اجتماعی و سیاسی دارد، در آن تاریخ‌سازی‌ها پررنگ است؛ بنابراین، این‌یک مقدار واکنش ایجاد کرد. بخشی از آن، واکنش کسانی است که نابلد بودند و سراغ یک چنین امری رفتند، بخشی از آن با نگاه‌های سیاسی تاریخ‌سازی، سراغ این امر رفتند. من فکر می‌کنم عرصه این، در یک پروسه طبیعی بازخواهد شد و کارهای خوبی انجام گرفت. اگر بخواهم این بحث را به اتمام برسانم، می‌خواهم در مورد بحثی که در رابطه با جنگ شد، توضیحاتی ارائه دهم. ببینید وقتی جنگ شکل گرفت، برخی از دوستانی که در دفتر سیاسی اولیه سپاه بودند که برخی دوستان مستحضر هستند، آن دفتر، دفتر نسبتاً فعال و خوش‌فکری بود و خیلی هم به معنای آن زمان خود اصلاح‌طلب بودند. وقتی جنگ شکل گرفت، کسانی در آن دفتر بودند که بعضاً اهل تاریخ بودند یا به مطالعات تاریخی علاقه داشتند؛ جنگ‌های میهنی را مطالعه کرده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که این جنگ بعد از مدتی تمام خواهد شد ولی نیازمند این است که درست فهمیده شود و درست گزارش شود؛ بنابراین با همان ابزار و ادوات خیلی ابتدایی آن زمان که به خاطر دارم ضبط‌صوت‌های نیم متری بود، از عملیات ثامن‌الائمه دانشجویان خوش‌فکر مهندسی دانشگاه مفیدکه بعد دانشجو شدند، دوست داشتند به جنگ بروند ولی بحث این بود که ما بتوانیم از آن‌ها استفاده بهتری کنیم.
علاوه بر جنگیدن، یک مرکز مطالعات تحقیقات جنگ راه افتاد و البته آن زمان راضی کردن فرماندهان جنگ، خیلی کار سختی بود؛ چون فرمانده دوست داشت که آزاد و رها هرکجا که می‌خواهد برود و یک نفر با یک ضبط به دنبال او باشد و وقتی هم می‌خواهد بخوابد، کنار او قرار بگیرد. جنگ از زمانی که در بی‌سیم‌ها فراخوانده می‌شد، با فلان رمز که شروع نمی‌شد؛ وقتی شما می‌خواستید جنگی را شروع کنید، از یک سال قبل، شش ماه قبل، بحث‌های سری آن شروع می‌شد و خود اینکه چگونه این‌ها را ضبط و ثبت کنیم و درعین‌حال این‌ها، لو نرود، مساله بود؛ یعنی وقتی شما می‌خواهید یک عملیات مثل عملیات فاو را راه بیندازید، چگونه این را ثبت و ضبط کنید و درعین‌حال مراقب باشید که این‌ها افشا نشود؟ در جنگ داشتیم که برخی از مسائل ما لو رفت؛ بنابراین ابتدای امر، بسیار کار دشواری بود که فرماندهان جنگ را متقاعد کنید که ما باید کنار هر فرمانده لشکر و فرمانده تیپی، از زمانی که به ذهن فرمانده می‌آید که من می‌خواهم عملیاتی را انجام دهم و بعد به اعتبار آن‌یک قرارگاه سری راه می‌اندازد، این آدم مطمئن ما به آن جلسات برود و همه آن بحث‌های سری را ثبت و ضبط کند.
نکته‌ای که شما در مورد جنگ جهانی دوم گفتید بسیاری از جلسات سرّی ثبت و ضبط نشده، بسیاری از حرف‌ها، حرف‌های دونفره و سه‌نفره و چهارنفره بوده که وقتی عملیات انجام می‌شده، کسی کنار این فرمانده عملیات در دریا و رودخانه و بیابان و باتلاق نبوده که هر چه را که او دارد در آن زمان فرماندهی می‌کند، همان لحظه ثبت کند؛ حتی آن‌جا که دارد فحش رکیک می‌دهد، حتی این را هم ثبت و ضبط کند؛ خیلی از آن‌ها نیست و تنها جلسات رسمی ضبط شده است؛ بنابراین مرکز مطالعات و ارتباطات جنگ راه افتاد. البته آن زمان فرمانده اصلی جنگ نیز متوجه این قضیه شد و محسن رضایی، رگ چریکی داشتند و در آن زمان متوجه شدند که کار مهمی است. بهرحال این کار انجام شد. در کنار هر فرمانده لشکر و هر فرمانده تیپی، هر فرمانده قرارگاهی حتی قرارگاه اصلی، افرادی قرار گرفتند که آموزش‌دیده بودند چطور مصاحبه کنند.
بسیاری مسائل دیگر نیز بود که امکان ضبط در مصاحبه نداشت؛ مثلاً شهید باکری در قایق در حال حرکت است، حال فرمانده هم ترکش‌خورده. مصاحبه‌گر چه می‌کند؟ همان لحظه می‌نویسد، حرف‌هایی که آنجا زده می‌شود را یادداشت می‌کند؛ با دستگاه‌های آن زمان؛ بنابراین، این را پذیرفتند و اکنون چیزی بیش از پنجاه یا شصت هزار نوار ازسرّی‌ترین جلسات جنگ در اختیار است.
من به یاد دارم برخی از دوستان ما که خیلی مطمئن بودند و از بچه‌های اصلی سپاه بودند، جلسه‌ای داشتند؛ قبل از آن جلسه، یک عملیاتی لو رفته بود. راوی ما کنار آقای هاشمی بود؛ ضبطش هم همراهش. گاهی اوقات آقای هاشمی آن‌قدر عصبانی می‌شد که با پایش به این ضبط‌صوت می‌زد و آن ضبط به دیوار می‌خورد و خرد می‌شد چون احساس می‌کرد که اگر این حرف‌ها بیرون برود، چقدر آدم به‌واسطه آن ممکن است آسیب ببینند ولی با همه این مسائل، این بچه‌ها کنار فرماندهان قرار گرفتند و تحمل کردند.
البته بعدها هم خود فرماندهان پذیرفتند که یک همزاد چسبنده با خود دارند و برخی از بچه‌ها کنار فرمانده‌شان که به شهادت می‌رسیدند، آن‌ها نیز شهید می‌شدند. با همهٔ این مسائل که از ابتدا جمع می‌شوند تا انتها ولی بخشی از حرف‌ها در اتاق‌های خواب و خانه‌هایی که افراد به خانه هم می‌رفتند و بیان می‌کردند، این‌ها که ثبت نشده است ولی بسیاری ازآن‌چه به شکل ارگانیک انجام‌شده است را بچه‌ها ضبط کرده‌اند و الآن صدای باقری را از ابتدای عملیات تا انتهای آن داریم و گنجینه‌ای ارزشمند است.
درکنار این نوارها که الان به سی دی تبدیل‌شده‌اند، دفترچه‌های بچه‌ها موجود است که برخی از افرادی که شهید شده‌اند، خون آن‌ها نیز روی آن دفترچه‌ها قابل مشاهده است که دقیق تصویر شده. بحث‌ها نیز بحث‌های داستان و روایت نبوده و نمی‌خواستند فقط رشادت‌ها را بگویند، علاوه بر پیروزی‌ها، شکست‌ها، اشتباهات، حرف‌ها، حدیث‌ها، دعواهایی که در جنگ،گاهی بین فرماندهان رخ می‌داده نیز بوده است؛ مثلاً محسن فکر می‌کرده این چهار فرمانده خیلی منتقد هستند و آن‌ها را کنار می‌گذاشته. آن دعواهایی که در آن‌جا رخ می‌داده، همگی این‌ها، ثبت و ضبط‌شده است.
بیساری از بحث‌هایی که در سؤال پرسیدید، درست است؛ ضبط می‌شود اما بخش عظیمی از آن در همین گفتگوهای بین‌الاثنینی درجاهای غیررسمی مثلاً در ماشین، در کنار فرمانده‌اش بوده، فرمانده بین خواب‌وبیداری، صحبت می‌کرده، کنار او چسبیده و همه حرف‌هایی که آن‌ها دم گوشی می‌گفتند را ضبط کرده است.
حسن قضیه این بود که این بچه‌ها فقط در حد جمع‌آوری نماندند؛ درست بعد از هر عملیاتی، بچه‌ها یک گزارش دقیق از دلایل شکست یا پیروزی را به اعتبار همین گفتگوها می‌نوشتند و بعد از هر جنگی سراغ این‌ها می‌رفتند که چرا اینجا شکست خوردیم و بحث‌های انتقادی جدی با فرماندهان می‌کردند. سپس همین مکتوبات، به‌طور سری خدمت امام ارائه می‌شد؛ بنابراین آن تاریخ شفاهی با این نگاه، کار نوینی در جنگ بود و با جنگ آغاز شد و بعد نیز بسیاری از این بچه‌ها، فارغ‌التحصیل رشته تاریخ شدند و اکنون بیش از صدها کتاب درزمینهٔ مسائل جنگ از آن‌ها وجود دارد که به چه علت جنگ آغاز شد و چه فرایندی داشت؟
بحث‌ها دیگر تبلیغی یا حماسی نیست؛ بلکه بحث‌های جدی و بنیادین تحلیلی است که البته همان‌طور که گفتم، مدل آن متعلق به ما نبود و ما از روس‌ها آموختیم؛ مانعی ندارد و تجربه بشری است.

‌در مورد خاطرات مرحوم منتظری می‌خواستم سؤال کنم، خاطرات ایشان به طور کامل منتشرنشده اما آیا نقد بر خاطرات ایشان، نقدی غیر روشمند نیست؟!
بله حتی خود جمع‌آوری خاطرات هم روشمند نبوده ولی بهرحال شما می‌خواهید خاطراتی که منتشرنشده را نقد کنید؛ ببینید این آقای حسین دهباشی با پنجاه نفر از متولیان امور در زمان شاه که افراد مهمی در نظام پهلوی دوم بودند، مصاحبه کرده‌اند؛ مانند اردشیر زاهدی. بخش‌های اقتصادی آن مثل عالیخانی و افراد مختلفی بودند مثل نصر، با برخی از نیروهای ارتشی و نظامی آن‌ها؛ کاری مربوط به تاریخ شفاهی که عمدتاً هم سعی کرده‌اند روشمند باشد ولی تنها چهار جلد آن منتشر شد و جلوی بقیه آن را گرفتند. متأسفانه ما شاهد بودیم که صداوسیما اگر زاهدی، نقدی به‌نظام گذشته داشت، این بخش را انتخاب و بقیه را رها کرد که این سوءاستفاده از تاریخ شفاهی نیز در جامعه ما وجود دارد.
شاید یکی از دلایلی که به این مسأله با تردید نگاه می‌کنند، سوءاستفاده‌هایی است که در ارتباط با تاریخ شفاهی صورت می‌گیرد. بله، نقد چیزی که منتشرنشده است، قطعاً غیرعلمی و غیر روشمند است. در ابتدا باید منتشر شود و سپس موردبحث و نقادی علمی قرار گیرد.




در باب چیستی تاریخ شفاهی(۴)

لیندا شوپس

(Linda shopes)
ترجمه: دکتر حسن اکبری بیرق

منبع: historymatters.gmu.edu

نمونه تفسیر

مصاحبه
در دهه 1990 یک مربی بهداشت به نام پاتریشیا فابیانو (29)  به‌عنوان بخشی از پژوهش‌های خود در باب باشگاه دختران «پنج‌شنبه اول»(30)  با شخصی به نام خانم دُلارس بورداس کازکو از اهالی شهر مکیس‌راکس در ایالت پنسیلوانیا مصاحبه کرد. این باشگاه، به زنانی از طبقه کارگر تعلق دارد که در طول چهار دهه گذشته تاکنون در نخستین پنج‌شنبه هرماه دور هم جمع میش‌وند. فابیانو برای واکاوی ارتباط میان نظام‌های غیر رسمی حمایتی و نظام بهداشت که نشانگر احساس اتحاد و رفاه بین مردم است، با هفت تن از اعضای باشگاه مورد نظر مصاحبه‌هایی انجام داد؛ گفتگو با خانم کازکو نیز از این جمله به شمار می‌آید. او در این مصاحبه از خاطرات و تجربه‌های دوران شغلی‌اش در کمپانی دراوو (31)  که یک کارخانه صنعتی در نزدیکی مکیس‌راکس بود سخن می‌گوید.
«ژوئن 1972 بود که برای کار به کمپانی دراوو رفتم، دنبال پیشرفت نبودم، تنها می‌خواستم کمک‌خرج شوهرم باشم، چون فشار زیادی رویمان بود. اصلاً نمی‌شد با یک حقوق زندگی کرد. آخرماه چیزی برایمان باقی نمی‌ماند. از اول ماه تا آخر ماه فقط با همان چندرغاز سرمی‌کردیم. درآمد دیگری درکار نبود. باور کنید حتی نمی‌توانستیم آخر هفته‌ای به تعطیلات برویم. والری دوازده سال داشت و دیانا هم نه ساله بود که کاری نیمه‌وقت پیدا کردم. برای من خوب بود. اولش سه روز در هفته کار می‌کردم. بعد می‌دانید چه شد؟ ازمن تقاضا کردند چهار روز در هفته کار کنم. به همین منوال پیش می‌رود تا اینکه از تو بخواهند پنج روز در هفته برایشان کار کنی بی آن که تغییری در مزایایی که می‌دهند ایجاد شود. از مرخصی باحقوق که خبری نبود. آخرش به من پیشنهاد کار تمام‌وقت دادند که پیش خودم گفتم من همین الآن هم دارم پنج روز در هفته کار می‌کنم و باهاش کنار آمدم. من تمام زندگیم آنجا می‌گذشت… خیلی هم راحت بودم به همین خاطر تبدیل شدم به کارمند تمام‌وقت».

دوران شغلی او ظرف چند سال دستخوش تغییراتی شد:

«این وضع سه سال ادامه داشت تا این‌که به من پیشنهاد دادند مدیر بشم. من که از مدیریت چیزی نمی‌دانستم. قبول کردم ولی به خودم می‌گم چجوری از پسش براومدم؟ آموزش رسمی که ندیده بودم. مدرک دانشگاهی که نداشتم، اونا به من گفتن مدیر خدمات ماشین‌نویسی بشم. ده تا دختر زیر دستم کار می‌کردن. مسئولیت برنامه کارآموزی دانشجوهایی که به آموزشگاه حرفه‌ای می‌رفتن و توی دراوو کار می‌کردن هم جزوش بود. سازمان‌دهی این برنامه. مصاحبه. قبلاً برای مصاحبه‌ها آموزش رسمی ندیده بودم اما با مردم مصاحبه می‌کردم. باید بر عملکرد کارمندان نظارت می‌کردم. راهنمای شغلی می‌نوشتم. شاید یه بخشی از اون به خاطر آینه که ذاتاً استعداد سازمان‌دهی دارم. استعداد سازمان‌دهی و مدیریت یا اکتسابیه و یا با شخصیت شما عجین شده. شما کدومش رو دارین؟
الآن که به گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم که هر چهارسال تغییراتی تو زندگیم به‌وجود می‌اومد. به قسمت سیستم‌های اتوماسیون منتقل شدم که مسئولیت اتوماسیون دفاتر، آزمایش نرم‌افزار و مشاوره داشتم. خیلی شوق داشتم به دانشگاه برم و مدرک بگیرم. تصور نمی‌کردم بتونم دانشگاه رو چهار ساله تموم کنم، اما دلم می‌خواست بالاخره یه فوق‌دیپلم بگیرم. دراوو به بعضی‌ها کمک‌هزینه تحصیلی می‌داد. اول باید خودمون هزینه‌های تحصیلمون رو می‌پرداختیم و بعد اونا جبران می‌کردن. کلاس‌هام رو شروع کردم. دوازده سال طول کشید اما بالاخره فوق‌دیپلم مدیریت بازرگانی گرفتم. خودستایی نمی‌کنم اما از اینکه تونستم از پسش بربیام احساس غرور می‌کنم، آخه تموم‌وقت کار می‌کردم، خونواده هم که بود، هر وقت که احتیاج داشتن باید اضافه‌کاری هم می‌کردم…».
سپس در سال 1988 وی را اخراج کردند. بحران بیکاری باعث شد برنامه‌های زندگی او دچار بی‌نظمی شود و او را وادار کرد تا در گزینه‌هایش تجدیدنظر کند:
«بعد از شونزده سال کار در دراوو، واحد شغلی من رو حذف کردن چون کارخونه می‌خواست تعدیل نیرو بکنه. همیشه پسِ ذهنتون می‌گین کاش اخراجم می‌کردن تا می‌رفتم خونه و استراحت می‌کردم؛ اما کسی به این فکر نمی‌کنه که آگه راستی‌راستی اخراج بشه بعدش باید چیکار بکنه. به هرحال واحد اداری من رو حذف کردن و اخراج شدم. دو هفته به هم مهلت دادن. خیلی‌های دیگه که حکم اخراجشون رو گرفته بودن با عصبانیت لوازمشون رو برداشتن و محل کارشون رو ترک کردن. من هم اولش از کارخونه اومدم بیرون اما دوباره برگشتم به دفترم. همکارام از کنارم می‌گذشتن و داشتن دودوتا چهارتا می‌کردن. می‌دونستن من هم اخراج شدم اما سر درنمی‌آوردن چرا هنوز داشتم کار می‌کردم. راستش راه حل دیگه‌ای به ذهنم نمی‌رسید. خب یه پروژه‌ای دستم بود که باید تمومش می‌کردم. ظرف دو هفته باقیمونده هم تمومش کردم و بعد لوازمم رو برداشتم و رفتم. چرا؟ چون دراوو به من استفاده رسونده بود. تحصیل کردم. حقوق گرفتم. ضمن اینکه قرارداد باهاشون داشتم که پروژه آخر رو تموم کنم و همین کار رو هم کردم. طور دیگه‌ای نمی‌تونستم عمل کنم.
ولی روزی که باید از کارخونه می‌رفتم بدترین روز زندگیم بود. انگار تو یه برزخ گیر افتاده بودم. همه جا بودم و هیچ جا نبودم. به خودم می‌گفتم از این مرخصی لذت ببر. از مزایای «مهلت کاریابی» می‌تونستم استفاده کنم. یه مدتی باهاش کلنجار رفتم و صبح‌ها به‌جای ساعت هشت، ساعت هشت و نیم می‌اومدم تا توی آسانسورها میون مردم گیر نیفتم. به همین دلیل دیر می‌اومدم و ساعت چهار عصر می‌رفتم چون باید کار پیدا می‌کردم. خودم رو توی برزخ می‌دیدم. انگار هویتم رو از دست دادم؛ اما این‌جور هم نبود. من دُلارس کازکو بودم، اما بعدش قاطی می‌کردم و می‌گفتم نه! من زن استیو نیستم، من مادر والری نیستم، من مادر دیانا نیستم، من دختر جولیا بورداس نیستم. توی بد برزخی دست و پا می‌زدم، احساس بی‌هویتی می‌کردم. فقط با همین الفاظ می‌تونم اون روزا رو توصیف کنم. من حقوق بیکاری می‌گرفتم. استیو داشت کار می‌کرد و حق سنوات خدمت هم تا پایان سال بهم داده بودن. چی باعث می‌شد دنبال یه کار دیگه بگردم؟ خودم هم نمی‌دونم. دوستم جوانا می‌گفت پاک خل شدی. بتمرگ خونه‌ات؛ اما سر درنمی‌آرم. هنوز هم سر درنمی‌آرم.
ذهنم همش درگیر بود. «برم سراغ یه شغل دیگه؟» مثلاً فروشندگی. آخه من که فروشندگی بلد نیستم، چون نمی‌تونم جنسی رو بفروشم، اصلاً تو خونم نیست. نمی‌تونم به کسی دروغ بگم. خوب حساب کردم و دیدم فروشندگی به درد من نمی‌خوره. بهترین پستی که در کارخونه داشتم مسئولیت اتوماسیون دفاتر بود و بعدش مسئولیت قسمت پست صوتی و جلسات آموزشی. کم‌کم فهمیدم که وظیفه‌ام رو تو زندگی درست انجام ندادم. باید معلم می‌شدم. افسوس می‌خورم که چرا به دانشگاه نرفتم؛ اما اون وقتا عقل امروز رو نداشتم یا نمی‌دونستم از زندگی چی می‌خوام. پدر و مادرم دوست داشتن من رو به دانشگاه بفرستن، ولی من دوست نداشتم اونها تو تنگنا قرار بگیرن چون از پسِ هزینه‌هاش برنمی‌اومدن. به همین خاطر فقط شش ماه به آموزشگاه حرفه‌ای رابرت موریس رفتم. تازه بعد از اخراجم بود که فهمیدم وظیفه زندگیم رو درست انجام ندادم؛ اما اون موقع که هجده سالم بود اینا رو نمی‌فهمیدم.»(32)

تحلیل مصاحبه

یادآوری می‌کنم که کازکو تاریخچه زندگی خانوادگی و شغلی‌اش را برای پاتریشیا فابیانو تعریف کرده است. موضوع تحقیقات او به گروهی از زنان که چهل سال به‌طور غیررسمی در پنج‌شنبه‌های اول هرماه گرد هم می‌آمدند اختصاص داشت. فابیانو مصاحبه‌گر خوبی است. او خود را برای مصاحبه آماده کرده بود و هدف تحقیقاتش را برای خانم کازکو هم تشریح کرده بود تا برای مصاحبه آمادگی داشته باشد. فابیانو آشنایی طولانی مدتی با کازکو دارد و خود نیز فرد مطلعی است اما به دنیای کازکو تعلق ندارد. با این وجود، احترام عمیقی به او می‌گذارد و به باشگاهشان به دیده تحسین می‌نگرد بدین معنا که بر ارزش این محفل واقف است و قصد دارد نحوه فعالیت‌ها آن‌ها برای ارتقاء سطح بهداشت را بشناسد. فابیانو می‌کوشد تا سیر شکل‌گیری و ماجراهای این باشگاه را در یک قاب فراگیر و جامع بیوگرافی، اجتماعی و به عبارتی تاریخی قرار دهد. همین ملزومات در مصاحبه است که بین او و راوی علقه ایجاد می‌کند و صحنه را برای یک کنکاش خلاقانه مهیا می‌سازد. کازکو تلاش می‌کند به سؤالات فابیانو پاسخ‌های عاقلانه، عمیق و صادقانه بدهد و همین خصوصیت نیز بر وزانت و غنای روایت او می‌افزاید که متأسفانه در متن ویراسته مصاحبه انعکاس نیافته است. نوع سؤالات فابیانو در تحقیقش از جنسی است که کازکو را بر سر شوق می‌آورد تا در بیان زندگی‌اش از گنجینه استدلالات شخصی و اجتماعی استفاده کند و منظورش را به مصاحبه‌گر بفهماند. کازکو نیز همانند اکثر افرادی که در چارچوب متفرد مصاحبه سخن می‌گویند، خودش را در کسوت یک قهرمان معرفی می‌کند. او بازمانده قوی‌بنیه و انسان اخلاق‌گرایی است که کارش را حتی بعد از اخراج ادامه می‌دهد و به شغلی مانند فروشندگی که آلوده به‌دروغ و فریب است وارد نمی‌شود. این تحقیق بر مفروضاتی استوار شده است که یک روایت مترقی حول محور رشد اعتماد به نفس و استقلال را در ذهن مخاطب شکل بدهند. ازقضا، موضوع تحقیق قرابت عجیبی با اندیشه فمینیستی معاصر که دم از آرمان‌های زنانه و حق اشتغال زنان متأهل می‌زند، دارد. البته کازکو خودش را فمینیست معرفی نمی‌کند، اما در روایات او مفروضات و ادبیات فمینیستی موج می‌زند و آن‌گاه که هویت او با از دست دادن شغلش با چالش روبه‌رو می‌شود از گزینه‌های محدود و فرصت‌های ازدست‌رفته زندگی که به خاطر محدودیت‌های شخصی (اون وقتا عقل امروز رو نداشتم [که در سن هجده‌سالگی به دانشگاه برم]) و تنگناهای منبعث از طبقه اجتماعی خانواده‌اش (از پس هزینه‌هاش برنمی‌اومدن) بر او تحمیل‌شده است سخن می‌گوید. هرچند این مصاحبه بدون حضور اغیار و در خانه کازکو انجام‌شده است اما شباهت فراوانی با محتوا، لحن و چشم‌انداز مصاحبه‌های فابیانو با شش عضو دیگر باشگاه دارد زیرا زندگی این زنان شبیه به هم بوده است؛ اما قابل استنباط است که روایت‌های فردی آن‌ها از مکالمات و گفت‌وگوهای چهل‌ساله‌ای که درباره شکل و معنای زندگی‌شان داشته‌اند تأثیر پذیرفته است. مصاحبه‌های فابیانو این درک و تفاهم را آشکار کرد و در پیشانی ذهن آنان آورد. ارزیابی مصاحبه بدین شیوه به‌هیچ‌وجه آن را در حد و اندازه‌های لذت بردن از یک احساس خوشایند یا گفتن چیزهایی که مصاحبه‌گر مایل به شنیدن آن‌هاست پایین نمی‌آورد. همچنین دال بر این نیستند که تهی از حقیقت می‌باشند و یا همه ارزش یکسانی باهم دارند، بعضی از آن‌ها پرمایه‌تر، عالمانه‌تر و عمیق‌تر از دیگر مصاحبه‌هاست و اطلاعات بیشتری برای تحلیل‌های تاریخی در اختیار مورخ و مصاحبه‌گر یا مخاطب قرار می‌دهد. ضمن آن‌که به ما کمک می‌کند تا ماهیت ریشه‌دار، مشروط و ذهنی مصاحبه‌های تاریخ شفاهی را درک کنیم.

تاریخ شفاهی در اینترنت

فناوری‌های الکترونیکی زمینه و امکاناتی را فراهم ساخته است تا مجموعه‌های موجود تاریخ شفاهی به‌واسطه انتشار صوت و تصویر مصاحبه‌های واقعی و متن پیاده شده آن‌ها در اینترنت برای جمعیت بسیار عظیمی قابل‌دسترسی باشد. درحالی‌که عمومِ مورخان شفاهی، فرصت‌های انتشار جهانی آثارشان از طریق اینترنت را مغتنم شمرده‌اند، بسیاری از آن‌ها نسبت به سهولت دسترسی به این آثار در وب‌سایت‌ها که احتمال سوءاستفاده از مصاحبه‌های موجود را افزایش داده است، نظر خوشی ندارند. انتشار مصاحبه‌های انجام‌شده در دوران قبل از فراگیری فناوری اینترنت بدون اجازه صریح راوی موجب دردسرهای ویژه‌ای می‌شود؛ بسیاری از مورخان معتقدند که انتشار اینترنتی این مصاحبه‌ها ناقض حقوق راوی در تعیین میزان و سطح دسترسی به مصاحبه‌هایشان است. مشکل دیگر این است که هرکسی می‌تواند در فضای اینترنت هر مطلبی را با هر کیفیتی منتشر کند. صرف‌نظر از این نگرانی‌ها باید بگوییم که انتشار مصاحبه‌ها از طریق اینترنت دارای مزیت‌های متعددی فراتر از صرفِ دسترسی است. موتورهای جست‌وجوی الکترونیکی به کاربران امکان می‌دهد تا به سهولت و به‌سرعت و بدون نیاز به گوش دادن به ساعت‌ها نوار یا ورق زدن صدها یا هزاران صفحه متن پیاده شده مصاحبه‌ها مطالب منطبق با علایق خود را شناسایی و پیدا کنند. لینک‌های فوق‌متنی Hypertex منتخب یا پانویس‌های مصاحبه‌ها که با کلیک کردن روی آن‌ها می‌توان به متن کامل دسترسی یافت به خواننده امکان می‌دهد تا یک نظریه یا نقل‌قول را در متن کاملش بخواند؛ میزان دقت نویسنده یا مؤلف در حفظ انطباق صدای راوی با متن پیاده شده مصاحبه‌اش را بسنجد؛ و ارزیابی کامل‌تری از نوع تفسیر نویسنده یا مؤلف از روایت راوی به دست بیاورد. انتشار اینترنتی روایت‌ها امکانی است که بدان وسیله می‌توان شفاهی‌ات تاریخ شفاهی را استمرار بخشید و این جالب‌ترین مزیت اینترنت است. تقریباً بیست سال پیش، آلساندرو پورتلی به‌درستی گفته بود که تاریخ شفاهی در وهله اول یک پدیده شفاهی است بدین معنا که «لحن و بلندی و کوتاهی صدا و ضرباهنگ کلام مردم حاوی معانی تلویحی و اشاراتی است که در نوشتار قابل‌تفهیم نیستند… . ممکن است در عبارات راوی، بسته به آهنگ کلامش، معانی ضد و نقیضی برداشت شود که امکان تفهیم آن به شکل عینی در متن وجود ندارد، اما پیاده کننده نوار مصاحبه تا حدودی شاید با کلمات خودش آن‌ها را روشن ساخته باشد.»(33) مثلاً می‌توان به کنایه اشاره کرد که با لحن صدا می‌توان به آن پی برد نه با کلمات؛ بنابراین اگر جمله‌ای کنایه‌دار نوشته شود نمی‌توان کنایه را فهمید. به همین گونه است شنیدن گزارش‌های راوی به‌جای خواندن متن مکتوب روایت‌هایشان که باعث می‌شود تأثیر عمیق‌تر، انسانی‌تر و سه‌بعدی‌تری از سخنان آن‌ها بگیریم. پس نیازی به توضیح ندارد که انتشار اینترنتی مصاحبه‌های تاریخ شفاهی به‌احتمال‌زیاد مفیدتر از انتشار مکتوب آن‌هاست.

معرفی چند وبگاه تاریخ شفاهی

تاریخچه زندگی آمریکائیان، دست‌نوشته‌هایی از پروژه نویسندگان فدرال، 1940-1936
Library of Congress, American Memory
http://memory.loc.gov/ammen/wpaintro//wpahome.html
تصاویر و متن پیاده شده نزدیک به 2900 تاریخچه زندگی که از سال 1936 تا 1940 گردآوری شده‌اند در این سایت قابل دسترسی و استفاده است. این اسناد محصول تلاش بیش از 300 نویسنده است که با حمایت پروژه نویسندگان فدرال متعلق به سازمان توسعه مشاغل چنین دستاوردی را به ظهور رسانده‌اند. پیش‌نویس و متن نهایی هر یک از تاریخچه‌ها را در قالب‌های مختلفی روی سایت گذاشته‌اند که شامل روایت، گفت‌وگو، گزارش و تاریخ‌های شفاهی نمونه می‌باشد. در هر از این عناوین مواردی مانند خانواده، میزان تحصیلات و درآمد، شغل، گرایش‌های سیاسی، مذهب، آداب و رسوم، وضعیت سلامت روحی و جسمی و همچنین ملاحظاتی درباره فرهنگ و جامعه راوی قید شده‌اند.

آرشیوهای مجموعه‌های تاریخ شفاهی و هنر آمریکا

Smithsonian Institution, Archives of American Art
http://www.archivesofamericanart.si.edu/oralhist/oralhist.html
متن مصاحبه با بیش از 180 تن از هنرمندان رشته‌های مختلف در این سایت قابل دسترسی است که از آن جمله می‌توان به متن مصاحبه با لوئیس نِوِلسون، ریچارد دیبِنکورن و روب گولدبرگ اشاره نمود. در این پروژه کوشش شده است تا مصاحبه‌هایی با هنرمندان تگزاس و ایالت‌های جنوب غربی، شمال غربی، لاتین تبارها، سیاه پوستان، آسیایی تبارها و زنان هنرمند کالیفرنیای جنوبی انجام و روی سایت گذاشته شود. در دهه 1960 در قالب اجرای «طرح نوین و برنامه تاریخ شفاهی هنر» با 400 هنرمند مصاحبه شد که متن بیش از 50 مصاحبه نیز در این سایت قابل دسترسی و بهره‌برداری است.

برده‌زادگان: روایت‌های برده‌گان به کوشش نویسندگان پروژه نویسندگان فدرال، 1938-1936

Library of Congress, American Memory
http://Icweb2.loc.gov/ammem/snhtml/snhome.html
این سایت که محصول تلاش جمعی «واحد دست‌نوشته‌ها، متون چاپی و تصاویر» کتابخانه کنگره آمریکاست بیش از 2300 روایت اول شخص درباره اوضاع و شرایط زندگی بردگان را در خود جای داده است. این کار با حمایت پروژه نویسندگان فدرال متعلق به سازمان توسعه مشاغل در دهه 1930 انجام شد و در سال 1941 نیز از آن‌ها ریزفیلم تهیه کردند که در 17 جلد به نام «روایت‌های بردگان: تاریخ عامیانه بردگی در ایالات‌متحده آمریکا از زبان بردگان سابق» در آرشیو نگهداری می‌شوند. متن دیجیتالی هر یک از روایت‌ها حاوی نکاتی مانند نام راوی، مکان و زمان مصاحبه، نام مصاحبه‌گر، اطلاعات فهرست‌بندی و طول متن پیاده شده می‌باشد.

بایگانی دیجیتالی حقوق مدنی در میسی‌سیپی

McCain Library and Archive, University of Southern Mississippi
http://www.lib.usm.edu/~spcol/crda/index.html
در این سایت، 125 تاریخ شفاهی مربوط به جنبش حقوق مدنی قابل دستیابی است که اطلاعات آن‌ها از مرکز مجموعه تاریخ شفاهی دانشگاه میسی‌سیپی اخذ شده است. از برجسته‌ترین مصاحبه‌های موجود در این مجموعه می‌توان به مصاحبه با رهبران حقوق مدنی نظیر چارلز کاب، چارلز اِوِرز و آرون هِنری اشاره کرد. شخصیت‌های موافق و مخالف جنبش مدنی نیز از دیدگان نافذ تاریخ شفاهی پنهان نمانده و اطلاعاتی درباره برخی از آنان مانند رأس بارِنت، فرماندار نژادپرست، شخصی به نام ویلیام جِی سیمونز، رهبر شورای ملی شهروندان سفیدپوست و همچنین اِرل جانستون، رهبر تشکیلات همبستگی کشوری، برای بهره‌برداری علاقه‌مندان درج‌شده است. قطعات صوتی کوتاهی از 25 مصاحبه روی سایت قرار دارد. هر مصاحبه مشتمل بر یک سرگذشت مفصل، فهرست عناوین موردبحث، متن مصاحبه و اطلاعاتی مشروح درباره مصاحبه، مصاحبه‌گر، مصاحبه‌شونده، عناوین، مقطع زمانی و مناطق موردنظر برای مصاحبه می‌باشد.

مجموعه تاریخ شفاهی مرکز تاریخ IEEE

Institute of Electrical and Electronics Engineers, Inc
http://www.ieee.org/organizations/history_center/oral_histories_menu.html
این مجموعه مشتمل بر مصاحبه با «180 تن از متخصصانی است که دنیا را در قرن بیستم متحول کردند.» مقولاتی که در مصاحبه‌های مذکور به آن‌ها پرداخته شده عبارت‌اند از تاریخ ادغام موسسه مهندسان برق آمریکا با مؤسسه مهندسان رادیویی برای تشکیل موسسه مهندسان برق و الکترونیک (IEEE)؛ مصاحبه با مهندسان و مدیران شاخص و سرشناس برق ژاپن؛ پنجاهمین سالگرد آزمایشگاه تشعشعات MIT؛ تواریخ شفاهی آزمایشگاه‌های RCA در اواسط دهه 1970؛ و مجموعه شرکای فردریک ایی تیرمان.

مانند یک خانواده: شکل‌گیری دنیای یک کارخانه پنبه‌پاک‌کنی در ایالت‌های جنوبی

James Leloudis and Kathryn Walbert, University of North Carolina, Chapel Hill
http://www.ibiblio.org/sohp/overview.html
در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 به همت «پروژه صنعتی شدن پیرامونِ برنامه تاریخ شفاهی جنوب» صدها مصاحبه با کارگران ایالت‌های جنوبی آمریکا صورت گرفت که متن آن‌ها هم‌اکنون روی این سایت قرار دارد. مقولات گوناگونی در این سایت اضافه شده است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از مقالات مطبوعات تجاری و همچنین نامه‌هایی که کارگران کارخانه‌های پنبه‌پاک‌کنی برای بیان نحوه زندگی خود و مشکلاتشان به فرانکلین روزولت می‌نوشتند. نزدیک به 70 کلیپ صوتی 15 ثانیه‌ای تا هشت دقیقه‌ای از مصاحبه با کارگران در این سایت قرار داده شده است.

مجموعه چهارم ماه می

Kent State University
http://www.library.kent.edu/exhibits/4may95/
وقایع روز چهارم ماه می سال 1970 که منجر به کشته شدن 13 دانشجو و مجروحیت عده‌ای دیگر در محوطه دانشگاه ایالت کِنت شد محور اصلی این سایت را تشکیل می‌دهد. در این کار تلاش شده است تا برای علت وقوع درگیری‌ها، درس‌هایی که می‌توان از این واقعه آموخت و تدابیری که می‌توان برای «جلوگیری از درگیری میان مردم، گروه‌ها و کشورها» اتخاذ نمود پاسخی داده شود. از میان 132 مصاحبه‌ای که در روز چهارم می سال 1990، 1995 و 2000 انجام شده است متن 93 مصاحبه روی سایت قرار دارد.

تاریخ شفاهی در اینترنت! دفتر منطقه‌ای تاریخ شفاهی (ROHO)

Bancroft Library, University of California, Berkeley
http://www.lib.berkeley.edu/BANC/ROHO/ohonline/
متن کامل بیش از 55 مصاحبه قابل جستجو و همچنین برنامه‌هایی برای افزودن تاریخ شفاهی فارغ‌التحصیلان سیاه‌پوست دانشگاه کالیفرنیا در این سایت قابل دستیابی است. برنامه‌های پیشنهادی کنونی دربرگیرنده این موارد است: «مجموعه تاریخ دانشگاه» با محوریت جنبش آزادی بیان؛ «پروژه تاریخ شفاهی طرفداران حق رأی» مشتمل بر جملات و دیدگاه‌های دوازده تن از زنان فعال در این جنبش؛ و مصاحبه‌هایی درباره اقدامات و تدابیر درمانی شهر سانفرانسیسکو از سال 1981 تا 1984 برای مبارزه با ایدز.

آرشیوهای تاریخ شفاهی جنگ جهانی دوم متعلق به دانشگاه راتگرز

Sandra Stewart Holyoak, Rutgers History Department
http://www.fas-history.rutgers.edu/oralhistory/orlhom.htm
خاطرات مردان و زنانی که در سال‌های جنگ جهانی دوم چه در داخل و چه در خارج از آمریکا خدمت کردند در این مصاحبه‌ها روایت شده‌اند. این آرشیو از متن کامل بیش از 160 مصاحبه با فارغ‌التحصیلان دانشگاه راتگرز و فارغ‌التحصیلان دانشگاه داگلاس (سابقاً موسوم به دانشگاه زنان نیوجرسی) تشکیل یافته است. بخش عمده مصاحبه‌ها را دانشجویان دانشگاه راتگرز انجام داده‌اند. فهرستی الفبایی از مصاحبه‌ها حاوی نام مصاحبه‌گران، تاریخ و مکان مصاحبه، دانشگاه مربوطه و سال تحصیلی، منطقه جنگیِ محل خدمت و یگان مربوطه در سایت قرار دارد. همچنین کدهایی «توصیفی» در این فهرست وجود دارد که محتوای مصاحبه شامل مشاغل نظامی (مانند پیاده‌نظام و توپخانه، پرستار، دریانورد و مهندس) و مشاغل غیرنظامی (مانند هشداردهنده حملات هوایی، دانشجو، کارمند و روزنامه‌نگار) را مشخص می‌کنند.

زنان روزنامه‌نگار

Washington Press Club Foundation
http://npc.press.org/wpforal/ohhome.htm
57 مصاحبه‌شونده به نمایندگی از سه نسل زنان روزنامه‌نگار آمریکا در مصاحبه‌های تاریخ شفاهی این سایت شرکت نموده‌اند که متن کامل زندگی 41 تن از آنان قابل دستیابی است. این سه نسل عبارت‌اند از: نسل پیش از سال 1942؛ نسل جنگ جهانی دوم تا سال 1964 و نسل پس از سال 1964. زنانی که در دهه 1920 وارد حرفه روزنامه‌نگاری شدند تا نسل امروزین زنان روزنامه‌نگار در این مجموعه مورد مصاحبه قرارگرفته‌اند. همچنین افرادی که در مطبوعات، رادیو و تلویزیون به شغل خبرنگاری اشتغال داشته‌اند نیز از این قاعده مستنثنی نشده‌اند. موضوع مصاحبه‌ها حول محور مشکلات زنان در این حرفه و نحوه تأثیرگذاری آن‌ها بر این حوزه می‌باشد. مصاحبه‌ها از یک تا دوازده جلسه و هر جلسه حدود 20 صفحه را شامل می‌شود.

راهنمای تاریخ شفاهی

برنامه تاریخ شفاهی ایالت‌های جنوبی
University of North Carolina, Chapel Hill, Southern Historical Collection
http://www.unc.edu/depts/sohp/sohpnew/
«طرز کار: منابعی برای برنامه‌ریزی و اجرای مصاحبه‌های تاریخ شفاهی» شامل کتابچه راهنمای برنامه تاریخ شفاهی ایالت‌های جنوبی، قالب‌های مصاحبه این برنامه و کتابشناسی حاوی معرفی بیش از 50 منبع تاریخ شفاهی است. قالب‌های مصاحبه مشتمل بر یک برگه روی جلد، توافقنامه مصاحبه، توافقنامه مصاحبه مشروط، فرم تاریخچه زندگی و فرم کلمات مناسب است. در کتابچه راهنمای این برنامه، توصیه‌هایی درباره طراحی یک پروژه تاریخ شفاهی، نحوه اجرای مصاحبه، فهرست بندی، پیاده کردن نوار مصاحبه، یادداشت‌هایی درباره هزینه و امکانات مورد نیاز و ده نکته ویژه در مصاحبه ارائه شده است.

راهنمای گام به گام تاریخ شفاهی

Judith Moyer
http://www.dohistory.org/on_your_own/toolkit/oralHistory.html
مورخ و مدرسی به نام جودیت مایر اقدام به طراحی و تهیه این راهنمای دقیق و آموزنده تاریخ شفاهی کرده است که شامل پیشنهادها و راهکارهایی برای گردآوری و نگهداری تاریخ شفاهی می‌باشد. عناوین این راهنما عبارت‌اند از: توضیح علت و نحوه گردآوری تاریخ شفاهی، راهنمایی‌هایی برای برنامه‌ریزی و اجرای مصاحبه شامل تحقیقات مقدماتی، پیدا کردن مصاحبه‌شوندگان، انتخاب امکانات و پرسیدن سؤالات مفید. وی همچنین به چند موضوع اخلاقی و مفهومی بسیار مهم در حوزه اجرای مصاحبه تاریخ شفاهی و استفاده از آن‌ها می‌پردازد؛ مانند سؤالاتی درباره صحت مطالب و گفته‌ها، حدودوثغور تاریخ شفاهی، راهکارهایی برای غلبه بر مشکلات خاص مصاحبه و بیست سؤال برای هموار نمودن راه یادگیری مصاحبه‌گران از تجربه‌هایشان.
توصیه‌هایی برای ارزیابی سایت‌های تاریخ شفاهی
هدف و منشأ: آیا هدف سایت به روشنی بیان شده است؟ کجا؟ چگونه؟ این سایت چه هدفی را دنبال می‌کند آرشیوی است یا آموزشی یا موارد دیگر؟ آیا هدف قابل اعتماد و مفیدی است؟ آیا اطلاعات کافی در اختیار شما می‌گذارد تا بستر بزرگ‌تری را که سایت مورد نظر در چارچوب آن طراحی و راه‌اندازی شده و همچنین منطق آن را بفهمید؟ چه علتی برای استفاده از این سایت می‌توان بیان کرد؟
اعتبار: بانی و سازمان دهنده این سایت چه فرد یا تشکیلاتی است؟ چگونه متوجه آن شده‌اید؟ آیا طراحان و سازمان دهندگان این سایت افراد قابل‌اعتماد و معتبری هستند؟ آیا امکان تماس با مسئولان سایت برای طرح سؤال یا موارد دیگر وجود دارد؟
مشخصات سایت: آیا طراحی خوبی در سایت به‌کاررفته است؟ آیا می‌توانید به‌راحتی از ساختار آن استفاده نمایید؟ آیا به‌طور منظم اطلاعات تازه‌ای روی سایت گذاشته می‌شود؟ آیا گرافیک‌هایش کمکی به کاربر می‌کند یا مزاحم تمرکز او می‌شود؟ آیا لینک‌هایی به سایت‌های دیگر گذاشته است؟ آیا این لینک‌ها مفید و قابل اعتماد و متداول‌اند؟
مطالب تاریخ شفاهی در سایت: آیا در این سایت گزیده مصاحبه‌ها قرار داده شده یا خلاصه و یا صوت و متن کامل آن‌ها؟ چگونه متوجه این موضوع می‌شوید؟ آیا علت ارائه خلاصه، گزیده یا صوت و متن کامل مصاحبه‌ها در سایت بیان شده است؟ چنانچه مصاحبه‌های واقعی در سایت قابل دریافت می‌باشد آیا متن پیاده شده آن‌ها، صوت یا هر دو مقوله قابل دستیابی است؟ آیا مشخص شده است که متن یا صدای مطالب سایت تا چه میزان اصلاح یا دست‌کاری شده‌اند؟
طراحی و کیفیت فنی: مصاحبه‌ها به چه شکلی در سایت قرار داده شده‌اند؟ آیا به‌راحتی قابل دستیابی هستند؟ در صورت ارائه صدای مصاحبه، آیا باکیفیت قابل قبولی دریافت یا پخش می‌شود؟ صدا را با چه کیفیتی می‌شنوید؟ کیفیت صدا خوب است یا مشکل دارد و یا اصلاً مفهوم نیست؟ چنانچه سایت از کاربران می‌خواهد تا خاطراتشان را ارسال نمایند، چه راهنمایی‌هایی به کاربران می‌دهد؟ آیا ارسال پاسخ به‌راحتی صورت می‌گیرد یا با مشکلاتی همراه است؟ پاسخ‌ها با چه کیفیتی به کاربران ارائه می‌شوند؟
زمینه‌ای برای مصاحبه: آیا مصاحبه‌ها چه انفرادی یا یکجا دارای زمینه مناسبی هستند؟ آیا سابقه‌ای از عناوین و موضوعات مصاحبه‌ها یا راویان ارائه شده است؟ آیا درباره هدف مصاحبه‌ها، متدولوژی پروژه و مصاحبه، سوابق مصاحبه‌گران و سایر موارد اطلاعاتی به کاربران ارائه شده است؟ به عبارت دیگر، چه ابزارهایی برای ارزیابی هر مصاحبه در اختیار کاربر گذاشته است؟
جستجوی سایت و کیفیت ارزیابی: آیا فهرست یا راهنمای جستجو و پیدا کردن مصاحبه‌هایی که حامی و بنیان‌گذار آن مدنظر داشته‌اند در این سایت پیدا می‌شود؟ این راهنما یا فهرست تا چه حد کامل یا مفید می‌باشند؟ آیا قابلیت جستجوی مصاحبه‌ها برای کسب اطلاعات درباره یک موضوع ویژه یا معین وجود دارد؟ آیا در جستجوها به استنادات مفیدی می‌توان دست یافت؟ آیا در سایت مشخص شده است که مصاحبه‌ها در کدام قسمت آرشیو شده‌اند و آیا برای کاربران قابل دسترسی هستند؟ مفیدی بودن مصاحبه‌ها چقدر است؟ آیا جالب، پرمحتوا، کامل، قابل توجه، واقعی و غیره هستند؟ آیا اطلاعات منحصربه‌فردی که در جای دیگری پیدا نمی‌شود دارند؟ درمجموع، از این مصاحبه‌ها چه آموختید؟ آیا چیزهایی هستند که موجود نباشند و آروز داشتید در سایت پیدا می‌شد یا نسبت به انجام آن‌ها تدبیری اندیشیده بود؟

منتخب کتاب شناسی
Coles, Robert, Doing Documentary Work. New York: Oxford University Press, 1997
مقالاتی عالمانه و عمیق درباره اخلاقیات و معضلات مستندسازی زندگی مردم.
Dunaway, David K. and Willa K. Baum, eds. Oral History: An Interdisciplinary Reader, 2nd ed. Thousand Oaks, Calf.: Sage Publishers, 1996.
گلچینی از مقالات مهمی که در نخستین سال‌های آغاز به کار پروژه‌های تاریخ شفاهی می‌کوشیدند فهم و درک مخاطب از متدولوژی مصاحبه و پیچیدگی تفسیری روایت‌های شفاهی را تعمیق ببخشند.
Frisch, Michael. A Shared Authority: Essays on the Craft and Meaning of Oral and Public History. Albany: SUNY Press, 1991.
مجموعه‌ای از مقالات انتشاریافته مایکل فریش؛ تلاشی اندیشمندانه و قابل تحسین برای درک ارتباط بین رویه عملی تاریخ شفاهی و سیاست‌های خاطرات همگانی.
Gluck, Sherna and Daphne Patai, eds. Women’s Words: The Feminist Practice of Oral History. New York: Praeger. 1991.
تلاش‌هایی هرچند پراکنده و نامتوازن اما مهم برای پیوند دادن تاریخ شفاهی به نظریه و عملِ اندیشه و مطالعات فمینیستی.
Grele, Ronald. Envelopes of Sound: The Art of Oral History, 2nd ed. New York: Praeger, 1991.
مقالاتی مملو از نظریه‌پردازی درباره مصاحبه‌های تاریخ شفاهی و نقش آن‌ها در تبیین ایدئولوژی و خودآگاهی انسان‌ها.
. “On Using Oral History Collections: An Introduction. Journal of American History 74:2 (September 1987): 570-578.
بحث سازنده و مفیدی درباره نقاط قوت و ضعف و محدودیت‌های کاربرد تاریخ شفاهی به‌عنوان منابع تاریخی.
Hardy III, Charles and Alessandro Portelli. “I Can Almost See the Lights of Home-A Field Trip to Harlan County, Kentucky. The Journal of Multimedia History 2 (1999).
تلاش موفق نویسندگان و مؤلفان برای کاربرد «تاریخ شنیداری» و تلفیق آن با مصاحبه‌های تاریخ شفاهی، متن‌های پیاده شده، تفاسیر شفاهی و مکتوب و ارائه آن‌ها در قالب مقالاتی منسجم که در سایت زیر قابل‌دسترسی هستند
www.albany.edu/history_journals/jmmh.
Jackson, Bruce. Fieldwork. Urbana: University of Illinois Press, 1987.
متدولوژی مصاحبه از منظر فولکلور؛ این سایت به طور ویژه موضوعات تکنیکی مفیدی در اختیار کاربران قرار می‌دهد.
Jeffrey, Jaclyn and Glenace Edwall, eds. Memory and History: Essays on Recalling and Interpreting Experience. Lanham, Md.: University Press of America, 1991
گزارش روند همایش سال 1988 که با حمایت مؤسسه تاریخ شفاهی دانشگاه بایلور برگزار شد. مورخان شفاهی و روان‌شناسان شناختی در این همایش گردهم آمده بودند تا موضوع خاطره فردی و جمعی را مورد بررسی قرار دهند.
Journal of American History.
این مجله از سال 1987، شماره سپتامبر خود را به بخشی از مقالات نوشته‌شده درباره تاریخ شفاهی اختصاص داده است؛ هر یک از این مقالات می‌کوشد تا شیوه‌هایی را که مصاحبه‌های تاریخ شفاهی بدان وسیله می‌توانند تحقیقات و مطالعات تاریخی درباره یک موضوع معین (مانند جنبش حقوق مدنی، تعلیم و تربیت، زنان کشاورز و غیره) را غنا ببخشند و همچنین مجموعه‌های موجود و مهم که با موضوعاتش مرتبط می‌باشند را معرفی نماید.
Oral History Review.
مجله انجمن تاریخ شفاهی که از سال 1973 تا 1987 به شکل سالانه و از آن پس به شکل دوسالانه منتشر می‌شود و مشتمل بر مقالات، مصاحبه‌ها، مقالات انتقادی و نقادانه، نقد رسانه و کتاب مرتبط با رویه عملی تاریخ شفاهی در شرایط و بسترهای گوناگون به‌علاوه کاربرد و تفسیر مصاحبه‌ها با اهداف و اغراض گوناگون علمی و همگانی می‌باشد.
Perks, Robert, and Alistair Thompson. The Oral History Reader. New York: Routledge, 1988.
بهترین و تنها گلچین آثار انتشاریافته درگذشته درباره ابعاد و جنبه‌های نظری‌تر تاریخ شفاهی؛ حاوی مقالات و مقولاتی با برد بین‌المللی می‌باشد.
Portelli, Alessandro. The Battle of Valle Giulia: Oral History and the Art of Dialogue. Madison: University of Wisconsin Press, 1997.
مقالاتی درخشان و جذاب درباره مبادله مصاحبه‌ای یا دیالوگ همراه با مطالعات موردی با محوریت مصاحبه‌هایی درباره جنگ و جنبش‌های سیاسی.
. The Death of Luigi Trastulli and Other Stories: From and Meaning In Oral History. Albany: SUNY Press, 1991.
تحلیل‌های عمیق و بینش‌افزا از روایت‌های شفاهی که توسط یک محقق ادبی با نگاه و درکی عمیق از سیاست تاریخ و رویه‌های تاریخی نوشته شده‌اند؛ «مرگ لوئیجی تراستولی» به طرز عجیبی پراستنادترین مقاله‌ای است که درباره روایت‌های تاریخ شفاهی نوشته شده است.
Ritchie, Donald A. Doing Oral History. New York: Twayne Publishers, 1995.
راهنمای عملی برای ورود به عرصه تاریخ شفاهی مشتمل بر موضوعات و عناوین مختلف در قالب پرسش و پاسخ.
Thompson, Paul. The Voice of the Past: Oral History, 2nd ed. New York: Oxford Press, 1988.
دستورالعملی درباره برنامه‌نویسی و متدولوژی مصاحبه و مباحثی هوشمندانه و زیرکانه درباره سیاست تحقیقات تاریخی و ماهیت مدارک و شواهد تاریخی.
Yow, Valerie Raleigh. Recording Oral History: A Practical Guide for Social Scientists. Thousand Oaks, Calf.: Sage Publications, 1994.
مباحث منسجمی درباره طراحی پروژه، روش‌شناسی مصاحبه و کاربرد و تفسیر مطالب تاریخ شفاهی.

یادداشت‌ها
29-Patricia Fabiano
30-First Thursday Girls’ Club
31-Dravo
32-Patricia Maria Fabiano, “The First Thursday Girls’ Club: A Narrative Study of Health and Social Support in a Working-Class Community, (Ph.D. diss. The Graduate School of the Union Institute, 1999), 211-215.
33-Alessandro Portelli, The Death of Luigi Trastulli and Other Stories: Form and Meaning in Oral History (Albany: State University of New York Press, 1991), 47.




تاریخ شفاهی و نسبت آن با واقعیت

میترا سادات دهقانی

کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی

تاریخ شفاهی، روش استفاده از مصاحبه هدفمند، فعال و آگاهانه با شاهد و ناظر یا عامل در یک رویداد برای گردآوری داده‌های تاریخی می‌باشد. پیشینه این روش به اوایل قرن بیستم میلادی باز می‌گردد. زمانی که با اختراع ضبط صوت، ضبط صدای واقعی، ممکن و عملی شد. در ایران نیز پس از انقلاب اسلامی و همزمان با شروع جنگ، با توجه به رخدادهای تاریخی فراوان و سرنوشت سازی که به وقوع پیوسته بود، توجه به همه گونه منابع برای محققان و مورخان در جهت بالا بردن فهم و شناخت این رخدادها اعتبار یافت و در این میان تاریخ شفاهی نیز مورد توجه قرار گرفت. هر چند در همین حیات کوتاه تاریخ شفاهی گامهای تکاملی بلندی برداشته شده است، خطاست اگر تصور کنیم که باید در همین سنتها و روشهای متعارف گردآوری داده‌ها و نقل خاطرات متوقف گردد، زیرا وضعیت موجود رهاوردی جز تولید داده نداشته است. و به عقیده بسیاری از صاحبنظران، نمی‌توان نام تاریخ نگاری شفاهی را روی آن گذاشت. بعلاوه داده‌های تاریخی حاصل از این شیوه در بسیاری موارد به دلایل گوناگونی از جمله تحریف‌های شخصی و سلیقه‌ای مصاحبه شونده، از واقعیت دور هستند. مقاله پیش رو به بررسی نقاط ضعف و قدرت تاریخ شفاهی به ویژه نسبت آن با واقعیت می‌پردازد و به این سؤال پاسخ می‌دهد که تا چه حد می‌توان به این روش اعتماد داشت!


پیشینه تاریخ شفاهی

پیش از پیدایش خط، همة تاریخ بالاجبار شفاهی بود. از آن جمله فصلهای اول کتاب مقدس که از نسلی به نسلی دیگر منتقل شد، مبتنی بر تاریخ شفاهی بودو نمونه‌هایی از آن تا به امروز در سنت‌های شفاهی، در جوامع باسواد و بیسواد، برجای مانده است.
در واقع انسان‌ها تاریخ خود را بدین شکل و از طریق اشعار و افسانه‌های منقول به نسل‌های بعد انتقال دادند. در مغرب زمین مورخان دست کم از عهد یونان باستان از حاضران در رخدادها به منظور ثبت وقایع، پرس و جو می‌کردند تا خاطراتشان را به عنوان بخشی از اسناد تاریخی انتقال دهند. گرچه این گزارش‌ها تنها به عنوان نوعی از اسناد محسوب می‌شوند اما برخی مورخان آن‌ها را به عنوان روایات شفاهی اولیه پذیرفته‌اند، زیرا آن‌ها هدف تاریخی مشخصی درگردآوری اطلاعات داشتند که تنها درخاطرات ماندگارِ حاضران در صحنه موجود بود.. «هرودوت» و»توسیدید» نمونه‌های شناخته شده‌ای از اولین مورخانی به شمار می‌آیند که بدین شکل منابع شفاهی را اساس کار خود قرار دادند. بعدها در قرون وسطی نیز وقایع نگاران کلیسا این روش را ادامه دادند. در چین در حدود سه هزار سال پیش دست نوشته‌هایی از سلسله زو (Zhou) وجود دارد که در آنخا از جمع آوری اطلاعات و گفته‌های مردمی برای دربار، سخن آورده شده است.
با آغاز شکوفایی تمدن اسلامی، استفاده از نقل قول‌ها و منابع شفاهی مورد توجه وقایع نگاران قرار گرفت. به گونه‌ای که از روایت راویان به عنوان سند تاریخی برای شرح و بیان جنگها، غزوات صدر اسلام، زندگی پیامبر و ائمه ع و حکومت خلفا و … بهره گرفته می‌شد. این جریان تا سده‌های میانی در قلمرو اسلامی به ویژه ایران ادامه پیدا کرد و اگر چه استفاده از آن آگاهانه نبود به تدریج به فراموشی سپرده شد.
پس از پایان قرن نوزدهم و از هنگامی که ضبط صدای واقعی، ممکن و عملی شد و دستگاه ضبط صوت که صدا را بر صفحه‌های مومی ض بط می‌کرد، در معرض فروش گسترده‌ای قرار گرفت و به ویژه پس از این که تاریخ از محدوده سیاست، دولت و جنگ خارج گردید و به سمت تاریخ نگاری اجتماعی سوق داده شد، تاریخ شفاهی به شکل علمی آن مورد توجه جدی قرار گرفت.
در انگلستان «ونربل بد « در مقدمه‌اش بر «تاریخ کلیسا و مردم در انگلستان « می‌نویسد که بر اطلاعات هیچ نویسنده‌ای متکی نبوده و جز آنچه خودش می‌دانست، بیشتر روی شاهدان قابل اِعتماد بی شماری که یا از وقایع اطلاع داشتند یا وقایع را به خاطر داشتند، تکیه داشته است همچنین مورخان شفاهی علاقه دارند به افرادی اشاره کنند که در دوران خودشان خواهانچیزی همانند تاری خشفاهی بودند. این نقطه نظر «ساموئل جانسون» درباره اینکه مرده هیچ گاه نمی‌تواند شهادت دهد توسط «آلن نویز» و بعدتر « پایویل تامسون» نقل شده است.
به هر ترتیب پژوهشگران، زمان رسمی شروع تاریخ شفاهی نوین را سال ۱۹۴۸ م. می‌دانند که در این سال آلن نوینز ((Allen nevins اولین آرشیو مدرن تاریخ شفاهی را در دانشگاه کلمبیا به وجود آورد و بعد از دهه ۶۰ میلادی بود که این شیوه در تاریخ اجتماعی و فرهنگی نیز رخنه کرد.
این دهه طلایی تاریخ شفاهی، همزمان است با تأسیس انجمن جهانی تاریخ شفاهی (OHA) عملاً زمینه را برای شکوفایی جنبشی موسوم به جنبش تاریخ شفاهی هموار نمود.
در ایران نیز پس از انقلاب اسلامی و همزمان با شروع جنگ، با توجه به رخدادهای تاریخی فراوان و در عین حال سرنوشت سازی که به وقوع پیوسته بود، توجه به همه گونه منابع برای محققان و مورخان در جهت بالا بردن فهم و شناخت این رخدادها اعتبار یافت و در این میان تاریخ شفاهی نیز مورد توجه قرار گرفت.

تاریخ شفاهی، تعاریف و نقاط ضعف و قوت

تاریخ شفاهی (Oral History) هم جدیدترین و هم کهن‌ترین شیوة تاریخ نگاری است که به شرح رویدادها و شناسایی حوادث تاریخی بر اساس دیده‌ها، شنیده‌ها و عملکرد ناظران و فعالان آن ماجراها می‌پردازد و حتی اگر به شکل مکتوب درآید، متن آن خصلتی گفتاری دارد. این شیوه از تاریخ نگاری همچنین در پی ثبت هرگونه تجربة انسانی است که به مرور زمان و در پی بروز تغییرات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در خطر نابودی قرار دارد. تا کنون تعار یف بسیاری در مورد تاریخ شفاهی ارائه شده است. در این جا برای آشنایی هر چه بیشتر، به برخی از آن‌ها اشاره می‌گردد:
1 تاریخ شفاهی مجموعه گفتگوها با افراد مطلع است که منجر به تولید اطلاعاتی می‌شود که بر اساس خاطره فرد مصاحبه شونده و در قالب کلمات شفاهی بیان و ضبط می‌گردد.
2– تاریخ شفاهی مجموعه منظمی از اظهارت افراد زنده درباره تجربیات خودشان است.
3– تاریخ شفاهی یک علم پیشرفته است که از راه مصاحبه‌های صوتی و تصویری برای کسب اطلاعات از افراد صاحب نظر تلاش می‌نماید.
4– تاریخ شفاهی عبارت است از ثبت و نگهداری حافظه و یادداشت‌های شخصی افراد از حوادث تاریخی که از طریق مصاحبه جمع آوری می‌شود.
5– تاریخ شفاهی روشی برای جمع آوری و نگهداری خاطرات گفته شده و نظرات شخصی از حوادث تاریخی است که از طریق مصاحبه‌های ضبط شده با شرکت کنندگان در وقایع گذشته شکل می‌گیرد.
6– تاریخ شفاهی در اصل، گزارشی است از تجربه دست اول و یادآوری حوادث گذشته و برقراری ارتباط توسط مصاحبه گر برای مقاصد تاریخی
7تاریخ شفاهی یکی از شیوه‌های پژوهش در تاریخ است که به شرح و شناسایی وقایع، رویدادها و حوادث تاریخی بر اساس دیدگاه‌ها و شنیده‌های شاهدان و ناظران و مهتر از همه بر اساس عملکرد و اقدامات فعالان یک ماجرا ازطریق ضبط و ثبت با وسائل می‌پردازد.
در یک نگاه کلی می‌توان تمامی این تعاریف را برای تاریخ شفاهی پذیرفت. البته به نظر می‌رسد این گوناگونی تعاریف در عین یکسانی ماهیت آن، با توجه به جنبه‌های مختلف تاریخ شفاهی بیان شده باشد. در حالت کلی می‌توان تاریخ شفاهی را ابزاری برای جمع‌آوری اطلاعات تاریخی دانست. ابزاری که اگرچه دارای نکات مثبتی ست، ضعف‌هایی نیز دارد.
در یک تحلیل و جمع بندی نهایی می‌توان برخی از نکات مثبتی که تاریخ شفاهی در مقایسه با سایر منابع از آن برخوردار است را در ابعاد ذیل بیان کرد:
1– نو و جدید بودن مطالب: با نگاهی به اطلاعات شفاهی که در خصوص موضوع مورد نظر جمع آوری شده به این نتیجه می‌رسیم که حدود ۶۰ درصد مطالب نسبت به سایر منابع یا به طور کلی نو و جدید هستند و یا این که به شکل بسیار مفصل‌تری و همراه با جزئیات کامل ذکر گردیده است.
2– ارائه تصویر کم و بیش زنده از وقایع تاریخی: درآن جایی که شخص راوی خود در جریان وقایع و حوادثی که شرح آن را بیان می‌کند، بوده باشد توجه و ارائه برخی نکات توسط مصاحبه شونده که ممکن است از دید سایر منابع دور مانده باشد سبب ارائه تصویری روشن از جریانات تاریخی می‌گردد
اما در این میان تاریخ شفاهی نیز مانند هر شیوه پژوهشی دیگر با مشکلات و نقایص متنوعی روبه رو می‌باشد:
دخالت دیدگاه‌های شخصی در بیان مطالب که در ادامه بیشتر به آن می‌پردازیم.
– تأثیر گذشت زمان و فراموشی حا صل از آن در بیان برخی جزئیات نظیر زمان و تاریخ دقیق وقوع حو ادث
– وجود برخی نقایص در امر مصاحبه: عدم تسلط مصاحبه کننده به موضوع، ارائه پا سخ های نامفهوم به پرسش
– پراکندگی منابع شفاهی: این موضوع زمانی خود را بیشتر نمایان می‌کند که دسترسی به افراد دارای اطلاعات در زمینه مورد نظر به دلایلی از جمله بعد مسافت امکان پذیر نباشد.
– عدم نتیجه گیری و چندگزینگی در داده‌های تاریخی شفاهی: اطلاعات حاصل از تاریخ شفاهی به علت اینکه گذشته فردی را توصیف می‌کنند و اطلاعات متناقضی را در اختیار محقق می‌گذارد قابلیت استفاده به عنوان یک شاهد را ندارد.
– دسترسی دشوار به اصل منابع و عدم قابلیت تشخیص در منابع دست اول و دست دوم و عدم در دست بودن اطلاعات کافی برای شناسایی افکار و آرا.
– ارائه ریز و درشت اطلاعات بدون ارزشگذاری و سنجیدن صحت آن‌ها و ارائه اطلاعات راحت طلبانه
– ارائه اطلاعات شفاهی بدون پس زمینه تولید و ارائه آن

تاریخ شفاهی و نسبت آن با واقعیت

با توجه به نقاط ضعف ذکر شده در سطرهای گذشته و بر مبنای دلایل دیگر، شماری از صاحب‌نظران رشته‌های علوم انسانی، به‌ویژه استادان رشته‌های تاریخ، ارزش تاریخ شفاهی را به‌طور کلی زیر سؤال برده‌اند. آن‌ها معتقدند اشخاص در تاریخ شفاهی، با اغراض شخصی و به قصد خودنمایی و توجیه اقدامات گذشته خود، دست به تحریف واقعیت می‌زنند. بنابراین داده‌های تاریخ شفاهی به تنهایی نمی‌تواند پایه‌ای برای شناخت تاریخ قلمداد شود. آن‌ها همچنین معتقدند دخالت انسانی یکی از مسائلی ست که از جمله نقاط ضعف در تاریخ شفاهی شمرده می‌شود.
دخالت تفکر انسانی در جمع‌آوری اطلاعات که ناخودآگاه با شخصیت، سلیقه و دیدگاه، پیوند می‌خورد. دخالت عنصر انسانی به عنوان مصاحبه کننده و مصاحبه شونده نیز در خروجی منابع تأثیر بسزایی دارد زیرا معمولاً بین آن چیزی که حقیقت است و آن چیزی که از دیدگاه مصاحبه شوندگان حقیقت به شمار می‌آید تفاوت وجود دارد. هر کس به تناسب قرار گرفتن در موقعیت خاص، بخشی از حادثه را که درگیر آن بوده، بر اساس برداشت شخصی خود نقل می‌نماید و در نهایت که بخواهد صداقت و راستی به خرج دهد و برای گفتن واقعیت تحت فشار قرار نگیرد، آن چه را که دیده و یا شنیده بی‌واسطه و کم و کاست، نقل و واقعیت برداشتی خود را ارائه می‌دهد. در حالی که ممکن است به دلایل گوناگونی روایت او از واقعه با اصل ماجرا و حقیقت منطبق نبوده و یا ارتباط کمی داشته باشد. از سوی دیگر باید در نظر گرفت که ذهن انسان یک انبار انفعالی از حقایق نیست بلکه عوامل مختلفی بر آن تأثیرمی‌گذارند این مسأله در کشورهایی که به نوعی با سانسور اطلاعات یا آزادی بیان مواجه هستند و مصاحبه شوندگان دچار خود سانسوری در بیان حقایق تاریخی‌اند دشوارتر می‌نماید. بعلاوه وابسته بودن تاریخ شفاهی به حافظه انسانی و عوامل گوناگونی که بر آن مترتب می‌گردد نظیر سن، موقعیت سیاسی و اجتماعی، زمان گذشته و حال، باعث می‌شود بدبینی و گاهی مخالفت با محتوای خروجی آن به وجود آید.
دونالد ای.ریچی (- 1945) مورخ آمریکایی و رئیس پیشین انجمن تاریخ شفاهی آمریکا معتقد است «خیلی از امور انسانی بدون به جا گذاشتن نشانه‌ای از خود، اتفاق می‌افتند. گذشته از بین رفته و اثرات محدودی به جا گذاشته است. تعداد کمی از نوشته‌های تاریخی به صورت متناوب، تنها قسمت کمی از آن چه که فقط یک بار اتفاق افتاده را به تصویر کشیده‌اند و تعداد کمی از آن چه که مشاهده شده، به وسیله کسانی که آن را مشاهده کرده‌اند به خاطر آورده می‌شود و تنها قسمت کمی از آن چه که به خاطر آورده شده، ثبت می‌گردد و قسمت کمی از آن چه ثبت می‌گردد باقی می‌ماند و تنها قسمت کمی از آن چه باقی مانده مورد توجه مورخان قرار می‌گیرد و تنها قسمتی از آن چه که مورد توجه مورخان قرار گرفته قابل اعتماد هستند، و تنها قسمتی از آن چه قابل اعتماد هست درک شمرده می‌شود.»
با این سهم کم از اطلاعات که در اختیار تاریخ شفاهی قرار می‌گیرد، چگونه می‌توان مرز بین واقعیت و حقیقت را تشخیص داد؟
در تأیید تاریخ نگاری شفاهی، طرفداران این شیوه بر این باورندکه نه تنها تاریخ شفاهی که حتی واژه «تاریخ» در زبان انگلیسی حامل معنایی دوگانه است زیرا هم به وقایع و رویدادهای واقعی گذشته اشاره می‌کند و هم معنای روایت یا شرح وقایع گذشته از آن مستفاد می‌شود؛ بنابراین مرز بین آنچه که عملاً اتفاق افتاده و چیزهایی که در برابر چشم بینندگان ظاهر و نموده یافته‌اند مبهم است. آن‌ها همچنین معتقدند که نمی‌توان انکار کرد که شمار قابل توجهی از شخصیت‌ها به قصد خودنمایی و تعریف و تمجید از خود و یا توجیه و تبرئه در مقابل معاصران و آیندگان مصاحبه می‌کنند اما با قدری تأمل می‌توان دید چنین ایرادی تنها به تاریخ شفاهی اختصاص ندارد، چرا که مؤلفان و نویسندگان حرفه‌ای نیز در بسیاری از نوشته‌های خود دست به تحریف می‌زنند و بنا بر ذوق و علاقه خود نسبت به موضوع خاصی بسیاری از حقایق را کتمان می‌کنند و گاهی حتی به سفسطه روی می‌آورند. بنابراین کمتر نوشته یا خودنوشته‌ای پیدا می‌کنیم که نویسنده‌اش خالی از شائبه خودستایی بوده باشد.
به هر ترتیب اگرچه محققان تاریخ شفاهی در طول زمان بیشتر از اینکه سعی کنند به انتقادات ارائه شده پاسخ دهند، اطمینان بسیار بیشتری نسبت به چیزی که انجام می‌دادند، نشان دادند اما منتقدین این شیوه همچنان تاکید دارند که اساساً تاریخ شفاهی به داشته‌های ذهنی تکیه دارد و ذهن و حافظه با تهدیدهایی روبروست که مهم‌ترین آن فرموشی است. در واقع ما در مواجهه با تاریخ شفاهی با انبوه سوالاتی از این دست روبه رو هستیم:
«آیا مصاحبه شونده در پاسخ به سؤالات پرسیده شده واقعیت را از نگاه خود بیان می‌کند یا حقیقت ماجرا را؟ چگونه می‌توان بین این دو مؤلفه ارتباط برقرار نمود و یا نسبت بین آن‌ها را در اطلاعات سنجید؟ تا چه اندازه تعیین مرز بین این دو در تاریخ شفاهی به عهده مصاحبه‌کننده و تا چه اندازه متولی آن استفاده کنندگان هستندآیا می‌توان مؤلفه‌هایی برای تشخیص و تعیین این دو عامل در داده‌های تاریخ شفاهی تبیین نمود؟»
در پاسخ به این پرسش‌ها باید توجه داشت که هیچ پژوهشگری نباید انتظار داشته باشد که مجموعه تاریخ شفاهی لزوماً به دنبال کشف حقایق مطلق است، چنین چیزی ممکن نیست. این مجموعه‌ها بیشتر به دنبال ثبت تجربه‌هایی هستند که تاکنون به هر دلیلی بیان نشده ولی وجود داشته است. هدف اصلی و عمده‌ای که در مصاحبه‌های تاریخ شفاهی دنبال می‌شود، ارائه اطلاعات جدید، پرهیز دادن مخاطبان از ساده‌انگاری در تحلیل‌های متعارف تاریخی و روشن کردن بیشتر واقعیات از طریق راویان و طرح به موقع پرسش‌هاست. تاریخ شفاهی اصولاً و عموماً ملهم از تجربه شخصی است و دیدگاه‌های فردی در آن نهفته است، لذا در مقایسه و مقابله با آثار مشابه باید مورد بررسی قرار بگیرد.
نه‌تنها تاریخ شفاهی بلکه اسناد مکتوب هم ممکن است ناقص، اشتباه و یا گمراه‌کننده باشند و از روی غرض‌ورزی تهیه شده باشند. کما اینکه می‌دانیم افراد مختلف غالباً در مورد اعتبار سند واحد، داوری یکسانی ندارند.
مهم این است که این شواهد اعم از مکتوب یا شفاهی باید قانع‌کننده و قابل قبول باشد. در جایی که اسناد به درستی ثبت ودر دسترس قرار داده می‌شود و گستردگی و فراوانی هم وجود دارد؛ اهمیت تاریخ نگاری مکتوب بالاست. بنابراین اگر چه تاریخ شفاهی باید بیشتر در جهت بهبود ثبت وقایع تاریخی و نه کشف مطلق آن به خدمت گرفته شود، در جایی که اسناد مکتوب ناموجود و محدود است؛ تاریخ شفاهی اهمیت پیدا می‌کند.
نکته پایانی و مهم در استفاده از منابع شفاهی لزوم پی بردن مورخان دانشگاهی به جایگاه و نقش خود در جامعه می‌باشد. واقعیت این است که امروزه آن قسمت از مورخان که در حوزه تاریخ معاصر کار می‌کنند حضور کمتری در جامعه دارند و در واقع بیشتر استفاده کننده حرف از منابع تاریخی هستند. دورسون معتقد است که مورخان به احساس شخصی از تاریخ در جامعه توجه کافی ندارند و این نقش افعال آنها را در مهندسی خودآگاهی اجتماعی و ترسی آینده کمتر می‌کند. و به گفته کالوم دیویس مورخان وظایفشان را نسبت به جامعه ترک کرده‌اند، زیرا تاریخ فقط درباره حوادث گذشته یا ساختارها نیست بلکه علاوه بر حوادث باید به اعتقادات و ذهنیات مردم نیز توجه داشت و این آن چیزی است که مورخان ما باید به بعد آموزشی تاریخ شفاهی در یادگیری روحیات اجتماعی زمان خود و همبستگی بین تاریخ و فرهنگ و گفتگوی بین نسلها توجه کنند و این آن چیزی است که به گفته تامپسون به مورخان درک حوادث و حقایق گذشته کمک می‌کند.
به هرحال مورخان باید این مسأله را توجه داشته باشند که آنها هیچ گاه نمی‌توانند از قطعیت در وقایع تاریخی سخن گویند و همیشه درباره یک واقعه شرح حالهای مختلفی وجود دارد و یک مورخ خوب نزدیکترین شرح به واقعیت را انتخاب می‌کند و می‌تواند تنها بخشی از حقایق تاریخی را بیان کند. برای همین ایراد به شفاهیات به خاطر عدم وجود و قطعیت منابع نمی‌تواند به عنوان دلیلی برای انکار آن محسوب گردد.
زمانی که مورخان می‌توانند نه به عنوان مصرف کننده بلکه تولیدکننده منابع شفاهی نیز اقدام نمایند، بسیاری از ایرادات وارده به تاریخ شفاهی را حل می‌کنند.
از سوی دیگراستانداردسازی منابع شفاهی مسأله‌ای است که اگر مورد توجه مورخان و دانشگاهیان قرار بگیرد می‌تواند به وارد کردن تاریخ شفاهی به صورت آکادمیک به دانشگاهها و ارتقای کیفیت تاریخ نگاری شفاهی بیانجامد.
واقعیت این است که مورخان دانشگاهی چه بخواهند و چه نخواهند تولید منابع شفاهی روزبروزدر کشور در حال افزایش می‌باشد و حضور فعال آن‌ها در این عرصه می‌تواند نقش و حایگاه آن‌ها را در تاریخ سازی برای آینده و تاثیرگذاری بر روند تاریخ نگاری پررنگتر نماید و زمینه ارتباط بیشتر آن‌ها با مورخان غیر دانشگاهی را فراهم کند.

نتیجه گیری
در یک نتیجه گیری کلی می‌توان گفت که با توجه به ضعف‌ها و تردیدهایی که در مورد تاریخ شفاهی قابل بحث است و در طول مقاله به آن اشاره شد، تاریخ شفاهی جایگزینی برای اسناد کتبی نیست، بلکه مکملی برای آن‌ها محسوب می‌گردد و خصوصًا در زمانی که اطلاعاتی در زمینه مورد نظر در دسترس نباشد، تاریخ شفاهی می‌تواند از طریق ضبط و مستندسازی اطلاعات تاحدودی این خلاء را پرکند. با این نگرش، تاریخ شفاهی را می‌توان یکی از روزنه‌های منتج به روند گذار از تاریخ نگاری سنتی به سوی تاریخ نگاری نوین دانست.
بنابراین تاریخ شفاهی را می‌توان منبعی از منابع بی شمار تحقیقات تاریخی به شمار آورد که مورخان به کمک آن می‌توانند محدودة تاریخ سیاسی، حقوقی و دیپلماسی به تاریخ نگاری اجتماعی وارد شده و قشری از جامعه را که تاکنون در تجربة تاریخی
نادیده گرفته می‌شدند، به سخن درآورند.




در باب چیستی تاریخ شفاهی(۳)

لیندا شوپس
(Linda shopes)
ترجمه: دکتر حسن اکبری بیرق
منبع: historymatters.gmu.edu

مصاحبه‌گرکیست؟
بی تردید یگانه عامل اساسی در صورتبندی مصاحبه، پرسش‌هایی است که مصاحبه‌گر می‌پرسد. او درباره رویدادی که اهمیت تاریخی دارد قاعدتاً پیش فرض‌هایی در ذهن خود دارد و سؤالاتش را بر پایه همین مفروضات طرح می‌کند که ساختار و چارچوب فکری مصاحبه را شکل می‌دهد و جهت آن را معین می‌سازد. سؤالات مصاحبه‌گر برای راویان سخنور به مثابه میدانی است که می‌توانند تجارب خود را در آن به بوته آزمون گذارند. مصاحبه‌گر باهوش و باتدبیر گوش شنوایی دارد و می‌کوشد تا پرسش‌هایش را با نکاتی که بیان آن‌ها ازنظر راوی اهمیت دارد، هماهنگ کند. با این حال، تجربه توماس دابلین پس از مرور ذهنی مصاحبه‌هایش با خانواده‌های کارگران ذغال‌سنگ تقریباً برای همه مصاحبه‌گران اتفاق افتاده است. وی می‌نویسد: «روزی از روزها مشغول تماشای عکس‌های ایلا و تام استرول بودم که پیش‌تر با ایشان مصاحبه کرده بودم. از این‌که تصاویر فراوانی از صحنه‌های شکار او و دوستانش در آلبوم بود شگفت‌زده شدم. به تام گفتم که چرا درنیافته‌بودم که تا این درجه شکار در زندگی تو محوریت داشته است؟ او با خوش‌رویی پاسخ داد: «چون هرگز نپرسیدی.»(23) البته فقط سؤالات نیستند که مصاحبه‌گر با پرسیدن آن‌ها می‌تواند بر ماهیت گفته‌های راوی اثر بگذارد. مصاحبه‌گر نیز مانند راوی دارای هویت اجتماعی است که در حین مصاحبه ظهور و بروز یافته و نقش بازی می‌کند. راویان نیز مصاحبه‌گران را محک می‌زنند و در این آزمون ذهنی تعیین می‌کنند که پاسخ مناسب به چنین شخصی چه چیزی می‌باشد، چه باید و چه نباید بگویند؛ بنابراین، پدربزرگی که نوه‌اش با او برای ثبت تاریخچه خانوادگی مصاحبه می‌کند طبعاً ابعاد و زوایای ناخوشایند گذشته را پنهان می‌کند تا نوه‌اش آسیب نبیند، الگوی خوب و مسؤولیت‌پذیری از خود به نمایش بگذارد و اسطوره‌های خانوادگی را حفظ نماید. پیش‌تر نیز متذکرم که هویت اجتماعی من به‌عنوان نوه تازه‌به‌دوران‌رسیده و کلاس‌بالای مهاجران لهستانی باعث می‌شد تا مصاحبه‌هایم با کارگران لهستانیِ صنایع کنسروسازی آمریکا احساس خاصی را دامن بزند که به زبان نمی‌آمد اما بر فضای مصاحبه تأثیر می‌گذاشت.

از چه حرف می‌زنند؟
دامنه موضوعات و عناوین مصاحبه‌های تاریخ شفاهی بسیار گسترده است و شامل هر چیزی می‌شود، از معروف‌ترین وقایع تاریخی گرفته تا خصوصی‌ترین جزئیات زندگی راوی. البته نکته‌ای که به لحاظ تحلیلی اهمیت دارد شیوه شکل دادن راویان به روایت‌ها و نحوه انتخاب و چینش اجزاء مطالبی است که بیان می‌کنند. مصاحبه‌ها اغلب روایت‌های مبتنی بر نقشه و پیرنگ هستند به‌طوری‌که می‌بینیم راوی/قهرمان داستان بر موانع چیره می‌شود، بر مشکلات فائق می‌آید، از پلکان ترقی در اجتماع بالا می‌رود یا به رضایت درونی می‌رسد. البته استثنائاتی هم وجود دارند، اما این عرف که شاخصه بخش اعظم ادبیات غربی است، از گرایش‌های یک فرهنگ فردگرا، هدف‌محور، موفقیت‌خواه و حق‌به‌جانب و زیربنای مفروضاتی حکایت می‌کند که مردم برای درک و فهم تجاربشان بدان متکی هستند. همچنین شاید منعکس کننده تمایلات خودمحورانه و تشجیع کننده مصاحبه باشد یعنی فضایی که یک مصاحبه‌گر مؤدب و تحسین‌برانگیز از شخص دیگری می‌خواهد تا درباره زندگی خود سخن بگوید. در این‌جا مقایسه چنین مصاحبه‌هایی با مصاحبه‌های راویانی در بیرون از جریان اصلی فرهنگ غربی می‌تواند آموزنده باشد. مردم‌شناسی به نام جولی کروک شانک در مصاحبه با زنان سرخپوست منطقه یوکان کانادا متوجه شد که آنان سؤالات او درباره موضوعات متداول تاریخی مانند تأثیر هجوم جویندگان طلا به منطقه کلوندایک یا احداث بزرگراه آلاسکا را با داستان‌هایی فوق‌العاده استعاری و سنتی پاسخ می‌دهند و قسم می‌خورند که این‌ها ماجراهای زندگی خودشان است. لذا عبور از تفاوت‌های فرهنگی و توافق درباره آنچه که تاریخچه یک زندگی را می‌ساخت به چالش سختی برای خانم کروک شانک تبدیل شده بود. (24) راویان معمولاً تجربیاتی را که من نام «داستان‌های تمثال‌گونه»(25) بر آن‌ها می‌نهم در میان روایت‌های خود می‌گنجانند. این‌ها روایت‌های ملموس و خاصی هستند که راوی ازنظر خودش آن‌ها را مهم تلقی می‌نماید و غالباً نیز در قالب وقایعی منحصربه‌فرد و مقدس معرفی و با احساسات و عواطف شدیدی بیان می‌کند. از این رو مثلاً داستان زیر را یکی از زنان از دوران کودکی‌اش تعریف کرد تا نشان بدهد که ازخودگذشتگی و خیرخواهی برای او تا چه اندازه ارزشمند است:
«یه ماجرا هم از مادربزرگم بگم که عادت نداشت احساسش رو راحت نشون بده، اما یه روز شنید که خونواده‌ای که سه تا دختر داشتن حسابی توی تنگنا زندگی می‌کنن. دخترای اون خونواده همسن و سال دخترای خودش بودن. مادربزرگم تازه سه تا لباس قشنگ برای سه تا دخترای خودش دوخته بود. می‌دونین که اون‌وقتا دوختن لباس چقدر آدم رو خسته می‌کرد… حالا فکر می‌کنین مادربزرگم چیکار کرد؟ لباسای کهنه دختراش رو به اون خونواده داد؟ نخیر. همون لباسای نویی رو که با هزار مشقت دوخته بود داد به دخترای اون خونوادة تنگ‌دست. من که هر موقع این خاطره به یادم میاد چشمام پر از اشک می‌شه.»(26)
یک کارشناس فرهنگ عامیانه به نام باربارا آلن معتقد است که عنصر داستان گونه تاریخ شفاهی از ماهیت اجتماعی مصاحبه حکایت می‌کند زیرا این عناصر در انتقال معنا به دیگران غالباً یک آگاهی جمعی نسبت به مسئله یا واقعه مهم به وجود می‌آورند. آلن با به‌کارگیری این مفهوم در تعدادی از مصاحبه‌هایی که با اهالی مناطق کوهستانی میانه انجام داده بود موفق به شناسایی داستان‌هایی از چند مقوله مشخص شد. مقوله‌هایی مانند نحوه مهاجرت مردم به غرب، مشکلاتشان با وضعیت زمین و آب‌وهوای منطقه، «استقامتی» که برای ادامه بقای خود نیاز داشتند همگی بر این امر دلالت می‌کنند که چنین مضامینی در شعور جمعی بخش وسیعی از انسان‌های منطقه رسوب کرده است. مسئله این نیست که داستان روایت‌شده اساساً مبنای حقیقی داشته باشد یا نداشته باشد؛ حقیقت چنین ماجراهایی یک حقیقت تفسیری است، یعنی معنای آن و این‌که مظهر چه چیزی می‌باشند برای ما مهم است. (27)
چیزی که گفته نمی‌شود به اندازه چیزی که گفته می‌شود اهمیت دارد، یعنی نکته یا مطلبی که راوی بد تعبیر می‌نماید، آن را نادیده می‌گیرد یا از بیانش طفره می‌رود. سکوت بر معانی متعددی دلالت دارد مانند یک سوءتفاهم ساده؛ ناراحتی از یک موضوع دشوار یا حساسیت‌برانگیز؛ عدم اعتماد به مصاحبه‌گر؛ یا قطع ارتباط معرفتیِ مصاحبه‌گر و راوی. با دختر مهاجری درباره زندگی‌اش در اواسط قرن بیستم در شهر بالتیمور مصاحبه می‌کردم. از او پرسیدم که آیا بعد از ازدواجش به شغلی بیرون از خانه هم مشغول بوده است. پاسخ منفی داد و به بحثی درباره زندگی زناشویی‌اش وارد شد؛ اما کمی بعد در همین مصاحبه تصادفاً به زبان آورد که چند سال بعد از ازدواجش شب‌ها به رستورانی می‌رفته و کار پیشخدمتی را انجام می‌داده است. وقتی از او علت این تناقض در روایتش را جویا شدم، گفت که هیچ‌وقت به این قضیه نیندیشیده بود که پیشخدمتی در رستوران دوستش عملاً «شغل» به‌حساب آید چون هلن صاحب رستوران، دوست و همسایه‌اش بود و او نیز «کمک می‌کرد تا باری از دوشش برداشته شود». سکوت همچنین معانی فرهنگی گسترده‌ای می‌تواند داشته باشد. لوئیزا پاسرینی، مورخ ایتالیایی، دریافته بود که اعضای طبقه کارگری شهر تورین غالباً از فاشیسم که حکومتی سرکوب‌گر تشکیل داده و بر زندگی این مردم به‌هرحال تأثیرات عمیقی گذاشته بود، سخنی نمی‌گویند. وی تاریخچه زندگی عده‌ای از این مردم را ضبط نموده بود. حتی وقتی‌که مستقیماً از آنان می‌پرسید، از مراحل ظهور فاشیسم در دهه 1920 سریع عبور کرده و مستقیماً به افول آن در جنگ دوم جهانی می‌پریدند و از هرگونه بحثی درباره سال‌های سلطه سیاسی فاشیسم پرهیز می‌کردند. پاسرینی از یک سو چنین سکوت یا اجتنابی را شاهدی بر یک «زخم کهنه، فنا شدن ناگهانی و دردناک چندین سال از زندگی انسان، دملی چرکین در تجربه روزمره» بخش وسیعی از مردم و از سوی دیگر، اشتغالات مردم به فرازوفرودهای زندگی عادی خود-یعنی «شغل، ازدواج، فرزندان»- حتی در دشوارترین و پریشان‌ترین شرایط زمانه تعبیر می‌نماید. (28)

چرا حرف می‌زنند؟
هدف صریح و ضمنی، آگاهانه و ناآگاهانه مصاحبه نیز بر روایت مؤثر است و شکل آن را تعیین می‌نماید. نسلی از مورخان اجتماعی می‌کوشیدند تا محور کنکاش‌های تاریخی را از سیاست‌های حزبی و تمرکز بر شخصیت‌های معروف دور نموده و به سمت درک زندگی روزمره مردم عادی سوق دهند. درنتیجه، مصاحبه‌هایشان غالباً مملو از جزئیات فعالیت‌های شغلی، زندگی خانوادگی، مردم محله و رفت‌وآمد به کلیساست اما از فعالیت‌های مسئولان محلی سخن چندانی در آن‌ها پیدا نمی‌شود. مصاحبه‌ها همچنین غالباً تمرینی برای احیای تاریخی است، تلاش‌هایی برای تلنگر زدن به حافظه جمعی و تجدید حیات یک موضوع یا واقعه دقیقاً در برهه‌ای که در حال محو شدن از ذهن مردم است مانند مصاحبه‌های متعدد و مفصلی که در دهه 1960 و دهه 1970 با مهاجران قبل از جنگ جهانی اول صورت می‌گرفت؛ و ازجمله سیل مصاحبه‌هایی که به تازگی درباره جنگ جهانی دوم، هولوکاست و جنبش‌های حقوق مدنی انجام‌شده‌اند. این مصاحبه‌ها معمولاً راوی را به نشاط می‌آورند. شور و شوق یادآوری و لذت حاصل از این عمل همچون پالایه‌ای احساسات احیاناً تلخ را می‌زدایند حتی اگر راوی خود با فقدان و ناکامی، یأس و آرزوهای تحقق‌نیافته مواجه شود. پروژه‌های جامعه‌محور تاریخ شفاهی که غالباً سعی دارند احساس هویت و غرور بومی را استحکام ببخشند، با تبانی و توافق راوی و مصاحبه‌گر برای ارائه بهترین و خوشایندترین چهره آن جامعه، از زوایا و جنبه‌های دشوارتر و جنجالی‌تر تاریخ جامعه موردنظر عبور می‌کنند. از این جدی‌تر زمانی است که مصاحبه‌های راویان قرار است روی سایت‌های اینترنتی گذاشته شود و میلیون‌ها مخاطب به آن دسترسی داشته باشند. در چنین مواقعی احتمال خودسانسوری راویان به‌مراتب بیشتر از راویانی است که مصاحبه‌هایشان به بایگانی اسناد سپرده می‌شود و صرفاً در اختیار محققان قرار می‌گیرند. انگیزه‌های شخصی می‌توانند بر مصاحبه سایه بیفکنند. مصاحبه‌گری که مصاحبه‌شونده‌اش را دوست دارد و یا تحسینش می‌کند به احترام او ممکن است از پرسیدن سؤالات چالشی اجتناب کند؛ راوی یا مصاحبه‌شونده‌ای که به شأن و حیثیت اجتماعی‌اش خیلی اهمیت می‌دهد ممکن است از پاسخ دادن به سؤالاتی که وجهه مردمی‌اش را لکه‌دار می‌کند طفره برود.

چه شرایطی برای مصاحبه باید رعایت شود؟
شرایط مصاحبه نیز در یادآوری خاطرات راوی مؤثر است. عموماً مصاحبه‌هایی که با آمادگی قبلی مصاحبه‌گر و راوی صورت می‌گیرند به‌احتمال زیاد حاوی گزارش‌های کامل‌تر و مشروح‌تری خواهند بود تا مبادلات کلامی برنامه‌ریزی‌نشده و بی‌مقدمه. به همین ترتیب است آسایش روحی و جسمی و برخورداری از زمان کافی که ذهن راوی را بازنموده و بدون دستپاچگی به یادآوری او کمک می‌کند. یادم می‌آید دو ساعت از یک روز پرمشغله کاری را به مصاحبه با یکی از فعالان حقوق مدنی اختصاص دادم. ازقضا راوی‌ام نیز استثنائاً از فهم و درایت تاریخی بسیار بالایی برخوردار بود و سؤالاتم را نه تنها با دقت خاص بلکه با تعمق قابل توجهی درباره اهمیت بالای فعالیت‌هایش پاسخ می‌داد. دو ساعت از مصاحبه که گذشت کم‌کم داشتم نگران کارهای دیگرم در آن روز می‌شدم؛ ضمن آن‌که از ظهر گذشته بود و دلم از گرسنگی مالش می‌رفت. لذا بخش آخر مصاحبه تقریباً سرسری صورت گرفته است. بهتر بود مصاحبه را بیشتر از یک ساعت و نیم ادامه نمی‌دادم و دنباله آن را به روز دیگری موکول می‌کردیم. شرایط بیرونی دیگری نیز می‌توانند مصاحبه را تحت تأثیر قرار بدهند. برخی از مورخان شفاهی معتقدند که مکان مصاحبه به طور ناملموسی بر نوع مطالب راوی و نحوه بیان آن‌ها تأثیر می‌گذارد. مثلاً مصاحبه در دفتر کار راوی حالتی رسمی و غیر صمیمی به خود می‌گیرد و مصاحبه‌شونده به‌جای پرداختن به زندگی خصوصی‌اش وارد فعالیت‌های عمومی می‌شود. همین‌گونه است مصاحبه همزمان با بیش از یک نفر یا وقتی که نفر سومی در جلسه مصاحبه حضور دارد. راوی در چنین شرایطی احساس محدودیت و تنگنا می‌کند و گفت‌وگویی صمیمانه در محیطی اختصاصی تبدیل به یک ملاقات عمومی می‌شود. اغلب فکر می‌کنم مصاحبه هم‌زمان با چند عضو یک خانواده بیش آن‌که بر اصل موضوعِ موردنظر مصاحبه‌گر متمرکز شود روابط اعضای خانواده را ثبت می‌کند.

خلاصه‌ای از سؤالاتی که می‌توان پرسید
برای ارزیابی مصاحبه تاریخ شفاهی به سؤالات زیر توجه کنید:
1- راوی کیست؟ راوی با وقایع موردنظر مصاحبه‌گر چه نسبتی دارد؟ راوی با بیان روایت خاص خود از وقایع چه سودی می‌برد؟ هویت و جایگاه اجتماعی راوی چه تأثیری ممکن است بر مصاحبه بگذارد؟ راوی چگونه خود را در مصاحبه معرفی می‌نماید؟ شخصیت راوی در طول مصاحبه دچار چه تغییراتی می‌شود؟ چه نوع تأثیرات شخصی، فرهنگی و اجتماعی می‌تواند نحوه بیان راوی را شکل بدهد؟ خلاصه توجه کنید که وقایع مورد بحث، در دیدگاه عموم مردم چه جایگاهی دارند و فرهنگ عمومی چگونه ممکن است روایت راوی را شکل دهد.
2- مصاحبه‌گر کیست؟ مصاحبه‌گر با چه پیشینه و علایقی به موضوع مصاحبه وارد می‌شود؟ پیشینه و علایق مصاحبه‌گر چگونه ممکن است بر مصاحبه تأثیر بگذارد؟ سؤالات مصاحبه‌گر چگونه ممکن است شکل روایت ماجرا را تعیین نموده و بر آن تأثیر بگذارد؟ آیا مصاحبه‌گر آمادگی‌های لازم را برای مصاحبه کسب کرده است؟ مهارت و زیرکی مصاحبه‌گر برای هدایت راوی به سمتی که داستانش را طبق شیوه و نظر او بیان کند تا چه حد است؟ هویت و جایگاه اجتماعی مصاحبه‌گر چه تأثیری می‌تواند بر مصاحبه‌شونده و روند مصاحبه داشته باشد؟ تعامل راوی و مصاحبه‌شونده چگونه ممکن است مطالبی را که در مصاحبه بیان می‌شود تحت تأثیر قرار دهد؟ آیا مصاحبه‌گر از قبل با مصاحبه‌شونده ارتباطی داشته است؟ این ارتباط قبلی چگونه ممکن است مصاحبه را تحت تأثیر قرار دهد؟
3- چه مطالبی در مصاحبه گفته شده است؟ راوی چگونه مصاحبه را شکل داده است؟ طرح یا پیرنگ داستان راوی چیست؟ از این پیرنگ چه چیزهایی درباره نوع نگرش راوی به تجربه‌اش دستگیرمان می‌شود؟ راوی برای هضم آسان تجربه‌اش از چه حکایات، آرایه‌های ادبی و مضامینی استفاده می‌کند؟
کاربرد چنین ابزارهایی چه چیزی درباره نوع نگرش راوی به تجربه‌اش به ما می‌فهماند؟ راوی از بیان چه چیزهایی اجتناب نمود یا طفره می‌رود؟
راوی درباره چه چیزهایی باعلاقه، اشتیاق یا قطعیت سخن می‌گوید؟
از حالات مختلف روحی و روانی راوی چه چیزی دستگیرمان می‌شود؟ آیا پیش‌آمده است که راوی به سؤالی پاسخ نداده باشد؟ علت این کار چه می‌تواند باشد؟ آیا خطاهای به لحاظ حقایق مطروحه در روایت وجود دارد؟ آیا از انسجام درونی برخوردار است؟ سهم شما در بروز این خطاها و آشفتگی‌ها چقدر است؟
روایت راوی چگونه با دیگر منابع و مصاحبه‌ها چفت‌وبست می‌شود؟
تفاوت‌های فاحش را چگونه می‌توانید توجیه یا تبیین کنید؟
4- این مصاحبه با چه هدفی صورت گرفته است؟ هدف مصاحبه چه نقشی در شکل‌گیری محتوا، منظر و لحن مصاحبه ایفا نموده است؟
5- مصاحبه در چه شرایطی انجام شده است؟ مکان مصاحبه چه تأثیری بر نوع مطالب بیان‌شده در مصاحبه داشته است؟ درصورتی‌که شخص سومی در جلسه مصاحبه حضورداشته است،‌ این حضور چه تأثیری ممکن است بر مصاحبه گذاشته باشد؟ آیا از سلامت روحی و جسمی راوی و مصاحبه‌شونده مطلع بوده‌اید؟ این عامل چه تأثیری ممکن است بر مصاحبه گذاشته باشد؟

23-Thomas Dublin, with photographs by George Harvan, When the Mines Closed: Stories of Struggles in Hard Times (Ithaca: Cornell University Press, 1998), 21.
24-Julie Cruikshank, in collaboration with Angela Sidney, Kitty Smith, and Annie Ned, Life Lived Like a Story: Life Stories of Three Yukon Native Elders Lincoln: University of Nebraska Press, 1990.
25-iconic stories
26-Louise Rhodes Dewees, interview by Nicolette Murray, March 29, 1979, transcript, pp. 7-8; Oral History among Friends in Chester Count[Pennsylvania] Library.
27-Barbara Allen, “Story in Oral History: Clues to Historical Consciousness, Journal of American History 79:2 (September 1992): 606-611.
28-Luisa Passerini,“Work ideology and consensus under Italian fascism, in The Oral History Reader, 58-60.