1

علل سقوط

گفتگوی مسعود خادمی با دکتر موسویان

رئیس شورای مرکزی جبهه ملی

دکتر موسویان با شروع مجدد فعالیت‌های جبهه ملی در سال 56 به عضویت هیأت اجرایی جبهه ملی درآمد و در کنار مهدی آذر و اصغر پارسا مسؤولیت اداره پیام جبهه ملی را عهده دار شد. او در سال 1361 در پی اعتراض جبهه ملی به لایحه قصاص و صدور حکم ارتداد جبهه ملی از سوی بنیانگذار انقلاب و غیر قانونی اعلام شدن این حزب و به محاق رفتن فعالیت‌های آن همانند سایر اعضا روزگار سختی را گذرانید و سیاست صبر و انتظار را تا تشکیل جبهه ملی پنجم پیشه کرد. با تشکیل شورای ملی پنجم توسط ادیب برومند و به همراهی پرویز ورجاوند و حسین شاه حسینی و علی اردلان وحسن لباسچی هیأت اجرایی را تشکیل و بعد از پلنوم به عضویت شورای مرکزی و پس از آن به ریاست کمیته تشکیلات و ریاست هیأت اجرایی انتخاب و بعد از فوت ادیب برومند و حسین شاه حسینی به ریاست شورای مرکزی انتخاب گردید.
مصاحبه‌ای که می‌خوانید به جهت نزدیکی فکری دکتر موسویان به بنیان گذار جبهه ملی وعضویت چندین ساله ایشان در این تشکل سیاسی قابل تأمل است.

جناب آقای موسویان با توجه به تحولات سیاسی داخلی منتهی به کودتا و انتقادات جبهه ملی به حزب توده و تحولات ناشی از جنگ سرد و قدرت حزب توده تا چه میزان این پارامتر را درتحولات مربوط به کودتای 28 مرداد مؤثر می‌دانید؟
البته رقابت بین اتحاد جماهیر شوروی وغرب و در رأس بلوک غرب، آمریکا به شکل بارزی وجود داشت وحزب توده طرفدار شوروی هم حزب قدرتمندی بود، که هم نیروی تشکیلاتی و هم سازمان نظامی قابل توجهی داشت. اما باتوجه به قدرت نیروها واحزاب ملی و با توجه به اینکه جامعه ایران در آن زمان به شدت تحت تأثیر نهضت ملی و کاریزمای رهبر آن دکتر محمد مصدق بود واز سوی دیگر با توجه به نفوذ مذهب در توده‌های مردم، شانس اینکه حزب توده در آن زمان بتواند قدرت را در دست گیرد خیلی کم بود وانگهی ایران برای غرب آن چنان موقعیت خاص ومهم ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک داشت که غرب به هیچ وجه اجازة روی کار آمدن یک رژیم کمونیستی و وابسته به شوروی را در ایران به اتحادشوروی نمی‌داد و خود اتحاد شوروی هم با علم به این وضعیت خاص در آن زمان قصد گرفتن حکومت در ایران را نداشت. باید به خاطر داشته باشیم که حتی در سال 1325 شوروی پشت حکومت فرقه پیشه‌وری را در آذربایجان خالی کرد و از آن‌ها حمایتی به عمل نیاورد وبا یک اولتیماتوم ترومن، به استالین، فرقه دموکرات پیشه وری از هم پاشید و آذربایجان نجات یافت. درباره نفوذ مذهب باید اشاره کنم که در یک سال حکومت فرقه دموکرات در آذربایجان با اینکه دولت فرقه محصولات کشاورزی را به کشاورزان واگذار کرده بود، بسیاری از کشاورزان سهم گندم و جو مربوط به مالکان زمین‌های کشاورزی را که در انبارهای خود نگاه‌داشته بودند را بعد از سقوط فرقه دموکرات، سهم مالکان یا اربابان را به آن‌ها تحویل دادند. زیرا سهم اربابان را برای خود مال حرام می‌دانستند.

آیا خطر تهدید افتادن کشور به دست کمونیست‌ها واقعی بود؟
خیر، با توجه به آنچه گفتم چنین خطری محتمل نبود. و رویدادهای افغانستان درسال های بعد نشان داد که چگونه کودتای کمونیستی و دخالت شوروی در افغانستان نتوانست کاری از پیش ببرد و شوروی چگونه در آن جا زمین گیر شد. ولی به هر حال اتحاد جماهیر شوروی برای غرب یک نیروی بازدارنده قابل محاسبه تلقی می‌شد و غرب برای کودتا در ایران نمی‌توانست بی‌گدار به آب بزند. اما در نیمه اسفند 1331 ژوزف استالین دیکتاتور مقتدر شوروی بگونه ای مرموز و ناگهانی درگذشت و با مرگ استالین، درگیری و جنگ قدرت بین سردمداران کاخ کرملین شروع شد و به هر صورت اتحاد شوروی سرگرم و درگیر مشکلات داخلی خود گردید و تاحد زیادی از توجه به مسائل خارجی و بین‌المللی غافل شد ولذا انگلیس و آمریکا موقعیت را برای انجام کودتا بر علیه دولت ملی مصدق مناسب دیدند و اقدام کردند. البته انگلیس و آمریکا طرح کودتارا در مراحل آخر به اطلاع اتحاد شوروی هم رسانیدند ونظر مثبت این کشور را هم جلب کردند به طوری که اتحاد شوروی حتی اجازه مقابله با کودتا را به حزب توده نداد و حزب توده را در پیش پای سازش خود با غرب قربانی نمود. واز طرف دیگر اتحاد شوروی که 11 تن طلای مطالبات ایران را به دولت ملی مصدق نمی‌داد، اندک زمانی پس از کودتا این 11 تن طلا را به دولت زاهدی که برخاسته از کودتای سازمان سیا و اینتلجنت سرویس بود در 28 مرداد 32 تحویل داد.

به چه علت اتحاد جماهیرشوروی با کودتا علیه دولت ملی مصدق موافقت کرد و 11 تن طلای طلب ایران را به دکتر مصدق نداد و به دولت کودتا داد؟
اتحاد جماهیر شوروی به عنوان سردمدار اردوگاه کمونیسم و رهبر بلوک شرق با یک دولت ملی و دموکرات وپیشرفت های اقتصادی وسیاسی و اجتماعی که در سایه حکومت ملی، نصیب ملت ایران می‌شد موافق نبود زیرا وجود چنین دولتی را در ایران مخالف ایجاد شرایط برای نفوذ خودو برآورده شدن اهداف توسعه طلبانه ایدئولوژیک خود می‌دانست و لذا با انگلیس و آمریکا در موردکودتا موافقت کرد و 11 تن طلای بدهی خود به ایران را هم با وجود مطالبه مکرر دکترمصدق به اونداد و بعد به دولت کودتا تحویل داد وحزب توده را هم قربانی سیاست‌های خود نمود.
در روز 30 تیر 31 مردم در حمایت از مصدق به خیابان‌ها آمدند و آنروز روز قیام ملی اعلام شد، ولی در 28 مرداد 32 این مردم نبودند بلکه گروه‌های سازمان یافته بودند که در حمایت از شاه به خیابان آمدند. شما علت عدم توفیق مصدق در آوردن مردم به خیابان‌ها را چه می‌دانید؟
بعد از شکست مرحله اول کودتا در 25 مرداد، خیابان‌ها شاهد تظاهرات و پائین کشیدن مجسمه‌های شاه و رضاشاه و درخواست برقراری جمهوری توسط مردم بود و شاه هم همان صبح 25 مرداد با شنیدن خبر شکست کودتا از رامسر با هواپیمای شخصی خود به بغداد و از آن جا به رم گریخته بود. دکتر مصدق برای کنترل اوضاع و جلوگیری از درگیری‌ها، عصر روز 27 مرداد دستور داد که مردم دیگر به خیابان‌ها نیایند و تظاهرات نکنند ونیروهای مردمی و احزاب ملی بااین دستور از آمدن به خیابان خودداری کردند و در روز 28 مرداد خیابان از نیروهای طرفداردولت ملی خالی ماند و دستجات اراذل و اوباش مزدور کودتاچیان که با دلارهای پخش شده توسط آیت الله بهبهانی اجیر شده بودند همراه زنان نگون بخت محله بد نام تهران و برخی نیروهای نظامی وطن فروش تحت امر «کرمیت روزولت» فرمانده عملیات کودتا از موقعیت استفاده کرده وبه خیابان‌ها آمدند، به مراکز احزاب ملی و دفتر روزنامه‌ها هجوم بردند و خیلی از مراکز را به آتش کشیدند و فرستنده رادیو را اشغال و از طریق صدای رادیو شروع به ایجاد رعب و وحشت وتخریب روحیه مردم نمودند وسپس به خانه نخست وزیر با توپ وتانک حمله نموده، به تخریب وآتش زدن آن مبادرت کردند البته باید خاطر نشان کرد که دکتر مصدق در همان ساعات پیشنهاد برخی ازیاران خود را مبنی بر فراخوان کردن مردم ومسلح کردن آنان برای مقابله با نظامیان و اراذل را ردکرد؛ چون به هیچ وجه با درگیری و خونریزی وجنگ داخلی موافق نبود.

در این چند سال اخیر و شاید از مدتها قبل در بین محافل شبه روشنفکری کشور برای برون رفت کشور از مشکلات مبتلابه، عده‌ای معتقد به حضور یک نظامی قدرتمند و شخصیتی چون رضاشاه هستند!. چرا کسی فکر نمی‌کند بیشتر از آن چیزی که به رضاشاه نیاز باشد به مصدق نیاز داریم به کسی که بتواند دست به اصلاحات عمیق و بنیادین بزند و حضور خیلی‌ها را از نفوذ در قدرت کم نماید و نهادهای موازی و مزاحم قدرت ملی را کم کند؟
متاسفانه ملت مظلوم و محروم ایران که از قبل از انقلاب مشروطیت تا کنون به مدت بیش از 113 سال به دنبال آزادی و استقلال بوده و جز برهه‌هایی کوتاه، به دموکراسی و حاکمیت ملی واستقلال پایداری دسترسی پیدا نکرده است. لذا برخی با کوتاه اندیشی و به غلط فکر می‌کنند که ما ملت ایران شایسته مردم سالاری و آزادی نیستیم و همواره باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم و نباید بین خوب و خوب‌تر، بهترین را برگزینیم. آن کوتاه اندیشان به غلط فکر می‌کنند که ما ملت شایسته مردم سالاری نیستیم و باید همیشه یک دیکتاتور بالای سرمان باشد و هیچگاه فکر نمیکنندکه دیکتاتوری به هر نوع و در هر لباس جز پس رفت و فساد و عقب ماندگی چیزی در بر ندارد ونمی‌دانند که اگر در زمان رضاشاه چند کار عمرانی هم صورت پذیرفت خیلی کمتر از اقتضای زمان بود و نسبت به امکاناتی که در این کشور وجود دارد، پیشرفت و عمران و آبادی بسیار کند بود. رضا شاه با برقراری استبداد و اختناق و کشتن شخصیت‌های ملی و آزادیخواه، نویسندگان وشعرا ودگراندیشان، و تشکیل مجالس قلابی و فرمایشی از دوره ششم تا دوره سیزدهم، ملت ایران راازداشتن حاکمیت ملی محروم نمود. در زندان‌ها چه لب‌ها که ندوخت وچه آمپول هواهایی که دررگ زندا نیان نزد. راه آهن را به جای شرقی غربی و احیای جاده ابریشم که بسیار با منافع ملی ایران منطبق بود، مطابق میل انگلیس‌ها از جنوب به شمال کشید تا با پول ملت ایران ارتباط روس و انگلیس برای مقاصد نظامی آن‌ها برقرار شود. قرارداد نفت 60 ساله دارسی را که در سال 1312 سی ودوسال از آن سپری شده بود، ظاهراً به عنوان اعتراض، در بخاری انداخت وسوزاندولی در عمل بجای آن قرارداد جدیدی برای مدت 60 سال امضاء کرد یعنی در حقیقت 32 سال به مدت قرارداد دارسی و چپاول نفت ایران توسط انگلیس افزود. کج اندیشان باید بدانند که تنها درسایه آزادی و حاکمیت ملی است که اعتلا و شکوفایی و پیشرفت و توسعه به دست می‌آید. کما اینکه در مدت کوتاه 28 ماهه زمامداری دکترمصدق ده‌ها طرح مفید و اثرگذار و ماندگار در جامعه ایران صورت پذیرفت و تنها دورانی رقم خورد که بیلان اقتصادی کشور ما بدون فروش نفت مثبت گردید یعنی صادرات ما از واردات پیشی گرفت.

منحل شدن مجلس هفدهم چه تاثیرات منفی در سقوط دولت ملی داشت؟
برخی رفراندوم دکترمصدق برای منحل کردن مجلس هفدهم را یک اشتباه از طرف او قلمداد می‌کنند و می‌گویند که اگر مجلس تعطیل نمی‌شد شاه به عزل مصدق و کودتا اقدام نمی‌کرد. این نظریه از پایه و اساس مردود است. زیرا اکنون که اسناد محرمانه کودتا منتشر شده، معلوم گشت که طرح کودتا از مدت‌ها قبل از رفراندوم ریخته شده بوده و توطئه 9 اسفند 31 و ربودن قتل سرلشکر افشارطوس در اردیبهشت 32 پیش در آمد کودتا بوده است و اصولاً برای ساقط کردن دولت ملی قرار بر این بوده که این کار در مرحله اول با استیضاح مصدق توسط مجلس ودادن رأی عدم اعتماد به او صورت بگیرد و دکترمصدق با هوشیاری و زیرکی تمام با مطرح کردن رفراندوم و انحلال مجلس این قسمت از طرح آنان را ناکام گذاشت. مجلس هفدهم بارها نشان داده بود که در آن یک اکثریت اصیل و ملی و سالم و هوادار دولت ملی وجود ندارد. انتخابات این دوره مجلس با دخالت‌های دربار، ژاندارمری و ارتش و مالکان بزرگ طوری مخدوش بود که دکترمصدق ناگزیر شد پس از انتخاب 80 نماینده از 136 نماینده، ادامه انتخابات را متوقف کند؛ بنابراین انتخابات نیمه کاره ماند. این مجلس 80 نفره در ابتدای کارش آقای حسن امامی، امام جمعه رابه ریاست مجلس برگزید که فردی متمایل به سیاست انگلیس و دربار بود درحالیکه کاندیدای ریاست مجلس از طرف ملیون دکتر عبدالله معظمی بود وبعد زمانی که دکترمصدق از مجلس درخواست کرد که یک نماینده برای نظارت بر چاپ اسکناس انتخاب و معرفی نماید، آن مجلس آقای حسین مکی را که در آن زمان به شدت دشمن مصدق شده بود انتخاب کرد و بالاخره در آن مجلس کارشکنی نسبت به دولت ملی وجود داشت و زمزمه استیضاح دولت در آن شنیده می‌شد و مصدق یقین داشت که آن مجلس در پی استیضاح دولت و دادن رأی عدم اعتماد و برکنار کردن دولت ملی و به هدر دادن دستاوردهای نهضت ملی شدن نفت است؛ لذا تصمیم گرفت موضوع را با مردم درمیان بگذارد و با انجام رفراندوم و رأی مردم آن مجلس را منحل نماید. دکترمصدق از هیچ کوششی برای دفاع از دولت ملی و تداوم نهضت ملی فروگذار نکرد و انحلال مجلس هفدهم با رأی مردم و برگزاری رفراندوم از مهمترین کوشش‌های اثر گذار اوست.
نقش فدائیان اسلام و افرادی مثل حسین مکی و حزب زحمتکشان چه تاثیراتی بر کودتا 28 مرداد داشت؟
جمعیت فدائیان اسلام تحت تأثیر اخوان المسلمین مصر بود و افکار بنیادگرایی اسلامی وبرقراری قوانین شریعت را در سر داشت ومسلما این طرز تفکر با افکار سکولار و ترقی خواهانه و ملی گرایانه نهضت ملی تطبیق نمی‌کرد و لذا، این جمعیت با دکترمصدق و نهضت ملی به هیچ وجه همدلی نداشت. نشانه بارز آن ترور دکترحسین فاطمی وزیر خارجه شجاع دکترمصدق درمراسم سالگرد محمد مسعود بود. فدائیان اسلام چه مستقیم و چه از طریق آیت الله کاشانی مصدق را که به شدت مشغول مبارزه با استعمار و استبداد وابسته به بیگانه بود برای اجرای قوانین شرع زیر فشار گذاشته بودند. اما مصدق هیچگاه تسلیم نظریات آنان نگردید که البته مخالفت و کار شکنی آنانرا به دنبال داشت. تا آنجا که آیت الله کاشانی نقش برجسته‌ای در اجرای کودتای 28 مرداد ایفا کرد که اسناد آن اکنون منتشر شده است. حسین مکی که در آغاز از فعالان جبهه ملی بود پس از 30 تیر 31 به اردوی مخالفان پیوست و از درون به جبهه ملی خنجر زد و به همین ترتیب دکتر مظفربقایی و حزب زحمتکشان او در مقابل مصدق ایستاد. تا جایی که دکتر بقایی در توطئه ربودن و قتل سرلشکر افشارطوس رئیس شهربانی کل کشور در دولت ملی مصدق، شرکت مستقیم داشت ودراسناد منتشر شده اخیر وابستگی او به سازمان اطلاعاتی آمریکا «سیا» نشان داده شده است. متاسفانه همواره در جنبش‌های آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ملت ایران پدیده رخنه و نفوذ عوامل بیگانه وجود داشته و باعث عقیم شدن این جنبش‌ها گردیده است.




روایت جدال کاشانی با مصدق

گفتگوی شمس افرازی زاده با ناصر زرافشان

جناب دکتر زرافشان شما از علاقه‌مندان به دکتر محمدمصدق بوده و هستید و در حوزه ملی شدن نفت و کودتای 28 مرداد 1332مطالعات گسترده‌ای داشته‌اید به طوری که این علاقه و کشش درونی شما را بر آن داشته که یکی از معتبر ترین آثار در این حوزه یعنی کتاب «کودتا» تألیف یرواند آبراهامیان را به فارسی ترجمه کنید، برای شروع بحث مختصری در این باره بفرمایید؟
این جنبش نه تنها از منظر داخلی و در تاریخ معاصر ایران بلکه در سطح منطقه‌ای و برای برخی از کشورهای آسیایی و افریقائی دیگر درمبارزه آنان در بدست گرفتن کنترل منابع و ثروت‌های طبیعی خویش یک سرمشق، و کودتای 28مرداد و رژیم کودتا که متعاقب آن برای سرکوب و از میان بردن دستاوردهای این جنبش در ایران روی کارآورده شد، در تاریخ جنبش‌های رهایی بخش ملی دوران پس از جنگ یکی از نقاط عطف است. روشن‌کردن اهمیت و جایگاه ملی و بین المللی این جنبش از اینرو ضرورت بیشتری می‌یابد که برخی از نیروها و عواملی که در آن کودتای ضد ملی و ضد مردمی شرکت داشتند و علیه مرم خود دست در دست بیگانه گذارند. پس از کودتا نیز سال‌ها جنبش مردم و کودتای بیگانه را از اساس انکار و وقیهانه آن را « قیام ملی مردم برای بازگرداندن پادشاه خود» می‌خواندند و در سالهای اخیر هم که به تدریج اسناد و مدارک روشن و انکارناپذیر بیشتری راجع به جرئیات آن کودتا از سوی خود تصمیم‌گیرندگان، طراحان، و مجریان آن، مانند اظهارات رئیس جمهوری وقت آمریکا و صدراعظم بریتانیا و اسناد وزارت خارجه آمریکا و انگلیس و مکاتبات روزمره مسوولان وزارت خارجه این دوکشور، یا گزارش‌ های عوامل اطلاعاتی سیا و ام، آی، سیکس از قبیل «کرمیت روزولت»، مجری آمریکایی کودتا، دونالد ویلبر تهیه‌کننده طرح عملیات آژاکس و نویسنده سند ویلبر، کریستوفرمونتاگ و وودهاوس، روبین‌زاهنر، سم فال و دیگران- افشاء و منتشر شده است، چون دیگر جایی برای تکرار ادعاهای بچه‌گانه و عوامفریبانه گذشته شان باقی نمانده، به تنها راه چاره باقی مانده خود، یعنی احتراز و جلو گیری از مطرح شدن مسئله و تلاش برای به فراموشی سپردن آن متوسل شده‌اند.

اظهار نظر های متعدد و بعضاً متناقضی از این رویداد تاریخی روایت شده، آن چیزی که مطالعات و مشاهدات شما در این خصوص به ما می دهد چیست؟
بعضی‌ها بدون اطلاعات تاریخی در این خصوص داستانسرایی می‌کنند و آنطور که دوست دارند این اتفاق مهم تاریخی را روایت می‌کنند ولی روایت‌هایی که هیچ حقیقتی را با خود ندارد برای مثال یکی دو ماه پیش یکی از پادوهای مطبوعاتی ساواک در رژیم گذشته که اکنون در خارج کشور به مقام تحلیل‌گر مسائل ایران ارتقاء یافته در تلویزیون بی بی سی در جریان گفتگوی پیرامون مسائل ایران با خاتمی که گویا در کانادا استاد تاریخ است گفتگویی داشته‌اند که هنگامی که آن خانم اشاره‌ای به خاطره منفی کودتای 28مرداد در ذهن سیاسی و جمعی مردم ایران و تأثیر آن در نگرش مردم نسبت به غرب کرد، وارث روزنامه کیهان دوران کودتا، سراسیمه فریاد کشید، ای وای! باز هم رفتید سراغ صحرای کربلا!! باز هم گذشته ها و کودتا! و در تمامی طول این گفتگو هم آشکارا تلاش می‌کرد به نوعی ازمطرح شدن مهم و این موضوع فرارکند.
اما به این« تحلیل‌گر» مسائل ایران و همفکران او باید یادآوری کرد که جنبش ملی‌کردن نفت وکودتای 28مرداد و رژیم برآمده از آن کودتا جزء لاینفک تاریخ معاصر ایران است و عواقب آن کودتا و تحولات بعدی از جمله اوضاع فعلی ایران هم نتیجه و دنباله طبیعی همان رویدادهاست و از این‌رو هنوز بسیار پژوهش‌های انجام نشده پیرامون زوایای گوناگون و عواقب آن و درس‌هایی که از آن جنبش و آن شکست می توان گرفت وجود دارد که باید در آینده انجام شود.

وقتی به سیر تکوینی تاریخ معاصر ایران نگاه می‌‌کنیم می‌بینیم که جنبش ملی شدن نفت، ادامه منطقی جنبش مشروطیت ایران است که علاوه بر تأثیرات داخلی در بعد خارجی و بین المللی نیز منشاء اثر بوده از اهمیت فراملی و فرامرزی این جنبش گفتید. ممکن است در این خصوص بیشتر توضیح دهید؟
در عرضه روابط و تأثیرات خارجی، مسائل و دغدغه‌های کشورهای خاورمیانه و تا حدودی سه قاره آسیا، افریقا و آمریکای لاتین، مشابه و از این‌رو تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر هم درخور توجه است. دراین زمینه از بسیاری جهات باید «خاورمیانه» را بر روی هم یک کل واحد درنظرگرفت، زیرا ویژگی‌هایی که نظر کشورهای دیگر و به‌ ویژه قدرت‌های امیریالیستی را به این منطقه جلب می‌کند، یعنی موقعیت ژئوپولیتیک و استراتژیک منطقه و در رقابتهای بعدی نفت بین اغلب کشورهای این منطقه مشترک بوده و هست و به همین دلیل مسائل و دغدغه‌های آنها هم مشترک است. برای اینکه چهارچوب واقعی و طبیعی مشکلات و دغدغه‌های این کشورها در روابط خارجی‌شان روشن‌تر شود، باید پیرامون برخی جنبه‌های عمومی‌تر موضوع توضیح مختصری بدهم، لذا باید خاطر نشان کنم که:
با رشد نظام سرمایه‌داری، و بویژه در عصر امپریالیسم، بدلیل انباشت هر روز بیشتر سرمایه و گسترش ابعاد تولید درکشورهای پیشرفته سرمایه‌داری، نیاز این کشورها به مواد خام هر روز بیشتر و بازارهای جدید هر روز گسترده تر، بدلیل اشباع، بازار ملی آنها، دائم افزایش می‌یافت واین هر دو یعنی هم منابع تازه مواد خام و هم بازارهای جدید در کشورهای دیگر یافت می‌شد. این موجب شد توجه و طبع قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری به بیرون از قلمرو ملی خود هر روز بیشتر شود. به این ترتیب تعرض به سرزمین های دیگر برای دست‌یابی به منابع و بازارهای آنها برای این نظامها در اولویت قرار گرفت. این پدیده مرحله خاصی از رشد این نظام است که به استعمار منجر شد. اما خاورمیانه منطقه‌ای که از دیرباز بدلیل قرارگرفتن در محل تلاقی سه قاره آسیا، اروپا و افریقا اهمیت استراتژیک ویژه داشته و مورد توجه و تعرض قدرت هایی قرار داشته است که به بیرون از قلمرو ملی خود چشم داشته‌اند، حتی از نام این منطقه، یعنی «خاورمیانه»، هم پیدا است بوسیله خود مردم این منطقه ابداع و به آن اطلاق نشده است. تأمل در معنای «خاورمیانه» نشان می دهد این نام بوسیله کسانی الاغ شده و بکار رفته است که نه از درون خود منطقه، بلکه از بیرون و با یک نگاه جهانی به آن نگاه می‌کرده‌اند، زیرا موقعیت این منطقه و چگونگی استقرار آن را نسبت به سایر مناطق، از دید یک ناظر بیرون از خود منطقه توصیف می‌کند.
اما پس از کشف نفت و اهمیت هر روز بیشتر و نقش هر روز مهم تر آن در صنعت و اقتصاد جهان، جایگاه این منطقه هم، بعنوان انبار نفت جهان، در معادلات جهانی به مراتب بیشتر از گذشته شد. برای روشن شدن اهمیت خاورمیانه از لحاظ نفتی کافی است توجه کنیم که ایالات متحده، با همه نقش و اهمیتی که در اقتصاد جهان دارد صاحب 2 تا 3 درصد ذخائر شناخته شده نفت و گاز جهان است. اروپا با همه وزن و اهمیت خود در اقتصاد جهان چیزی کمتر از 2 درصد منابع شناخته شده نفت جهان را دارد. در این میان خاورمیانه یکباره صاحب 67 درصد ذخائر شناخته شده نفت و گاز جهان است و این رقمی است که طمع و توجه همه را در برمی‌انگیزد. به همین سبب طی صد سال گذشته نفت و مسائل مربوط به آن عمده ترین عامل در تعیین سرنوشت این منطقه بوده است و همواره بعنوان یکی از داغ ترین مناطق جهان مورد توجه و تجاوز قدرت‌های بزرگ قرار داشته است.

چه موضوعی باعث می‌شود که در خاور میانه، ایران به عنوان پیشتاز این تحول، پرچم مبارزه با استعمار را بردارد ؟
با نگاه عمیق به اهمیت انرژی و پیدایش چنین زمینه ای به‌عنوان بخشی از این پیکره کلی، اهمیت اولین جنبش مردمی در خاورمیانه برای ملی کردن نفت و بدست گرفتن کنترل و اختیار این ثروت ملی، روشن‌تر درک می‌شود.
یرواند آبراهامیان در این ارتباط می‌نویسد: «… کنترل بر تولید نفت سرانجام در اوایل دهه 1970 ( 1350شمسی) از شرکت‌های غربی به دولت‌های محلی منتقل شد، اما چنین شکستی برای غربی‌ها در اوایل دهه 1950 (1330 شمسی) غیرقابل قبول تلقی می‌شد.» باید اضافه کرد که این انتقال کنترل برتولید نفت از شرکت‌های غربی به دولت‌های محلی هم خودبه‌خود، بدست نیامد و نتیجه اوج‌گیری مبارزاتی بود که جنبش‌های آزادی بخش ملی آسیا و افریقا در دوره پس از جنگ دوم جهانی برای کسب استقلال ‌سیاسی و بدست گرفتن اختیار ثروت‌های ملی خود به انجام رساندند. جنبش ملی‌کردن نفت در ایران، به نوعی سرآغاز این موج از مبارزات کشورهای آسیایی و افریقایی برای بدست گرفتن اختیار منابع ملی‌شان بود.
در واقع، برای آگاهی از تأثیر فراملی جنبش ملی‌کردن نفت ایران، می توان به کتاب « فلسفه انقلاب مصر» نوشته جمال عبدالناصر مراجعه کرد، که درباره جنبش ملی‌کردن کانال سوئزدر سال 1956 و تأثیر مصدق و جنبش ملی‌کردن نفت ایران بر تحولات مصر و آن جنبش توضیح می دهد که چطور در مصر با تاثیر پذیری از ملی شدن نفت توسط مصدق می توان الگویی برای سایر کشورها داد.

با وجود این جایگاه و اهمیت جنبش ملی‌کردن نفت چرا هنوز برخی در ایران، سعی در تحریف، انکار و یا آنطور که گفتید بایگانی کردن و فرار از مطرح شدن این رویداد و جایگاه آن در مبارزات ملی مردم ایران دارند؟
این خیلی طبیعی است؛ زیرا آنچه روی داده، ضد منافع برخی و درجهت تأمین منافع و مصالح مردم بوده است. بنابراین طبیعی است که خوشایند آنان نباشدو چون نمی‌خواهند واقعیت‌های خارجی رویداد را آنگونه که اتفاق افتاده بیان کنند، به تحریف، حذف و ….. به جای بیان واقعیت آن می‌پردازند.

جناب زرافشان اگر بخواهید یک تقسیم بندی از جامعه و یا هرم قدرت در مقابل ملی شدن نفت و یا در مخالفت دکتر مصدق ارئه دهید به چه شکل این نیروها را تقسیم بندی می‌کنید؟
نیروهایی که در مقطع کودتا مقابل جنبش مردم ایستادند و در خدمت بیگانه و منافع آن حرکت کردند، عمدتاً دو دسته بودند، که رفتار آنان دلایل متفاوتی داشت. گروه اول هزار فامیل، سلطنت‌طلبان و برخی عوامل بیگانه، مانند شبکه غیررسمی انگلیسی‌ها در ستاد ارتش و درون نیروهای مسلح، سیدضیاءطباطبائی و حزب او، رشیدیان‌ها، برادران بوسکو و امثال آنها بودند، که آگاهانه و بدلیل جایگاه طبقاتی و منافع‌شان با جنبش سرستیز داشتند و نیروی اصلی کودتا را تشکیل می‌دادند و گروه دوم را که نیروی میدانی گروه اول را تشکیل می‌دادند، چماقداران، ارازل اوباش، میدانی‌ها، دارودسته‌های زورخانه‌ها که با پرداخت پول ناچیزی آنها را اجیر کرده بودند و مشتی از ناآگاه‌ترین مردم روزگار خود را تشکیل می‌دادند، که آنها را از طریق هیات‌های مذهبی و پاتوق‌های دسته‌های سینه‌زنی و عزاداری و سوءاستفاده از این هیات و دسته‌جات مذهبی و با تحریک تعصبات و استفاده از اطاعت کورکورانه آنان از برخی روحانیت مرتجع و نزدیک به دربار که بسیج شده بودند، که سلسله جنبان این گروه دوم آیت‌الله‌کاشانی بود. در چند دهه اخیر که بتدریج اسناد و مدارک بسیاری درباره ماهیت و نقش کاشانی و روابط او با آمریکائی‌ها و عوامل کودتا افشاء و منتشر شده است، این گروه کمتر ادعاهای گذشته خود را تکرار می‌کنند؛ اما سلطنت‌طلبان بویژه در دهه اخیر در خارج از کشور با استفاده از امکانات رسانه‌ای و شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای که در اختیار دارند و نیز استفاده از فضای داخلی، نارضایتی عمومی مردم از سرکوب و فشارهای اقتصادی و سیاسی، تبلیغات خود را شدت بخشیده‌اند و در این رسانه‌ها دائماً سرگرم واپس‌نگری و نشخوار گذشته‌اند. اما در این واپس‌نگری ها بیطرفانه اوضاع جامعه را در دوران حاکمیت رژیم پیشین روایت نمی‌کنند، بلکه بجای این کار، فیلم‌ها، نوشته‌ها، تصاویر و تبلیغاتی را باز پخش می‌کنند، که ماشین تبلیغاتی خود آن رژیم در زمان حاکمیت‌اش، راجع به خود تولید و پخش می‌کرد.به قول یکی از صاحب نظران که به ظرافت این موضوع را تحلیل می‌کرد و می‌گفت، درست مثل این است که، پنجاه سال دیگر، کسی بخواهد از روی آنچه دستگاه‌های تبلیغاتی نظام فعلی درباره این نظام می‌سازد و می‌گویند به بررسی و شناخت آن بپردازد.

حقیقت این تحول عظیم را چطور باید در یافت و خیر و صلاح ملت را چگونه در اتفاق روایت می‌کنید؟
واقعیت خیلی ساده ای که امروز جزئیات آن هم مثل روز روشن شده، این است که آمریکا و انگلیس در مرداد 32 در ایران کودتا کرده و نخست‌وزیری را که به شکل دموکراتیک انتخاب شده بود سرنگون ساخته‌اند. چون این واقعیت امروز دیگر به هیچ شکلی قابل انکار نیست، تنها راهی که برای سلطنت طلبان باقی مانده، این است که از طرح این موضوع طفره بروند.
حتی اگر امروز نظر سلطنت‌طلبان این باشد که برای حفظ و اداره کشور نظام پادشاهی مناسب‌ترین نظام است، کسی می تواند این موضوع را حتی به عنوان یک «نظر» مطرح کند و به بحث گذارد که نشان دهد انگیزه او اعتقاد صادقانه‌اش به این «نظر» است، و برای این که صداقت لازم برای طرح و بحث این نظر سیاسی خود را داشته باشد، ابتدا باید در بیان واقعیات گذشته صداقت خود را نشان دهد. سال‌ها‌ی سال پس از آنکه آمریکائی‌ها و انگلیسی‌ها خود در مورد کودتایشان در ایران، چگونگی طراحی عملیات آن، عوامل داخلی که از آنها برای اجرای این طرح استفاده کرده‌اند، پول‌هایی که به ایران فرستاده‌اند و نام و مشخصات دریافت‌کنندگان این پول‌ها گفته و نوشته‌اند و اسناد آنها هم بعضاً منتشر شده است، هنوز سلطنت‌طلبان ایرانی آنها را انکار می‌کنند. واقعیت‌ها آنچه هستند با بستن چشم و گوش خود به‌روی آنها که نمی توانیم آنها را از میان ببریم. بویژه گذشته، «گذشته است» و با انکار آن نمی توان آن را تغییر داد. کافی است بعنوان چند نمونه به منابعی مانند from yalta to Vietnam نوشته ↓David HorowiT (از یالتا تا ویتنام، سیاست خارجی آمریکا در دوران جنگ سرد، نوشته دیوید هورو و تیس)یا Mohammad mosaddegh and the 1953 coup in iran نوشته Mark Gasiorowski and MalcomByren( محمد مصدق کودتای 1953 در ایران نوشته مارک گازیو روسکی و مالکوم بایرن)، یا کتاب « همه مردان شاه» نوشته استیفن کینزو ( که به فارسی هم ترجمه منتشر شده است) مراجعه کنید تا متوجه شوید، این اتفاق نامبارک تاریخی، با این همه اسناد رسمی و معتبر، دیگر جای هیچ گونه شک و شبهه ای در خصوص دخالت خارجی و همراهی عوامل و مزدوران داخلی باقی نخواهد گذاشت.
طبق اسنادT آیت الله کاشانی ابتدا با جنبش همراه بود، چه شد که او راه خود را از راه مصدق جدا کرد و سرانجام به دشمنی به او رسید؟
این درست است. او ابتدا با جنبش همراهی و ازآن حمایت کرد، زیرا می‌خواست از نیروی مردمی آن برای تحقق خواسته‌های خود بهره گیرد، اما هدف او با هدف جنبش یکی نبود. هدف جنبش ملی‌کردن نفت، همانگونه که از نام آن پیدا است، برقرارکردن تسلط و کنترل ملی بر صنعت نفت کشور بود. اما دغدغه کاشانی، ناسیونالیسم ایرانی و منافع ملی نبود. او که فردی قدرت‌طلب بود می‌خواست « رهبر جهان اسلام» شود. در ملاقاتی که او در تاریخ هشتم نوامبر 1952 (17 آبان 31) با لوی هندرسون سفیر آمریکا در تهران داشته و طی آن از سفیرخواهان کمک آمریکا برای مبارزه علیه کمونیسم می‌شود، به هندرسون می‌گوید « من یک شخص عادی نیستم، من رهبر جهان اسلام هستم». به این ترتیب او در خدمت جنبش و هدف ها نبود، بلکه می‌خواست جنبش را در خدمت خود بگیرد. اما در برابر یک حریف کارکشته سیاسی قرار داشت که مجال چنین فرصت‌طلبی‌هایی را به او نمی‌داد. دلیل اقدامات اولیه کاشانی در حمایت از جنبش و جدایی و دشمنی بعدی او همین است. بموجب اسنادی که اخیراً آمریکا برخی از آنها را از وضعیت طبقه‌بندی فوق سری خارج ساخته، کاشانی با مقامات آمریکایی دیدارهای متعددی داشته و وعده های همکاری را به آنها می دهد و نهایتاً به وعده‌اش در قبال آمریکایی‌ها نیز عمل می‌کند .




شاهد عینی

واقعه 28 مرداد و نقش حزب توده

گفتگوی شمس افرازی زاده با محمدعلی عمویی

جناب عمویی شما در خاطرات‌تان فرمودید که حزب توده ایران قبل از انجام کودتا خبردار می شود و هم به مصدق و هم به اطرافیان ایشان اطلاع لازم را می‌دهید، در این مورد توضیح بیشتری اگر هست بفرمایید؟
بله حزب توده ایران از چند کانال در این خصوص اطلاع رسانی می‌کند و مریم فرمان‌فرما (دختردایی مصدق وهمسرآقای‌کیانوری) به منزل آقای مصدق تماس می‌گیرند و می‌گویند که کار خیلی مهمی داریم و با جناب مصدق صحبت می‌کنند، وقتی دکتر مصدق پای تلفن می‌آیند، گوشی را می‌دهند به آقای نورالدین کیانوری، و ایشان می‌گویند دکتر این اخباری که به شما داده‌ایم، کاملاً واقعیت دارد ما حتی اطلاع داریم، که تیپ زرهی کرمان و لشکر اصفهان آماده شدند برای سرکوب شما، لطفاً این موضوع را جدی بگیرید، ما با تمام توانمان از دولت ملی و کشورمان دفاع خواهیم کرد ،این حرف هم صرفاً برای این نبود که عاشق دکتر مصدق بودند، و این به خاطر نگرش‌شان بود، زیرا که زاهدی رفته است و فاطمی آمده است به شما مختصراً بگویم نزدیک‌ترین دوستان آقای دکتر مصدق از قبیل آقایان بقائی و مکی و حائری زاده و آقای آیت الله کاشانی بودند، اینها بیشترین لطمه را به آقای مصدق زدند و زمینه را برای مأیوس کردن افرادی که در کنار دکتر مصدق بودند بوجود آوردند.
چه چیزی باعث می شود که حزب توده دنبال دستور دکتر مصدق می‌ماند؟ چرا خود شما که احساس خطر کردید و به عنوان یک حزب فراگیر و دارای تشکیلات منسجم و حامی دولت بودید، خودتان وارد عمل نشدید؟
ما از آقای دکترمصدق فقط می‌خواستیم که به ملت ایران پیامی بدهد، کاری که اردوغان در ترکیه کرد، اردوغان از هوادارانش در ترکیه خواست که از خانه‌هایشان بیرون بیایند، ما هم از مصدق همین انتظار را داشتیم. مجله چشم‌انداز ایران، برنامه‌ای به عنوان محاکمه ترتیب داد، اسم محاکمه هم در واقع به این خاطر انتخاب شده بود، که درواقع دادگاه دکترمصدق بود، روند زندگی دکترمصدق تا نخست‌وزیری و به دادگاه رفتنش و محکوم شدن ایشان در دادگاه نظامی.
من در آنجا، خیلی از دکترمصدق تجلیل کردم، انصافاً ایشان هم شایسته تجلیل بودند و هستند، اما در پایان گفتارم، درآنجا بیان کردم ای ‌کاش، آن قاطعیت و صراحت بیان که دکترمصدق در دادگاه در مقابل دادستان‌اش داشت، را در روز 27 مرداد، هنگامی که سفیر آمریکا به ملاقاتش آمد و گفت، اگر قرار باشد مردم همچنان در خیابان‌های تهران، علیه آمریکا شعار بدهند ما دیپلمات‌های آمریکا را از ایران می‌بریم، و ای کاش دکترمصدق گفته بودند، که ببرید ما منافع مردم‌مان مورد توجه‌مان است، در اینجا در کمال تأسف آن چیزی که از مصدق انتظار می‌رفت انجام نداد.
وقتی تاریخ را می‌خوانیم، تا قبل از کودتای 28 مرداد 1332 ،کشور ما اختلافی چندانی با آمریکا ندارد، در ذهن و زبان جامعه و دولتمردان ایرانی، نکته منفی در پرونده آمریکا وجود ندارد، شاید دکترمصدق، بین درخواست سفیر آمریکا و حزب توده انتخاب سختی داشته و برای همین از مردم می‌خواهد که به خانه هایشان بروند و اینجا دوستان توده ای شما ناراحت می‌شوند که چرا؟
به نظر من انتخاب سختی نیست. در یک جلسه در دفتر مجله چشم‌انداز ایران، از من خواستند که چرا دکترمصدق آنطور جواب هندرسون را دادند، گفتم ما نمی‌توانیم نیت‌خوانی بکنیم، برخی می‌گویند به دلیل داشتن تبار اشرافیت، برخی دیگر می‌گویند بدلیل ترس از آن کشت و کشتارها، که در روز 30 ام تیر به وجود آمد، به هر دلیلی که باشد امپریالیسم آمریکا شناخته شده بود، روی اصل مونروئه آمریکای جنوبی را زیر و رو کرده بود، این نبود که آمریکا شناخته شده نباشد، آقای دکترمصدق یک فرد سابقه‌دار سیاسی بودند و آگاه بودند اینطور نبود که فریب بخورند، که آمریکا کشور دموکراتی است، اصلاً چنین چیزی نیست. ما تعریف مشخصی درباره واژه امپریالیسم داریم، نظام سرمایه‌داری به مرحله‌ای می‌رسد که خصلت امپریالیسمی پیدا می‌کند، یعنی صدور سرمایه می‌کند، انحصار طلبی می‌کند، حتی به قوه قهریه متوسل می شود، حکومت عوض می‌کنند، کودتا می‌کنند ….
جناب عمویی، مختصری از رابطه حزب توده و دکترمصدق بفرمایید؟
حزب توده ایران مهمترین تشکل سیاسی تاریخ معاصر ایران بود. هیچ حزب دیگری سازماندهی حزب توده ایران را نداشت ولی سازمان نظامی که حزب توده داشت، در مقابل ارتش هیچ چیزی نبود. ما امیدوار بودیم که اگر خطری دولت ملی و منافع ملی را تهدید کند بتوانیم با استفاده از اطلاعاتی که کسب می‌کنیم، با دکترمصدق در میان بگذاریم. این امید را داشتیم که با توجه به سوابق شخص دکترمصدق و تعداد اندکی از اطرافیانش، مانند دکتر شایگان، مهندس رضوی و دکتر فاطمی که شخصیت‌های برجسته این مملکت بودند و می‌توانستند مردم را در حمایت از دولت بسیج کنند.کثرت عددی جبهه ملی بسیار قابل توجه بود، حزب توده ایران می‌توانست به میدان بیاید، حتی خود من هم که افسر دانشکده افسری بودم، مأموریت داشتم که به راه آهن بروم و پاسگاه پلیس راه آهن، ‌(‌که به لحاظ نظامی جای مهمی بود) درروزکودتای 28 مرداد آنجا را اشغال کنم. شب 28 مرداد گروهان من ماموریت یافت، که به آنجا برود و من به سلطنت آباد رفتم و مهمات گرفتم، گروهان من که متشکل از دانشحویان من بود، 99 اسلحه و 18 مسلسل سبک داشتند، ولی مهمات کافی نداشتیم و دانشکده فقط زمانی که آموزش تیراندازی داشت و دانشجویان را به تپه‌های شیان برای تیراندازی می‌بردیم از اسلحه استفاده می‌کردند، ولی برای این موضوع، که قرار بود کودتا شود، شبانه مرا به سلطنت آباد ارجاع دادند و در آنجا به اندازه کافی مهمات تحویل گرفتم و به راه آهن رفتم و آنجا را اشغال کردم، بدین صورت که دسته‌های گروهانم را، در آنجا مستقرکردم و برای تقابل با کودتا آماده بودم و خیلی امیدوار بودم که دستور از طرف حزب برسد و دولت هم حمایت مردم را بطلبد، برنامه‌ام این بود که، چون قرار گرفتن مردم بدون سلاح با دست‌خالی در مقابل ارتش کار خطرناکی بود، من با پوشش تیراندازی،کاری کنم که نتوانند به مردم صدمه زیادی بزنند و حرکت کنیم و برویم یک‌به‌یک پادگان‌های تهران را اشغال کنیم.

زمان کودتا چند سال داشتید و آیا درجه نظامی شما، این امکان را به شما می داد که در صورت حمایت مردم و دولت در مقابل کودتا تاثیرگذار باشید؟
من حدود 25 یا 26 سال داشتم و ستوان‌یکم بودم و سال بعد از آن، قرار بود سروان شوم، از موقعی که از دانشکده افسری فارغ التحصیل شدم، به علت معدل بالایم من را در دانشکده افسری نگه داشتند، اول از دربار آمدند و من را برای گارد شاهنشاهی انتخاب کردند، اما با یک مکافاتی از چنگ آنها در رفتم؛ علت آن هم روشن بود که، می‌دیدم به هر مناسبتی که شاه یا فرزندانش به دانشکده افسری می‌آمدند، افسران گارد مانند خدمه آنها بودند و در ماشین را برای آنها باز می‌کرد و احترامات خاصی می‌گذاشت و من از شرم عرق به تنم می‌نشست، که من بروم چنین کاری کنم؟! به همین علت هم به آن سرهنگ گفتم، جناب سرهنگ اجازه بدهید من می‌خواهم به مناطق بد آب و هوا بروم و تجربه کسب کنم و بعد از اینکه یک افسر باتجربه شدم من را به گارد جاویدان به خدمت اعلی حضرت ببرید تا یک افسر با تجربه باشم و با این الفاظ خود را نجات دادم. یادم می‌آید فرمانده گروهان من که آقای هاشم نژاد بود و بعد، آجودان ویژه محمدرضا پهلوی شد، عصبانی شد و گفت چرا نپذیرفتی، بهترین موقعیت بود و هر روز اعلی‌حضرت تو را می‌دید و درجه‌ات به سرعت بالا می‌رفت، گفتم جناب سروان من برای درجه وارد ارتش نشدم، من برای خدمت کردن آمده‌ام، به همین علت هم می‌خواستم به نقاط بد آب و هوا بروم، در هر صورت شاید برخی این را ناشی از جوانی و بی‌تجربگی بدانند.
داشتن این روحیه، آن هم در جوانی و برای یک افسر نظامی، که قاعدتاً باید نگاه معطوف به قدرت داشته باشد، تا حدودی غیره قابل تصور است. چطور بین رشد و ارتقاء کاری و آرما‌‌ن‌هایتان دست به انتخاب زدید؟

در واقع من فکر می‌کردم خدمت اصلی را جایی می‌توانم انجام دهم که محروم و زحمت کشیده باشند و چقدر خوب شد، می‌خواستم به خاش بروم بعد رفقای حزبی من گفتند تو اصلاً نباید از تهران بیرون بروی، بهترین جا برای تو در دانشکده افسری و انتخاب بهترین دانشجوها و جذب آنها به سازمان نظامی است، کاری که من انجام دادم و از وقتی که من در دانشکده افسری ماندم سازمان دویست درصد رشد کرد، من با ورود به حزب توده راهم را انتخاب کرده بودم.
آقای عمویی با مراجعه به تاریخ و مطالعه تحولات سیاسی هم زمان با کودتا و رفتار حزب توده، شبهه‌ای به وجود می‌آید و برخی هم عقیده دارند که روز 28 مرداد حزب توده منفعل بوده است و آن هم به این خاطر که بعد از مرگ استالین و کشمکش قدرت در کاخ کرملین، باعث شد که شوروی سابق چندان کاری به ایران نداشته باشد، از طرف دیگر دستور انفعال صادر می شود و یک سند هم وجود دارد و آن اینکه وقتی آقای مصدق، یازده تن طلای مطالبه ایران را از شوروی درخواست می‌کند، به او تحویل نمی‌دهند، ولی همین که کودتا صورت می‌گیرد و دولت کودتا سرکار می‌آید شوروی یازده تن طلا را به ایران پس می‌دهد؟
نه به این صورت هم نیست که برخی از نیروهای ملی عنوان می‌کنند، در خصوص طلاهای مطالبه ایران، زمان مصدق مذاکرات آن انجام گرفته بود و اینطور نبود که یک شبه بعد از کودتا همه چیز عوض شود. خیر بر اساس همان درخواست اعاده یازده تن طلا مذاکرات داشت انجام می‌شد و حکومت شوروی بعداّ این طلاها را تحویل داد.

پس به نوعی می‌توان گفت که این قضیه هم مثل آزادی گروگان‌ها در زمان کارتر و بازرگان است یعنی این کار را انجام ندادند و همین که دیدند زیرپای دولت سست است، یازده تن طلا به نحوی وجه المصالحه قرار گرفت و شوروی بعد از کودتا نظرش این بود که اگر این مقدار را زودتر بدهد بهتر است ؟
خیر، اگر مذاکراتش قبلا انجام نگرفته بود به آن سرعت نمی توانست یازده تن طلا را پس بدهند.

یعنی شما معتقدید مذاکرات در دوران مصدق صورت گرفت ولی عمر دولت مصدق کفاف نداد که یازده تن طلا را بگیرد؟
بله، اصلاً سند آن وجود دارد، اما با کمال تعجب و تأسف، دوستان ملی ما، کارهایی که خودشان باید انجام می‌دادند را نسبت می‌دهند به اینکه حزب توده انفعالی عمل کرده، شما حکومت در دست‌تان بود، چکار کردید که ما نکردیم؟! قصور و کم‌کاری جبهه ملی را که نباید به پای حزب توده نوشت.

بعد از آمدن جکسون به ایران و مذاکره با دکتر حسیبی، هریمن می‌آید و چون او دیپلمات برجسته‌ای بود و قواعد مذاکره را می‌دانست امیدوار بودند که بتواند این فرصت را به وجود بیاورد، ولی باز هم مشکل حل نمی شود و مردم و حزب توده نیروهای خود را به خیابان می‌آورند و تجمعی شکل می‌گیرد، که شما نقل می کنید تجمعی است که بعد از 30 تیر فقط در سال 57 دیدم، لطفاً شما به نقش و سازماندهی حزب توده اشاره کنید و اینکه نقش نیروهای مذهبی، در این مرحله چه بود؟ آیا حضور داشتند؟ و اگر بودند با علایق شخصی حضور داشتند، یا سازماندهی شده بودند، مثلاً به گفته آقای کاشانی آمده بودند؟
حقیقت این است، که آقای کاشانی در ابتدای امر، نیروی مذهبی بسیاری را همراه خود داشت، ولی بعد از 30 تیر 1331، خود را بهتر معرفی کردند و همراه با دکتربقایی و دیگران، موضع مخالفت با دکترمصدق را در پیش گرفتند، جالب اینجا بود که، حزب توده ایران، که مخالفت‌های جدی، با کابینه اول مصدق داشت، حالا مهمترین متحد استراتژیک دکتر مصدق است، فراموش نمی‌کنم، ما برای تحویل دادن اخبار مهم، فقط به یک کانال اکتفا نکردیم و برای خبر دادن به دکترمصدق دو معلم به در خانه ایشان رفتند و وقتی دکتر شایگان می‌خواست وارد شود، سلام کردند وگفتند ما پیامی برای آقای دکتر داریم، اما به ایشان دسترسی نداریم، شما ممکن است این کار را انجام دهید، (این موضو در کتاب خاطرات دکترشایگان هم آمده) و می‌گوید من گفتم بله من این کار را انجام می‌دهم و آنها پیام را به ایشان دادند، که آن پیام درباره همین کودتا بود، یعنی حزب از هیچ کاری کوتاهی نکرد، اینکه بیان می‌کنند انفعال، نمی‌دانم چرا این حرف را میزنند، اما روزنامه به سوی آینده مرتب درباره خطر کودتا و اینکه ملت ایران، کودتا را با ضد کودتا خنثی می‌کنند مطلب می‌نوشت، ولی دو روزنامه دیگر، درست خلاف این مطالب می‌نوشتند، یکی روزنامه دکتر بقایی، یعنی روزنامه شاهد و دیگری روزنامه نیروی سوم متعلق به خلیل ملکی، که هر دو، مقاله می‌نوشتند که کودتا ترفندی است که حزب توده، برای به قدرت رسیدن خود، بکار می‌برد. این موضوع اتهام نابجایی بود که علیه حزب توده و برای تخریب آن بکار می‌بردند.
آقای عمویی حزب توده که در جامعه نفوذ بسیاربالایی داشت وهمه جا، از جمله در بازار، در دانشگاه، دولت، افسران نظامی و همه جا نیرو داشتید و به موقع از کودتا با خبر می‌شدید احساس می شود وقتی در روزنامه حزب توده، خبر کودتا انتشار پیدا کرد، و اینقدر تکرار شد که، موضوع لوث شده بود و کسی فکر نمی‌کرد این اتفاق بیفتد، خیلی کاری به خلیل ملکی نداریم، اما بقایی و دیگران اگر حرفی می‌ز‌دند، ضمن اینکه می‌خواستند نقش حزب توده را کمرنگ کنند، شاید معتقد بودند که فضا آرام است و با توجه به 30 تیر و ذهنیتی که داشتند، فکر نمی‌کردند چنین اتفاقی بیفتد، ولی سوالی که تا به حال جایی مطرح نشده، یا اینکه کسی به آن پاسخ داده این است که حزب توده که اینقدر دستیابی اطلاعاتی داشت در مرگ افشار طوس چطور از قضیه مطلع نشدند؟!
ما هم مانند بقیه از این خبر مطلع شدیم اما کسی که زمینه ربودن افشار طوس را مهیا کرد، فرد فاسدی بود و بیشتر مسائل اخلاقی، پایه‌های این کار را تشکیل می داد و در این زمینه کسی کاری انجام نداد، اگر هر اقدام جدی در رویارویی با کودتا توسط حزب بدون موافقت دکترمصدق انجام می‌گرفت در واقع تایید آنچه که دکتربقایی و خلیل ملکی می‌گفتند بود، آنها می‌گفتند، ترفند کودتایی که الان حزب توده مطرح کرده، برای به قدرت رسیدن خودش است، ما اگر هر اقدامی انجام می‌دادیم می‌گفتند ببینید مردم! ما نگفتیم که اینها خودشان می‌خواستند کودتا کنند، یعنی اقدم علیه کودتا را، کودتا حزب توده می‌نامیدند، این باعث می‌شد بسیاری از نیروهای ملی حرف آنها را باور کنند ولی ما همیشه منتظر پیامی از خود دکترمصدق بودیم.

روز 25 مرداد وقتی عملیات آژاکس شکست می‌خورد آقای کرمیت روزولت از مرز عراق خارج می شود عده ای معتقدند که خارج نشده، بلکه در ایران پنهان شده بود شما چه اطلاعاتی دارید؟
ایشان اصلاً از مرز خارج نشده بود، در هر حال اعتقاد ما براین بودکه مجدداً برمی‌گردد و طرح دوم خود را عملیاتی می‌کند. این گمانه وجود دارد که، در خوشبینانه‌ترین حالت، چون نیروهای کودتا، فهمیدند که اختلاف بین کاشانی و مصدق زیاد شده، پس بنابراین به کاشانی نزدیکتر شدند، و این خود چراغ سبزی بود برای کودتا چیان که پروژه کودتا را پیش بگیرند در کتاب، <<کوچ،کوچ>> به نویسندگی عطا طاهری که خاطرات سیاسی بخشی از سران عشایر جنوب است و ارتباط آنها با دکترمصدق و کاشانی و ارتباطاطی که داشتند، عطا طاهری که گویا دیداری با شما هم داشتند، در کتاب کوچ می‌نویسد، که پیش آقای مصدق و بعد از ایشان نزد آقای کاشانی رفتیم، زمانی که رابطه‌اش با دکترمصدق خوب بود او می‌گوید وقتی در خانه آقای کاشانی را زدیم یک جوان سینه ستبر و تنومندی در را بازکرد و ما را نزد ایشان برد، و نویسنده کتاب می‌نویسد این شخص، شعبان جعفری یا همان شعبان بی‌مخ بوده و مستنداتی وجود دارد که ارتباطات بین آنها خیلی نزدیک بوده و ایشان مرید آقای کاشانی بوده در این خصوص اگر مطلبی هست بفرمایید.

بله، میدانی‌ها و طیب و طاهر و اینها همگی زیر علم کاشانی بودند در واقع کودتا را آنها انجام دادند .
کاملاً آشکار شده بود که مصدق دیگر کاشانی را همراه خود ندارد، فاصله بین آنها خیلی بیشتر از مردادماه علنی شده بود و کاشانی در ردیف بقایی و دیگران قرار گرفته بود و توقعات و انتظاراتی که اطرافیان کاشانی از مصدق داشتند اینقدر زیاد بود که مصدق اصلا نمی‌توانست خواسته‌های منفعت طلبانه این آقایان را برآورده کند، اگر ابتدای موفقیت مصدق کاشانی یک چهره ملی- مذهبی مقبولی بود، که آن موقع ما نیز چنین تصوری از او داشتیم، ولی در 30 تیر 1331 چهره‌اش دیگر کاملاً علنی شد، می‌گویم سال 31 نه و 32 به همین علت هم کاشانی، در توطئه‌ها علیه نیروهای ملی و طرفداران مصدق و غیره دست داشت و با آنها همراهی می‌کرد، حتی آقایان نیروهای فدائیان اسلام توطئه‌هایی برای سوءقصد نسبت به مصدق انجام دادند و اصلا می‌خواستند مصدق را بکشند، به همین دلیل مدتی مصدق در مجلس می‌خوابید، یا اصلاً از خانه‌اش بیرون نمی‌آمد واز طرف یک گروهان مسلح، توسط ستوان علی اشرف شجاعیان حفاظت می‌شد، شجاعیان که جزو نیروهای ممتاز و با تجربه بود را فرستادیم تا مصدق را در برابر چاقوکش‌هایی مانند، شعبان جعفری و دار‌و دسته‌اش، که می‌آمدند، مراقبت و محافظت می‌کردند. همه این افراد منتسب به دربار نبودند، بلکه تعداد زیادی از آنها، منتسب به کاشانی بودند، همان‌هایی که بعدها مورد توجه جمهوری اسلامی نیز قرار گرفتند.

جناب عمویی این که بقایی و مکی، در آن موقع از طرف دربار پیشنهاداتی دریافت می‌کردند که وارد دولت شوند، یا نخست‌وزیر اینها چقدر تأثیر داشته که این مجموعه از بدنه مجموعه مصدق جدا شود؟
ببینید این شایعات در آن زمان زیاد مطرح بود و مکی خیلی مورد توجه افکار عمومی بود، اما این ابتدای دولت مصدق بود و دیگر در 30 تیر 31 این جایگاه را نه بقایی داشت و نه مکی و نه حتی کاشانی، ابتدای کار نیروی بزرگی همراه آنها می‌آمدند، افکار عمومی به عملکرد شخصیت‌ها بها می‌داد و از آنها حمایت می‌کرد، تا روز سرنگونی مصدق مورد حمایت مردم بود و همه کارهایش در راستای منافع ملت ایران و در راستای ملی شدن نفت ایران بود ولی پسران کاشانی اینقدر انتظارات از مصدق داشتند، که پست های مهم بگیرند، ولی مصدق اعتنایی نکرد. و یا بقایی اصلاً یک تعداد چاقوکش دنبال خود راه انداخته بود، جالب است جایی طرفداران خلیل ملکی می‌گفتند، زمانی که به حزب زحمتکشان بقایی پیوسته بودند، جلال آل‌احمد می‌گوید ما را از دفتر حزب‌شان بیرون کردند. جلال آل احمد، اینها را در خاطراتش می‌گوید، یعنی بقایی یک روحیه متجاوزی داشت، که با کسانی هم که با او همکاری می‌کردند اگر باب میلش عمل نمی‌کردند آنطور رفتار می‌کرد، اینها مورد حمایت دربار قرار گرفتند و ظاهرا دلخوری آقای عبدخدایی، از دوست ما یعنی آقای زرافشان از این است که درباره همکاری آقای کاشانی با دربار صریحاً اظهارنظر می‌کند و علنی و ثابت شده است، جای ابهامی وجود ندارد حالا ایشان دلش می‌خواهد از کاشانی تعریف کند، خوب تعریف کند.

اتحاد مصدق با طبقه متوسط جدید، موجب جدایی سه جریان مهم از جمله بازار، فداییان اسلام و حزب زحمتکشان بقایی می شود و موجب شد که عوامل کودتا برنامه را جدی‌تر ببینند، در این بین هم بحثی در مورد دلارهایی که آمده و بین اشرار توزیع شده هم وجود دارد، به نظر شما که در آن موقع حاضر وناظر بودید این چقدر صحت دارد؟
ما از پشت پرده اطلاعی نداشتیم، ولی از عملکرد سیاسی اینها آدم خوب می‌فهمید، که جایگاه سیاسی آن کجاست، ابتدای کار جنبش ملی کردن نفت، سخنرانی‌ها مانند همدیگر بود تجمعات تفکیک آنچنانی نداشت، جهت حمله کردن به شرکت نفت ایران و انگلیس بود، ولی با گذشت ایام کم‌کم جایگاه‌ها تغییر کرد و انتظارات متفاوت شد، ما عملاً می‌دیدیم که حزب زحمتکشان، علیه مصدق تبلیغ می‌کند، مگر این متحد دکتر مصدق نبود؟! تحقیقات بیشتر کردیم و کسی را به حزب زحمتکشان فرستادیم معلوم شد که بله! اینها از دربار دستور دارند و مستقیما از دربار دستور می‌گرفتند کاشانی خیلی جاه‌طلب شده بود ابتدای امر یک وجهه ضد امپریالیستی داشت آن هم موقعی که از بغداد آمده بود و یادم است آن موقع نوجوان بودم و در کرمانشاه استقبال خیلی عظیمی از او شد و توده مردم اصرار داشتند که دست او را ببوسند، یکی از اکراد بلند شد دستش را گرفت و کشید طرف خودش که ببوسد، در همین لحظه، یکی دیگر به کردی گفت: «دست آیت‌اله می‌شکند، دستش را ول کن» آن شخص که دست کاشانی را گرفته بود گفت «دستش می‌شکند، خوب بشکند، باید دست او را ببوسم».

سؤال دیگر ما در مورد این است که شما در سال 57 بعد از اینکه انقلاب شد و آزاد شدید به دلیل اینکه انقلابی و چپی بودید و سال‌های سال زندان بودید و بخشی عمده نیروهای انقلاب، نیروهای چپ بودند و تعدادی هم مذهبی ها و درست است که بعداً همه زیرچتر آیت‌اله خمینی می‌روند ولی قصه این است که چپ‌ها خیلی زودتر از مذهبی‌ها علیه سلطنت مبارزه تشکیلاتی و منسجم داشتند شما اشاره می‌کنیدکه بعد از انقلاب هم این ارتباط با نیروهای مذهبی ادامه داشته، به طوری که خود شما با اسم مستعار دکتر تبریزی، با آقای هاشمی و بیت آقای خمینی ارتباط داشتید یا در کودتای نوژه هوشنگ اسدی به آقای خامنه‌ای گزارش می‌دهد و در مورد انفجار ریاست جمهوری نقل قول است که آقای عمویی نزد آقای رفسنجانی می‌رود و می گوید بهزاد نبوی عامل این بمب‌گذاری است و اینها نشان می‌دهد که شما با نیروهای انقلاب در تماس بوده‌اید که بخشی از این ارتباطات در زندان شکل گرفته چه می شود که سال 61 همین عمویی زجرکشیده که 25 سال از جوانیش را در زندان پهلوی می‌گذراند، دوباره مورد غضب حکومت انقلابی قرار می‌گیرد و زندان می شود؟
با کمال تأسف انقلاب بهمن‌ماه مصادره شد، عظمت انقلاب سال 57 به هیچ وجه جای تردید نمی‌گذارد، که چه جمعیت کثیری در رویارویی با نظام فاسد پهلوی، قیام کردند خوب تکلیف ما روشن بود ما از مدتها قبل علیه پهلوی مبارزه می‌کردیم و حالا که از زندان بیرون آمدیم و حالا که این زمینه گسترده وجود دارد با جان و دل از این انقلاب دفاع می‌کنیم و هر خطری آن را تهدید کند، ما آن را افشا می‌کنیم و به سرنگونی آن توطئه کمک می‌کنیم، عملاً هم اسناد آن وجود دارد و کودتای نوژه را ما افشا کردیم و همه می‌دانند جالب است که آقای دکتر یزدی، یک بار در روزنامه اش گله‌گزاری کرده بود که پچ‌پچ‌هایی که گاهی عمویی و کیانوری در گوش آقای «خرمشاهی» یا یک چنین اسمی که نماینده امام در وزارت ارشاد بود، می‌خوانند و سعی می‌کنند بین ما فاصله ایجاد کنند، ایشان پاسخ داد و سند آن وجود دارد در روزنامه نوشت، پچ‌پچ آقای عمویی چیزی علیه شما نبود، او داشت به آقای خمینی خبر می‌داد، که عراق به زودی به ایران حمله می‌کند و ما اطلاعات موثق از این مطلب داشتیم، ما داشتیم به استقلال و تمامیت ارضی این کشور کمک می‌کردیم. متأسفانه نهضت آزادی بیش از اینکه به انقلاب خدمت کند بیشتر حالت تفرقه را موجب می‌شد و عجیب این است که در آستانه انقلاب نیز همین مساله با آقای به آذین بود. آقای به آذین به آقای بازرگان پیشنهاد می‌کند که امروز روز نزدیک شدن ما است و شاه دارد سرنگون می شود اما آقای بازرگان می‌گوید من به تفرق باور دارم.

جناب عمویی امروز هم شادروان بازرگان و هم مرحوم ابراهیم یزدی زنده نیستند که از خود دفاع کنند سند این حرف کجاست?
در روزنامه ها. در مرکز اسناد مجلس بروید و روزنامه های آن ایام را مطالعه کنید عینا وجود دارد .

لطفاً اگر دقیق‌ترآدرس بدهید بهتر است، خود نهضت آزادی ویا برخی از دوستان در سقوط دولت مهندس بازرگان رفتار دوگانه دارند، ولی در مورد خود بازرگان پذیرفتن این حرفها سخت است وکمی غیره قابل باور!!
چون من با آقای بازرگان مدت‌ها بوده‌ام، هم در زندان و هم بیرون از زندان و دقیقاً با روحیات او آشنا هستم، بودن آقای طالقانی کنارآقای بازرگان موجب تعدیل روحیات ایشان و دیگر دوستان بود، آقای طالقانی همه این موارد را رفو می‌کرد زیرا آقای طالقانی مرد بزرگی بود یکی از خصائصی که برای مردان بزرگ قایل هستند اصل رواداری است در دو معمم بزرگ ایران اصل رواداری به وفور وجود داشت یکی آقای منتظری بود و دیگری آقای طالقانی، من با خیلی از این آقایان آشنا بودم از دهه چهل کثرت و تعداد معممین چشمگیر بود، در حیاط زندان وقتی عصر می‌شد و برای هواخوری می‌آمدند، یادم می‌آید یک روز به دوستم هجری، گفتم عباس نگاه کن عمامه به سرها دارند آنجا رژه می‌روند، دور زندان شماره چهار، همینطور با عمامه سیاه و سفید می‌چرخیدند، آنجا گفتم ببین ما سیاست‌مان باید سیاست گسترده باشد و همکاری برای همه نیروها من جمله همین مذهبی ها باشد هر انقلابی در این کشور رخ دهد همین مذهبی ها نقش بزرگ و تعیین کننده‌ای خواهند داشت و عملاً دیده شد و رقم، رقم بزرگی بود و صحبت میلیونی بود هواداران ما مثلاً ده‌هزار ، بیست‌هزار و نهایتاً صدهزار بودند ولی هواداران آقای خمینی میلیونی بودند، اگر ما طرفدار توده مردم بودیم از این گروه میلیونی نه به خاطر مذهبی بودنشان بود بلکه به خاطر این بود که توده مردم ایران بودند و مطالبات مان باید مورد تایید قرار بگیرد.

ولی در انقلاب سال 57 کسی آنچنان مطالبه مذهبی نداشت؟
خیر، همه مطالبات مذهبی نبود ولی مذهبی‌ها بودند.

موضوع دیگر اینکه اشاره کردید که بعد از اینکه آقای سعادتی بازداشت می شود آقای طالقانی اعتراض می‌کند و می‌گوید چه شده که هر چپی را که دستگیر می‌کنند اتهام جاسوسی به او میزنند؟
ضمن اینکه آقای طالقانی در خصوص رواداری با آقای منتظری مقایسه شود این است که آقای طالقانی واقعاً نیروهای چپ را قبول داشت. آقای طالقانی واقعا رهبران سازمان مجاهدین را از نزدیک می‌شناخت و انسان‌های فرهیخته‌ای بودند وبعد به این فلاکت افتادند، که جلوی درگاه کنگره آمریکا برای گدایی کردن بروند امثال رجایی، محمد حنیف‌نژاد خیلی انسان‌های فرهیخته‌ای بودند، اتفاقاً یگانه سازمان سیاسی که شانس یک مبارزه گسترده توده‌ای را داشت، همین سازمان مجاهدین بود، علت اساسی آن هم این بود که اعتقادات مذهبی همگام با باورهای مذهبی مردم ایران و برخوردار از پاره‌ای از روش‌ها و دانش‌های مارکسیسم- لنینیسم بود، من این را در یک مصاحبه در چشم‌انداز ایران به صورت مفصل توضیح داده‌ام. البته سازمان می‌توانست یک آلترناتیو مناسب باشد، اما وقتی منحرف می شود و التقاط پیدا می‌کند، پتانسیل بسیار زیادی را از کشور می‌گیرد و شاید بهترین آلترناتیو بود، اگر درست حرکت می‌کرد. متأسفانه رهبران مناسبی نداشتند، تقی شهرام آمد و بعد رجوی، در واقع این سازمان را به فلاکت کشاندند، در واقع بدنه‌ای بزرگ با سری کوچک بود.

آقای عمویی شما بعد از آزادی از زندان در اوایل انقلاب به دیدن آقای هاشمی رفسنجانی رفتید؟ و دیدارهایی داشتید چه حرف‌هایی رد و بدل شد؟
آن موقع هاشمی رفسنجانی سرپرست وزارت کشور بود، من پیش او رفتم و تازه دفتر حزب را در خیابان 16 آذر افتتاح کرده بودیم و روزی نبود که حضرات نیایند بگویند، حزب فقط حزب اله رهبر فقط روح اله، حتی بمب دستی انداختند و یک اتاق شعله‌ور شد و آتش نشانی را خبر کردیم، در وزارت کشور تعداد زیادی منتظر بودند و رئیس دفتر ایشان هم یادداشت می‌کرد و به نوبت به اتاق نزد آقای هاشمی می‌فرستاد من که نزد ایشان رفتم و خودم را معرفی کرد می‌گفت، آقای عمویی فکر نمی‌کنم امروز نوبت به شما برسد، تعداد زیادی قبل از شما اینجا هستند، گفتم شما وقتی نفر بعد را می‌خواهید نزد آقای هاشمی ببرید، فقط به ایشان بگویید عمویی آمده می‌خواهد شما را ببیند همین. باورکنید به محض اینکه رفت و گفت، آقای هاشمی بدون عبا و بدون عمامه آمد بیرون و دست من را دو دستی گرفت و به مسئول دفترش گفت، تا وقتی آقای عمویی پیش من هست به هیچ کسی نوبت نده و نشستیم به صحبت، کردن و گفتم من آمدم از شما بپرسم شما با حزب ما چه می‌خواهید بکنید. ما شروع کرده‌ایم و در بیشتر شهرها شعب حزب دایر شده و رفقای قدیمی حزب آمده‌اند و جوانان هم می‌آیند و به زودی یک حزب سراسری راه خواهیم انداخت، آقای هاشمی عینا جمله‌ای که می‌گویم را ذکر کرد ایشان گفتند» از آنجایی که جوان‌های امروز بیش از اینکه به ما گرایش داشته باشند، به شما مارکسیست‌ها گرایش دارند، اما از بین مارکسیست‌ها حزب توده چون رأی آری به جمهوری اسلامی داده و آن را پذیرفته ما بنا نداریم مزاحمتی برای حزب توده ایجاد کنیم، شما آزادید که فعالیت خود را داشته باشید، ولی متأسفانه بعدا اتفاقات دیگری افتاد.

آقای عمویی شما که 25 سال زندان بوده و با آقایان بهشتی، طالقانی، هاشمی رفسنجانی و خیلی‌های دیگر در زندان و تبعیدهای کازرون و عادل آباد شیراز و برازجان ارتباطاتی داشتید و یا به اوین می‌رفتید و برخی گزارشات را به صفت انقلابی بودن به مدیران وقت از جمله لاجوردی می‌دهید، چه می شود که در سال 1361 شما را در حکومت انقلابی دستگیر و زندانی می‌کنند؟ داشتید توطئه ای می‌کردید؟! چه شده بود که حکومتی که در شکل‌گیریش نقش داشتید آمدند و شما را دستگیر کردند؟!
ببینید این داستان مازیار ابراهیمی که در تلویزیون مطرح شد که اینها را شکنجه دادند که اعتراف کنند دانشمندان هسته ای را ما کشتیم و بالاخره آقای سخنگوی دولت عذرخواهی کرد و گفت البته در دولت گذشته این اتفاق افتاده ولی با کمال تأسف این اتفاق افتاده با شکنجه از همه رفقای ما اعتراف گرفتند که می‌خواستیم جمهوری اسلامی را سرنگوون کنیم. خیلی‌هایی که به حکومت وارد شده بودند و با فلسفه انقلاب بیگانه بودند حضور نیروهای فکری و سازماندهی شده را در کنار خود تحمل نمی‌کردند و برای همین حضور ما برایشان آزاردهنده بود و مرتب برای ما پرونده‌سازی می‌کردند.

وقتی که در سال 61 زندانی شدید، از آقایان هاشمی، منتظری و خامنه ای خواسته ای یا مکاتبه‌ای نداشتید؟
نه درخواستی نداشتم، ولی یادم می‌آید در یکی از شب‌هایی که مرا به اتاق شکنجه برده بودند و شلاق می‌زدند، گفتم این است آن وعده‌ای که آقای هاشمی به ما داد، که مراقبت کنید مواظبت کنید خوب حق ما را کف دست‌مان گذاشتید.
البته خوب ما این را هم باید بپذیریم که جامعه تغییر کرده و خیی ها تغییر کرده‌اند و کسانی که تعییر کرده‌اند می‌آیند مثلا در مورد آقای امیرانتظام یا در مورد اشغال سفارت آمریکا برخی گفتند اشتباه بوده ولی خیلی‌ها هستند که حتی تلویحاً هم نگفتند مثلا آقای عباس عبدی درمورد آقای امیرانتظام نمی‌گوید ما اشتباه کردیم که ایشان زندانی شد می‌گوید این حبس طویل المدت حق ایشان نبود و 5 یا 6 سال کافی بود و من دوست داشتم وقتی تاریخ را می‌خوانم به آن فضا بروم ببیم البته رابطه من با آقای منتظری نسبت به بقیه آقایان که نام بردید خیلی فرق می‌کرد من خیلی به آقای منتظری نزدیک بودم وقتی به قم برای دیدار او می‌رفتم، به دامادش سفارش کرده بود هر وقت آقای عمویی آمد ایشان را به اتاق خلوتی دور از دسترس طلبه‌ها ببر تا با خیال راحت بنشینیم و با هم صحبت کنیم و می‌گفت من کاری در دستم نیست، ولی شما که سابقه اداری و دولتی و حکومتی دارید به شیخ علی اکبر منظورش آقای رفسنجانی بود یا سید علی منظورش آَقای خامنه‌ای بود و همه اینها را به اسم کوچک صدا می‌کرد می‌گفت به آنها مراجعه کن این کارها دست آنهاست. در زندان خیلی از این آقایان به دیدار من آمدند برخی از جانب آقای منتظری و با نهایت اظهار محبت، مثلاً خود آقای رئیس قوه قضاییه موسوی اردبیلی آمد به اتاق من که حدود هشت نفر در آن سلول بودیم و من هم در گوشه‌ای نشسته بودم، ایشان آمد و نشست و بعد از احوال پرسی گفت آقای عمویی کدامیک از آقایان است، من از دور گفتم من هستم، گفت آقا تشریف بیارید جلو ما به شما علاقه داریم، حالا من تا آن موقع اصلاً موسوی اردبیلی را ندیده بودم و نمی‌شناختم، رفتم و کنار او نشستم گفت، هفته‌ای که گذشت من خدمت آیت‌اله منتظری بودم، ایشان احوال شما را از من پرسید و گفت آقای عمویی حالش چطور است گفتم من ایشان را نمی‌شناسم و او گفته نیروهای شما ایشان را گرفته‌اند و در زندان اوین است، این دیدار مربوط به سال 65 می شود و گفت که به من توصیه کرده‌اند که حتما خدمت شما بیایم و سلام ایشان را به شما ابلاغ کنم و در عین حال از شما بپرسم نیازی دارید و چه کاری می‌توانم برای شما انجام بدهم همان موقع رئیس اوین گفت حاج آقا این آقای عمویی با چند نفر دیگر از دوستانش هیچی از ما نمی‌خواهند فقط می‌گویند چرا با ما اینطور عمل کردید، ما چه کاری علیه شما انجام دادیم که این مکافاتش باشد؟ یکی از آنها ایشان است دیگری آقای هجری است دیگری آقای شلتوکی است که ایشان فوت کرده، ناگهان من که بیخبر بودم چون شلتوکی، پسر خاله‌ام بود و می‌دانستم حالش خراب است ولی نمی‌دانستم فوت کرده و همه بچه‌ها گریه کردند و موسوی اردبیلی دید فضا عوض شده بلند شد و خداحافظی کرد و رفت، آقایان دیگر هم به دیدار من آمدند، مانند آقای ناطق نوری، یک حسینیه آنجا بود که هر دوشنبه آنجا سخرانی داشتند می‌فهمیدند من آنجا هستم به دیدار من می‌آمدند یادم می‌آید، ناطق نوری باز به همراه رئیس زندان آمد و حال‌و‌احوال کرد و خیلی صمیمی بود رئیس زندان گفت، حاج آقا شما آقای عمویی را قبلا می‌شناختید؟ گفت بله آقا ما در زندان خدمت ایشان بودیم، و خیلی آدم زرنگی است. رئیس زندان از آقای ناطق پرسید، شما چقدر زندان بودید؟ آقای ناطق جواب داد، به سال هم نکشید، گفت ما با آقای عمویی والیبال بازی می‌کردیم و می‌گفت یک کتانی، یعنی اینقدر بازی کردیم یک کتانی پاره شد و بعد از زندان بیرون رفتیم.

داشتید از رابطه‌تان با آقای منتظری می‌گفتید و اینکه خیلی احترام شما را داشت.
بله تابستان سال 65 بود، یک آقای معممی آمد زندان، نه من او را می‌شناختم نه او مرا می‌شناخت آمد و زندانبان او را به اتاقی که من بودم هدایت کرد، در واقع اتاقی بود که همه رفقای خود ما بودند ایشان که وارد شد گفت من با آقای عمویی کار دارم گفتم من هستم بفرمایید گفت من از طرف آقای منتظری آمده‌ام خیلی احوال پرس شما هستند و احوالات شما را پرسیده‌اند و گفته‌اند که شماری از خانواده‌های زندانیان سیاسی از نحوه رفتار مسئولان زندان شکایت دارند هم اهانت‌های زبانی و کلامی و هم رفتارهای خشونت‌آمیز، آیا شما این حرف‌ها را تأیید می‌کنید من گفتم پاسخ آقای منتظری آری یا نه، نیست من باید نحوه عملکرد اینها را توضیح دهم، از توی پوشه خود یک برگه آچار درآورد گفت بفرمایید بنویسید، گفتم نه تشریف ببرید یک دفتر برای من بخرید و بیاورید و هفته دیگر بیایید دفتر را به شما می‌دهم، این کار را کرد یک دفتر شصت برگ را آورد و من 45 برگ آن را پر کردم و جزئیات شکنجه‌هایی که دادند را نوشتم و گفتم، من نقل قول نمی‌کنم که از فلانی شنیدم که این کار را کرده‌اند، بلکه کارهایی که با خود من انجام داده‌اند را دارم برایتان می‌نویسم و یک‌به‌یک حتی آنجایی که من را خواباندند و زدند و گفتند امشب دیگر یا اصل قضیه را به ما می‌گویی یا جنازه ات را باید ببریم، گفتم هر شب همین داستان است گفتند رابطه‌ات را با همسر امام بگو اصلاً من جا خوردم حالا همه جور سؤالی کردند و همه جور تهمتی زدند یک هفته من برای جاسوسی شلاق خوردم آخر سر گفت که البته ما نباید از شما بخواهیم به جاسوسی اعتراف کنید چون شما در زندان شاه بودید و فرصت نداشتید که عضو ک.گ.ب شوید ولی به دلیل رده تشکیلاتی و عضو کمیته مرکزی بودند قطعاً می‌دانید چه کسانی عضو ک.گ.ب بوده‌اند، گفتم مسخره است اگر کسی عضو ک.گ.ب هم بوده باشد که نمی‌آید به من بگوید کاملا مخفی‌کاری می‌کند در دستگاه خود شما هم کسانی که در بخش جاسوسی و ضد جاسوسی کار می‌کنند نمی آیند جار بزنند که ما جاسوس هستم.

قضیه همسر امام چه بوده؟
در دفتر تلفن من، شماره تلفنی را می‌بینند، که جلوی اسمش نوشته شده بود ثقفی، که یکی از رفقای من در سازمان نظامی زمان شاه بود، پنج سال هم زندان کشید و وقتی از زندان بیرون آمد و انقلاب شد دیگر ادامه نداد ولی، آدم سالمی بود، اینها حتی نیامدند به همان شماره تلفن زنگ بزنند ببینند که کیست و چه رابطه‌ای با من داشته است، من تا پاییز 64 به مدت سه سال در انفرادی بودم من طی 25 سال که در زندان شاه بودم حداکثر شش ماه در انفرادی بودم،! ولی در جمهوری اسلامی سه سال! هیچ یادم نمی‌رودآن سالی را که دوستان آقای کرباسچی را بخاطر سوءاستفاده‌های مالی گرفته بودند و بعد برای نمایندگان مجلس تعریف کردند، که ما در انفرادی بودیم و گفته بودند، هر کدام یک هفته در انفرادی بودیم و ما اشک‌مان جاری شد، یک هفته کجا سه سال کجا، نه روزنامه، نه کتاب نه همدم و جز صدای پوتین مأمور، صدای دیگری نمی‌شنیدم.




زمینه‌ها، پیامدها و درس‌های کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران

ابوالفضل بازرگان

زمینه‌ها
زمینه اصلی کودتای 28 مرداد 1332 را باید در ملی شدن صنعت نفت در ایران جستجو کرد. پس از رخداد انقلاب صنعتی در اروپا، نیاز به سوخت برای به حرکت درآمدن چرخ کارخانه‌ها، کشتی‌ها و … ناگهان افزایش یافت و تلاش برای اکتشاف و استخراج نفت آغاز شد. با توجه به این که منابع اصلی نفت در منطقه موسوم به خاورمیانه تشخیص داده شده بود، چشم طمع ابرقدرتهای زمان، بویژه امپراتوری بریتانیا (انگلیس)، به این منطقه دوخته شد و از آن پس، این ماده گرانبها، که برای غرب رونق و پیشرفت صنعتی به همراه داشت مایه بدبختی و گرفتاری ملتهای خاورمیانه و دیگر نقاط نفت خیز در کشورهای توسعه نیافته (جهان سوم) شد، به گونه‌ای که در شکل‌گیری جنگها، شورشها، کودتاها و تغییر دولتها در این بخش از جهان، همواره پای نفت در میان بوده است.
در کشور خودمان، امتیاز اکتشاف و استخراج نفت برای نخستین بار در سال 1917 به ویلیام ناکس دارسی، شهروند انگلیس داده شد و پس از تغییراتی، سرانجام به شرکت نفت ایران و انگلیس، که سهامداران آن دولت ایران و شرکت‌های نفتی انگلیسی بودند واگذار گردید. سهم دولت ایران از درآمد نفت بسیار کم بود، به طوری که بنابر گزارش یک منبع انگلیسی، مالیات دریافتی دولت انگلیس از شرکتهای نفتی بیشتر از سهم ایران از عایدات شرکت نفت ایران و انگلیس بود.
افزون بر جنبه اقتصادی قضیه، دخالت انگلیس در امور داخلی ایران باعث نقض استقلال و حاکمیت ملی و دست نشاندگی دربار پهلوی و دولتهای گوناگون در ایران می‌شد. راه‌کاری که برای برون رفت ار آن وضعیت بسیار ناگوار پیشنهاد شد (بنا به گفته شادروان دکتر مصدق، از سوی شهید دکتر حسین فاطمی) ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران بود. بدیهی است که نه تنها دولت انگلیس، بلکه روسیه شوروی، که خواهان گرفتن امتیاز نفت در شمال ایران بود، نیز مخالف ملی شدن صنعت نفت بود و دست نشاندگان امریکا، انگلیس و شوروی در ایران هم مایل به این امر نبودند. با وجود این، فشار جنبش ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق و تاکتیک‌های هوشمندانه مصدق و یاران وفادارش در مجلس منجربه تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در مجلس شورای ملی و سپس در مجلس سنا در اسفند 1330 شد و در پی آن، مجلس دکتر مصدق را به نخست وزیری برگزید. برای اجرایی کردن آن قانون، هیات خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس و در اختیار گرفتن تاسیسات نفتی در خوزستان به سرپرستی شادروان مهندس مهدی بازرگان به خوزستان اعزام شد و این کار بزرگ با موفقیت انجام گرفت. بدین ترتیب، اکتشاف، استخراج و بهره‌برداری از نفت به دست ایرانیان افتاد.
بدیهی است که دولت انگلیس، که هنوز بسیار قدرتمند بود و افزون بر محروم شدن از منافع سرشار نفت از گسترش نهضت‌های آزادی خواهی و استقلال طلبی در مستعمرات و مناطق زیر نفوذ امپراتوری به شدت بیم داشت(همچنان که از نخستین پیامدهای آن ملی شدن کانال سوئز به رهبری جمال عبدالناصر بود)، از پای ننشست و از تمام امکانات از جمله محاصره دریایی ایران، ارجاع شکایت به شورای امنیت سازمان ملل متحد، دادگاه بین‌المللی لاهه و دادگاه‌های دست نشانده در کشورهای مستعمره، توقیف کشتی‌های حامل نفت ایران، اعزام ناوهای جنگی به خلیج فارس و تهدید به حمله نظامی برای به زانو درآوردن دولت ایران و تصاحب مجدد منابع نفتی ایران استفاده کرد، ولی با هوشمندی دولت ملی دکتر مصدق و پشتیبانی ملت به پاخاسته ایران، موفقیتی به دست نیاورد. دولت امریکا (در زمان ریاست جمهوری ترومن از حزب دمکرات) در آغاز، با امید به این که بعداً سهمی از نفت ایران را به دست آورد، ظاهراً از دولت مصدق پشتیبانی می‌کرد و برای حل اختلاف میان ایران و انگلیس می‌کوشید. مذاکرات مفصلی در این باره صورت گرفت ولی چون پیشنهادهای امریکا و انگیس مغایر قانون ملی شدن نفت ایران بود، مورد موافقت دکتر مصدق قرار نمی‌گرفت. دولت روسیه شوروی هم پس از آن که تلاش نمایندگان عضو حزب توده در مجلس برای اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی بی نتیجه ماند، عملاً مخالف دولت مصدق بود و حزب توده با برپایی تظاهرات و اعتصاب‌ها و نیز حمله و توهین به نخست وزیر و دولت در نشریات پرشمارش در جهت تضعیف دولت می‌کوشید. از سوی دیگر، علاوه بر عوامل دربار و دست نشاندگان دولتهای بیگانه، یاران سابق مصدق، از جمله آیت‌الله کاشانی، حسین مکی، مظفر بقایی، سیدابوالحسن حایری‌زاده، شمن قنات آبادی و … به علت جاه طلبی و زیاده خواهی و بعضا اجرای برنامه‌های دیکته شده به آنان، در صف مقابل دکتر مصدق ایستاده بودند و کارشکنی می‌کردند.
توطئه 9 اسفند 1331، قتل سرلشگر افشار طوس، رئیس شهربانی و موارد متعدد دیگر را می‌توان در این رابطه نام برد. همچنین، افسران برکنار یا بازنشسته شده در دولت مصدق، به سرکردگی سرلشگر فضل الله زاهدی، کانون افسران بازنشسته را تشکیل داده و در صدد سرنگون کردن دولت ملی بودند.
در ارتباط با نقش مردم، باید گفت که به رغم برنامه‌های موثر دولت در رویارویی با محاصره و تحریم اقتصادی و اجرای موفقیت‌آمیز برنامه اقتصاد بدون نفت، مردم در تنگنای معیشتی قرار داشتند و یکه تازیهای حزب توده، با سوء استفاده از آزادیهای اساسی، همراه با تبلیغات گسترده و هشدارهای مخالفان دولت نسبت به تسلط کمونیستها بر ایران، بسیاری از مردم ایران و بخشی از مراجع دینی را بسیار نگران کرده بود. از سوی دیگر، جبهه ملی ایران عملاً متلاشی شده بود و احزاب طرفدار دکتر مصدق نیز ضعیف و فاقد هماهنگی بودند و نمی‌توانستند نقشی در آگاه سازی، سازماندهی و رهبری مردم بازی کنند.
هنگامی که آخرین پیشنهاد امریکا و انگلیس (در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور در امریکا و نخست وزیری چرچیل در انگلیس) نیز، به همان علل پیشین، مورد موافقت دکتر مصدق قرار نگرفت، سازمانهای اطلاعاتی آن دو کشور دست به برنامه‌ریزی برای واژگون کردن نخستین دولت ملی در ایران زدند.

رخداد کودتا
پس از راضی شدن امریکا به همکاری با انگلیس در سقوط دولت مصدق، طرح کودتا، با عنوان عملیات آژاکس، در اوایل تیر ماه 32 در امریکا به تصویب رسید و در پی آن، کرمیت روزولت، فرمانده عملیات، در اواخر تیر وارد ایران شد. اشرف پهلوی در اوایل مرداد به ایران آمد و پیام سیا را به شاه داد. در 10 مرداد، ژنرال شوارتسکف با میلیون‌ها دلار وارد شد و با زاهدی و روزولت تماس گرفت. با مخالفان اصلی دولت نیز هماهنگی‌های لازم انجام یافت و پولها برای استخدام عوامل اغتشاش‌گر به کار گرفته شد.
نخستین اقدام نظامی در شب 25 مرداد 32 با فرستادن تانک و خودروهای نظامی به محل اقامت دکتر مصدق و دستگیری تعدادی از وزیران، به طور جداگانه، صورت گرفت. سرهنگ نصیری فرمان عزل مصدق را به او ابلاغ کرد ولی با هوشیاری مصدق و افسران وفادار به او نقشه کودتاگران ناکام ماند و نصیری دستگیر شد.
در روز بعد، مصدق در باره جریان کودتا به مردم گزارش داد و طرفداران دولت شادمان شدند. ولی عوامل حزب توده (که انگلیسی‌ها در آن نفوذ داشتند) با برپایی تظاهرات پر سروصدا و پایین کشیدن مجسمه‌های شاه بر خشم مخالفان مصدق و نگرانی دلسوزان در مورد تسلط کمونیستها و افتادن ایران به دامان روسیه شوروی افزودند.
در تهران، از صبح روز 28 مرداد، کامیون‌های حامل مزدوران سازمان یافته در خیابانها به راه افتادند و افراد سوار بر آنها با تکان دادن پرچم ایران و سر دادن شعارهایی مانند زنده باد شاه و مرگ بر مصدق به تحریک مردم برای برپایی تظاهرات و نیز آتش زدن و تخریب اموال عمومی و قتل و غارت پرداختند. طبق گزارشها صدها تن از مردم کشته شدند. از سوی دیگر، بخشی از نیروهای نظامی با فرماندهی افسران بازنشسته یا مخالف دولت به حرکت در آمدند و از جمله با تانک به منزل دکتر مصدق یورش بردند که منجر به تخریب خانه و به غارت رفتن اموال و اسناد آن بزرگمرد شد. البته، مقاومت‌های جانانه‌ای از سوی نیروهای طرفدار دولت صورت گرفت ولی کافی نبود. حزب توده، با وجود نفوذش در ارتش، حرکتی انجام نداد و فقط تماشاگر اوضاع بود. طرفداران عادی هم فاقد سازماندهی و رهبری بودند و نمی‌توانستند در برابر مهاجمان مجهز به سلاح‌های سرد و گرم بایستند.
بدین ترتیب، عوامل کودتا، مراکز مهم دولتی و نظامی را اشغال کردند و کودتا در تهران پیروز شد. در اصفهان و تبریز، مقاومت در برابر کودتاگران ادامه یافت و کودتا با تاخیر به نتیجه رسید.
پیامدهای کودتا
پیامدهای عمده این کودتای ننگین را می‌توان در چند محور زیر خلاصه کرد.
توقف روند دمکراسی و بازگشت استبداد سلطنتی و حکومت پلیسی
نقض استقلال سیاسی ایران، با نفوذ یافتن دو باره عوامل بیگانه در دربار و مراکز قدرت و تصمیم‌گیری
نقض استقلال اقتصادی ایران، با الغای قانون ملی شدن صنعت نفت و تشکیل کنسرسیوم متشکل از شرکتهای قدرتمند و غارتگر نفتی امریکایی و اروپایی

درسهای کودتا
برای پیش‌گیری از تکرار خسارات ناشی از کودتای 28 مرداد، باید از جمله به نکات زیر توجه کرد.
تقویت نهادهای مدنی موجود و تشکیل نهادهای جدید، در جهت تشکیل یک جامعه مدنی قدرتمند
ایجاد هماهنگی و انسجام ملی در راستای استقرار حاکمیت ملت و حکومت قانون، با اولویت دادن به منافع ملی بر منافع گروهی و فردی
اتکا به سرمایه‌های انسانی و مادی داخلی و پرهیز از چشم دوختن به کمک و همراهی بیگانگان برای دستیابی به آزادی، دمکراسی و حقوق بشر




عملیات آژاکس یا رستاخیز ملی

فاطمه رنجبر

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

مصدق: از ملی شدن صنعت نفت تا کودتا
مصدق یکی از پیشگامان نهضت ضد استعماری معاصر بود که نه‌تنها در ایران بلکه در بین کشورهای جهان سوم هم از او به‌عنوان کسی که شجاعانه و با سرسختی تحسین‌برانگیزی مقابل استعمار انگلیس ایستاد، نام می‌برند. مصدق نخستین دولتمرد خاورمیانه بود که با اجرایی کردن اندیشة ملی شدن صنعت نفت، پرچم مبارزه اقتصادی با قدرت‌های استعماری را برافراشت. ازاین‌رو در کشورهای خاورمیانه از او به‌عنوان «زعیم الشرق» یاد می‌شد. مصدق پس از سقوط رضاشاه در انتخابات دوره ۱۴ مجلس در مقام وکیل اول تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد. در این مجلس او برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند منع می‌شد…گسترش فعالیت‌های سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰ سبب گسترش مبارزات مردم و به‌ویژه توجه آنان به وضع قرارداد نفت شده بود. دکتر محمد مصدق در مجلس و بیرون از آن این جنبش را که به «نهضت ملی شدن نفت» معروف شد، هدایت می‌کرد و در رأس مبارزات ملی شدن صنعت نفت ایران قرار داشت. با رشد جنبش ملی شدن نفت، محافل وابسته برای سرکوب جنبش تلاش‌های تازه‌ای را آغاز کردند و هم‌زمان، فشارهای سیاسی و اقتصادی از جانب انگلیس فزونی گرفت و با اعزام ناوگان جنگی به خلیج‌فارس، این فشارها ابعاد نظامی یافت. در چنین موقعیتی کارگران با اعتصاب‌ها، موقعیت دکتر مصدق را مستحکم‌تر کردند… هنگامی‌که دکتر مصدق توانست با جلب موافقت آیت‌الله کاشانی و نمایندگان مجلس شانزدهم در اردیبهشت 1330 به نخست‌وزیری برسد، نخستین بند برنامه دولت خود را اجری قانون ملی شدن صنعت نفت و به‌کارگیری درآمدهای حاصله در جهت تقویت بنیة اقتصادی کشور و ایجاد موجبات رفاه و آسایش عمومی اعلام کرد. قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور بر طبق قانون طرز اجرای اصل ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور مورخة نهم اردیبهشت‌ماه ۱۳۳۰ و تخصیص عواید حاصله از آن برای تقویت بنیة اقتصادی کشور و ایجاد موجبات رفاه و آسایش عمومی اجرایی شد. درواقع بعد از ملی شدن نفت ایران، اختلافات نفتی دو کشور ایران و انگلیس بیشتر جنبه سیاسی پیدا نمود تا اقتصادی؛ ازنظر دولت ایران از بین بردن سلطة کامل انگلیس بر ایران بیش از جنبة اقتصادی مسئله اهمیت پیدا کرد. دورة تاریخی ملی شدن صنعت نفت ایران در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ با تصویب قانون ملی شدن نفت به اوج رسید و با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پایان گرفت. گفته می‌شود کودتای 28 مرداد علاوه بر تهران، در سایر شهرها نیز انعکاس‌هایی به همراه داشت، درواقع این ماجرا نظر عامه و خاصه مردم را به خود جلب کرده بود، در تهران تظاهرات ضد مصدقی از صبح آغاز شد، اما در شهرهای دیگر، مردم در صبح و بعدازظهر در دو حالت متفاوت ظاهر شدند؛ از صبح تا ظهر، تظاهرات به نفع مصدق و علیه شاه در جریان بود؛ در بعدازظهر، تظاهرات، برعکس گردید! آن زمان گفته می‌شد پیروزی کودتای ۲۸ مرداد در حقیقت به معنای به بن‌بست رسیدن جریانات «چپ» و «ملی» در ایران بود. با وقوع کودتای 28 مرداد 1332 هـ. ش و سقوط دولت مصدق نهضت ملی ایران در هم شکست و با تشکیل کنسرسیومی از شرکت‌های بزرگ نفت جهان، بار دیگر صادرات نفت ایران به‌سوی غرب از سر گرفته شد.
یروان آبراهامیان در کتاب «کودتا» تصریح می‌کند که این باور متعارف وجود دارد که بریتانیا اساساً از ابتدا با حسن نیت وارد مذاکره با ایران شد، و در این میان ایالات‌متحده نیز تلاشی جدی برای ایفای نقش میانجی یا واسطة درستکار صورت داد و در این میان علت شکست مصدق سرسختی او بود که ریشه‌اش در سرشت روان‌شناسانة شیعیِ او وجود داشت، در این رابطه حتی نویسندگان همدل با مصدق نیز مدعی‌اند که اگر مصدق سرسختی کمتری از خود نشان می‌داد می‌توانست به مصالحه‌ای منصفانه دست پیدا کند. (نک: آبراهامیان: کودتا: 1 12) در این رابطه گفته می‌شود آیت‌الله کاشانی در نامه‌ای تاریخی به مصدق ضمن برشمردن اشتباهات متعدد وی، خاطرنشان کرده بود که آمریکا دولت را درگرفتن نفت از انگلیسی‌ها کمک کرد و اکنون به دنبال آن است که آن را تحت اختیار خود درآورد و زاهدی که مورد پشتیبانی دربار، آمریکا و انگلیس است به دنبال کودتایی است که در تاریخ نهم اسفندماه 31 عقیم ماند. اما مصدق در جواب وی گفت: این‌جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم به این معنا که با شما کاری ندارم و موضوع به شما ربطی ندارد و شما ارتباطی با ملت ندارید. ویلیام راجر نویسنده برخی از موشکافانه‌ترین آثار دربارة افول امپراتوری بریتانیا به‌طور کل و بحران انگلیس و ایران به‌طور اخص چنین استدلال می‌کند که بریتانیا اصل ملی شدن نفت را پذیرفت اما رفتار غیرمنطقی مصدق در این رابطه، باعث سرنگونی او شد. بر اساس آنچه آبراهامیان از مارک گازیورفسکی نویسندة دقیق‌ترین آثار موجود دربارةکودتا استدلال می‌کند که کودتا ارتباط چندانی با نفت نداشت و بیشتر معطوف به مسائل ژئوپولتیکی، ترس از کمونیسم و تهدید شوروی بوده است؛ درواقع این دیدگاه نظر بسیاری از کسانی را بیان می‌کند که پیش‌تر دراین‌باره باور داشتند که آمریکا حتی بریتانیا را نسبت به ملی شدن صنعت نفت ترغیب کرد و در این رابطه تلاش‌هایی را صورت داد تا مناقشه از طریق مذاکره حل‌وفصل شود و بریتانیا را از حمله به ایران منصرف کرد و در این رابطه آمریکا این موضع را تا دورة ریاست جمهوری ترومن (1953) حفظ کرد. نویسندة مذکور استدلال می‌کند که ایالات‌متحده و آمریکا برای توجیه کودتا از گفتمان مسلط زمانه (زبان جنگ سرد) استفاده کرده‌اند. آنچه به نظر می‌رسد این است که کودتای 28 مرداد هیچ قهرمان شاخصی به‌جا نگذاشت اما به‌عنوان «قیام شاه و مردم» یا «رستاخیز ملی» گرامی داشته می‌شد.

عملیات آژاکس
گفته می‌شود: عملیات آژاکس (T.P. AJAX) اسم رمز عملیات سازمان سیا در کودتای ۲۸ مرداد است. کودتایی که به‌زعم بسیاری با طرح و حمایت مالی و اجرایی سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (SIS) و آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) و با پشتیبانی مخالفان محمد مصدق مانند سید ابوالقاسم کاشانی باهدف سرنگونی دولت قانونی محمد مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رخ داد؛ در آمریکا از آن به نام عملیات آژاکس «Operation Ajax» می‌شود. بر طبق این ادعا طرح کودتای 28 مرداد که به نام رمز «آژاکس» خوانده شد، پس از انتخاب چرچیل به نخست‌وزیری انگلیس در مهر ۱۳۳۱ تهیه شد و انتخاب آیزنهاور به ریاست جمهوری آمریکا در ماه آبان همان سال به پیشبرد این طرح در ایران کمک شایانی کرد. این طرح مشترک با کمک عواملی در داخل ایران و دیگر جریان‌های وابسته به انگلیس و آمریکا که از مرتبطین فعال در ایران بودند به اجرا گذاشته شد. بنا بر نوشته‌های کتاب «ضد کودتا» مأمور سیا کیم روزولت، او در این روز با خریدن فتوای برخی از روحانیون و همچنین دادن پول به ارتشیان، ولگردان و اوباش تهران آن‌ها را به خیابان‌ها کشانید.

نسخه‌های تاریخی که از آژاکس سخن می‌گویند
ماجرای بحران سال‌های 1330 32 را می‌توان از منابع متعددی که بعضی‌هایشان در سال‌های اخیر و به‌ویژه پس از انقلاب 1357 در دسترس قرارگرفته‌اند، استخراج کرد. در این راستا شرکت نفت انگلیس (برتیش پترولیوم: BP) اسناد مشروح خود را در اختیار دانشگاه وارویک (Warwick) انگلستان گذاشته است. این پرونده‌ها در آرشیو ملی بریتانیا در لندن که پیش‌تر با عنوان ادارة بایگانی عمومی شناخته می‌شد، در دسترس هستند.
وزارت امور خارجة آمریکا نیز پس از سه دهه طفره رفتن سرانجام در سال 1989 برخی از اطلاعات خود را در قالب مجلدهای سالانه‌ای تحت عنوان «روابط خارجی ایالات‌متحده» معروف به مجموعة فروس (FRUS) منتشر کرد، اما مجلدهای مربوط به ایران دچار انقطاعی عمده و توجیه‌ناپذیر بودند.
از سال ۱۹۵۳، سیا سه نسخه متفاوت از گزارش داخلی مربوط به کودتا تهیه‌کرده است. قدیمی‌ترین نسخه توسط یکی از طراحان نقشه، دونالد ویلبر (Donald Newton Wilber)، در ماه مارس ۱۹۵۴ – یعنی فقط چند ماه پس از اجرای عملیات تهیه‌شده است. این نسخه درواقع بیشترین جزئیات درباره طراحی و اجرای نقشه را در برمی‌گیرد. بنا به گفته مقامات کنونی سیا در این نسخه کمبودهایی وجود دارد. یکی از آن‌ها عدم بی‌طرفی نویسنده است، به نظر می‌رسد ویلبر بیشتر به دانسته‌های خود به‌اضافه آنچه از اسناد در اختیار داشته، اکتفا کرده است. (مجلد «روابط خارجی ایالات‌متحده آمریکا» نشان می‌دهد که او به واکنش کرمیت روزولت بلافاصله پس از انجام عملیات دسترسی داشته است.) نکته دیگر اینکه گزارش او فقط جوانب اجرایی عملیات را در برمی‌گیرد و جوانب تحلیلی این پروژه را شامل نمی‌شود. تاریخچة ویلبر علیرغم شکایت قضایی آرشیو امنیت ملی بر اساس قانون آزادی مطبوعات در سال ۱۹۹۹، تاکنون محرمانه باقی‌مانده است. درواقع پنهان‌کاری بیش‌ازحد دراین‌باره باعث شده تا مردم درک غلطی از کودتای ۱۹۵۳ داشته باشند. به هر طریق نیویورک‌تایمز توانست به یک نسخه از این اسناد دسترسی پیدا کند و بعضی از اسامی و جزئیات را حذف کرده و باقی مجموعه را در سال ۲۰۰۰ بر روی وب‌سایت خود منتشر کند. این سند تحت نظارت دایرة تاریخ سیا با عنوان «سرنگونی نخست‌وزیر مصدق در ایران» با نظارت دکتر دونالد ویلبر باستان‌شناسی که به فعالیت‌های جاسوسی روی آورده بود، تهیه‌شده است. گفته می‌شود هدف از تهیة آن نقد و ارزیابی دقیق کودتای 1332 و فراهم‌سازی سندی راهنما برای کودتاهای آینده در دیگر نقاط بود.
نسخه دوم، «نبرد بر سر ایران»، تاریخ مشخصی ندارد ولی در اواسط دهة ۱۹۷۰ مشاهده‌شده است. با در نظر گرفتن کانون تمرکز این نسخه و لحن آن و همچنین دورة تاریخی که در آن نوشته‌شده است، می‌توان نتیجه گرفت که هدف نگارنده به‌وضوح دفاع از عملیات سیا بوده است. نگارنده تلاش دارد تا ثابت کند که عملیات تی‌پی آژاکس، اسم رمز کودتای ۱۹۵۳، توسط بالاترین رده‌های دولت برنامه‌ریزی و تصویب‌شده است. بخش حیرت‌انگیزی از این گزارش گزیده‌ای از مطالب رسانه‌ها را نقل می‌کند و آن‌ها را موردانتقاد قرار می‌دهد که به‌عمد حقایق مربوط به کودتا و آژانس مرکزی اطلاعات را تحریف کرده‌اند.
آخرین گزارش درون‌سازمانی سیا که از آن اطلاع داریم در سال ۱۹۹۸ منتشرشده است. «زنده‌باد شاه! آژانس اطلاعات مرکزی و سقوط نخست‌وزیر ایران محمد مصدق، آگوست ۱۹۵۳» (ویرایش شده توسط: دنیل سیگل و مالکوم برن) نام دارد. (در سال‌های اخیر نسخه‌های کامل‌تری از این اسناد منتشر شد که نسبت به نسخه‌های قبل کامل‌تر بود.) بنا به گفته مقامات سیا، یکی از اهداف این نسخه توصیف تحلیلی اقدامات سیا در جریان کودتا بود. همچنین، یک دیدگاه عمومی وجود دارد که مسائل و مشکلات پیشین با دسترسی به اسناد موجود برطرف شده‌اند، درنتیجه یک تاریخ‌نگار برجسته از کارکنان سازمان بالاخره در جایگاهی قرارگرفته تا کامل‌ترین نسخه ماجرا را به نگارش دربیاورد. نسخه‌های پیشین «زنده‌باد شاه!» که طبق درخواست آرشیو امنیت ملی منتشر شدند فقط شامل پاراگراف‌هایی بودند که سیا در همان ابتدا از رده‌بندی خارج کرده بود. این نسخة جدید بخش‌های زیادی از متن را که پیش‌تر محرمانه بودند در دسترس قرار داده است. بیشتر این اسناد با آنچه که در مجلد وزارت امور خارجه FRUS منتشرشده مطابقت دارد ولی بااین‌وجود چندین اختلاف کوچک نیز به چشم می‌خورد.
بخش‌هایی از تاریخ سیا مربوط به کودتای 1332 ایران که به‌صورت کامل‌تر در اواخر سال ۲۰۱۷ تحت عنوان «زنده‌باد شاه» منتشر شد به رویکرد این سازمان در انجام عملیات نگاهی منتقدانه داشت و به تأثیر بوروکراسی و سیاست بر نحوه پیشبرد فعالیت‌های برون‌مرزی آمریکا تأکید می‌کرد، اما به‌طورکلی تی‌پی آژاکس یک نقطه عطف در تاریخ سازمان اطلاعات به شمار می‌رود زیرا این عملیات میزان قدرت عملیات برون‌مرزی به‌عنوان ابزار اجرایی سیاست خارجی آمریکا را تعریف کرد و همچنین جایگاه سیا به‌عنوان یک ابزار عملیاتی را تحکیم بخشید.
مطابق شواهدی که به‌تازگی در دسترس قرارگرفته‌اند – و همچنین اطلاعاتی که برای چندین دهه در دسترس بوده‌اند – بخش‌های جدید منتشرشده از «زنده‌باد شاه!» احتمالاً بحث‌های بیشتری را به وجود خواهند آورد که چه کسی باعث موفقیت کودتا شد. بااین‌وجود، کاملاً تأکید شده که بدون راهنمایی و حمایت سیا، کودتا علیه مصدق بدون تردید شکست می‌خورد. اما خوانندگان بامطالعة این اسناد باز به‌نوعی حس «آشنا پنداری» را تجربه خواهند کرد زیرا نویسنده «زنده‌باد شاه!» تا حد زیادی از همان منابعی استفاده کرده که طی سال‌های اخیر با بهره‌گیری از قانون آزادی اطلاعات از رده‌بندی خارج‌شده‌اند و یا در مجلد وزارت امور خارجه منتشرشده‌اند.بنا به گفتة مقامات سیا، یکی از اهداف این نسخه توصیف تحلیلی اقدامات سیا در جریان کودتا بود. نسخه سال ۲۰۱۷ «زنده‌باد شاه!» به این بحث تاریخی دامن می‌زند که اگر سقوط مصدق نتیجه آن چیزی است که در جامعه ایران و در میان نیروهای داخلی رخ داد، آیا سیا باید مسئولیت این سرنگونی را به عهده بگیرد؟ این گزارش اطلاعات جدیدی می‌دهد که نیروهای ایرانی در این امر دخیل بوده‌اند، ازجمله میزان اهمیت روحانیون در متقاعد ساختن مردم جنوب تهران و تظاهرات توده‌ای‌ها که نشان از دخالت شوروی دارد که مصدق به آن مجوز داده بود. (ص ۶۳) نکته مهم‌تر آن است که این گزارش در آخر نتیجه می‌گیرد بدون سیا، فرد مناسبی برای جایگزینی مصدق پیدا نمی‌شد. «هیچ نخست‌وزیری قدرت کافی نداشت تا اکثریت مجلس را در دست بگیرد و یا دولت ائتلافی از تمامی احزاب و دسته‌ها تشکیل دهد.» (ص ۸۸) درواقع نسخة سال ۲۰۱۷ «زنده‌باد شاه!» جزئیات جدیدی پیرامون طراحی، اجرا و پیامدهای تی‌پی آژاکس در اختیارمان قرارداد. نخست آنکه به این موضوع اشاره می‌شود که مقامات سیا عقیده داشتند دولت زاهدی به‌اندازه کافی قدرت آن را دارد تا برای مدت‌زمان کوتاهی جایگزین مصدق شود ولی برای طولانی‌مدت با چالش مواجه خواهد شد زیرا «شاه هیچ‌وقت به‌طور ثابت از هیچ نخست‌وزیری حمایت نکرده و سیا هیچ دلیل موجهی نمی‌بیند که در این مورد تغییری صورت بگیرد.» (ص ۷۰) این اطلاعات جدید نشان می‌دهد که سیا آگاهانه در تلاش بود تا مصدق را باکسی جایگزین کند که برای جلب اعتماد و حمایت ملی به مدت‌زمان بسیار زیادی نیاز داشت و ممکن بود باعث شود تا در عرصه سیاست ایران چنددستگی و افتراق پدید بیاید. در آخرین نسخه «زنده‌باد شاه!» به تغییر اساسی که در فاصله ۱۵ تا ۱۹ آگوست اتفاق افتاد نیز اشاره می‌شود. مؤلف می‌نویسد که تی‌پی آژاکس در اصل به‌عنوان نقشة یک کودتای نظامی طراحی شد که «هدفش بر سرکار نشاندن زاهدی به‌عنوان رئیس نیروهای نظامی و سپس نخست‌وزیر بود.» (ص ۴۸) این تلاش در روز ۱۵ آگوست شکست خورد، ارتشبد نصیری درحالی‌که فرمان شاه مبنی بر انتصاب زاهدی به نخست‌وزیری را تحویل می‌داد، دستگیر شد. به دلیل دستگیری نصیری، زاهدی پشتیبانی نظامیان را از دست داد و به‌این‌ترتیب در تلاش‌های بعدی برای برکناری مصدق نمی‌شد بر نظامیان تکیه کرد. این گزارش به این موضوع می‌پردازد که فرمان‌های امضاشده توسط شاه تمامی هویت تی‌پی آژاکس را تغییر داد زیرا هدف دیگر انجام یک کودتای نظامی نبود، بلکه باید مردم را متقاعد می‌کردند که شاه از قدرت قانونی‌اش برای برکناری نخست‌وزیر استفاده کرده ولی مصدق این حکم را نپذیرفته و درنتیجه نخست‌وزیری‌اش غیرقانونی‌اش است.» (ص ۴۸) نتیجه آنکه دومین و آخرین تلاش برای سرنگونی مصدق در روز ۱۹ آگوست بر جمع‌آوری حامیان شاه متمرکز شد و نویسنده ادعا می‌کند که «یک کارزار درگیری روانی با سرعت و تمرکز بالا» از یک کودتای نظامی به‌دقت طراحی‌شده، تأثیرگذارتر بود. (ص ۵۵) این نسخه جدید از «زنده‌باد شاه!» برخی از مباحث مربوط به دادگاه مصدق را علنی می‌کند، ازجمله اینکه رفتار شاه و نقش سیا در شکل‌گیری دولت زاهدی چه بوده و شاه چگونه با پیامدهای آن مواجه شد. در این گزارش به تلگرامی از سیا اشاره می‌شود که در آن سیا تلاش کرده تا شاه را متقاعد کند که اجازة برگزاری یک دادگاه علنی را ندهد و از هر حرکتی که مصدق را به یک شهید بدل کند، اجتناب به عمل بیاورد. (ص ۱۱۰) مطلب این‌گونه ادامه می‌یابد که به نظر می‌رسد «فشار قابل‌توجهی از جانب واشنگتن» باعث شد تا شاه علیرغم تمایلش از برگزاری دادگاه علنی چشم‌پوشی کند. اضافه بر این، در همین تلگرامِ سیا، به زاهدی توصیه‌شده تا مصدق را در اقامتگاهی در یک روستای کوچک محصور کرده و به‌شدت تحت نظر بگیرد. (ص ۱۱۰) برخی از این جزئیات در مجلد وزارت امور خارجه نیز موجود هستند. این نسخه از «زنده‌باد شاه!» می‌گوید که «اغراق نیست اگر بگوییم عملیات تنها به دلیل کرمیت روزولت و واکنش سریع او برای تغییر هویت تی‌پی آژاکس از عملیات نظامی به «واکنش سیاسی» با موفقیت انجام شد. (ص ۷۸) درعین‌حال نویسنده پیچیدگی شرایط را هم در نظر گرفته و چنین تحلیل‌هایی ارائه می‌دهد: «باید در نظر داشت که سیا به‌صورت مستقیم می‌توانست تنها بر پایتخت تأثیر بگذارد و این تأثیر اندک بود. کرمیت روزولت به‌اندازه کافی پول و یا مأمور در اختیار نداشت که بتواند تظاهراتی به وسعت آنچه در تهران و دیگر شهرها اتفاق افتاد را ساماندهی کند. (همان) در این نسخه اشاره می‌شود که روزولت در توضیح به آیزنهاور، دالس و رئیس ستاد کاخ سفید دربارة اینکه او «به‌عمد» به دولت اطلاعات نداده، نشان می‌دهد که عملیات تا چه میزان در روزهای حیاتی میان ۱۵ تا ۱۹ آگوست از تصمیم‌گیری در واشنگتن به دور بوده است.

سخن پایانی
با توجه به اسناد منتشرشده از زمان کودتای 1332 تاکنون، کمابیش افکار عمومی متقاعد شده است که سیا (CIA) قادر به انجام هرگونه عملیات کودتایی برای سرنگونی دولت‌هاست، با توجه به این موضوع یروان آبراهامیان در کتاب «کودتا» یادآوری می‌کند که ایران و آمریکا طی چند دهة گذشته در حلقه‌ای مرگبار گرفتارشده‌اند به‌طوری‌که به نظر می‌رسد دشمنان «ابدی» هم لقب گرفته‌اند. به نظر می‌رسد این دشمنی خونی، ریشه در بحران گروگان‌گیری در سفارت آمریکا تا شعارهای تحقیرآمیز ایران مبنی بر این‌که «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» و «آمریکا شیطان مستکبر جهان خوار» که مصمم به سلطة کل منطقه و همچنین تغییر رژیم است، داشته باشد. بدین طریق آبراهامیان تصریح می‌کند که این دو خود را گرفتار قفسی آهنین می‌بینند؛ البته باید اذعان داشت که بر هر سیاستمداری آشکار است که بخش عمده‌ای از این خصومت دیرین، ریشه در کودتای 1332 دارد. کودتایی که باعث سرنگونی دولت بسیار مردمیِ مصدق شد. درواقع شبح کودتا تا اکنون نیز بر روی روابط ایران و آمریکا سایه افکنده است و می‌توان این بحران را در بن‌بست مجادلات طولانی آمریکا و ایران بر سر برنامة هسته‌ای نیز مشاهده کرد. در این رابطه آمریکا به اهداف نظامی برنامة هسته‌ای ایران مشکوک است و همان‌طور که درگذشته ایران را فاقد دانش فنی برای ادارة صنعت نفت می‌دانست اکنون نیز این کشور را فاقد اعتبار اخلاقی لازم برای داشتن دانش هسته‌ای می‌داند.

منابع برای مطالعة بیشتر
موحد، محمدعلی: (1393) خواب آشفتة نفت (از قرارداد دارسی تا سقوط رضاشاه)، تهران، نشر کارنامه
یرواند آبراهامیان: (1389)، تاریخ ایران مدرن، ترجمه ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی
…………………..: (1391) کودتا، تهران، نشر نی
سیگل، دنیل، برن، مالکوم، «زنده‌باد شاه»: قابل‌دسترسی در: www.Hajij.com و خبرگزاری تحلیلی ایران: 15 اسفند 1396 کد خبر: 760588، برگرفته از آرشیو امنیت ملی آمریکا:
:https://nsarchive۲.gwu.edu/NSAEBB/NSAEBB۴۳۵/
«سازمان سیا اسرار تازه‌ای از کودتای 28 مرداد را فاش کرد». BBC Persian. ۲۳ ژوئن ۲۰۱۴
Bayandor,Darioush: 2010: Iran and the CIA: The Fall of Mosaddeq Revisited, Pablished by Palgrav Palgrave Macmillan. Uk.
_________________: 2019, The Shah,the Islamic Revolution and the United States, Pablished by registered company Springer Nature Switzerland AG
Gasiorowski, M. J., (1987) “The 1953 Coup d’Etat in Iran.” International Journal of Middle East Studies, vol.19 pp.
Kinzer,Stephen:2003-2008, All the Shah’s Men, Pablished by John Wiley& Sons.Inc. Hobboken,Newjersey




جستار گشایی

با آثار و گفتاری از:
فاطمه رنجبر
ابوالفضل بازرگان
محمدعلی عمویی
ناصر زرافشان
سیدحسین موسویان

«مصدق در تاریخ ایران نو چه جایگاهی دارد؟ بااینکه شاید درباره مصدق و کارنامه سیاسی او بیش از هر دولتمرد دیگری در تاریخ ایرانِ صدسال اخیر پژوهش و کاوش شده است، بازهم شمار نوشته‌های دانشورانه دراین‌باره انگشت‌شمار است. اگر انبوه نوشته‌های موجود و کتاب‌هایی را که همه‌ساله، مثلاً درباره چرچیل، به چاپ می‌رسد با آنچه درباره مصدق منتشرشده است مقایسه کنیم درمی‌یابیم که دامنه پژوهشگری درباره دولتمردان و دیگر جنبه‌های تاریخ ایران نو، تا چه اندازه ناچیز است».
این چند جمله را از صفحه آغازین کتابِ حاکمیت ملی و دشمنان آن (پژوهشی در کارنامه مخافان بومی و بیگانه مصدق)، یکی از ده‌ها کتابی که درباره مصدق و نقش تاریخی او نوشته‌شده است، نقل کردم تا بر این نکته تأکید ورزم که در شصت‌وشش سالی که از واقعه 28 مرداد سال 1332 و درگیری‌های محمدمصدق با پهلوی دوم از سویی و با دولت بریتانیا از سوی دیگر، می‌گذرد، نه‌تنها سخن‌های بسیار گفته و این رویداد تاریخ‌ساز از جهات مختلف واکاویده شده، بلکه امر سیاسی در ایران نیز به‌نوعی معطوف به این قضیه بوده است؛ بدین معنا که در بسیاری موارد، صف‌بندی‌های سیاسی در نسبت باتجربة «مصدق» معنا و مفهوم پیدا می‌کرد. به تعبیر دیگر از آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت بدین سو مصدق، به اِنگاره‌ای غیریّت‌ساز تبدیل‌شده است که در ادوار مختلف، نقش‌های متفاوتی را در جداسازی فعالان سیاسی از یکدیگر بازی کرده است؛ تا بدانجا که مصدّقی بودن و مصدّقی نبودن، برچسبی بود که موضع گروه‌ها، گرایش‌ها و تشکل‌های سیاسی را از هم تمیز می‌داد. پدیده «مصدق» و شیوه حکمرانی و مدیریت او، در میانه یک دوره نوین خودکامگی، البته وصله‌ای ناجور و نغمه‌ای ناساز در سپهر سیاسی کشور بود که نه سَلَفی داشت و نه خَلَفی یافت. باید دوره کوتاه صدارت او را در بازخوانی تاریخ سیاسی ایران داخل پرانتز گذاشت و به‌مثابه واقعه نادره‌ای پنداشت؛ اما تأثیرات گسترده‌ای که این دوره محدود بر فضای سیاسی کشور نهاده و خوانش‌های متعدد و متکثری که از آن به دست داده‌شده است، لزوم بازخوانی ادواری آن را بیش‌ازپیش نمایان می‌سازد.
طیف قرائت‌های مختلف و گاه متناقض از واقعه 28 مرداد، نهضت ملی شدن صنعت نفت و شخصیت و عملکرد دکتر مصدق به‌گونه‌ای بود که از این سیاستمدار کهنه‌کار، تصویرهای گوناگونی فراهم می‌آورد. چهره مصدق در نیم‌قرن گذشته از یک آنارشیست پوپولیست تا یک رهبر کاریزماتیک و فرّهمند ملی، از بیگانه‌ستیزی سرسخت تا دل‌سپرده آمریکاییان، از وطن‌پرستی تمام‌عیار تا وطن‌فروشی خیانت‌کار، از نخست‌وزیری توانمند تا یک انتلکتوئل ناتوان و سرانجام از یک غیرمُسلمِ سکولار تا یک مسلمان وجوهات‌پرداز، در نوسان بوده است. این فرازوفرود، هم تابعی از ادوار تاریخی و هم منبعث از جریان‌های سیاسی است. به دیگر سخن از فردای 28 مرداد 1332 تا 22 بهمن 1357 و پس‌ازآن تا به امروز که شورای شهر تهران توانست خیابانی به اسم مصدق نام‌گذاری کند، رویکرد حاکمیت وقت و جریان‌های سیاسی نسبت به او و کارنامه‌اش همواره در تغییر و تبدل از خدمت تا خیانت بوده است. از سوی دیگر هرکسی، هر حاکمی، هر سیاستمداری و هر حزب و دسته‌ای به فراخور تعریفی که از مفاهیمی چون: ملی‌گرایی، مبارزه، بیگانه‌ستیزی و وطن‌دوستی داشته است، نسبت خود را با مصدق و عمل سیاسی او تعیین و تعریف کرده است. امریکا از فرایند سرنگونی او به‌عنوان «عملیات آژاکس» و دستگاه تبلیغاتی پهلوی با تعبیر «رستاخیز ملی» و طرفدارانش با عبارت «کودتا» یادکرده‌اند و امروزه نیز جماعتی در فضای سیاسی ایران پدیدار شده‌اند که با شبیه‌سازی تاریخی و قیاس مع‌الفارق، شکست مصدق را نتیجه محتوم و همیشگی دل بستن به شیطان بزرگ و مذاکره با ایالات‌متحده امریکا می‌دانند و اِبایی از این ندارند که ممکن است تکذیب مصدق از سوی ایشان به تأیید محمدرضا پهلوی بیانجامد!
هرچه هست، دکتر محمد مصدق به‌هرروی شمایلی است تأثیرگذار که برای عده‌ای همچون آریامهر، کابوسی تلخ و برای عده‌ای دیگر، همانند اعضای جبهه ملی، رؤیایی شیرین است و برای بسیاری، اسطوره وطن‌دوستی؛ هرچند برای هیأت حاکمه بریتانیای کبیر، مجسمه لجاجت و سرسختی بوده باشد.
آنچه در این میانه به‌مانند حلقه مفقوده‌ای خودنمایی می‌کند، نگرشی انتقادی به میراث دکتر محمد مصدق است. هاله تقدسی که از سوی دوستدارانش به دور او کشیده شده، همچنین تبلیغات منفی و مسمومی که بیش ازنیم قرن است از چندین سو، چه بیگانگان استعمارگر و چه خودی‌های مذهبی، علیه او به راه افتاده است، راه دشوار نقد علمی و منصفانه را دشوارتر می‌نماید.
فصلنامه خاطرات سیاسی در شماره تابستان خود، بر آن شده است، باب سلسله مباحثی را به‌تناوب، درباره این سیاسی‌ترین خاطره ایرانیان در قرن اخیر بگشاید به امید آن‌که بتواند قرائتی واقع‌گرایانه و به‌دوراز حبّ و بغض و ایدئولوژی اندیشی، از این تجربه ارزشمند تاریخی به دست دهد. ازین رو چشم‌انتظار مباحث انتقادی و پژوهش‌های علمی خوانندگان فرهیخته خویش می‌ماند.




مرداد پرحادثه

حسن اکبری بیرق
h.akbaribairagh@gmail.com

«دکتر محمد مصدق» در تاریخ معاصر ایران، از آن دسته پدیده‌هایی است که استعداد زیادی برای تفسیر و تأویل‌های متنوع و گاه متضاد دارد. گزارش جامع آنچه مصدق کرد و دید، به گونه‌ای که کمتر جنجال برانگیز باشد، هرمنوتیک خاصّی می‌طلبد که معمولاً از آن برای پرده‌برداری از رموز معماگونِ متون اسطوره‌ای و دینی استفاده می‌شود. خاستگاه خاصیت رازوارگی مصدق و کارنامه او چیست؟ چرا از پس گذر 66 سال از واقعه‌ای که نقطه پایان حیات سیاسی او به شمار می‌آید، هنوز نمی‌توان روایتی یکّه و سرراست از دوران پرفرازونشیب کنشگری‌های او در صحنه سیاسی ایران به دست داد؛ حتی اینک که با انتشار اسناد وزارت امور خارجه و سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی بریتانیای سابقاً کبیر- این استعمار پیر- غبار ابهام از چهره رویدادهای پچیده آن عصر، زدوده شده است، این مشکل همچنان پابرجاست. اگر سِرّ این معمّاگونگی و چالش‌برانگیزی، در خصلت‌های شخصی و کاریزمای فردی و اسطوره‌پردازی‌های یاران و هیولاسازی‌های دشمنان، نهفه باشد، چه بسا اشخاص برجسته‌ای که در تاریخ ایران یکصدسال گذشته آمده و رفته‌اند و کمابیش همین ویژگی‌ها را داشته‌اند، اما به معمّا تبدیل نگشته‌اند. به دیگر سخن، چرا داستان مصدق به ماجرای پایان‌ناپذیری تبدیل شده‌است که با وجود نگارش هزاران کتاب و نوشتار، و یادداشت و مقاله و جستار، و برپایی ده‌ها همایش و کنگره و یادواره، هرگز بانگ «مصدق بس!» از گوشه‌ای برنخاسته که هیچ، حتی به تازگی شورای اسلامی کلانشهر تهران، پس از چهل سال تجدید مطلع کرده، تهوّر به خرج داده و توانسته‌است خیابانی در تهران را مزیّن به نام او کند؛ آن هم در فضایی که هرگونه یادکردی از او به مثابه هواداری از قجر زاده‌ای ملی‌گراست که به حکم بنیانگذار فقید نظام در مُسلِم بودنش نیز تشکیکی جدی می‌توان کرد؟
به نظر می‌رسد راه درازی که او از «مصدق‌السلطنه» بودن تا «دکتر محمد مصدق» شدن و سپس به نماد استبداد و استعمارستیزی تبدیل گشتن پیموده‌است، موقعیت بی بدیلی برای او فراهم آورده که نصیب کمتر کسی از رجال نامی ایران شده‌است. دستکم ذکر جمیل او در افواه عام، یادآور وفاداری صادقانه به نظام مشروطه سلطنتی است که ثمره مجاهدات آزادی‌خواهانه و عدالت طلبانه مردم وطن‌پرست ایران می‌باشد؛ همچنین دمیدن روحیّه استقلال‌جویی و بیگانه‌ستیزی در روح سیاستمداران، دولتمردان و آحادملت ایران، نیز ارائه تعریفی نوین از «منافع ملی» و «وطن‌دوستی» که در همیشة تاریخ،6 جزو حلقه‌های مفقوده در سامانه حکمرانی در این سرزمین بوده است.
کیستی و چیستی محمد مصدق، دشوارهای است که رمزگشایی از آن نه با خوانش عمیق تاریخ عصر پهلوی، بلکه با شخم زدن تاریخ استبداد در این مرزبوم- از کهن‌ترین ایاّم تاکنون- میسّر است؛ آن هم نه فقط تاریخ سیاسی، بلکه تاریخ اجتماعی ایران، با بهره‌گیری از مدرن‌ترین روش‌های علومی چون انسان‌شناسی، مردم شناسی، روانشناسی اجتماعی و زیست‌جامعه شناسی.
استمداد از متدولوژی این دانش‌ها و استفاده بجا، قاعده‌مند و غیرگزینشی از اسناد تازه‌یافته و بازنگری در مستندات پیشین، نه تنها ممکن است تلقّی قریب به هفتادسالة ما را از پدیده «مصدق» با پرسش‌هایی جدّی روبرو نماید، بلکه بعید نیست که وجدان جمعی ملت ایران را با چالشی بنیان‌برافکن مواجه کند؛ به گونه‌ای که تمامی مشهورات و مقبولاتی که در طول چند دهه، بویژه درباره واقعه 28 مرداد، به مسلّمات قطعی و گفتمان‌های سخت و استوار تبدیل شده‌اند، دود شده، به هوا بروند.
اگر قرار بر عبرت گرفتن از تاریخ باشد، می‌بایست از زیر بار سنگین پندارهای بَدَل به حقیقت شده و باورهای تنقیح نشده بیرون خزید و چهره عریان واقعیت را یه چشم دید و به گوش شنید؛ در غیر این صورت نه تنها نمی‌توان از تاریخ پند گرفت و درس آموخت بلکه بسیار محتمل است همان تاریخی که قرار بوده چراغ راهمان باشد مایه گمراهیمان گردد، دور باطلی که در پیشینه بلند ما ایرانیان فراوان به چشم می‌خورد.
با وجود حجم عظیمی از توصیه‌های اخلاقی و دعوت به عقلانیت در متون ادب پارسی پیشااسلامی و آیات و روایات و مأثورات پسااسلامی که در ادبیات فارسی حضور و نفوذی چشمگیر دارد، در مجموع از هیچ حادثه تاریخی درس نگرفته‌ایم و به نظر می‌رسد که اراده عجیبی در وجدان جمعی ما ایرانیان برای درس نگرفتن از گذشته وجود داشته است. حکیم توس این وضعیت تاریخی را چنین توصیف می‌کند:
در ایــــن خاک زرخیز ایران زمیــــــن
نبودنــد جز مردمــــی پـــاک دیـــــن

همه دینشـــــان مردی و داد بــــــود
وز آن، کـشـــــــور آزاد و آبـــــاد بــــود

چو مهر و وفا بود خـــود کیششـــان
گـــــنه بود آزار کــــس پیششـــــان

هــمه بنـــــــده ناب یـــــــزدان پـــاک
هـمــــه دل پر از مهر این آب و خاک

گدایـــــی در این بـــوم و بر ننگ بود
بـــزرگی به مـــــردی و فرهنــــگ بود

که شد مهر میهن فــــراموش مـــــا
کــجا رفت آن دانش و هـــــــــوش ما

کــــز آن سوخت جان و دل دوستان
که انداخت آتـــــش در ایـــن بوستان

خـــــرد را فکندیم این ســــــان زکار
چه کردیم کـــــین گونه گشتیم خار؟

کـــــجا رفـــــت آییـــــن دیریــــن ما؟
نبود این چــــنین کشور و دیـــــن ما

همـــــه جـــــای مـــــردان آزاد بـــود
به یزدان که این کشـــــور آباد بـــــود

کشـــــاورز خــود خانه و مرز داشت
در این کشور آزادگــــی ارز داشــــت

گرامـــــی بد آنکــــس که بودی دلیر
گرانمــایـــه بود آنکــــــه بودی دبـیـــر

نه بیگانه جایی در این خانه داشت
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت

از آنروز دشمن بـــــما چیره گـــــشت
که مـــــا را روان و خرد تیره گشـــت

از آنـــــروز ایــن خـــــانه ویرانه شـــــد
که نـــــان آورش مرد بیگانـــــه شـد

چـــــو ناکس به ده کدخــــــدایی کند
کشـــــاورز بایـــــد گدایـــــی کنـــــد

به یـــــزدان که گـــــر ما خرد داشتیم
کجـــــا این سر انجــــام بد داشتیم
هرچند قرینه سازی‌های تاریخی ممکن است به مغالطه زمان‌پریشی گره خورده و تحلیل ما را برای ریشه‌یابی معضلات گذشته نابسنده بنماید، اما نمی‌توان از کنار این واقعیت گذشت که ناهنجاری‌های اجتماعی فعلی در کشور عزیزمان ایران کما بیش همسانی‌های غیر قابل انکاری با دشواره های پیشینیانمان دارد؛ گواه صدق آن همین شعر زیبای فردوسی!
براستی چرا اینگونه است؟ چرا ما در طول قرن‌ها نتوانستیم مسائل بنیادین خود را حل یا رفع نماییم؟ چرا ملل راقیه عصر جدید که در ایام قدیم به لحاظ تمدنی فاصله بسیاری با ما داشته‌اند، امروزه نام جهان سوم یا کشورهای جنوب یا توسعه نایافته بر ما نهاده و میان ما و مدنیّت و مدرنیّت، نسبتی نمی‌شناسند؟
با ابتنا به این مبانی است که «خاطرات سیاسی» در پنجمین شماره خود بر آن شده است تا ضمن احترام به نام و یاد دکتر محمد مصدق و احساسات عمیق طرفدارانش، کلیشه رایج فرشته – اهریمن را شکسته، به آنچه در دهه آخر مرداد 1332، اقتصاد سیاسی ایران و ای بسا منطقه و جهان را وارد فصل جدیدی کرد، نگاهی انتقادی افکند. تلاش ما بر آن است که تصویری و خوانشی از آن دوره پر تلاطم ارائه کنیم که در عین وفاداری به اصل رئالیسم در روایت تاریخ، تحلیلی روزآمد از آن واقعه به دست دهیم. پرواضح است که اوضاع و شرایط آن روز ایران و جهان و مقتضیات جنگ سرد و نوع رابطه ایالات‌متحده با بریتانیا، همه و همه فضایی خاص برای بازیگران سیاست بین‌الملل ایجاد کرده بود که قابل قیاس با اقتضائات امروز نیست؛ اما این مقدار گفتنی است که برخی کنش‌ها و واکنش‌ها و عوارض و نتایج مترتب بر آنها فارغ از الزامات زمان و مکان است. برای نمونه به نحوه مدیریت رابطه دربار با قوه مجریه در نظامات سلطنتی مشروطه می‌توان اشاره کرد که از ظرافت خاصی برخوردار است به راه رفتن بر لبه تیغ می‌ماند. تاریخ ایران، مشحون از فجایعی است که برپایه این رابطه خطیر آفریده شده است. شیوع و شمول اصطلاح «وزیرکشی» یا «نخبه کشی» در زبان فارسی و داستان‌های جالبی که در متون ادبی و تاریخی فارسی نقل شده‌است، حکایت از بسامد بالای این امر دارد. چه بسیار امیرکبیرها و حسنک‌ها و… که عاقبت تهوّر خود را در درگیری با پادشاه دیدند و چشیدند. ایکاش همه کسانی که در این سرزمین ردای صدارت بر تن می‌کردند، قدری در تاریخ وزرا سیر می‌نمودند تا با آگاهی کافی از پیشینة تأسف‌بار رابطه شاه و وزیر، قدم در این راه می‌گذاردند.
به گمان ما، محمدرضا شاه جوان که نه اُتوریته پدر را داشت و نه اصولاً با افکار و اعمال او چندان بر سر مهر بود، در دهه نخست حکومت خویش منعطف‌تر بوده، به گواهی تاریخ تحزّب و سیاست‌ورزی در ایران، تقابل آشکاری با فعالیت سیاسی از خود نشان نمی‌داد. اما همان شاه نسبتاً مداراپیشه‌ای که در 26 مرداد کشور را بی هیچ امید بازگشتی ترک کرده بود، هنگام بازگشت، از لحظه فرود در فرودگاه مهرآباد تا 25 سال بعد که از همانجا به سوی سفری بی‌بازگشت پرواز می‌کرد، بَدَل به سلطانی مستبد شد که نه وقعی به مجلس می‌نهاد و نه گوش شنیدن صدای مخالفی را داشت و نه نخست‌وزیر مستقلی را تحمل می‌کرد. برخی مؤرخان و تحلیل‌گران، مسؤولیت مستقیم این تغییر مزاج و تلوّن مذاق پادشاه را متوجه نخست‌وزیری دانستند که هرچند شعار بحقِّ «شاه باید سلطنت کند نه حکومت» را سرداده بود، در عمل سهمی از قدرتِ مؤثر برای سلطان قائل نبوده، هیچ فرصتی را برای تضعیف و تحقیر او از دست نمی‌داد. صدراعظمی که به زور و ضرب و به برکت شهدای قیام سی تیر آخرین سنگر حاکمیت محمدرضا پهلوی را با تصاحب وزارت جنگ، فتح کرده بود، حتی در مناسبت‌های رسمی و مراسم سلام حضور نمی‌یافت و پیام‌های خود را از طریق پیک به پادشاه می‌رساند.
مصدّق که در صدق نیت او نمی‌توان تردید داشت، گویی ماهیت قدرت در این مملکت را نمی‌شناخت که این چنین بی محابا در داخل به جنگ میراثی 2500 ساله رفت و همزمان نیز در خارج با دو قَدَرقدرت جهانی سرشاخ شد؛ بی آنکه چشم‌اندازی واقعی از بهبود اوضاع داشته باشد. او شاید نمی‌دانست یا نمی‌خواست بداند که اولاً نمی‌توان در دو یا چند جبهه جنگید، آن هم با دست خالی؛ ثانیاً با شاهنشاهی که به لحاظ تاریخی استعدا فراوانی برای استبداد دارد باید مدارا کرد و آهسته قدم برداشت. پادشاهی که به طور سنّتی هم از حمایت عام و هم از پشتیبانی علمای اعلام برخوردار است؛ همان‌ها که تلگرام به رُم زدند که: بیا که تنها کشور شیعه مذهب به تو نیازمند است.
آری در داستان مصدق اما و اگر ها و پرسش‌های بی پاسخ فراوان است؛ پرسش‌هایی از این دست که:
– آیا آنچه در روز 28 مرداد 32 اتفاق افتاد، به معنای دقیق و کلاسیک کلمه یک کودتا بود؟
– چه نقدی بر رفتار سیاسی، مدیریتی مصدق در آن دوره، علی‌الخصوص در روز واقعه، وارد است؟
– آیا رگه‌هایی از پوپولیسم در حیات سیاسی مصدق، بویژه در دوره صدارتش، به چشم می‌خورد؟
– آیا هیچیک از راه حل‌هایی که در دعوای نفت از سوی طرف‌های ماجرا ارائه شد، حداقل‌های منافع ملی را تأمین نمی‌کرد که مورد پذیرش مصدق واقع نشد؟
– آیا هزینه سقوط دولت ملی مصدق، بیش از پذیرش یکی از فرمول‌های توافق نبود؟
– آیا تعریفی که مصدق و همفکرانش از مقولاتی همانند استقلال، منافع ملی، حامیت مردم، خودکفایی و… داشتند، با واقعیات سیاست بین‌الملل در آن دوره همخوانی داشت؟
– آیا راهی وجود داشت که هم مصدق بماند و یأس سیاسی بر کشور حاکم نشود و در عین حال منافع مملکت تأمین شود؟
– آیا خصلت‌های شخصی و سرسختی‌های فردی دکتر مصدق، در نهایت به نفع ایران آن روز منجر شد؟
این‌ها و سؤالات بیشمار دیگر باید بتدریج که از آن دوره فاصله انتقادی می‌گیریم، واکاویده و پاسخ داده شود. فصلنامه خاطرات سیاسی بر آن است که در فرصت‌های مقتضی به این موضوع که می‌تواند الگویی برای سیاست‌پیشگان کنونی باشد، پرداخته و به تناوب، جستارهایی ژرف‌نگر با بهره‌گیری از دانش صاحب‌نظران




کتابشناسی دکتر شریعتی

«سال ۱۳۵۱»
اسلام شناسی در ترازوی علم و عقل
تالیف:‌ ابراهیم انصاری زنجانی
نویسنده از روحانیون حوزه علمیه قم و از منتقدین شریعتی است. این کتاب نقدی بر درس‌های اسلام‌شناسی ارائه‌شده در دانشگاه مشهد است. کتاب سه بخش دارد. بخش اول، اشتباهات شریعتی در «مسائل اسلامی»، «مسائل مذهبی»، «درباره خاتمیت»، «تعدد زوجات»، «حجاب»، «آزادی فکر در اسلام» و «بدعت در اسلام». بخش دوم شامل «حدیث ثنتین»، «شورا در اسلام»، «خلافت ابوبکر»، «ایمان شیخین» و «شجاعت عمر». در بخش آخر نیز، مطالبی با عناوین «احترام سادات»، «فایده طبقه روحانی»، «میانجی‌گری روحانیت»، «سازمان رسمی روحانیت» و «استقلال روحانیت» خواهیم خواند.
این کتاب در ۱۴۴ صفحه در سال ۱۳۵۱ توسط انتشارات «حکمت» قم منتشر گردید.

دفاع از اسلام و روحانیت
نوشته: محمدعلی انصاری
جلد اول این کتاب دو جلدی تحت عنوان «پاسخ به دکتر شریعتی، سخن‌گوی حسینیه ارشاد» در سال ۱۳۵۱ توسط «چاپخانه مهر استوار» قم در ۴۶۰ صفحه منتشر گردید. جلد اول نقدی بر برخی نوشته‌های دکتر شریعتی همچون «پدر، مادر، ما متهمیم»، «مسئولیت شیعه بودن»، «امت و امامت»، «فاطمه، فاطمه است»، «اسلام شناسی مشهد» است. شناخت نادرست نویسنده از دکتر شریعتی با معرفی وی آغاز می‌شود. او شریعتی را در سال ۵۱ مردی ۴۵ ساله می‌داند که ۲۰ سال از عمرش را در اروپا به فن نطق و خطابه پرداخته است. به نظر وی شریعتی در باورهای مذهبی، کسروی دوم است. از عناوین این جلد می‌توان «علی شریعتی را بشناسید»، «شریعتی با اسلام و تشیع مخالف است»، «کسروی دوم»، «دکتر شریعتی محبت علی را باور نمی‌دارد»، «نویسنده سخت با علوم بیگانه است»، «شیعه علوی، شیعه صفوی»، «تحقیقی در اطراف دعای ندبه» و «صفویه بسیم لطف یزدان» را نام برد.
جلد دوم این کتاب تحت عنوان «پاسخ به برقعی و دکتر شریعتی» در سال ۱۳۵۵ توسط «چاپخانه فیض» قم در ۲۷۲ صفحه منتشر گردید. جلد دوم این مجموعه، دارای دو بخش است. بخش اول ردیه‌ای بر مکتوبات سیدابوالفضل برقعی (از ابتدا تا صفحه ۹۷) و بخش دوم ردیه‌ای بر دکتر شریعتی (از صفحه ۹۷ تا پایان) است. در این جلد نویسنده انتقادات خود را معطوف به نامه شریعتی به پدر اعمال می‌کند، دراین نقد، نویسنده از تعابیر تند و گزنده‌ای استفاده می‌کند تعابیری همچون «ما حق داریم پدر شریعتی را بلعم و خودش را بلعم‌زاده، کثیف و خبیث بن خبیث بنامیم و بدانیم». از عناوین جلد دوم می‌توان به «اسلام منهای آخوند»، «تهمتی بسیار بزرگ به علامه مجلسی»، «آخوندهای درباری»، «پادشاهان صفوی علما را پادشاه و خود را عامل آنان می‌دانستند»، «از خواجه نصیرالدین طوسی تا آیت‌اللّه میلانی و بهبهانی» و «به کفریات کتاب کویر هم توجه فرمایید» اشاره نمود.
«سال ۱۳۵۴»
اصول تشیع
تالیف:‌ ابراهیم انصاری زنجانی
نویسنده از روحانیون حوزه علمیه قم و از منتقدین دکتر شریعتی است. وی کوشیده است که بر طبق اصول اعتقادی شیعه ابتدا طرح مسئله کند، سپس به بحث پردازد و در نهایت نظریات مخالفان مشهور را نقل کرده و به آن‌ها پاسخ دهد. جهت نیل به این منظور، نظریات دکتر شریعتی در باب تشیع در کتاب «تشیع علوی، تشیع صفوی» به عنوان مخالف شیعه و آلت استعمار آمده و سپس پاسخ داده شده است. پاسخ‌ها در ذیل این عناوین آمده است: «عدل»، «عزاداری»، «نهضت صفوی»، «اتحاد شیعه و سنی»، «خواجه نصیرالدین طوسی» و «بهتان به علامه مجلسی(ره)».
این کتاب در ۳۴۴ صفحه در سال ۱۳۵۴ توسط انتشارات «حکمت» قم منتشر گردید.

«سال ۱۳۵۶»
ویژه‌نامه‌ بزرگداشت دکتر شریعتی در بیروت
مراسم چهلم دکتر شریعتی در بیروت توسط «مجمع بزرگداشت شریعتی» و تحت نظارت و با ابتکار عمل «امام موسی صدر» در مرداد ماه ۱۳۵۶ برگزار شد. در این مراسم نمایندگان بسیاری از جنبش‌های ملی آزادی‌بخش (زنگبار، زیمبابوه، جنوب فیلیپین، اریتره)، نماینده جنبش الفتح (منیر شفیق) و نمایندگان اتحادیه‌های دانشجویان مسلمان در اروپا و آمریکا و کانادا، نمایندگان نهضت آزادی ایران و بعضی از روحانیون مبارز ایرانی حضور داشتند. برجسته‌ترین سخن‌رانان این مراسم «امام موسی صدر»، «احسان شریعتی» و «یاسر عرفات» بودند. این مجلس حواشی بسیاری در پی داشت. این ویژه‌نامه‌ ۸۰ صفحه‌ای، گزیده‌ای است از شرح آن مراسم همراه با بریده‌ی روزنامه‌های لبنان در واکنش به آن.

یادنامه شهید جاوید، علی شریعتی
(از بنیانگذاران نهضت آزادی ایران در خارج از کشور)
یادنامه «شهید جاوید، علی شریعتی» در سال ۱۳۵۶، چندماه پس از درگذشت دکتر شریعتی توسط نهضت آزادی ایران در خارج از کشور انتشار یافت. این یادنامه در ۱۴۶ صفحه و شامل بیانیه‌های گروه‌ها و احزاب، اطلاعیه‌های شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی اپوزیسیون نظام شاهنشاهی و گزارشات مربوط به مراسم‌هایی است که در نقاط مختلف اروپا، لبنان و سوریه و ایران به مناسبت درگذشت دکتر شریعتی از ٣١ خرداد تا چهلم برپا شده است.

«سال ۱۳۵۷»
بازتابی از اندیشه‌های شریعتی
نویسنده: علی اکبر کسمایی
علی‌اکبر کسمایی، نویسنده، مترجم و روزنامه‌نگار فقید ایرانی است. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم «مرحوم علامه طباطبایی نیز … گفته بودند «که آرای دکتر شریعتی عموماً با آنچه ما از دین می‌فهمیم تطبیق نمی‌کند.» در این میان من که با مرحوم مطهری ارتباط و نزدیکی بسیار صمیمانه‌ای داشتم، فکر کردم که همان‌طور که اگر دکتر بهشتی در جواب انصاری مطلبی می‌گفت مفید بود، مرحوم مطهری هم اگر در مورد دکتر شریعتی مطلبی بگوید خیلی مفید خواهد بود. اتهامات علیه دکتر شریعتی تا آنجا پیش رفته بود که او را بی‌دین، معاند و ضدخدا معرفی می‌کردند. و من فکر کردم که اگر مرحوم مطهری در مورد دکتر چیزی بگوید مفید خواهد بود.» این کتاب در ۲۰۴ صفحه و توسط انتشارات «اقبال» در سال ۱۳۵۷ منتشر گردید.
یادنامه سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی
اولین ویژه‌نامه‌ سالگرد فقدان دکتر شریعتی در خرداد ۱۳۵۷ در ۱۲۸ صفحه و با مطالبی از «علی تهرانی»، «ج جهانشهر»، «علی‌اصغر حاج‌سیدجوادی»، «حسین رزمجو»، «کاظم سامی»، «علی شریعتمداری»، «عبدالجواد فلاطوری» و «احسان شریعتی» و همچنین اشعاری از «امیری فیروزکوهی»، «طاهره صفارزاده»، «سیدعلی محمودی» و «علی موسوی گرمارودی» منتشر گردید.

ویژه‌نامه یکمین سالگرد
اولین ویژه‌نامه‌ سالگرد درگذشت دکتر شریعتی در خارج از کشور، با مطالبی از «محمدتقی شریعتی»، «احسان شریعتی»، «حسن حبیبی» و «ابوالحسن بنی‌صدر» در خرداد ۱۳۵۷ و در ۲۱۸ صفحه منتشر گردید.

«سال ۱۳۵۸»
مجموعه چند سخنرانی در دانشگاه تهران
به مناسبت روز شریعتی
این مجلد، سخن‌رانی‌های آیت‌اللّه سید محمود طالقانی، استاد محمدتقی شریعتی، دکتر کاظم سامی، طاهر احمدزاده، احسان شریعتی و خانم پوران شریعت‌ رضوی به مناسبت دومین سالگرد فقدان دکتر شریعتی که در صحن دانشگاه تهران و در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۸ برگزار گردید را شامل می‌شود و توسط کمیته برگزارکننده‌ این مراسم در ۵۰ صفحه به چاپ رسید.
«سال ۱۳۵۹»
دکتر شریعتی، شهید دوباره
(به مناسبت سومین سالگرد و شهادت)
نویسنده: دکتر کاظم سامی
«دکتر شریعتی، شهید دوباره» عنوان مجموعه مقالاتی است از دکتر کاظم سامی که در سومین سالگرد هجرت و شهادت شریعتی (خرداد ماه ۱۳۵۹) توسط دفتر انتشارات و تبلیغات جاما منتشر شده است. این یادنامه حاوی شش مقاله است که عناوین آن‌ها به ترتیب عبارتند از: «انتخاب شهادت»، «چه باید کرد؟ جهاد»، «سیمایی از دکتر علی شریعتی»، «رنسانس اسلامی از سیدجمال تا شریعتی»، «دکتر شریعتی، شهید دوباره» و «دکتر شریعتی در مکتب». هر شش مقاله، از متن سخن‌رانی‌های دکتر کاظم سامی در مناسبت‌های مختلف یادمان شریعتی است. نخستین مقاله، «انتخاب شهادت»، متن سخنان دکتر سامی در سومین روز درگذشت شریعتی در منزل وی است؛ همچنان که مقاله‌ بعدی نیز متن سخنان دکتر سامی در مراسم هفتم درگذشت شریعتی در منزل وی است.

دکتر شریعتی، مهاجری الی اللّه
این کتاب کم حجم ۱۶ صفحه‌ای، متن سخن‌رانی حجت‌الاسلام جلال گنجه‌ای است که به مناسبت دومین سالگرد درگذشت دکتر شریعتی در دانشگاه تبریز در تاریخ ۲۶/۲/۵۸ ایراد شده‌است و در آبان ماه سال ۱۳۵۹ توسط نشر مستعضف (تبریز) منتشر شده است.

«سال ۱۳۶۱»
فرهنگنامه شریعتی
نویسنده: علی فیاض
این کتاب در واقع فرهنگ‌نامه‌ای است که در آن لغات و اصطلاحات تخصصی غیرفارسی موجود در آثار دکتر شریعتی به کمک متن کتاب‌های وی توضیح داده شده است تا بدین گونه معنی و مفهوم عبارات شریعتی برای بسیاری از غیرمتخصصین قابل درک شود. در بخشی از مقدمه کتاب می‌خوانیم «… معلم شهید شریعتی در آغاز حرکتش با دانشجویان و روشنفکران تماس داشت و به همین دلیل از اصطلاحات و واژه‌های بیگانه و بین‌المللی استفاده می‌کرد؛ و مسلماً توده‌های زحمتکش و محروم که امروز با کتاب‌های وی آشنایی پیدا کرده‌اند، معنی و مفهوم واژه‌ها برای‌شان گنگ و فهم‌اش مشکل می‌باشد. برای این کار یعنی درک و فهمیدن آن اصطلاحات و واژه‌ها، ما سعی کرده‌ایم تا از متن کتاب‌های ایشان معنی و توضیحات آنان را بازنویسی نماییم. براستی که خبرگی معلم شهید تا بدانجاست که باید یک واژه‌نامه کامل از اصطلاحات و واژه‌های وی نگاشت …». کتاب در ۲۰۶ صفحه توسط نشر «مهدی» در سال ۱۳۶۱ منتشر شده است.

شریعتی و فلسطین
نویسنده: علی فیاض
نویسنده در این کتاب با طرح مواضع اسلام‌شناسان می‌کوشد پاسخی به پرسش‌ها و تردیدهای مسلمین در باب مسئله فلسطین و چگونگی مواضع آن‌ها نسبت به اشغال فلسطین توسط اسرائیل دهد. در این بخش از تحقیقات؛ نویسنده دیدگاه‌های شریعتی را به عنوان اسلام‌شناس مورد توجه قرار داده تا به کمک مواضع او به عنوان یک ایدئولوگ شیعه، پاسخی برای نسل روشنفکر امروزین بیابد. این کتاب توسط «شرکت سهامی انتشار» در سال ۱۳۶۱ منتشر شده است.
«سال ۱۳۶۴»
نقدی بر کتاب «شهید مطهری، افشاگر توطئه …»
نویسنده: حسن یوسفی اشکوری
این کتاب پاسخی است به کتاب «شهید مطهری، افشاگر توطئه» که به مناسبت چهارمین سالگرد شهادت استاد شهید مرتضی مطهری منتشر شد و در بخشی از آن تحت عنوان «دکتر شریعتی و پروتستانتیسم اسلامی» به نسبت پروتستانتیسم با فراماسونری پرداخته است و محمد همایون از بنیان‌گذاران حسینیه ارشاد را به عنوان یکی از چهره‌های فراماسونری در ایران معرفی کرده است.
کتاب به ۹ بخش با عناوین «بدعت اسلام و فقاهت»، «متفکران اسلامی»، «غرب‌زدگی»، «آیا فرقان زاییده تعالیم دکتر شریعتی بوده است؟»، «علل مخالفت برخی از علما با روشنفکران»، «شیخ فضل‌اللّه نوری و پروتستانتیسم اسلامی»، «اصول فکری دکتر شریعتی و پروتستانتیسم اسلامی»، «انگیزه نویسنده در دفاع از شهید مطهری»، «شریعتی، همایون، ماسینیون» تقسیم شده است. این کتاب توسط «شرکت سهامی انتشار» در سال ۱۳۶۴ منتشر شده است.

کاربرد آیات قرآن در اندیشه دکتر شریعتی
به کوشش امیر رضائی
مولف کتاب در مقدمه می‌نویسد «تفسیرها و تحلیل‌های آیات مختلف قرآن از متن تمامی ۳۵ جلد مجموعه آثار دکتر شریعتی استخراج و براساس سوره‌های قرآن در این کتاب آورده شده‌اند».
این کتاب در ۴۶۰ صفحه، در سال ۱۳۶۴ توسط انتشارات «الهام» و در سال ۱۳۹۵ توسط انتشارات «چاپخش» منتشر شده است.

«سال ۱۳۶۵»
شریعتی در جهان
تدوین و ترجمه: حمید احمدی
کتاب می‌کوشد نظریات محققان اسلامی و ایران‌شناسان را پیرامون دکتر شریعتی و نقش وی در تجدید حیات‌طلبی اسلامی گرد آورد. نویسنده اذعان می‌دارد که نوشته‌های گرد آمده از نویسندگان به معنای تأیید نظریات آنها نیست. برای آشنایی بیشتر، عناوین برخی از مقالات به همراه نام نویسنده به این شرح است: «علی شریعتی، ایدئولوگ انقلابی ایران» نوشته «عبدالعزیز ساشه دینا»، « شریعتی، متفکر انقلابی شیعه» نوشته «یان ریشار»، « تفکر اجتماعی شریعتی» نوشته «شاهرخ اخوی»، «غرب‌زدگی در ایران از دیدگاه صمد بهرنگی، جلال آل‌احمد و علی شریعتی» نوشته «براد هانسن»، «شریعتی، معلم رادیکالیسم اسلامی در ایران» نوشته «حمید عنایت» با ترجمه «بهاءالدین خرمشاهی»، «اسلام به عنوان یک ایدئولوژی (تفکرات دکتر شریعتی)» نوشته «حامد الگار» با ترجمه «مرتضی اسعدی، حسن چیذری»، «شریعتی و تئوری بازگشت به خویشتن» نوشته «ابراهیم دسوقی شتا (استاد زبان‌های شرقی دانشگاه قاهره)»، «علی شریعتی، معلم انقلاب» نوشته «سروش عرفانی»، «میراث ابوالاعلی مودودی و دکتر علی شریعتی» نوشته «مریل وین داویس»، « نقش دکتر علی شریعتی در سیاست معاصر ایران» نوشته «منگل بیات فیلیپ»، «فاطمه به عنوان یک الگو در آثار علی شریعتی» نوشته «مارسیا. ک. هرمانسن»، «شریعتی، فرانتس فانون انقلاب اسلامی» نوشته «یرواند آبراهامیان»، «شریعتی، شهید جنبش‌های رهایی‌بخش» نوشته «منیر شفق».
این کتاب در ۳۲۸ صفحه توسط «شرکت سهامی انتشار» در سال ۱۳۶۵ منتشر شده است.
یادواره نهمین سالگرد هجرت
و شهادت دکتر علی شریعتی
در پیشگفتار این یادنامه نویسنده هدف خود را این گونه اعلام می‌کند که «… برای این که … دکتر علی شریعتی، از محاق فراموشی به درآید و به خصوص برای نسل جدید خاطره‌اش زنده گردد تا شاید انگیزه‌ای شود که او را … بهتر بشناسد …» در این یادواره به ترتیب مطالبی از محمدتقی شریعتی، غلام‌عباس توسلی، محمدمهدی جعفری، نصراللّه حکمت، محمود حکیمی، پرویز خرسند، عفت دربندی، امیر رضایی، کاظم سامی، عزت‌اللّه سحابی، سیدغلام‌رضا سعیدی، عبدالکریم شریعتی مزینانی، علی طهماسبی و درنهایت حسن یوسفی اشکوری در مورد دکتر شریعتی خواهیم خواند.
این کتاب در ۲۰۸ صفحه توسط «انتشارات چاپخش» در سال ۱۳۶۵ منتشر شده است.

«سال ۱۳۶۶»
دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها
ب‍ه ک‍وش‍ش‌ ج‍ع‍ف‍ر پ‍ژوم‌ (س‍ع‍ی‍دی‌)
کتاب حاضر مجموعه‌ای است از سخنان تنی چند از شخصیت‌های علمی، سیاسی و مذهبی معاصر که کوشیده‌اند شخصیت شریعتی را مورد تحلیل و بررسی قرار دهند. گردآورنده انگیزه اصلی خود را از تهیه کتاب، قضاوت‌های ناحقی که بر شریعتی وارد آمده بیان می‌کند. در بخش اول کتاب زندگی‌نامه دکتر شریعتی را می‌‌خوانیم و در بخش دوم با دیدگاه‌های آیات عظام و آقایان طالقانی، بهشتی، مطهری، خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی، مجتهد شبستری، هادی خسروشاهی، حسن یوسفی اشکوری، دعائی، حجتی کرمانی، مهدوی کنی، محمدتقی شریعتی، دکتر سامی، محمد رضا حکیمی، دکتر چمران، حامد الگار، دکتر سروش، علی شریعتمداری، عباس شیبانی، میرحسین موسوی، فخرالدین حجازی، محمد مهدی جعفری، علی معلم، فواد کریمی و … در مورد دکتر شریعتی آشنا می‌شویم. بخش سوم کتاب به «جایگاه‌ دکتر شریعتی در تاریخ معاصر» توسط حجت‌الاسلام سید محمد راستگو می پردازد و در بخش چهارم نیز اشعار سروده شده درباره دکتر شریعتی را می‌خوانیم. این کتاب در ۲۲۲ صفحه و در سال ۱۳۶۶ توسط «موسسه نشر کتاب» قم، در سال ۱۳۶۸ توسط انتشارات «سعیدی»، در سال ۱۳۷۰ توسط «نشر اشراقیه» و ویراست دوم آن در ۷۳۴ صفحه در سال ۱۳۸۰ توسط «نشر سایه» منتشر گردید.

یادواره دهمین سالگرد هجرت
و شهادت دکتر علی شریعتی
به کوشش امیر رضائی
در این یادواره به ترتیب مطالبی از محمدتقی شریعتی، عبدالعلی بازرگان، امیر رضائی، عبدالکریم شریعتی مزینانی، محمد علی‌پناه، علی طهماسبی، فاطمه معصومی، مجید ملکی و درنهایت حسن یوسفی اشکوری در مورد دکتر شریعتی خواهیم خواند.
این کتاب در ۱۷۲ صفحه توسط انتشارات «ندای جدید» در سال ۱۳۶۶ منتشر شده است.

«سال ۱۳۶۷»
یازدهمین یادواره هجرت و شهادت دکتر علی شریعتی
به کوشش امیر رضائی و محسن بابائی
در این یادواره پنج مقاله با عناوین «آن که قلم توتمش بود» نوشته محسن بابائی، «خودآگاهی دینی» نوشته امیر رضائی، «چشمه جوشان» نوشته حسین مدرس، «پا به پای دکتر شریعتی در جستجوی روشنفکران» نوشته محمد ملکی و «مالکیت عمومی در اندیشه دکتر شریعتی» نوشته حسن یوسفی اشکوری را خواهیم خواند.
این کتاب در ۲۰۰ صفحه و توسط انتشارات «امیر رضائی» در سال ۱۳۶۷ منتشر شده است.
«سال ۱۳۶۸»
دیدگاه چهارم و سخن‌گوی آن دکتر علی شریعتی
نویسنده دکتر حسن توانائیان فرد
نویسنده می‌کوشد چهار دیدگاه اقتصادی پس از انقلاب در ایران، دوره اول در ۱۳۵۸ و دوره دوم در ۱۳۶۵ را مورد نقد و بررسی قرار دهد. دوره اول دیدگاه‌های اقتصادی با توجه به جهان دوقطبی سرمایه‌داری و سوسیالیسم به این شکل آمده ۱. سرمایه‌داری اسلامی ۲. سوسیالیسم ۳. دیدگاه میانه و ۴. اقتصاد اسلامی. در دوره دوم با توجه به پایان جنگ سرد و به حاشیه رانده‌شدن سوسیالیسم، چهار دیدگاه اقتصادی پیشین تغییر یافته و به این شرح آورده می‌شود ۱.سرمایه‌داری اسلامی که مبلغ آن جناح راست حوزه علمیه قم است ۲. سرمایه‌داری غربی و ایدئولوگ آن دکتر عبدالکریم سروش ۳. دیدگاه میانه و ایدئولوگ آن سیدعبدالرسول حجازی و ۴. دیدگاه مستقل با دکتر شریعتی. نویسنده با طرح دیدگاه‌های مختلف از اقتصاد به نقد و بررسی هر کدام پرداخته و نقاط ضعف آن‌ها را که به عدم کارایی و ایجاد بی‌ثباتی و بی‌عدالتی در جامعه منجر می‌شود را نتیجه گرفته، در نهایت به تأیید دیدگاه مستقل می‌پردازد. وی با ارائه مطالب اقتصادی دکتر شریعتی، نمونه‌ای از برداشت‌های اقتصادی دیدگاه مستقل را به نمایش می‌گذارد.
این کتاب در ۱۱۸ صفحه و توسط انتشارات «چاپخش» در سال ۱۳۶۸ منتشر شده است.

ارزیابی مناسبات فکری آیت‌اللّه مطهری و دکتر علی شریعتی
نویسنده رسول جعفریان
نویسنده در این نوشتار می‌کوشد بخشی از مناسبات میان استاد مطهری و دکتر شریعتی را به نگارش درآورد، در این خصوص از ارتباطات آن دو در سال‌های نخستین فعالیت‌شان در حسینیه ارشاد آغاز کرده و به ایجاد اختلاف میان آن‌ها (که به اعتقاد او توسط آقای میناچی صورت گرفته) اشاره دارد و بالاخره به اختلافات اعتقادی که میان آن دو در سطحی عمومی و خصوصی بروز کرده، می‌پردازد. در انتها دین‌شناسی شریعتی را مورد نقد قرار می‌دهد. نویسنده دراین زمینه شریعتی را فاقد ثبات پایه فلسفی می‌داند. اطلاعات شریعتی را در دین‌شناسی و نیز در شناخت اصولی و پایه‌ای غرب سطحی و نادرست می‌داند، تنها نقطه امتیاز فکری او را در رسوایی مارکسیسم دانسته. به باور نویسنده شریعتی بیش از این که یک چهره فرهنگی و عقلانی باشد یک شخصیت ایدئولوژیک است و داشتن موضع ایدئولوژیک قبل از داشتن چهارچوب فرهنگی باعث تهییج و تحریک گسترده مردم (در سال‌های ۵۶ و ۵۷) شده اما کج‌فکری به همراه خواهد آورد. نگارنده معتقد است در انقلاب اسلامی این کج‌فهمی به کمک امام (خمینی) و پیروان امام تا حدودی از بین رفت.
این کتاب در ۸۶ صفحه و توسط انتشارات «صیدا» در سال ۱۳۶۸ منتشر شده است.

دوازدهمین سالگرد هجرت و شهادت دکتر علی شریعتی
گردآورنده امیر رضائی
در این مجموعه مقالاتی با عناوین «‌شمه‌ای از زندگی‌نامه دکتر علی شریعتی» نوشته «امیر رضائی»، «شان شریعتی در اندیشه اجتماعی شیعه» نوشته «علی‌رضا‌ رجائی»، «جهان‌بینی توحیدی یا جهان‌بینی الهی؟» نوشته «امیر رضائی»، «انسانی‌که به تعهد وفادار ماند» نوشته «عبدالکریم شریعتی مزینانی»، «مقدمه‌ای بر تأمل در معنی کتاب» نوشته «علی طهماسبی»، «بنفشه سرخ صحرائی» نوشته «محمد ملکی»، «تئورکراسی یا دموکراسی؟» نوشته «حسن یوسفی اشکوری» را خواهیم خواند.
این کتاب در ۱۸۴ صفحه و توسط انتشارات «امیر رضائی» در سال ۱۳۶۸ منتشر شده است.

«سال ۱۳۶۹»
ده مقاله در جامعه‌شناسی دینی و فلسفه تاریخ
(با تأملی در زندگی و اندیشه دکتر علی شریعتی)
نویسنده دکتر غلام‌عباس توسلی
کتاب مجموعه مقالاتی است که در گذشته به صورت سخن‌رانی یا مقاله با اشاره به مشی شریعتی درخصوص دین، جامعه و فلسفه تاریخ ارائه شده است. اولین مقاله به شرح مختصری از زندگی و شهادت شریعتی می‌پردازد. مقالات بعدی با نقش دکتر شریعتی به عنوان آغازگر انقلاب فرهنگی شروع شده است و با نگاه علمی او به تاریخ و ساخت نمادهایی همچون نهضت، نهاد و دگرگونی‌های اجتماعی و … ادامه می‌یابد. در پایان با مقاله‌ای تحت عنوان «جایگاه استاد شریعتی در تاریخ معاصر» به مناسبت سالگرد وفات وی خاتمه یافته است. این کتاب در ۲۸۴ صفحه و توسط انتشارات «قلم» در سال ۱۳۶۹ منتشر شده است.

استاد و فرزند برومند او
نویسنده دکتر حسین رزمجو
کتاب شامل چندین مقاله، نامه و نیز مصاحبه‌های دکتر حسین رزمجو است که به مناسبت بزرگداشت استاد محمدتقی شریعتی و دکتر علی شریعتی به چاپ رسیده است. مؤلف در مقدمه می‌گوید «می‌کوشد سایه روشنی از سیمای روحانی و اخلاقی آن دو ارائه دهد». اهمیت این کتاب در ترسیم شخصیت و رفتار استاد محمدتقی شریعتی همچون دبیر دبیرستان‌ها و موسس کانون نشر حقایق اسلامی از خلال خاطرات یک جوان است. در پایان این کتاب نیز دو مقاله با عناوین «به یاد معلم بزرگوار» و «وحی و نبوت» اختصاص به استاد محمدتقی شریعتی دارد.
این کتاب در ۲۴۸ صفحه و توسط انتشارات «خاوران» مشهد در سال ۱۳۶۹ منتشر شده است.

«سال ۱۳۷۰»
نگاهی دوباره به مبانی فلسفه سیاسی شریعتی
(با تاملی بر پارادوکس دموکراسی متعهد)
نویسنده دکتر بیژن عبدالکریمی
این کتاب به مبانی فلسفه سیاسی شریعتی می‌پردازد، در این راستا نویسنده دموکراسی متعهد را در تقابل با دو دیدگاه سیاسی لیبرالیسم و سوسیالیسم قرار می‌دهد. وی اذعان می‌دارد که شریعتی یکی از بزرگترین فیلسوفان سیاسی فرهنگ اسلامی است که توانسته نگرش نوینی در تفکر اجتماعی و فلسفه سیاسی بر اساس جوهر اندیشه دینی به عمیقترین شکل و فرمالیستی‌ترین معنا ارائه دهد. زیرا که او منتقد لیبرالیسم و مدافعان آن همچون پوپر، آیزایا برلین، هایک و دیگران و از سوی دیگر منتقد جنبش‌های مارکسیستی ، لنینیستی و نئومارکسیسم و حتی سوسیال‌دموکرات‌ها است. شریعتی با تکیه بر جوهر اندیشه دینی فلسفه سیاسی خود را شکل می‌دهد که او را از این بابت هم ردیف متفکرانی همچون کی‌یرکه گارد و یا رنه گنون می‌توان دانست. نویسنده منشأ قدرت سیاسی و نحوه توزیع آن را از دیدگاه شریعتی، مبتنی بر فلسفه امامت دانسته و فلسفه سیاسی وی را مبتنی بر دموکراسی متعهد می‌داند. نویسنده اهداف خود را از تالیف این کتاب این گونه بیان می‌کند. ۱. ارائه شخصیت شریعتی به عنوان یک فیلسوف سیاسی ۲. نشان دادن ساختار نظام سیاسی، منشأ قدرت و حاکمیت و نحوه توزیع آن در فلسفه سیاسی شریعتی، با بیانی توصیفی و تا حدی تبیینی و روشنگرانه ۳. نظام بخشیدن به اجزا گوناگون اندیشه‌های شریعتی در چارچوب بحث از منشأ حاکمیت و توزیع قدرت سیاسی ۴. تأمل و بررسی منشأ ساختار توزیع قدرت سیاسی در اندیشه شریعتی ۵. بحث پیرامون پاره‌ای از پیامدها و لوازمات اصول و مبانی تفکر شریعتی ۶. تلاش مقدماتی نه چندان کامل برای فهم مرزبندی‌ها و تمایزات فلسفه سیاسی شریعتی در قلمرو بحث از منشأ و توزیع قدرت سیاسی با دیگر اندیشه‌های دینی و فلسفه‌های سیاسی و ۷. تلاش برای ارائه پاسخی برای حل پارادوکس دموکراسی متعهد. این کتاب در ۳۱۸ صفحه و توسط انتشارات «اشراقیه» در سال ۱۳۷۰ منتشر شده است.
«سال ۱۳۷۱»
نزاع سنت و تجدد
(بحثی در باره مناسبات فکری دکتر شریعتی و استاد مطهری)
نویسنده رسول جعفریان
نوسنده می‌کوشد به نزاع فکری میان سنت و تجدد که سابقه‌ای دویست ساله در کشورهای اسلامی دارد پرداخته، جنبه‌های مختلف این نزاع در تحولات آینده را روشن کند. کتاب به هفت گفتار تقسیم شده، گفتار اول «مناسبات فکری مطهری و شریعتی»، گفتار دوم «نقدی بر دروس اسلام‌شناسی در مشهد»، گفتار سوم «سلفیه و نوگرایی و نقشی نوگراهای مذهبی مصر در گشودن راه برای نوآوری‌های غیر مذهبیون»، گفتار چهارم «ضرورت بهره‌گیری از تجارت اصلاح دین در غرب و توجه به تجارب اروپا در نوگرایی دینی و تاثیر آن در کشورهای اسلامی»، گفتار پنجم «تساهل و تسامح در دین و نقش آن در کاهش شعائر دین» و گفتارهای ششم و هفتم درخصوص سرسیداحمدخان هندی از نوگرایان دینی هند و تاثیرات او در تجددطلبی دینی در هند.
این کتاب در ۲۸۰ صفحه و توسط انتشارات «رئوف» در سال ۱۳۷۱ منتشر شده است.

«سال ۱۳۷۲»
میعاد با علی
(یادواره شانزدهمین سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی)
به کوشش حسن یوسفی اشکوری
در این مجموعه مقالاتی با عناوین «رنسانس فکری یا رنسانس ایدئولوژیک» نوشته «علی‌رضا بختیاری»، «تکلیف انقلاب، عقل مزدور و وجدان معذب» نوشته «علی‌رضا رجائی»، «بررسی تطبیقی دیدگاه‌های روش‌شناختی ابن‌خلدون و شریعتی» نوشته «محسن علینی و علی ملک‌پور»، «اسلام ابوذری در منظر شریعتی» نوشته «حسن یوسفی اشکوری»، «خاطرات» نوشته «ژیلا موحد شریعت‌پناهی»، «اقبال و شریعتی، همسفران طریق حقیقت» نوشته «عزیزاللّه خردمند با ترجمه زهرا محمدی»، «وظایف و بایسته‌های روشنفکر مسلمان امروز» نوشته «سیدمحمدمهدی جعفری»، «سیمای دکتر علی شریعتی به روایت اسناد لانه جاسوسی آمریکا» نوشته «رضا احمدی»، «سرمایه‌داری نوین و نزاع علم و ایدئولوژی» نوشته «دکتر حبیب‌اللّه پیمان» را خواهیم خواند.
این کتاب در ۲۹۴ صفحه و توسط «نشر تفکر» در سال ۱۳۷۲ منتشر شده است.

«سال ۱۳۷۳»
پوستین وارونه
نویسنده دکتر حسین رزمجو
نویسنده، کتاب حاضر را به منظور نقد و بررسی ادعای مطرح شده حجت‌الاسلام حمید روحانی در کتاب «نهضت امام خمینی» درخصوص «دکتر شریعتی و تز اسلام منهای روحانیت» نوشته شده است. در این نوشتار نویسنده کوشیده که با موازین عدل و انصاف به سراغ اتهامات وارده بر دکتر شریعتی رفته و به دور از حب و بغض با استناد به نوشته‌ها و گفته‌های شخص دکتر شریعتی به مدعیات کتاب مذکور پاسخ دهد .
این کتاب در ۳۰۲ صفحه و توسط انتشارات «آوای نور» در سال ۱۳۷۳ منتشر شده است.

پ‍ش‍ت‌ پ‍رده‌ اب‍وذر
ب‍ه‌ ک‍وش‍ش‌ ق‍اس‍م‌ ی‍اح‍س‍ی‍ن‍ی
کتاب حاصل، براساس جمع‌آوری خاطرات ایرج صغیری، دانشجوی دکتر شریعتی در مشهد، توسط سید قاسم یاحسینی بنا شده است. فصل اول کتاب، بررسی سیر سوسیالیسم اسلامی را در جهان عرب و ایران است. فصل دوم با عنوان «خاطرات» شامل بخش‌های «آغاز آشنایی با دکتر شریعتی، احضار ارواح، رابطه‌ ‌هنر و قدرت، ابوذر در مشهد ، ابوذر در تهران، شام با تاریخ، ماجرای موسیقی، بعد معنوی شریعتی، شب نمایش، درسی فراموش نشدنی، آخرین دیدار» است. فصل سوم به خاطرات پشت پرده ابوذر به قلم دکتر شریعتی می‌پردازد. فصل چهارم مربوط به نامه دکتر شریعتی به ایرج صغیری است و فصل پنجم، نوشتاری با عنوان «ابوذر تک‌گویی بلند در بازسازی یاد» است.
کتاب ابتدا در ۶۴ صفحه در سال ۱۳۷۳، توسط انتشارات «شروه» بوشهر منتشر و سپس ب‍ه ‌ه‍م‍راه‌ م‍ت‍ن‌ ن‍م‍ای‍ش‌ن‍ام‍ه‌‌ اب‍وذر، در ۱۲۰ صفحه در سال ۱۳۸۲، توسط انتشارات «نگاه امروز» تجدید چاپ شده است.

شریعتی و سیاست‌زدگی
نویسنده دکتر بیژن عبدالکریمی
کتاب، نقدی بر نسبت سیاست با تفکر در اندیشه دکتر شریعتی است. نویسنده معتقد است که سیاست در اندیشه شریعتی از چنان اهمیت و ارزشی برخوردار است که همه چیز به خصوص تفکر تابع آن قرار می‌گیرد. نویسنده با مقدمه‌ای در باب چگونگی نقد و بررسی هر شخصیت و آثار و اندیشه‌های‌اش، نقد خود را آغاز می‌کند سپس در ذیل پنج عنوان به نقد خود در مورد سیاست‌زدگی پرداخته و با ذکر نمونه‌هایی از سخنان شریعتی، اهمیت سیاست نزد او را شرح می‌دهد. در آخرین عنوان با نام «شریعتی و سیاست‌زدگی» تأکید می‌کند که بسیاری از علائم و نشانه‌های مذکور درباره سیاست‌زدگی در مورد دکتر شریعتی صادق نیست و معتقد است جامعه و جریان‌های روشنفکری ما به کمک دکتر شریعتی گام‌های اساسی برای عبور از خط سیاست‌زدگی برداشته است. اگرچه دکتر شریعتی به طور کامل نمی‌تواند ما را از خط سیاست‌زدگی عبور دهد.
این کتاب در ۴۶ صفحه و توسط «موسسه خدمات فرهنگی رسا» در سال ۱۳۷۳ منتشر شده است.

«سال ۱۳۷۴»
فلسفه و جامعه‌شناسی سیاسی
پزوهش و تدوین محمدعلی زکریایی
نگارنده هدف خود را در این نوشتار، پیراستن و آماده‌کردن فلسفه و جامعه‌شناسی سیاسی دکتر شریعتی اعلام می‌کند. در این راستا، پژوهش صورت گرفته به صورت دائرةالمعارفی و در دو قسمت طبقه‌بندی شده، قسمت اول با موضوعات کلی‌تر و مفاهیم فلسفه و جامعه‌شناسی سیاسی و قسمت دوم شامل فلسفه سیاسی اسلام و تشیع است که با عنوان فلسفه و جامعه‌شناسی سیاسی دکتر شریعتی ارائه می‌شود.
نویسنده، مهم‌ترین ویژگی‌های طبقه‌بندی به‌کار برده شده در این پژوهش را به این شرح اعلام می‌کند که ۱. طبقه‌بندی مفاهیم اصلی و موضوعات تمامی ۳۵ جلد مجموعه آثار دکتر شریعتی ۲. بی‌نیازی پژوهشگران و متفکران و اساتید علوم انسانی از مراجعه به مجموع آثار با مراجعه به این پژوهش ۳. گردآوری مطالب به شکل اسنادی ۴. قرار نگرفتن مطالب این طبقه‌بندی تحت داوری علمی و ارزش‌گذاری. دکتر کچوئیان نویسنده مقدمه اصلی کتاب به تحلیلی کلی نسبت فلسفه سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی با اندیشه سیاسی شریعتی می‌پردازد. وی در ابتدا شرحی دارد بر این که به رغم نظرگاه شریعتی در باب فلسفه و انتخاب ایدئولوژی بر فلسفه و از سوی دیگر مشکل معرفت‌شناختی میان فلسفه و ایدئولوژی که به دو قلمروی متفاوت تعلق دارد، «می‌توان اندیشه سیاسی دکتر شریعتی را آن جا که فلسفه سیاسی را تنها به نظریه سیاسی محدود می‌کنیم به فلسفه سیاسی نزدیک بدانیم و آن جایی که فلسفه سیاسی را در درون یک نظام فلسفی جامع تعریف می‌کنیم دور از فلسفه سیاسی بدانیم» اما در باب جامعه‌شناسی سیاسی بدون تردید اندیشه سیاسی شریعتی را از سنخ جامعه‌شناسی سیاسی نمی‌داند و اشکال محتوایی بر آن وارد می‌سازد. اما از سوی دیگر معترف است که صحت و سقم نظریات جامعه‌شناسانه شریعتی را نمی‌توان مشمول اشکالات محتوایی دانست. زیرا صحت یک نظریه را مشروط به قرارگرفتن آن در یک حوزه علمی نمی‌داند. وی جامعه‌شناسی سیاسی و فلسفه سیاسی در اندیشه شریعتی را چنان در هم ادغام‌شده می‌داند که اغلب تفکیک آنها از هم مشکل است و آن را ناشی از وحدت و انسجام شدید در کلیت کار شریعتی می‌داند.
قسمت نخست این کتاب در ۵۲۰ صفحه و قسمت دوم در ۴۰۰ صفحه، توسط انتشارات «الهام» در سال ۱۳۷۴ منتشر شده‌اند.

میعاد با علی
(یادواره هجدهمین سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی)
به کوشش حسن یوسفی اشکوری
در این مجموعه گزارش نشستی با عنوان «نقش دکتر شریعتی در جنبش نوگرایی اسلامی» با حضور «علی‌رضا بختیاری»، «مقصود فراست‌خواه» و «حسن یوسفی اشکوری» و مقالاتی با عناوین «دین و ایدئولوژی» نوشته «دکتر سیدهاشم آقاجری»، «بازخوانی شریعتی و نیازهای نسل ما» نوشته «محمدجواد غلام‌رضا کاشی»، «فرم و محتوا در اندیشه پیش‌گامان مفهوم‌گرایی اقبال و شریعتی» نوشته «فاطمه گوارایی» و «ضرورت اجتماعی دین ایدئولوژیک» نوشته «کیان پارسا» را خواهیم خواند.
این کتاب در ۹۶ صفحه و توسط «نشر تفکر» در سال ۱۳۷۴ منتشر شده است.

«سال ۱۳۷۵»
شریعتی در نگاه مطبوعات
به کوشش قاسم میرآخوری و حیدر شجاعی
جمع‌آوری‌کنندگان این مجموعه کتاب، در مقدمه اعلام نموده‌اند که تمامی مقالات و مصاحبه‌ها و مطالبی که درباره دکتر شریعتی و اندیشه او در مطبوعات ایران و جهان به چاپ رسیده را در مجموعه حاضر لحاظ نموده‌اند به گونه‌ای که مطالب، از ابتدای سال ۱۳۵۶ تا پایان ۱۳۶۰ در جلد نخست، از ابتدای سال ۱۳۶۱ تا پایان ۱۳۶۸ در جلد دوم و از ابتدای سال ۱۳۶۹ تا پایان ۱۳۷۱ در جلد سوم قرار گرفته‌اند.
جلد نخست این کتاب در ۴۶۸ صفحه و در سال ۱۳۷۵ و توسط انتشارات «قلم»، جلد دوم در ۴۸۰ صفحه در سال ۱۳۷۷ توسط انتشارات «قلم» و جلد سوم در سال ۱۳۷۸ توسط انتشارات «شادگان» منتشر شده‌اند. این مجموعه در قالب یک کتاب در سال ۱۳۸۷ توسط انتشارات «قلم» منتشر شده است.

«سال ۱۳۷۷»
جامعه‌شناسی اقتصادی از دیدگاه دکتر شریعتی
گرد آورنده دکتر حسن توانائیان فرد
نویسنده در صدد است اقتصاد را با رویکردی جامعه‌شناسانه از نگاه شریعتی مورد توجه قرار دهد. این نوشتار شامل دو جلد است، جلد اول خود شامل چهار بخش است، بخش اول کلیاتی در مورد تعریف علم اقتصاد، رابطه اقتصاد و ایدئولوژی، جامعه‌شناسی اقتصادی است، بخش دوم به تحولات اقتصاد از فئودالیسم تا سرمایه‌داری، تأثیرات ظهور بورژوازی، اخلاق طبقاتی، استفاده سرمایه‌داری از علم، الیناسیون (از خود بیگانگی) و خصوصیات اقتصادی قرون معاصر می‌پردازد. بخش سوم به مارکسیسم و اقتصاد پرداخته و به مواردی همچون تعیین تاریخی، فلسفه جبر تاریخ، زیربنای اقتصادی تاریخی، جبر اقتصادی اشاره دارد، بخش چهارم، می‌کوشد اقتصاد در اسلام را از نگاه شریعتی بازتعریف کند و با عناوینی همچون مروری بر سیستم اقتصادی اسلامی، هدف اقتصادی رسالت انبیا، فلسفه تاریخ، اخلاق و اقتصاد، فقه اسلامی به آن خاتمه می‌دهد. جلد دوم کتاب به شرح مفصل‌تری از جلد اول با همان عناوین پرداخته و بطور مبسوط‌تری همان موضوعات را تحلیل می‌کند.
جلد نخست این کتاب در ۴۴۸ صفحه و جلد دوم در ۳۹۸ صفحه، توسط انتشارات «چاپخش» در سال ۱۳۷۷ منتشر شده‌اند.
شریعتی و تاریخ اسلام
نویسنده عبدالرحیم قنوات
نویسنده در این کتاب به بحث و بررسی در خصوص آن دسته از آثار دکتر شریعتی پرداخته که به حوزه تاریخ اسلام تعلق دارد. سه بخش اول کتاب به دلایل رویکرد و توجه خاص دکتر شریعتی به تاریخ اسلام و نیز ارائه فهرست توصیفی از آثار او می‌پردازد. بخش چهارم نیز بررسی گفتار دوم کتاب «نزاع سنت و تجدد» تألیف رسول جعفریان با عنوان «نقدی بر دروس اسلام‌شناسی در مشهد» است. در این راستا نویسنده که به جستجوی گسترده در آثار دکتر شریعتی و نیز منابع تاریخ اسلام پرداخته، خواننده را علاوه بر ضعف نقد وارده بر دروس اسلام‌شناسی مشهد با میزان اطلاعات دکتر شریعتی در تاریخ اسلام و نیز به متد پژوهشی وی در این زمینه آگاه می‌سازد. این کتاب در ۱۵۶ صفحه، توسط نشر «صالح» مشهد در سال ۱۳۷۷ منتشر شده است.

سیر تحول اندیشه دکتر شریعتی و فهرستگان آثار
به کوشش قاسم میرآخوری و حیدر شجاعی
در پیشگفتار کتاب می‌خوانیم «کتاب حاضر جهت آشنایی خوانندگان و پژوهشگران با سیر تحول و تکامل اندیشه و تأمل معنوی و تجربه‌های عینی و اشراقی شریعتی و آگاهی محققان با عناوین و موضوعات مندرج در مجموعه آثار تدوین شده است.» کتاب از دو بخش تشکیل شده، در بخش اول نوشتار و گفتار دکتر شریعتی به همراه چکیده‌ای از محتوا و مضمون نوشته‌ها و نیز سخن‌رانی‌ها به صورت زمانی تفکیک شده. در خاتمه بخش اول به توزیع موضوعات هفتگانه (آمار و ارقام صفحات مربوط به موضوعات جهان‌بینی، فلسفه تاریخ، انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی، ایدئولوژی، انسان ایده‌آل و جامعه ایده‌آل) و عناوین آثار در هر سال پرداخته و در انتها، سیر تحول زمانی و موضوعی اندیشه شریعتی را به شکل نمودار هندسی نمایش می‌دهد. در بخش دوم، فهرستگان آثار شامل سه فهرست ارائه می‌شود، اول «فهرست عناوین آثار به ترتیب شماره مجموعه آثار»، دوم «فهرست عناوین آثار به ترتیب الفبا» و سوم «فهرست موضوعی مجموعه آثار» است. با این روش محققین با مراجعه به هر فهرست امکان دست‌یابی به سخن‌رانی و نوشته مورد نظر را خواهند داشت. این کتاب در ۲۷۶ صفحه، توسط نشر «قلم» در سال ۱۳۷۷ منتشر شده است.

کتابشناسی توصیفی شریعتی
نویسنده محمد اسفندیاری
کتاب‌شناسی حاضر به دو بخش تقسیم شده، منابع مستقل و منابع غیرمستقل. در بخش اول به معرفی کتاب‌هایی پرداخته‌شده که به طور کامل درباره‌ دکتر شریعتی است و در بخش دوم کتاب‌هایی معرفی شده که پاره‌ای از آن درباره‌ی اوست. در این کتاب‌شناسی ۲۹۶ کتاب مستقل و ۵۳۸ کتاب غیر مستقل معرفی شده است. محدوده‌ی بررسی این کتاب‌شناسی ۴۱ سال است و مشتمل بر کتاب‌ها، جزوه‌ها و بروشورها است، خواه چاپ شده باشد و خواه به صورت فتوکپی پخش شده باشد. ویرایش اول این کتاب در ۴۸۲ صفحه، توسط انتشارات «خرم» قم در سال ۱۳۷۷ منتشر شد و ویرایش دوم این کتاب که به تصریح نویسنده در مقدمه، «ویرایش دوم اصلاحات و اضافاتی بسیار» دارد در ۳۷۴ صفحه، توسط انتشارات «صحیفه خرد» قم در سال ۱۳۸۹ منتشر شده است.

«سال ۱۳۷۸»
روشنفکران ایرانی و غرب
(سرگذشت نافرجام بومی‌گرایی)
مولف مهرزاد بروجردی، مترجم جمشید شیرازی
این کتاب به گفته یرواند آبراهامیان «حیات روشنفکری پیچیده و پر از نوسان ایران مدرن را بررسی کرده است و از این رو برای اصحاب علوم اجتماعی و علاقه‌مندان به چگونگی همزیستی شرق‌شناسی و شرق‌شناسی وارونه اهمیت دارد». بروجردی در این کتاب، تحلیل خود از ترازنامه‌ی فکری روشنفکران ایران در پنج دهه‌ی اخیر را هم از طریق نگرشی اجمالی به محیط اجتماعی- اقتصادی کشور وهم از طریق مورد مداقه قرار دادن آرای ده روشنفکر برجسته ایرانی ارائه می‌دهد. ده روشنفکر مورد نظر وی عبارتند از «سیدفخرالدین شادمان»، «احمد فردید»، «جلال آل احمد»، «علی شریعتی»، «سیدحسین نصر»، «احسان نراقی»، «حمید عنایت»، «داریوش شایگان»، «رضا داوری اردکانی» و «عبدالکریم سروش». در مقاله «علی شریعتی، لوتر بلندپرواز»، در بخش روشنفکران مذهبی غیر روحانی، به اندیشه‌های شریعتی پرداخته شده است.
چاپ اول این کتاب در ۳۴۰ صفحه، در سال ۱۳۷۸ و چاپ ششم آن در سال ۱۳۹۳ توسط «ن‍ش‍ر و پ‍ژوه‍ش‌ ف‍رزان‌ روز» منتشر شده است.

دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر «شدن»
نویسنده: سیدمحمد حسینی بهشتی
در کتاب حاضر نویسنده می‌کوشد که تصویری علمی و منصفانه از شریعتی ارائه دهد. شیوه بحث در بخش‌های مختلف این کتاب به نقل از ناشر، «رعایت صراحت و صلابت همراه با احترام و حفظ حرمت اشخاص درآمیخته به نقد و بررسی علمی و موازین اخلاقی همراه با ایجاز و وسواس و متکی به اسناد از سوی دکتر بهشتی» است. کتاب دارای سه بخش است.
بخش اول آن به سخن‌رانی دکتر بهشتی که در ۲۹ خرداد ماه ۱۳۵۹ در دانشکده نفت آبادان ایراد کرده، اختصاص دارد. بخش دوم کتاب پاسخی است به ایرادات آیت‌اللّه مصباح یزدی بر آثار شریعتی به ویژه «خاتمیت»، و بخش سوم شامل دو مصاحبه از دکتر بهشتی است که در واقع پاسخی است به پرسش‌هایی درباره‌ نظرات دکتر شریعتی.
این کتاب در ۱۱۰ صفحه، در سال ۱۳۷۸ توسط «بنیاد نشر آثار شهید بهشتی» منتشر شده است.
شریعتی، تنهای نسل‌ها، همراه عصرها
نویسنده حمزه سلیم‌بیگی
نوشتار حاضر شرح و تفسیری است بر آثار و اندیشه‌های دکتر علی شریعتی که ضمن آن نگرش وی به موضوعاتی چون «حق و باطل»، «ایمان»، «انسان»، «تاریخ»، «جامعه»، «بایدها و نبایدها» و «دین و مذهب» تبیین می‌شود. در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم «… آزادی حق بدیهی انسان است، انسان آزاد، انسان رسته از چهار زندان است، «طبیعت»، «تاریخ»، «جامعه» و «خویشتن» چهار زندان انسان است … تا آگاهانه این چهار زندان را نشکنی، «آزاد بودن» کامل نیست و بی شکستن، «آزادبودن» نیز هنر نیست».
این کتاب در ۶۰ صفحه، در سال ۱۳۷۸ توسط «نشر نوین پژوهش» منتشر شده است.

شریعتی به روایت اسناد ساواک
مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال ۱۳۷۸، مجموعه اسناد ساواک در باره شریعتی را در سه جلد و با نام «شریعتی به روایت اسناد ساواک» به چاپ رساند. چاپ گزینشی اسناد ساواک درباره شریعتی در «فصلنامه ۱۵ خرداد» با مدیر مسئولی سیدحمید روحانی و سردبیری مظفر نامدار در سال ۱۳۷۳، واکنش منفی بسیاری را در میان سیاست‌مداران و اهالی فرهنگ به دنبال داشت. «فصلنامه ۱۵ خرداد» با چاپ گزینشی اسناد مربوط به شریعتی، او را همکار ساواک در «پروژه روحانیت‌ستیزی» نظام شاهنشاهی معرفی کرده بود و سیدحمید روحانی که در آن زمان علاوه بر مدیر مسئولی این فصلنامه، مسئولیت مرکز اسناد انقلاب اسلامی را نیز به عهده داشت، متهم به سوءاستفاده از موقعیت خود برای افشاگری‌های مغرضانه شد. از همین رو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در زمان مدیریت «روح‌اللّه حسینیان» اقدام به چاپ تمامی اسناد مربوط به شریعتی کرد. در مقدمه کتاب می‌خوانیم «مرکز اسناد انقلاب اسلامی در راستای وظیفه خود مبنی بر ارائه تصویر شخصیت‌های معاصر، آن گونه که هستند و از اسناد آشکار و محرمانه استنباط می‌شود، هر چند خود را محق می‌داند تا شخصیت سیاسی وی را مورد قضاوت قرار دهد اما تنها به انتشار مجموع اسناد ساواک در مورد او اقدام نموده است. از آن جا که شخصیت دکتر علی شریعتی در حوزه عمل و اندیشه موضوع مناقشه جدی میان موافقین و مخالفین بوده است، مرکز اسناد سعی نموده ضمن رعایت بی‌طرفی، به نشر این اسناد اقدام نماید و در این رهگذر قضاوت را به محققین واگذار کند تا شاید از عینیت اسناد نقبی به واقعیت زنند و به حقیقت قضاوت نزدیک شوند». این اسناد زندگی سیاسی دکتر شریعتی را از دهه سی تا یک سال پس از مرگش در بر می گیرد، به عبارتی نشان می‌دهد که او تقریبا در تمامی عمر «تحت نظر امنیتی» بوده است.
چاپ اول این کتاب سه جلدی در سال ۱۳۷۸ و چاپ دوم آن در سال ۱۳۹۷ توسط «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» منتشر شده است.

شریعتی و دیالکتیک مبارزه
نوشته علی سروش
مکتوب حاضر، پس از انتشار کتاب «نهضت امام خمینی» تالیف سیدحمید روحانی که به اعتقاد نویسنده، چنان از سر بی‌اعتقادی یا پیش‌داوری بوده‌است که اهداف و عملکرد و رسالت اصلی دکتر شریعتی ناشناخته مانده و موجب گشایش یک روش و برخورد جدید در نگاه به شریعتی و اندیشه او تبدیل شده، نگاشته شده است. نویسنده هدف اصلی از نگارش این کتاب را در واقع مروری می‌داند بر رسالت شریعتی که برای گفتار و کردارش در نظر داشت و به آن جهت نیز داده است. کتاب شامل پنج فصل است. فصل اول با عناوین «شریعتی و رسالت اجتماعی روشنفکران» و «تقدم کار فرهنگی»، فصل دوم با عناوین «دیالکتیک مبارزه»، «طمع خام» و «فعلیت مبارزه، رویکرد فرهنگی»، فصل سوم با عنوان «ساختار سرگشتگی در نگارش تاریخ»، فصل چهارم با عنوان «شریعتی و مارتین لوتر» و فصل پنجم با عنوان «بازگشت به خویش، پیوند مذهب و ملیت».
این کتاب در ۳۷۸ صفحه، در سال ۱۳۷۸ توسط انتشارات «بزرگمهر» منتشر شده است.

معبدی در کویر
بازخوانی عرفان در اندیشه دکتر شریعتی
نویسنده امیر رضایی
این کتاب درس‌گفتارهای نویسنده است که در سال ۱۳۷۷ در مرکز پژوهش‌های فرهنگی دکتر شریعتی ارائه داده است. درس‌گفتارهایی که به شرح کلی سیر انقلاب روحی دکتر شریعتی می‌پردازد تا نشان دهد که عرفان شریعتی، زاده یک تحول و دگرگونی اساسی در ساختار وجودی او بوده است.
این کتاب در ۱۲۸ صفحه، در سال ۱۳۷۸ توسط انتشارات «قصیده» منتشر شده است.

درآمدی بر جامعه‌شناسی هنر به روایت دکتر شریعتی
نوشته محمدعلی زکریایی
این کتاب جهت آشنایی دانش‌جویان رشته‌ هنر و دانش‌جویان رشته‌ جامعه‌شناسی و اساتید و محققین مباحث زیبایی‌شناسی با جامعه‌شناسی هنر از منظر دکتر شریعتی توسط نویسنده (که خود دانشجوی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بوده) به نگارش درآمده است. در این راستا وی اندیشه موضوعی شریعتی را در مورد هنر که به شکل پراکنده در مجموعه آثار وجود دارد در شش فصل طبقه‌بندی نموده است. این فصول به ترتیب عبارتند از ۱. شناخت انسان ۲. کلیات زیبایی‌شناسی ۳. ادبیات ۴. مفهوم هنر و ابعاد آن ۵. هنرها ۶. خویشاوندی ‌هنر، مذهب و عرفان.
این کتاب در ۳۶۸ صفحه، در سال ۱۳۷۸ توسط انتشارات «آذریون» منتشر شده است.
«سال ۱۳۷۹»
در حاشیه متن
(دفتر اول از دفترهای بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی)
دفترهای بنیاد به منظور ورودی دیگرگونه به اندیشه شریعتی منتشر شده است و طبق مقدمه کتاب «به هدف آن که هر کس با اراده و برداشت خویش به این گشایش دست یازد» دفتر اول شامل پنج مقاله است. عناوین مقالات به این شرح است، «نیندیشیده‌مانده‌های فلسفی اندیشه معلم شریعتی» نوشته «احسان شریعتی»، «دفاع جوهری از منطق درونی ایدئولوژی، رویارویی با برداشت‌های نادرست» نوشته «حسین رهیاب»، «درباره شرایط امکان مدرنیته دینی» نوشته «سارا شریعتی»، «الگوهای امر تاریخی در اندیشه شریعتی» نوشته «سوسن شریعتی» و «در ضرورت ابهام‌زدایی از تفکر تاریخی شریعتی» نوشته «سیمین فصیحی».
این کتاب در ۲۰۸ صفحه، در سال ۱۳۷۹ توسط «بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی» منتشر شده است.

روش‍ن‍ف‍ک‍ری‌ و ان‍دی‍ش‍ه‌ دی‍ن‍ی
ره‍ی‍اف‍ت‍ی‌ ج‍ام‍ع‍ه‌ش‍ن‍اخ‍ت‍ی‌ ب‍ه‌ آث‍ار و ان‍دی‍ش‍ه‌ دک‍ت‍ر ع‍ل‍ی‌ ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ (م‍ج‍م‍وع‍ه‌ م‍ق‍الات‌)
ت‍ال‍ی‍ف‌ غ‍لام‍ع‍ب‍اس‌ ت‍وس‍ل‍ی‌
این کتاب شامل مجموعه مقالاتی است که به صورت سخن‌رانی یا مقاله در مجامع دانشجویی و دانشگاهی و یا سالگرد شریعتی توسط نویسنده ارائه شده‌اند، این مقالات به گفته نویسنده هر چند که دارای هدف مشخص و معینی هستند اما میان شیوه کار و مشی دکتر شریعتی با این مقالات پیوستگی و ارتباط نزدیک وجود دارد. بخش اول کتاب به مقاله‌ای اختصاص دارد که به شرح مختصر زندگی و تحلیلی جامع از اندیشه شریعتی می‌پردازد. بعدها این مقاله همراه چند مقاله دیگر توسط حامد الگار استاد دانشگاه برکلی آمریکا به انگلیسی ترجمه شد و به نام «درباره جامعه‌شناسی اسلام» در همان دانشگاه به چاپ رسید و پس از مدتی به زبان‌های عربی و اسپانیایی نیز چاپ شد. مقالات بعدی با نقش دکتر به عنوان آغازگر «انقلاب فرهنگی» آغاز و به روش علمی دکتر و تکیه او بر تاریخ و دیدگاه او نسبت به نهضت و نهاد خاتمه می‌یابد. بخش دوم کتاب نیز مجموعه سخن‌رانی‌های است که عمدتا درباره دین و جامعه و فلسفه تاریخ ایراد گردیده است و آخرین مقاله بحثی در مورد مدینه فاضله بونصر فارابی است.
این کتاب در ۴۶۴ صفحه، در سال ۱۳۷۹ توسط «نشر قلم» منتشر شده است.

ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ و س‍روش
(ب‍ررس‍ی‌ م‍ق‍اب‍ل‍ه‌ای‌ آرا و ن‍ظری‍ات)
م‍ول‍ف‌ ب‍ه‍ن‍ام‌ ع‍رب‍ی‌ زن‍ج‍ان‍ی
نوشته حاضر، تلاشی است در تبیین مقابله آرا و افکار دو تن از شخصیت‌های دینی در سیر تحولات فکری سی سال اخیر کشور در باب دین و جایگاه آن در میان مردم. نگارنده در این نوشتار، مقولات ذیل را از منظر شریعتی و سروش بررسی می‌کند :«دین»، «ایدئولوژی»، «حکومت و مردم»، «روشنفکری و آزادی» و «حوزه، دانشگاه، فقه و ولی فقیه». مولف در مقدمه می‌نویسد «این دو اندیشمند، تاثیرات مختلفی را در عرضه تفکرات دینی و مذهبی داشته و دیگر این که هر دوی آن‌ها متعلق به جناح اپوزیسیون ملایم مذهبی کشور می‌باشند. سروش در باب دین بر این باور است که یکی از علل دین‌گریزی نسل حاضر، عدم تطبیق و هماهنگی منطقی عقل، دین و عصر است. وی یکی از عوامل گرایش به مدرنیته و تحجری پنداشتن دین از سوی جوانان را عدم هماهنگی حوزه با علم می‌داند و نه علم با حوزه و دین. شریعتی دین و دنیا را با هم آشتی داد و سروش نیز شریعت را برای دنیا تفسیر کرد. سروش یک دین‌شناس است و شریعتی یک اسلام‌شناس (شیعه‌شناس). … در نظر سروش افتراقی بین مسیحیت و اسلام وجود ندارد و مهم‌ترین مسئله در باب دین برای او رابطه علوم امروزی است با دین و تاثیری که بر همدیگر دارند. شیعه برای شریعتی همه چیز است ولی برای سروش این چنین نیست. شریعتی یک ایده‌الیست اسلامی است که با «بایدها» توده‌ها را به حرکت و تکاپو وامی‌داشت. اما سروش یک تصور رئالیستی و فرامدرنی از دین دارد. … سروش حکومت اسلامی را نشات گرفته از دین می‌داند، ولی شیوه حکومت‌کردن و نحوه اداره کشور را مبتنی بر علم روز می‌داند. وی معتقد است دین نمی‌تواند در بطن خود یک تئوری سیاسی داشته باشد. شریعتی به یک جامعه پلورالیستیکی (تکثرگرا) به مفهوم عام آن، طوری که سروش مد نظر داشت، اعتقاد خاص پیدا نکرد و تنها کسانی را بهترین افراد جامعه تلقی می‌کرد که مرام‌نامه انقلابی را مو به مو اجرا نمایند. لکن دموکراسی هر دوی آن‌ها، دموکراسی مصطلح در غرب نیست. … در برخی مواقع سروش، شریعتی را متهم به ترویج یک‌نواختی در سطح جامعه می‌کند که آن مغایرت با اصول صراط‌های مستقیم و مشخص جامعه پلورالیستیک (تکثرگرا) دارد. و نمونه‌های افراطی چنین ایدئولوژیک‌اندیشی را وهابیت در میان اهل سنت و اخباریت در بین اهل تشیع ذکر می‌کند. شریعتی ایدئولوژی را نوعی روح حیات‌بخش، و سروش آن را قرائتی ناصواب از اسلام می‌داند».
کتاب در ۱۴۴ صفحه در سال ۱۳۷۹، توسط انتشارات «اخوان» منتشر شده است.

چرا هوادار دکتر شریعتی شده‌ام؟
نوشته دکتر حسین رزم‌جو
این کتاب مجموعه‌ای از سخن‌رانی‌ها و مقالات و نیز از آثار مصوب کمیته علمی «همایش بازشناسی آثار و اندیشه‌های دکتر شریعتی» است که در مهر ماه سال ۱۳۷۹ با همکاری دانشگاه فردوسی و معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم و تحقیقات و فن آوری برگزار گردید.
این کتاب در ۴۰۸ صفحه، در سال ۱۳۷۹ توسط انتشارات «ایران نما» مشهد منتشر شده است.
مثل مردمک چشم خویش
(گفت‌وشنودی با مجید شریف، علی طهماسبی، امیر رضایی و محمد بقایی)
گفت‌وگوکنندگان خسرو آذربایجانی و مسعود دمیری
چهارمین جلد از مجموعه «دفترهای سبز» انتشارات یادآوران به مصاحبه خسرو آذربایجانی و مسعود دمیری با شریعتی‌پژوهان زیر اختصاص دارد. عناوین گفت‌وشنودها به این شرح است، «شریعتی، آغاز یا عبور؟» گفتگو با مجید شریف، «غربت تأویل متن» گفتگو با علی طهماسبی، «اکنون انسانی شریعتی» گفتگو با امیر رضایی و «اقبال، روشنفکر و مذهبی» گفتگو با محمد بقایی.
این کتاب در ۲۰۰ صفحه، در سال ۱۳۷۹ توسط «نشر یادآوران» منتشر شده است.

ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ دی‍گ‍ر
گ‍ردآوری‌ ح‍س‍ی‍ن‌ ق‍ن‍ب‍ری‌ (ش‍اه‍ی‍ن‌)
نویسنده، کتاب را جهت شناساندن اندیشمندان ایرانی به نسل جدید ایران ارائه می‌کند تا با توجه به طرح مساله گفت‌وگوی تمدن‌ها از سوی ایران به جهانیان، در این گفتگو مسلح به نظریات اندیشمندانی هم چون شریعتی باشند. کتاب دارای هفت بخش است. بخش اول «مروری بر زندگی علی شریعتی»، بخش دوم «جهان‌بینی»، بخش سوم «عرفان»، بخش چهارم «رابطه ملیت و مذهب»، بخش پنجم «طریقت انسان‌شدن آدمی»، بخش ششم « نگاهی به تاریخ فردا» و بخش هفتم «چه باید کرد؟».
این کتاب در ۳۲۸ صفحه، در سال ۱۳۷۹ توسط «نشر آفرینش» منتشر شده است.

ب‍رداش‍ت‌ه‍ای‌ ع‍ل‍ی‌ ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ از آی‍ات‌ ق‍رآن‌ م‍ج‍ی‍د
ت‍ال‍ی‍ف‌ ع‍ب‍دال‍ک‍ری‍م‌ ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ م‍زی‍ن‍ان‍ی‌
کتاب حاضر اندیشه دکتر شریعتی را درمورد آیات قرآن مورد بررسی قرار داده و از سوی دیگر تفسیر شریعتی از آیات را با تفاسیر مفسرین مطرح همچون آیت الله طباطبایی مورد قیاس قرار می‌دهد. این کتاب در ۱۶۰ صفحه، در سال ۱۳۷۹ توسط «نشر سایه» منتشر شده است. ج‍ل‍د دوم‌ ای‍ن‌ ک‍ت‍اب‌ ت‍ح‍ت‌ ع‍ن‍وان‌ «ان‍دی‍ش‍ه‌ دک‍ت‍ر ع‍ل‍ی‌ ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ م‍زی‍ن‍ان‍ی‌ ب‍ر آی‍ات‌ ق‍رآن‌ مجید‌» در ۱۵۰ صفحه، در سال ۱۳۸۲ ت‍وس‍ط «ن‍ش‍ر ج‍ل‍ی‍ل» مشهد‌ م‍ن‍ت‍ش‍ر گ‍ردی‍ده‌ اس‍ت‌. در واقع جلد دوم تکمیل کننده جلد نخست است با این ویژگی که قسمت‌‌های دیگری از آیات قرآن به همراه موضوعات و مطالب برجسته و ممتاز در مجموعه آثار به آن افزوده شده است.

ج‍ای‍گ‍اه‌ ع‍ل‍م‌ و روش‌ در ان‍دی‍ش‍ه‌ دک‍ت‍ر ع‍ل‍ی‌ ش‍ری‍ع‍ت‍ی
پ‍ژوه‍ش‌ و ت‍دوی‍ن‌ م‍ح‍م‍دع‍ل‍ی‌ زک‍ری‍ای‍ی‌
دانشگاه فردوسی مشهد درسال ۱۳۷۹ با همکاری معاونت فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فن‌آوری و به کمک جهاد دانشگاهی به برگزاری «همایش بازشناسی اندیشه‌های دکتر علی شریعتی» اقدام نمود که این کتاب اولین ماحصل آن همایش است. کتاب حاضر کوششی جهت ارائه علم‌شناسی و روش‌شناسی از دیدگاه شریعتی است. نویسنده معتقد است که طرح روش شناخت اسلام و متدولوژی علم توسط شریعتی توجه بسیاری از روشنفکران، پژوهش‌گران و شخصیت‌های دینی را به این موضوع مهم معطوف کرده است. ویژگی‌های اصلی این کتاب به نقل از نویسنده در پیش‌گفتار چنین است «مجموعه این دفتر، پژوهش‌گران را از مراجعه به مجموعه آثار دیگران به صورت موضوعی پیرامون علم‌شناسی و روش‌شناسی بی‌نیاز می‌کند. همچنین این اثر به عنوان مواد اولیه یک پژوهش در حوزه علم‌شناسی و روش‌شناسی است و این یک مجموعه تخصصی در حوزه فلسفه علم و روش‌‌شناسی نیست، بلکه درآمدی بر علم‌شناسی و روش‌شناسی به مفهوم عام از منظر دکتر شریعتی است».
این کتاب در ۲۷۲ صفحه، در سال ۱۳۷۹ توسط «جهاد دانشگاهی» واحد مشهد منتشر شده است.

ف‍ه‍رس‍ت‌ ت‍وص‍ی‍ف‍ی‌ آث‍ار دک‍ت‍ر ش‍ری‍ع‍ت‍ی
ع‍ب‍دال‍رح‍ی‍م‌ ق‍ن‍وات‌
دانشگاه فردوسی مشهد درسال ۱۳۷۹ با همکاری معاونت فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فن‌آوری و به کمک جهاد دانشگاهی به برگزاری «همایش بازشناسی اندیشه‌های دکتر علی شریعتی» اقدام نمود که این کتاب دومین ماحصل آن همایش است. در کتاب حاضر مبنای کار فهرست‌نویسی مجموعه آثار به روز است. نظم و ترتیب این فهرست با نظم و ترتیب مجموعه آثار تفاوت دارد، در این فهرست تک تک کتب، مقالات، متن درس‌ها، سخن‌رانی‌ها و نوشته‌های حتی کوتاه ولی مستقل نیز لحاظ شده است.ترتیب کار الفبایی است. ابتدا مشخصات کتاب‌شناختی هر اثر آمده و به دنبال آن معرفی مجملی از اثر مورد نظر قرار گرفته است.
این کتاب در ۱۹۲ صفحه، در سال ۱۳۷۹ توسط «جهاد دانشگاهی» واحد مشهد منتشر شده است.

م‍ج‍م‍وعه‌ م‍ق‍الات‌ ه‍م‍ای‍ش‌ ب‍ازش‍ن‍اس‍ی‌ ان‍دی‍ش‍ه‌ه‍ای‌ دک‍ت‍ر ع‍ل‍ی‌ ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ دان‍ش‍گ‍اه‌ ف‍ردوس‍ی‌ م‍ش‍ه‍د ۲۰ و ۲۱ م‍ه‍ر م‍اه‌ ۱۳۷۹
ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ج‍واد م‍ی‍زب‍ان‌
دانشگاه فردوسی مشهد در سال ۱۳۷۹ با همکاری معاونت فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فن‌آوری و به کمک جهاد دانشگاهی به برگزاری «همایش بازشناسی اندیشه‌های دکتر علی شریعتی» اقدام نمود که این کتاب سه جلدی، سومین ماحصل آن همایش است. کمیته علمی همایش (با حضور اساتیدی همچون حمید احمدی، نجف‌قلی حبیبی، هادی خانیکی، هاشم آقاجری، حسین رزم‌جو و …) پس از فراخوان از میان ۱۸۹ مقاله دریافتی، تنها ۷۲ مقاله را پذیرفت که آن مقالات در سه جلد به چاپ رسید. از میان مقالات چاپ شده می‌توان به «همنظری میان شریعتی و مکتب فرانکفورت» نوشته دکتر مسعود پدرام، «روشنفکری دینی در ایران» نوشته مصطفی درایتی، «مفهوم‌سازی از ملیت و مای جمعی» نوشته تقی رحمانی، «شریعتی و روشنفکران زمانه» نوشته زهرا رهنورد، «عصر شریعتی و اندیشه‌های سیاسی آن» نوشته صادق زیباکلام، «اصلاح دین در اندیشه دکتر شریعتی» نوشته عبدالکریم شریعتی مزینانی، «دکتر شریعتی و سکولاریسم» نوشته بیژن عبدالکریمی، «رمانتیسیسم و شریعتی» نوشته حاتم قادری، «شریعتی الگوی بت‌گونه» نوشته چارلز کورزمن و «فرم و محتوی در اندیشه دکتر شریعتی» نوشته سیدحسین مجتهدی و فاطمه گوارایی اشاره نمود.
این مجموعه سه جلدی، در سال ۱۳۷۹ توسط انتشارات «دانشگاه فردوسی» مشهد منتشر شده است.

«سال ۱۳۸۰»
رند خام
(زمانه، زندگی و آرمان‌ها)
(شریعتی‌شناسی – جلد ۱)
نویسنده رضا علیجانی
این کتاب بخش اول از سلسله درس‌هایی است که توسط نویسنده تحت عنوان «شریعتی‌شناسی» در «دفتر پژوهش‌های فرهنگی دکتر شریعتی» برگزار می‌گردید. نویسنده معتقد است از آن جایی که دکتر شریعتی در عرصه اندیشه، خاصه اندیشه نوگرایی دینی از مؤثرترین متفکران معاصر است، تحلیل سیر اندیشه معاصر ایران بدون توجه به آرا و افکار وی میسر نخواهد بود. به علاوه شریعتی از مهمترین نظریه‌پردازان چپ و رادیکال مذهبی و معنوی و نیز از میراث‌گذاران سوسیال دموکراسی مذهبی و معنوی در ایران محسوب می‌شود، در نتیجه شناخت اندیشه چپ و سوسیال دموکراسی مذهبی و معنوی که همواره یکی از جریانات اثرگذار در جامعه ایرانی بوده است نیز بدون شناخت افکار دکتر شریعتی امکان‌پذیر نخواهد بود. این نوشتار به شریعتی از جنبه‌های فکری، اجتماعی، عاطفی و به ویژه به منش، روحیات و خلقیات می‌پردازد که شامل چهار فصل است، با این عناوین، ۱. «جامعه‌شناسی معرفت (دوران شریعتی)»، بررسی ویژگی‌های فکری، سیاسی، اقتصادی و نیز منشی و خصلتی شریعتی با بیان مقدمه‌ای تئوریک ۲. «روانشناسی معرفت (زندگی شریعتی)»، ارائه تصویری از ویژگی‌های دکتر شریعتی با پرداختن به زندگی شریعتی و روان‌شناسی معرفتی وی ۳. «دیالکتیک جادویی واقعیت و آرمان (آرمان شریعتی)» نقد و بررسی ضرورت بحث در مورد آرمان، چالش با آرمان‌ها، مبانی دیالکتیک آرمان و در نهایت عرفان، برابری، آزادی ۴. «مدل، برنامه و روش، جهت عرفان، برابری، آزادی (مدل سوسیال – دموکراسی شریعتی)» بررسی این که شریعتی مدل و طرح خاصی برای آرمان سه‌گانه خود دارد یا نه.
کتاب در ۲۷۲ صفحه در سال ۱۳۸۰، توسط انتشارات «شادگان» منتشر و در سال ۱۳۸۷، توسط انتشارات «قلم» تجدید چاپ شده است.

«سال ۱۳۸۱»
اصلاح انقلابی
(شریعتی‌شناسی – جلد ۲)
نویسنده رضا علیجانی
این کتاب بخش دوم از سلسله درس‌هایی است که توسط نویسنده تحت عنوان «شریعتی‌شناسی» در «دفتر پژوهش‌های فرهنگی دکتر شریعتی» برگزار می‌گردید. در این کتاب تلاش شده با بررسی و تحلیل آثار و آرا و اندیشه‌های دکتر شریعتی، استراتژی (راهکار) وی برای نجات ایران از وضعیت عقب‌افتادگی و ایجاد تغییر و نوسازی و ترقی جامعه ایرانی تبیین گردد. به زعم نویسنده «شریعتی جوان، وقتی با به میان‌سالی می‌گذارد و از دوران جوانی و تقلید و ترویج راهکارهای رایج زمانه، چه حرکت پارلمانی و چه مبارزه تند و قهرآمیز، عبور می‌کند، به تدریج خود مبدع راهکار و استراتژی جدیدی می‌شود که بعدا از آن به عنوان رنسانس و نوزایی فرهنگی، بازگشت به خویش، تصفیه و استخراج منابع فرهنگی، آگاهی و خودآگاهی، تکیه بر مذهب، پروتستانتیسم اسلامی، انتقال تضادها از عینیت جامعه به ذهنیت مردم توسط روشنفکران و … یاد می‌کند» نویسنده در این کتاب به دنبال آن است تا دریابد که شریعتی برای رسیدن به آرمان‌ها و جامعه مطلوب خود، که مستلزم تغییر و تحولی جدی در جامعه‌اش بود، چه راهکار و راهبردی را دنبال می‌کرد و از چه راهی می‌خواست از وضعیت موجود جامعه‌اش، به وضعیت مطلوبی که تصور می‌کرد، برسد. مهم‌تر از همه این که از نظر او حاملان و عاملان این تغییر چه کسانی هستند؟ طبقه کارگر، احزاب و مبارزان سیاسی، توده مردم، روشنفکران یا دیگران؟ بر همین اساس در بخش دیگری از کتاب تلاش شده روشن گردد که شریعتی با همه آرمان‌ها و راهکارهایی که برای جامعه و نسلش مطرح می‌کرد، خود چگونه فردی بود، چه شخصیت و منشی داشت و از خود او می‌بایست چه توقعی داشت؟ یک نویسنده، یک چریک، یک فعال سیاسی، یک استاد دانشگاه و یا یک مصلح اجتماعی؟ کتاب از دو فصل تشکیل شده، در فصل اول نخست به مفهوم استراتژی، عوامل تکوین استراتژی، پیشینه تاریخی استراتژی‌ها در ایران (از دوره قاجار تا دهه ۱۳۵۰) اشاره شده، سپس استراتژی شریعتی تشریح و تبیین می‌گردد. مطالب این فصل با دو پیوست همراه است ۱. نسبت کار فکری و سیاسی در استراتژی شریعتی، ۲. نسبت روشنفکران و قدرت در اندیشه شریعتی. در فصل دوم نیز تلاش شده جایگاه شریعتی به عنوان مصلح اجتماعی انسان‌گرا تعیین و تبیین گردد.
کتاب در سال ۱۳۸۱، توسط انتشارات «یادآوران» منتشر شده است.

ب‍ار دی‍گ‍ر ش‍ری‍ع‍ت‍ی
(خ‍اطرات‌ ن‍اگ‍ف‍ت‍ه‌‌ دک‍ت‍ر م‍ح‍م‍دم‍ه‍دی‌ ج‍ع‍ف‍ری‌)
(ب‍ه‌ ه‍م‍راه‌ م‍ت‍ن‌ وص‍ی‍ت‍ن‍ام‍ه‌ دک‍ت‍ر ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ پ‍س‌ از ب‍ی‍س‍ت‌ و پ‍ن‍ج‌ س‍ال‌)
ب‍ه‌ ک‍وش‍ش‌ ق‍اس‍م‌ ی‍اح‍س‍ی‍ن‍ی‌
بخشی از این کتاب مجموعه خاطرات دکتر جعفری است که توسط ق‍اس‍م‌ یاحسینی به رشته تحریر درآمده. از ویژگی‌های این کتاب پرداختن به جریانات و ناگفته‌های شخصیت، زندگی و مبارزات شریعتی است.
وقایعی همچون نظر رهبران اولیه سازمان مجاهدین خلق نسبت به شریعتی، موضع‌گیری شریعتی در مورد جریانات ۱۳۵۴ سازمان مجاهدین، چگونگی و چرایی اختلاف شهید مطهری با دکتر شریعتی، ماهیت فرقان و نسبت آن با شریعتی، مواضع روحانیت همچون مصباح یزدی و شهید بهشتی در مورد دکتر شریعتی، و … که بی‌شک به روشن کردن زوایای تاریک وقایع تاریخی کمک خواهد کرد.
این کتاب در ۲۲۴ صفحه، در سال ۱۳۸۱ توسط انتشارات «نگاه امروز» منتشر و در سال ۱۳۸۸ تجدید چاپ شده است.

خودکاوی ملی در عصر جهانی شدن
(دفتر دوم از دفترهای بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی)
دفترهای بنیاد به منظور ورودی دیگرگونه به اندیشه شریعتی منتشر شده است و طبق مقدمه کتاب «به هدف آن که هر کس با اراده و برداشت خویش به این گشایش دست یازد» دفتر دوم شامل هشت مقاله است.
عناوین و نام نویسندگان به این شرح است، «جای پای اساطیر در کیستی ایرانیان» نوشته «محسن بنائی»، «ماهیت، موانع و امکانات نوسازی هویت ایرانی» نوشته «حسین رهیاب»، «درباره هویت ملی» نوشته «احسان شریعتی»، «چهره جهانی‌گر، چهره جهانی‌زده!» نوشته «سارا شریعتی»، «نگاهی به ماهیت نوسازی سنت در ایران عصر قاجار» نوشته «سیمین فصیحی»، «شریعتی، بحران هویت ایرانی و ذهن بنیادی» نوشته «فرزین وحدت» با ترجمه «سیمین فصیحی»، «ایده ایران» نوشته «جراردو نیولی» با ترجمه «الهام کوشا» و «درآمدی بر بازشناسی هویت ایرانی در اندیشه شریعتی» نوشته «محسن مینوی».
این کتاب در ۲۹۰ صفحه، در سال ۱۳۸۱ توسط انتشارات «ق‍ص‍ی‍ده‌س‍را» منتشر شده است.
ققنوس عصیان، روایتی دیگر از اندیشه دکتر شریعتی
(دفتر سوم از دفترهای بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی)
دفترهای بنیاد به منظور ورودی دیگرگونه به اندیشه شریعتی منتشر شده است و طبق مقدمه کتاب «به هدف آن که هر کس با اراده و برداشت خویش به این گشایش دست یازد» دفتر سوم شامل دوازده مقاله است. عناوین و نام نویسندگان به این شرح است، «شریعتی، خروس بی‌محل» نوشته علی رهنما، «دموکراسی و گفتمان نئوشریعتیست» نوشته فرید مرجایی، «شریعتی معلم، فصلی از حیات اجتماعی و فکری شریعتی» نوشته علی قاسمی، «سیمای یک زندانی، نگاهی به کتاب شریعتی به روایت اسناد ساواک» نوشته سوسن شریعتی، «الگوهای تفکر اجتماعی شریعتی» نوشته رضا امینی، «رادیکالیسم از دو دیدگاه، گفتمان کلاسیک و نو رادیکالیسم شریعتی» نوشته مجتبی مهدوی، «شریعتی و ماسینیون» نوشته یان ریشارد با ترجمه سارا شریعتی، «بررسی چند اثر دانشگاهی در مورد شریعتی» نوشته علی نیک‌آیین، «مذهب و انقلاب در دنیای مدرن، اسلام علی شریعتی و انقلاب ایرانی» نوشته نقی یوسفی، «زندگی و ایدئولوژی شریعتی» نوشته یرواند آبراهامیان، «آرمانگرای اسلامی، بیوگرافی سیاسی علی شریعتی» نوشته علی رهنما و «چند ملاحظه کلی به جای نقد و بررسی» نوشته علی نیک‌آیین.
این کتاب در ۳۲۸ صفحه، در سال ۱۳۸۱ توسط انتشارات «ق‍ص‍ی‍ده‌س‍را» منتشر شده است.

تبارشناسی عقلانیت مدرن
قرائتی پست‌مدرن از اندیشه دکتر علی شریعتی
نویسنده سیدمحمدامین قانعی‌راد
کتاب در ۹ فصل به نسبت اندیشه های شریعتی و اندیشه پست مدرن پرداخته است. مولف کتاب، دکتر قانعی راد، در مقدمه این کتاب می‌نویسد «تاکنون برای دفاع از اندیشه‌های شریعتی آثار متعددی عرضه شده که درصدد پاسخ‌گویی و رفع اتهام برآمده‌اند. در این رساله بسیاری از نقدهای نوگرایان بر شریعتی نه تنها پذیرفته می‌شود بلکه بر آن تاکید می‌گردد، برای مثال جنبه‌های عمل‌گرایانه اندیشه‌های او، توجه او به ابعاد و مضامین غیر شناختی معرفت در ارزیابی اندیشه‌ها، طرح ایدئولوژی به مثابه جامه‌ای خاص به اندامی معین، نقد عقلانیت به علم و مدرنیته. اما بر مبنای رویکرد این نوشتار، ارزیابی این انتقادات در چارچوب دوگانه‌اندیشی سنت و مدرنیسم ممکن نیست و برخی یا بسیاری از اندیشه‌های شریعتی هنگام سنجش با این معیار دوگانه، توان مقاومت خود را از دست می‌دهند. به نظر ما این مبنای ارزیابی را باید تغییر داد. این نوشتار از این دوگانه‌اندیشی فراتر می‌رود و معیاری متفاوت را برای ارزیابی اندیشه‌های شریعتی ارائه می‌دهد. این معیار متفاوت، موج سوم اندیشه بشری یعنی پسامدرنیسم است که با سنت‌گرایی و مدرنیسم تمایز دارد. این معیار متفاوت، یک قالب سوم برای گنجاندن اندیشه‌های شریعتی نیست، زیرا پسا‌مدرنیسم به عنوان یک قالب فکری یکسان و همگون وجود ندارد بلکه پسا‌مدرنیسم‌ها وجود دارند. … بی‌شک شریعتی، نوخواه، نوجو و در معنای عمومی کلمه نوگرا بود ولی در عین حال او در کنار واسازی و شالوده‌شکنی سنت‌ها، روایت یگانه عقل و علم مدرن را به چون و چرا می‌کشد و سبک‌های فکری مدرن را ساختارشکنی می‌کند تا تضادها و ناهمگونی‌های درونی آن‌ها را آشکار سازد. شریعتی همچون نیچه و سنت جدید فوکویی، رابطه بین معرفت و قدرت را کشف می‌کند و مفهوم ایدئولوژی را برای بیان تبارشناسی دانش به کار می‌گیرد …»
چاپ اول کتاب در سال ۱۳۸۱، در ۳۴۲ صفحه و چاپ دوم در سال ۱۳۹۷، در ۳۶۲ صفحه با افزودن نقد دکتر بیژن عبدالکریمی، توسط انتشارات «نقد فرهنگ» منتشر شده است.

ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ و ب‍ازف‍ه‍م‍ی‌ دی‍ن‌
نویسنده م‍ح‍م‍دی‍اس‍ی‍ن‌ دژاک‍ام‌
نویسنده در این نوشتار دین را همچون دیگر پدیده‌های اجتماعی ناگزیر از آفت‌زدگی می‌داند و اسلام نیز با تغییر از اسلام نبوی و تشیع علوی به اسلام اموی و تشیع صفوی حکایت از صدق این گفتار دارد. نویسنده معتقد است که روشنفکران بسیاری برای زدودن آفات وارده بر اسلام پا به عرصه گذاشتند و شریعتی از جمله این افراد بود. اما وی احیاگری شریعتی را با معاصرین او، همچون مطهری، متفاوت می‌داند و بر این تفاوت پنج ویژگی قائل است «۱. احیاگری درونی و بیرونی. احیاگری درونی آرایش دین است و احیاگری بیرونی به پیرایش دین یا توانمند کردن دین نظر دارد. نویسنده شریعتی را احیاگر بیرونی می‌داند و مطهری را احیاگر درونی ۲. احیاگری شریعتی بر پایه توانمندی دینی استوار بود و احیاگری مطهری بر پایه خلوص و ناب بودن دین استوار بود ۳. شریعتی در احیاگری خود برخلاف مطهری و دیگران که به ترمیم، لکه‌گیری و وصله‌اندازی مشغول بودند، به فکر بازسازی کل اندیشه دینی بود ۴. شریعتی تنها روشنفکری است که مدلی با عنوان «طرح هندسی» دارد تا به کمک آن از تکه‌تکه شدن اسلام و تشیع ممانعت به عمل آورد ۵. برخلاف مطهری که تنها به دنبال احیای اندیشه‌های دینی بود، شریعتی در پی احیای مسلمانان بود و در واقع وی هم به وجود دین و هم به ماهیت دین توجه داشت.
کتاب در سال ۱۳۸۱، در ۱۴۸ صفحه توسط «مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر» منتشر شده است.

ت‍ق‍ل‍ی‍دگ‍ری‌ و م‍درن‍ی‍ت‍ه‌ از دی‍دگ‍اه‌ دک‍ت‍ر ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌
نویسنده وح‍ی‍د ق‍رب‍ان‍ی
نویسنده عامل عقب‌ماندگی و انحطاط ایران را در تقلیدگری ایرانیان (چه از غرب و چه از سنت‌های پوسیده گذشتگان) دانسته و می‌کوشد که با طرح دیدگاه شریعتی نسبت به تقلید، راه‌کارهای نوینی را برای مقابله با این عقب‌ماندگی و انحطاط به خوانندگان ارائه دهد. این کتاب دارای چهار فصل است. به ترتیب فصل اول «آشنایی با معنای تقلید در زبان فارسی»، فصل دوم «روان‌شناسی و تقلید»، فصل سوم «جامعه‌شناسی و تقلید» و فصل پایانی «شریعتی و جامعه شناسی تقلید».
کتاب در ۲۳۲ صفحه در سال ۱۳۸۱، توسط انتشارات «اخوان» منتشر شده است.
م‍طه‍ری‌ و ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌
ن‍ق‍د و ن‍گ‍اه‍ی‌ گ‍ذرا ب‍ر ان‍دی‍ش‍ه‌ه‍ای‌ دو روش‍ن‍ف‍ک‍ر م‍ع‍اص‍ر
ت‍ال‍ی‍ف‌ رح‍ی‍م‌ م‍وی‍دی‌ (ش‍اهد ت‍ب‍ری‍زی‌)
نویسنده کتاب با نگاهی بر اندیشه دو متفکر معاصر، مطهری و شریعتی، به بررسی تطبیقی مفاهیمی همچون جهان‌بینی، اصول عقاید، شرک و کفر، نبوت، معاد و… پرداخته است. جلد نخست کتاب در سال ۱۳۸۱ و جلد دوم در سال ۱۳۸۹، توسط انتشارات «ف‍روغ‌ آزادی» تبریز منتشر شده است.

ج‍ام‍ع‍ه‌ش‍ن‍اس‍ی‌ ت‍وس‍ع‍ه‌ ف‍ره‍ن‍گ‍ی
(ک‍ن‍دوک‍اوه‍ا و پ‍ن‍داش‍ت‍ه‌ه‍ای‌ ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌)
ت‍ال‍ی‍ف‌ ف‍ی‍روز راد؛ ب‍ا ه‍م‍ک‍اری‌ ن‍اه‍ی‍د ج‍ه‍ان‍ی‌ ن‍س‍ب‌
این کتاب به نسبت اندیشه‌های شریعتی و توسعه فرهنگی در دو بخش و هشت فصل پرداخته است. نویسنده معتقد است که شریعتی با طرح تز بازگشت به خویش توانسته است پاسخی برای فرهنگی و اجتماعی الیناسیون (از خود بیگانگی) در جوامع در حال توسعه پیدا کند. شریعتی برای تحقق توسعه همه جانبه به روشنفکران دینی امیدوار است.
کتاب در سال ۱۳۸۱، در ۴۱۶ صفحه توسط انتشارات «چاپخش» منتشر شده است.

«سال ۱۳۸۲»
باز صف‌ها اشتباه نشود
(شریعتی‌شناسی – جلد ۳)
نویسنده رضا علیجانی
این کتاب بخش سوم از سلسله درس‌هایی است که توسط نویسنده تحت عنوان «شریعتی‌شناسی» در «دفتر پژوهش‌های فرهنگی دکتر شریعتی» برگزار می‌گردید. نویسنده، کتاب را بر اساس پلورالیسم حاکم بر تفکر ایران، به دلیل ورود مدرنیته به اندیشه ایرانی و ایجاد تکثر و چندگونگی استوار می‌سازد. به اعتقاد او در این میان روشنفکری دینی نیز از تکثر در امان نخواهد ماند و دیگر به یک فرد یا قطب و یا یک گفتمان و پرادایم غالب منتسب نخواهد گردید.
در نتیجه برای شناخت حرکت روشنفکری و خاصه روشنفکری مذهبی باید به گونه‌شناسی انواع آن پرداخت .جهت نیل به این مقصود، بخش سوم شریعتی‌شناسی می‌کوشد که به متن و محتوای اندیشه وی نزدیک شود تا با یافتن تفاوت میان الگوی اندیشه و سنت فکری شریعتی با دیگر نحله‌ها و الگوهای موجود، مقایسه‌ای انجام دهد. در نهایت سنت فکری شریعتی به عنوان رویکردی وجودی، اجتماعی رادیکال ارزیابی می‌شود.
در فصل دوم، نویسنده به تاثیر گفتمان شریعتی در جامعه اشاره دارد و استراتژی شریعتی را به شکل عینی و انضمامی مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه می‌رسد که در طی انقلاب اسلامی، دو نوع رادیکالیسم (روشنفکری، کاریزماتیک) به شراکتی نافرجام رسیده است به دلیل آن که این شراکت میان دو گفتمان صورت نگرفت بلکه میان پیروان آن‌ها، یعنی در ذهن مخاطبان جوان صورت گرفت که به یک تراژدی منتهی گشت . بنابراین برای رسیدن به فرجام باید با گونه‌شناسی دقیق به بازخوانی این پارادایم و سنت فکری پرداخت.
کتاب در ۳۰۴ صفحه در سال ۱۳۸۲، توسط انتشارات «یادآوران» منتشر شده است.

ان‍دی‍ش‍ه‌ س‍ی‍اس‍ی‌ ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ و ن‍ق‍د ش‍ری‍ع‍ت‍ی‍س‍م‌
رض‍ا ش‍اک‍ری‌
کتاب دارای دو بخش است، بخش اول با نام روزگار شریعتی، می‌کوشد شناخت شریعتی را از مجرای اندیشه سیاسی او در پنج فصل ارائه دهد. نویسنده تلاش دارد مجاری اندیشه سیاسی شریعتی را در نسبت اندیشه وی با سیاست و اندیشه سیاسی، مبانی اندیشه سیاسی، روش در اندیشه سیاسی و متن اندیشه سیاسی، بازخوانی و تبیین کند. بخش دوم (فصل ششم) روشی را در درک و خوانش کلیت اندیشه سیاسی شریعتی، جهت شناخت و نقد آن ارائه می‌کند. نویسنده هدف کتاب را تلاش در جهت ارائه روایتی برای شناخت دکتر شریعتی در چارچوب اندیشه سیاسی وی می‌داند که متضمن درک همزمان سه حوزه کویریات، اسلامیات و اجتماعیات است.
کتاب در ۲۸۴ صفحه در سال ۱۳۸۲، توسط «پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ع‍ل‍وم‌ ان‍س‍ان‍ی‌ و اج‍ت‍م‍اع‍ی ج‍ه‍اد دان‍ش‍گ‍اه‍ی» منتشر شده است.

ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ و س‍اواک
(م‍روری‌ ت‍ح‍ل‍ی‍ل‍ی‌ ب‍ر س‍ه‌ ج‍ل‍د اس‍ن‍اد س‍اواک‌ درب‍اره‌ دک‍ت‍ر ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌)
(شریعتی‌شناسی – جلد ۶)
رض‍ا ع‍ل‍ی‍ج‍ان‍ی
ک‍ت‍اب‌ ح‍اض‍ر ن‍ق‍دی‌ اس‍ت‌ ب‍ر ک‍ت‍اب‌ «ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ ب‍ه‌روای‍ت‌ اس‍ن‍اد س‍اواک‌» ک‍ه‌ در س‍ال‌ ۱۳۷۸ ت‍وس‍ط م‍رک‍ز اس‍ن‍اد ان‍ق‍لاب‌ اس‍لام‍ی‌ ت‍دوی‍ن‌ و م‍ن‍ت‍ش‍ر ش‍ده‌ اس‍ت‌. نویسنده تلاش می‌کند با نزدیک‌شدن به شخصیت و منش فردی شریعتی از طریق آن چه در زندان و سلول انفرادی بر شریعتی گذشته، با شناخت کاراکتر و منش او، با شخصیت وی آشنا شده و از طریق اسناد به برخی نظریات سیاسی و استراتژیک و راهبردی وی دست یابد. کتاب دارای چهار بخش است، بخش اول به چگونگی بررسی اسناد می‌پردازد. بخش دوم، تحلیلی بر سه جلد اسناد منتشر شده توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی است. بخش سوم، ارزیابی پنج الگوی تحلیلی به منظور دستیابی به کارایی و کارآمدی تحلیلی آن‌ها جهت توضیح و تبیین مجموعه اسناد است و بخش چهارم، خلاصه‌ای از پرسش و پاسخ‌های کلاس‌های شریعتی‌شناسی برگزارشده در دفتر پژوهش‌های دکتر علی شریعتی است.
کتاب در ۳۳۶ صفحه در سال ۱۳۸۲، توسط انتشارات «کویر» منتشر شده است.

«سال ۱۳۸۳»
ان‍دی‍ش‍ه‌ه‍ای‌ ش‍ری‍ع‍ت‍ی
م‍ول‍ف‍ی‍ن‌ م‍ه‍دی‌ ص‍ادق‍ی‌ و م‍ح‍س‍ن‌ اح‍م‍دی
نویسندگان این کتاب، در راستای مقابله با نقدهای مخالفین و پیروان احساسی فاقد شناخت صحیح از اندیشه دکتر شریعتی تلاش کرده‌اند تا اظهارات وی را در مواردی که جای مجادله و مباحثه دارد مطرح نمایند تا خواننده بتواند با دیدگاه‌های مورد مجادله دکتر شریعتی آشنایی پیدا کند.
کتاب در ۱۱۸ صفحه در سال ۱۳۸۳، توسط انتشارات «حسین فهمیده» منتشر شده است.

ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌، ه‍رم‍ن‍وت‍ی‍ک‌ ره‍ای‍ی‌ و ع‍رف‍ان‌ م‍دن‍ی‌
ن‍وی‍س‍ن‍ده‌ ع‍ب‍اس‌ م‍ن‍وچ‍ه‍ری‌، م‍ت‍رج‍م‌ ح‍س‍ی‍ن‌ خ‍ن‍دق‌آب‍ادی
این کتاب ترجمه فصول مربوط به شریعتی در رساله دکتری دکتر عباس منوچهری در دانشگاه میسوری کانادا همراه با ترجمه دو مقاله درباره شریعتی برای دو مجله بین‌المللی در حوزه علوم انسانی است که در دهه شصت به زبان انگلیسی نوشته شده و در دهه هفتاد توسط حسین خندق‌آبادی ترجمه شده است. اندیشه‌شناسی تطبیقی سه متفکر معاصر، شریعتی، لوکاچ و سورل، موضوع رساله دکتری دکتر عباس منوچهری است. نویسنده، با رویکردی مدرن سعی دارد به بررسی اندیشه‌های دکتر شریعتی بپردازد. در آغاز کتاب بخشی با عنوان «طرحی از یک زندگی» به زندگی شریعتی و پیشینه مطالعاتی وی و دیدگاه‌ها و نظرات دیگران در باره او اختصاص یافته است.کتاب به دو بخش کلی تقسیم شده است، بخش اول با عنوان «عقل نقاد دینی»، و بخش دوم نیز با عنوان «هرمنوتیک رهایی و عرفان مدنی» به این مفهوم نزد اندیشه دکتر شریعتی می پردازد.
کتاب در ۱۹۰ صفحه در سال ۱۳۸۳، توسط «م‍وس‍س‍ه‌ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‌ و ت‍وس‍ع‍ه‌ ع‍ل‍وم‌ ان‍س‍ان‍ی» منتشر شده است.
از دم‍وک‍راس‍ی‌ ت‍ا م‍ردم‌س‍الاری‌ دی‍ن‍ی‌‏‫‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
(ن‍گ‍رش‍ی‌ ب‍ر اندیشه س‍ی‍اس‍ی‌ دکتر علی ش‍ری‍ع‍ت‍ی)
نویسنده ص‍ادق‌ زی‍ب‍اک‍لام‌
کتاب پژوهشی در اندیشه یا فلسفه سیاسی شریعتی است و شامل سه بخش است. بخش اول به مفهوم دموکراسی و شرایط امکان آن در جامعه و نیز تفاوت و تشابه آن با مردم‌سالاری دینی می‌پردازد. در بخش دوم نویسنده می‌کوشد اندیشه سیاسی شریعتی را مورد توجه قرار دهد و به این که دیدگاه شریعتی در مورد حکومت اسلامی و نظام سیاسی حاکم بر یک جامعه شیعی چیست و چه اختلافی میان نظام مطلوب او در جامعه شیعی با دموکراسی وجود دارد، پرداخته است. بخش آخر کتاب نیز مواضع شریعتی درمورد غرب، غرب‌گرایی و غرب‌زدگی را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد.
نخستین ویراست کتاب در ۱۰۸ صفحه در سال ۱۳۸۳ و ویراست دوم کتاب در ۱۵۶ صفحه در سال ۱۳۹۴، توسط انتشارات «روزنه» منتشر شده است.

ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ در زن‍دان
(ت‍ألمات‌ و خ‍اطرات‌ دوران‌ زن‍دان‌)
(ه‍م‍راه‌ ب‍ا ب‍ی‍وگ‍راف‍ی‌ ت‍ح‍ل‍ی‍ل‍ی‌ و ب‍ررس‍ی‌ ان‍دی‍ش‍ه‌ه‍ا)
نویسنده م‍ح‍م‍د ح‍ک‍ی‍م‌پ‍ور
بخش نخست کتاب، شامل زندگی‌نامه تحلیلی و بررسی عقاید و اندیشه‌ دکتر شریعتی است. در این کتاب، افزون بر شرح خاطرات مربوط به زندان‌های مکرر دکتر شریعتی، پاره‌ای از حوادث سیاسی نیز که منجر به حبس، خانه‌نشینی و یا تبعید وی شده‌اند، روایت گردیده است. در مقدمه می‌خوانیم «مطالب و خاطرات مورد استفاده بر حسب تاریخ و موضوع، تدوین شده و تلاش گردیده سیر منطقی آن‌ها رعایت و لحاظ شود». در انتهای کتاب بخشی با نام «زندان در اندیشه شریعتی» آمده است که به دیدگاه شریعتی در مورد زندان می‌پردازد.
کتاب در ۳۶۲ صفحه در سال ۱۳۸۳، توسط انتشارات «نغمه نواندیش» منتشر و در سال ۱۳۸۸ نیز تجدید چاپ شده است.

تحریفات حادثه کربلا از دیدگاه استاد مطهری و دکتر شریعتی
(به همراه بیان مرثیه‌های کذب و تحریف شده واقعه کربلا)
ت‍ال‍ی‍ف‌ م‍ه‍دی‌ ص‍ادق‍ی‌، محسن احمدی
کتاب مجموعه‌ای از متون انتقادی دکتر شریعتی و استاد مطهری بر تحریفات و اکاذیب واقعه عاشوراست که در مساجد، تکایا و منابر به گوش می‌رسد.
کتاب در ۷۰ صفحه در سال ۱۳۸۳، توسط انتشارات «حسین فهمیده» اصفهان منتشر شده است.

شریعتی، از شک تا یقین
نویسنده احمد راسخی لنگرودی
این کتاب پاسخی به این پرسش است که «آیا اندیشه شریعتی به کار اکنون و امروز ما می‌آید؟». نویسنده پاسخ را با بازخوانی افکار و اندیشه‌های او از لابه‌لای مجموعه آثار دکتر شریعتی و سنجش آن با تحولات و دگرگونی‌های زمانه، انجام می‌دهد. ساختار کتاب از مجموعه مقالاتی که در طول دهه هفتاد به مناسبت سال‌مرگ دکتر شریعتی در مطبوعات داخلی به چاپ رسیده است، تشکیل شده است. مقاله اول با نام «شریعتی، از شک تا یقین» شریعتی را همچون کاوش‌گری می‌داند که همواره در حوزه معرفت از مسیر شک به سوی یقین ره پیموده است. دو مقاله بعدی با نام‌های «شریعتی و رسالت روشنفکران» و «آسیمیلاسیون از منظر شریعتی» به مخالفت دکتر شریعتی با تئوری روشن‌فکر جهانی و تفاوت میان روشن‌فکر اصیل و روشن‌فکر آسیمیله (همگون شده) اشاره دارد. در مقاله بعدی با نام «شریعتی طلایه‌دار نقادی در عرصه سنت»، به چگونگی مواجهه با سنت، یعنی ابتدا نقد سنت و سپس بازگشت آگاهانه به آن پرداخته و اذعان می‌دارد که بیشترین نقد باید به مذهب سنتی موروثی و نیز نقد قدرت درعرصه سیاست صورت گیرد. مقاله نهایی نیز با عنوان «شریعتی و نقادی فلسفه تاریخ هگل»، نقد شریعتی را به فلسفه تاریخی هگل و نیز مقایسه پاره‌ای از آرای فلسفی هگل در تاریخ با اندیشه نظری اسلام را مورد بازبینی قرار می‌دهد.
کتاب در ۹۶ صفحه در سال ۱۳۸۳، توسط انتشارات «ق‍ص‍ی‍ده‌س‍را» منتشر شد و ویراست دوم آن در ۱۴۸ صفحه در سال ۱۳۹۱، توسط «نشر علم» چاپ گردیده است.

گ‍ام‌ دوم
(ن‍ق‍د و ب‍ررس‍ی‌ اف‍ک‍ار و آث‍ار دک‍ت‍ر ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ ب‍ه‌ه‍م‍راه‌ ک‍ت‍اب‌ش‍ن‍اس‍ی‌ ج‍ام‍ع‌ ک‍ارب‍ردی‌)
نویسنده م‍ه‍دی‌ م‍لاطای‍ف‍ه
فصل اول کتاب با عنوان «درآمد» از متن پیام سعید حجاریان در سمینار «شریعتی و اندیشه اصلاح‌طلبی » برگرفته شده. حجاریان در این پیام، شریعتی را معمار ترکیبی از جهان سوم‌گرایی، ایده‌های مترقی، سوسیالیسم نوع اروپایی و اسلام می‌داند که محرک جنبش‌های ضد سیستمی است . وی کار اصلی شریعتی را ایدئولوژی کردن دین می‌داند. وی معتقد است از آن جایی که دغدغه نسل کنونی توسعه و دموکراسی است پس زمانه شریعتی به پایان رسیده و باید اندیشه او را از صافی عبور داد تا بهداشتی شود. فصل دوم عنوان «گشایش»، زندگی‌نامه شریعتی از آغاز تا شهادت نوشته «مهدی ملاطایفه» است. در فصل سوم با عنوان «شریعتی، حافظ زمانه»، عبدالکریم سروش، راز ماندگاری دکتر شریعتی را در قیاس با حافظ، در خصوصیاتی مثل نقد دین و روشنفکری می‌داند. در فصل چهارم با عنوان «شریعتی، سبک، فردیت و تاریخ»، محمود فتوحی، شریعتی را سخنور و نویسنده‌ای صاحب سبک می‌داند، وی معتقد است که سبک شریعتی حکایت از فردیت و استقلال اندیشه دارد. سه سبک نهفته در قلم شریعتی عبارت هستند از اجتماعیات، کویریات و اسلامیات. او معتقد است که با گذر زمان شاهد تغییر هویت، سبک و اسلوب نوشتار شریعتی هستیم، در این راستا به ویژگی‌های زبانی وی و ویژگی‌های شاعرانه نیز اشاره شده است. بخش دوم کتاب شامل فهرستی کاربردی است از کتاب‌شناسی دکتر شریعتی که به سه فصل تقسیم می شود فصل اول، فهرست تمامی کتاب‌های درباره شریعتی فصل دوم، فهرست کتاب‌های ترجمه‌شده از شریعتی و فصل سوم، فهرست مقالات منتشرشده در مطبوعات درباره شریعتی و آثارش.
کتاب در ۳۱۲ صفحه در سال ۱۳۸۳، توسط انتشارات «ن‍اژ» منتشر شده است.

ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ آزادی‌، ان‍س‍ان‌ و دم‍ک‍راس‍ی‌
نویسنده م‍ی‍رع‍ب‍اس‌ س‍ع‍ی‍دی‌پ‍ور
در این نوشتار، مبحث سیاسی به منظور پرداختن به زیرساخت‌ها و کلیات فکری-فلسفی و اعتقادی در یک مکتب مورد توجه قرار گرفته است. نویسنده معتقد است که با تبیین و تفسیر کلیات یک مکتب یا نظام فکری با فلسفه سیاسی می‌توان به مباحث خرد آن پرداخت و الگو و رهنمودهای رفتاری عملکردهای سیاسی-اجتماعی را استنباط کرد. وی فلسفه سیاسی اسلام را در قلمرو اسلام‌شناسی شریعتی می‌جوید. پس از آن در «جامعه‌شناسی سیاسی امت و امامت» و «شیعه یک حزب تمام» و نیز «خودسازی انقلابی» و در نوشته‌های دیگر همچون «وصایت و شوری»، طرح کلی و اولیه فلسفه سیاسی اسلام را می‌یابد. او می‌کوشد که از این طریق به طرح مسائل بسیاری که در قلمرو بحث اسلامی مطرح هستند، بپردازد. مسائلی همچون توحید، آزادی، حدود و حکمت آن، برابری انسانی و ریشه و تبیین آن، برادری، هدایت و امت و … . کتاب دارای سه بخش است. بخش اول خود شامل مدخل، در انگیزه تألیف و طرح فلسفه سیاسی است. بخش دوم شامل ده فصل، به ترتیب: ریشه‌ها و زمینه‌ها؛ توضیحی بر علوم سیاسی و فلسفه سیاسی؛ نوشته‌های اولیه؛ مذهب چیست؛ انسان در اندیشه شریعتی؛ ایدئولوژی و انسان؛ مسأله برابری؛ مسأله آزادی؛ انسان‌شناسی شریعتی؛ نگرشی بر نوشته‌های پس از زندان، حاصل سخن. بخش سوم (پیوست‌ها)، به ترتیب: قلمرو؛ وصایت و شوری؛ علی چه می‌خواست؛ مردم و خدا؛ گفتاری در مردان حقیر سیاست؛ اساس و حقیقت سلطنت در انقلاب مشروطیت.
کتاب در ۳۷۰ صفحه در سال ۱۳۸۳، توسط انتشارات «پردیس» منتشر شده است.

زی‍ر س‍ق‍ف‌ اع‍ت‍ق‍اد
ب‍ن‍ی‍ان‌ه‍ای‌ م‍اق‍ب‍ل‌ ان‍ت‍ق‍ادی‌ ان‍دی‍ش‍ه‌ ش‍ری‍ع‍ت‍ی
نویسنده حسن‌ م‍ح‍دث‍ی‌
نویسنده در این کتاب از منظر جامعه‌شناسی دین، اندیشه‌های شریعتی و پیامدهای نگرش اعتقادی او به دین را به نقد می‌کشد و می‌کوشد جایگاه و تاثیرات اندیشه‌های سیاسی اجتماعی شریعتی را بر زمینه کلی‌تر اندیشه معاصر تعیین کند. نویسنده در بخشی از کتاب می‌نویسد «… اندیشه‌های شریعتی بیش از آن که برآمده از نگاهی جامعه‌شناسانه و انتقادی به دین و دین‌داری و الزامات دینی باشد، نگاهی معتقدانه و اعتقادی به دین است که امکان طرح برخی پرسش‌های اساسی را از او سلب می‌کند و گاه حتی سبب می‌شود که تفسیری تحریف‌شده از امور دینی ارائه کند …».
عناوین فصل‌های کتاب بدین قرار است، فصل اول «نگاه شریعتی به جامعه‌شناسی دین»، فصل دوم «شریعتی و تعریف دین»، فصل سوم «ارزیابی شریعتی از کارکردهای اجتماعی دین»، فصل چهارم «تحلیل جامعه‌شناختی فرقه‌های شیعی»، فصل پنجم «سکولاریزاسیون در نگاه شریعتی»، فصل ششم «سوءتفاهم بر سر ایدئولوژی»، فصل هفتم «شریعتی و نوسازی اسطوره‌ها»، فصل هشتم «دیکتاتوری آموزشی» و فصل نهم «شریعتی و کلیشه‌های ضد مسیحی».
کتاب در ۲۲۸ صفحه در سال ۱۳۸۳، توسط انتشارات «ف‍ره‍ن‍گ‌ و ان‍دی‍ش‍ه‌» منتشر شده است.
«سال ۱۳۸۴»
از ف‍راس‍وی‌ م‍رزه‍ا
(ب‍ازت‍اب‌ ج‍ه‍ان‍ی‌ ان‍دی‍ش‍ه‌ه‍ای‌ دکتر ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌)
ب‍ه‌ ک‍وش‍ش‌ ح‍م‍ی‍د اح‍م‍دی
کتاب، مجموعه مقالاتی از پژوهشگران خارج از کشور در باب شریعتی است. نویسنده معتقد است که در میان چهره‌های فکری یا سیاسی ایران معاصر، بیش از سایرین، در مورد شریعتی پژوهش صورت گرفته شده است. کتاب شامل پنج مقاله است. به ترتیب: «علی شریعتی: معلم، مبلغ و عصیانگر» نوشته علی رهنما ترجمه ابراهیم عباسی، «روحانیت شیعه و علی شریعتی» نوشته ف.حامد ترجمه دکتر مسعود مرادی»، «روشنفکر، اسلام و نوسازی در اندیشه‌های هیکل و شریعتی» نوشته چارلز دی. اسمیت ترجمه دکتر حمید احمدی، «علی شریعتی و حقوق بشر» نوشته آنتون وسلز ترجمه محمدحسین حافظیان، و «مفهوم عدالت اجتماعی در اندیشه دکتر علی شریعتی» نوشته رانویگ اسکافتلند ترجمه احمد محضر.
کتاب در ۲۱۴ صفحه در سال ۱۳۸۴، توسط انتشارات «ق‍ص‍ی‍ده‌س‍را‏» منتشر شده است.

از ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌
نوشته ع‍ب‍دال‍ک‍ری‍م‌ س‍روش
کتاب مجموعه‌ای از سخن‌رانی‌های دکتر سروش از سال‌های ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۴ است. این مجموعه شامل ۹ سخنرانی است که مطول‌ترین آن با نام «شریعتی و پروتستانتیسم» به مقوله دنیوی‌کردن دین پرداخته و آن را از اهداف مهم روشنفکری دینی به حساب می‌آورد. سپس جهت نقد و بررسی افکار و اندیشه شریعتی، مختصری از ماهیت و پیامدهای نهضت پروتستانی در جهان مسیحیت را شرح می‌دهد و در کنار آن نسبت میان دین و دنیا را از منظر روشنفکری دینی شریعتی و بازرگان ارائه داده و با تأکید بر اینکه دین یا باید دنیوی باشد یا اخروی تا به سرانجام رسد، تصریح می‌کند که گوهر دین تجربه دینی است و دین‌دار شدن به منظور پرواز روح، معنادار شدن زندگی و آزادگی درونی است که در دین دنیوی میسر نمی‌گردد. بنابراین دنیا را عقلا به نام دین و برای امکان دین ورزیدن باید اداره کنند. در سخن‌رانی «شریعتی و غرب» به رویکردهای مختلف به غرب و نتایج و آثار حاصل از آن پرداخته می‌شود و با اشاره به اصطلاحاتی همچون «غرب‌زدگی» یا «بحران در تمدن غرب» مشخصه‌های واضعان آن همچون شخصیت‌پنداری، ماهیت‌اندیشی، جبرباوری، کلی‌نگری را بر می‌شمرد. دکتر سروش در این مقاله، شریعتی را مخالف با دموکراسی و لیبرالیسم غربی می‌داند و از گرایش وی به سوسیالیسم و نیز شباهتش در غرب‌شناسی به جلال آل‌احمد می‌گوید. به طور کلی دکتر سروش معتقد است که نگاه شریعتی به غرب با تفکیک میان آثار تمدنی و فرهنگ مغرب زمین، بازگشت به سنن و فرهنگ خویش است. در حالی که با غفلت از«سیالیت هویت» بازگشت به خویشتن شریعتی ناکارآمد خواهد بود. وی با شرح و بیان سیالیت هویت تعبیر دیگری از بازگشت به خویشتن را ارائه می‌دهد. گفتارهای دیگر به «شریعتی و فلسفه»، «شریعتی و فلسفه تاریخ»، «شریعتی حافظ زمانه» اختصاص یافته است. کتاب در ۲۹۶ صفحه در سال ۱۳۸۴، توسط «م‍وس‍س‍ه‌ ف‍ره‍ن‍گ‍ی‌ ص‍راط» منتشر و تا سال ۱۳۹۲ تجدید چاپ شده است.

شعله بی‌قرار
(گفته‌ها و ناگفته‌هایی درباره دکتر علی شریعتی)
نویسنده محمد اسفندیاری
کتاب شامل دو مقدمه است مقدمه اول از استاد محمد رضا حکیمی و مقدمه دوم با نام رنج‌نامه توسط نویسنده کتاب که به شیوه‌ی نقدِ منتقدین معاصر شریعتی پرداخته است. نویسنده فصول کتاب را «بهره» نام نهاده است و پیرو آن چه در رنج‌نامه آمده، بهره اول با نام «جمع پریشان» در ۱۷ عنوان پاسخی به آن منتقدین است. در بهره دوم با نام «شریعتی به روایت اسناد» گزیده‌ای از اسناد ساواک درباره شریعتی ارائه شده است. بهره سوم با نام «شریعتی در تاریخ» سال‌شمار زندگی شریعتی است که نویسنده آن را در سال ۶۵ نگاشته سپس تکمیل‌شده آن را در این کتاب آورده و بهره چهارم با نام «کتاب‌شناسی شریعتی» فهرست جامعی از کتاب‌هایی است که در مورد دکتر شریعتی تا کنون نوشته شده و به چاپ رسیده است.
ویرایش نخست کتاب در ۳۰ صفحه و ویرایش دوم کتاب در ۲۲۴ صفحه در سال ۱۳۸۴ توسط انتشارات «صحیفه خرد» قم و ویرایش سوم کتاب ۲۴۸ صفحه توسط «شرکت سهامی انتشار‏» منتشر شده است.

ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌، ن‍ق‍اد س‍ن‍ت‌، ق‍درت‌ و م‍درن‍ی‍ت‍ه‌
ت‍ق‍ی‌ رح‍م‍ان‍ی
نویسنده، ضمن این که نحله روشنفکران دینی را بومی‌تر از دیگر نحله‌های روشنفکری ایرانی می‌داند، شریعتی را به عنوان یکی از روشنفکران شاخص این نحله معرفی کرده که هر اندیشمند و پژوهشگر منتقد معاصر ناچار به شناخت آرا و منش وی است. از این رو شناخت و نقد و بررسی آرای وی را در مورد سنت، قدرت و مدرنیته امری ضروری دانسته است. نویسنده معتقد است که برخی از آثار شریعتی توان آن را دارند که با گذشت قرن‌ها در ردیف منابع فرهنگی-ادبی قرار گیرند و نیز برخی از آثار اجتماعی-مذهبی او بعد از سال‌ها در ردیف بخشی از آثار کلاسیک تاریخی قرار گیرند. با این وجود بسیاری از آثار شریعتی مطالب و مسائل به روز جامعه هستند.
کتاب در ۱۹۴ صفحه در سال ۱۳۸۴، توسط انتشارات «صمدیه» منتشر شده است.

«سال ۱۳۸۵»
دی‍ن‌‌ان‍دی‍ش‍ان‌ م‍ت‍ج‍دد
(روش‍ن‍ف‍ک‍ری‌ دی‍ن‍ی‌ از ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ ت‍ا م‍ل‍ک‍ی‍ان)
م‍ح‍م‍دم‍ن‍ص‍ور ه‍اش‍م‍ی
کتاب حاضر، پژوهشی است درباره‌ سیر تاریخی جریان روشنفکری دینی و شخصیت‌های شاخص آن که در چهار فصل به ترتیب، اندیشه‌های «علی شریعتی»، «عبدالکریم سروش»، «محمد مجتهد شبستری» و «مصطفی ملکیان» بررسی و ارزیابی شده‌اند. در خاتمه نیز بر اساس بررسی‌های مذکور، تحلیلی درباره‌ این جریان ارائه شده است. همچنین کتاب دارای ضمیمه‌ای درباره‌ نسبت اندیشه‌های علی شریعتی و احمد فروید و سه پیوست با عناوین «ایمان در تلاقی چند عالم»، «قرائت‌پذیری دین» و «روشنفکری دینی، معلل یا مدلل»، در بررسی و نقد آرا و افکار متفکران مذکور دارد. نویسنده در مقدمه می‌نویسد «روشنفکری دینی قطعا وجوه مثبتی داشته است از قبیل تحریک اندیشه مردم علاقه‌مند و ایجاد شور و شوق فکری در سطح جامعه، ترویج بحث روش‌مند و استدلالی، تلاش برای ایجاد دنیایی آبادتر و عادلانه‌تر و آزادتر و نقد چهارچوب‌ها و ساختارهای صلب قدرت اجتماعی و سیاسی و باز کردن افق دین‌داری و سعی در عرضه‌ دین در طرازی برتر و صورتی عمیق‌تر.
هدف روشنفکران دینی حتی دکتر علی شریعتی ارائه‌ صورتی خردمندانه و محکم‌تر و مستدل‌تر از دین بوده است و تلاش برای رفع تعارضات دین و دنیای جدید و دور ساختن دین از بحران‌های گونه‌گون. … روشنفکری دینی در طول زمان بیش‌تر مشغول گشودن گره‌هایی بوده که خود پیش‌تر آن‌ها را زده است. مثلا دین برای دنیا پروژه‌ روشنفکری دینی بوده است و دین برای آخرت پروژه‌ روشنفکری دینی در زمانی دیگر.
گشودن گره‌ای است که با پروژه‌ی اول ایجاد شده است. … روشن‌فکر دینی خود را میراث‌دار انبیا معرفی می‌کرد و روشن فکری دینی است که این دعاوی را رد می‌کند و به همین ترتیب. با این تصور گمان می‌کنم جریان خاصی که به نام روشنفکری دینی می‌شناسیم به پایان راه خود رسیده است. … اما پایان روشنفکری دینی، پایان دین‌اندیشی نه فقط به معنای عام که به معنای دین‌اندیشی متجددانه هم نیست.
تا دین هست و تجدد هست دین‌اندیشی متجددانه هم به عنوان یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های دین‌اندیشی باقی خواهد ماند».
کتاب در ۳۶۸ صفحه در سال ۱۳۸۵، توسط انتشارات «کویر» منتشر شده است.

ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌ از ن‍گ‍اه‌ س‍ه‌ ن‍س‍ل
(گ‍ف‍ت‍گ‍و ب‍ا استاد م‍ح‍م‍دت‍ق‍ی‌ ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌، استاد سید غ‍لام‍رض‍ا س‍ع‍ی‍دی‌، دکتر س‍وس‍ن‌ ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌: درده‍ا و دغ‍دغ‍ه‌ه‍ا)
نویسنده م‍ی‍ث‍م‌ م‍ح‍م‍دی‌ گرمساری
کتاب مطابق عنوان خود، به سه فصل، که هر یک به نسلی اختصاص دارد، تقسیم شده است. در فصل نخست این کتاب با عنوان «نسل اول»، دو گفت‌وگو با مرحوم محمدتقی شریعتی و مرحوم سید غلام‌رضا سعیدی انجام شده که نویسنده در مقدمه کتاب می‌نویسد این گفت‌وگوها توسط پدر وی، «علی محمدی گرمساری» در ۲۵ سال قبل انجام گرفته. در فصل دوم با عنوان «نسل دوم»، تنها مطلبی که درج شده، شرح گفت‌وگوی نویسنده در آبان ماه ۸۲ با دکتر سوسن شریعتی است. در فصل سوم با عنوان «نسل سوم»، مقالاتی همچون «مساله‌ی ماهیت و مسئولیت روشنفکری در ایران»، «تحلیل ساده، داوری مذموم = نخواندن شریعتی»، و «مردم جانشین خدایند» فراهم آمده است. همچنین در فصول اول و سوم مقالاتی که در نشریات مختلف درباره‌ دکتر شریعتی به چاپ رسیده را می‌توان دید.
کتاب در ۲۴۰ صفحه در سال ۱۳۸۵، توسط انتشارات «قلم نو» قم منتشر شده است.

«سال ۱۳۸۶»
ق‍رائ‍ت‍ی‌ ف‍ل‍س‍ف‍ی‌ از ی‍ک‌ ض‍د ف‍ی‍ل‍س‍وف
(درن‍گ‌ه‍ای‍ی‌ دگ‍ران‍دی‍ش‍ان‍ه‌ در م‍ت‍ن‍ی‌ ب‍ی‌پ‍ای‍ان‌ ب‍ه‌ ن‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ ش‍ری‍ع‍ت‍ی)
م‍ع‍ص‍وم‍ه‌ ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ری
این کتاب در یازده بخش به یازده موضوع محوری در اندیشه شریعتی با رویکردی انتقادی پرداخته است. معصومه علی اکبری در مقدمه کتاب می‌نویسد «تقریباً در تمامی آثار شریعتی نوعی بحران، نوعی آشفتگی، ناهمخوانی و شورش علیه همه چیز به چشم می‌خورد. علیه تاریخ و فرهنگ و فلسفه و جهان و مدرنیته و سیاست و دین و دموکراسی و عرفان و مارکسیسم و سرمایه‌داری و خیلی چیزهای دیگر که «ما»ی ایرانی گرفتارش هستیم. آتش نزاع میان مدرنیسم و سنت، مذهب و لامذهبی، اروپایی‌شدن یا ایرانی‌ماندن، از مدت‌ها پیش به جان ایرانی افتاده بود. اما ایرانی ترجیح می‌داد با خود را به کوچه علی چپ زدن، این نزاع را نادیده بگیرد و یک جوری با هر دو کنار بیاید. هم این را داشته باشد هم آن را. شریعتی اما با آگاهی ژرف از این ناسازگاری به مرتبه‌ای از ادراک و فهم تاریخی رسیده بود که تحمل این ناسازگاری را برای ایرانی ممکن نمی‌انگاشت. آگاهی شریعتی از بحران خفته‌ی تاریخ معاصر ایرانی او را به چاره‌اندیشی‌های گوناگون کشاند. اما هر تدبیری در وضعیت بحرانی جامعه ایران خود تبدیل به یک بحران می‌شد. به همین دلیل هم راه‌حل‌های شریعتی یکی پس از دیگری تبدیل به نفی می‌شد. نفی مدام خویش و همه چیز، نفی سنت، نفی مدرنیته، نفی سرمایه‌داری، نفی مارکسیسم، نفی مذهب، نفی فلسفه، نفی آزادی، نفی عرفان، نفی دنیا، نفی منطق صوری، نفی ارسطو، نفی ابوعلی سینا، نفی سعدی، نفی لذت، نفی رفاه، نفی زیستن برای خود، نفی اصالت مذهب، نفی اصالت خدا، نفی اصالت عقیده برای عقیده، نفی اصالت اجتماع و …».
کتاب در ۱۷۶ صفحه در سال ۱۳۸۶، توسط انتشارات «قلم» منتشر شده است.

«سال ۱۳۸۷»
شریعتی و نقش او در شکل گیری انقلاب اسلامی ایران
نویسنده رسول ملکی‌راد
کتاب در پنج بخش به نقش شریعتی در فرآیند شکل‌گیری انقلاب اسلامی و بسیج سیاسی روشنفکران و توده‌ها می‌پردازد. عناوین بخش‌های پنج‌گانه کتاب، «شریعتی، رنسانس و پروتستانتیزم اسلامی، (جایگزینی اسلام ایدئولوژی به جای اسلام فرهنگ)»؛ «رادیکالیزه کردن و پویا نمودن مفاهیم دینی و مذهبی و بسیج این مفاهیم در راستای براندازی رژیم پهلوی»؛ «شریعتی، روشنفکران و بسیج سیاسی و اجتماعی توده‌ها»؛ «مفهوم شهادت و مسئولیت سیاسی و اجتماعی آن» و «شریعتی، زن انقلابی و مسئولیت‌پذیری سیاسی و اجتماعی او در برابر جامعه»، است. نویسنده در مقدمه کتاب می‌نویسد «پژوهش حاضر به نقش علی شریعتی به عنوان نماد جریان روشنفکری دینی دهه‌ چهل و پنجاه در ایران می‌پردازد و همگام با بررسی کارکرد گفتمان‌سازی ایدئولوژیک او به سایر جریان‌ها و واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی مرتبط با انقلاب نیز اشاره می‌کند. … انقلاب بهمن ۵۷ در ایران به مثابه یک فروپاشی و انفجار سیاسی و اجتماعی، بازتاب دگردیسی‌های سیاسی، اجتماعی و طبقاتی و نیز از هم‌گسیختگی‌های ارزشی و معنایی گسترده‌ای بود که در سایه فقدان یک فضای عمومی رسمی و شفاف با پهنای وسیعی در اعماق لایه‌های مختلف اجتماعی شکل می‌گرفت. با توجه به چنین زمینه‌ای کتاب حاضر به بررسی و واکاوی نقش و تاثیر انسجام گفتمانی علی شریعتی در ایجاد یک نظم هویتی و معنایی خاصی پرداخته است که در چارچوب ایدئولوژیک خود توانست به بسیج بخشی از لایه‌های اجتماعی در حال دگردیسی علیه نمادها نشانه‌ها و سمبل‌های معنایی و سیاسی نظام حاکم یاری رساند».
کتاب در ۲۰۸ صفحه در سال ۱۳۸۷، توسط انتشارات «چاپخش» منتشر شده است.

کویر؛ تجربه‌ مدرنیته ایرانی
(تفسیر و بازخوانی کویر دکتر علی شریعتی)
نویسنده فرامرز معتمد ‌دزفولی
این کتاب، با مقدمه‌ای از دکتر سوسن شریعتی، بازخوانی کتاب کویر شریعتی است که تلاش می‌کند جدال درونی وجدان جمعی انسان ایرانی را حول دوگانه سنت و مدرنیته ارزیابی کند. کتابی که پس از گذشت سال‌ها از فقدان دکتر شریعتی هنوز بیشترین اقبال و خواننده را دارد و در میان آثار وی پرتیراژترین است. معتمد دزفولی در مقدمه می‌نویسد «خوانش یا نقد کویر بیش از هر چیز خوانش و نقد خود ماست. در اینجا مولف کتاب نه تنها شریعتی که وجدان جمعی انسان ایرانی است. کویر شریعتی آینه‌ای است که هر مسلمان ایرانی مدرن می‌تواند بخشی از ناسازه‌ها و پارگی‌های وجودی خویش را در آن ببیند. مسئله محوری کویر خودآگاهی و وقوف بر وضعیت معاصر ذهنیت ایرانی است که ما از آن به «تجربه مدرنیته ایرانی» یاد می‌کنیم. این تجربه بیانی از مواجهه و رویارویی انسان ایرانی با عناصر جهان جدید است. جهانی که پیش از او رقم خورده و شکل یافته است و او به واسطه تجدد دیرهنگام جامعه‌اش خود را در آن پرتاب شده و بی‌پناه می‌یابد و گرفتار هویتی پاره‌پاره و اسکیزوفرنیک می‌شود».
کتاب در ۳۵۲ صفحه در سال ۱۳۸۷، توسط انتشارات «قلم» منتشر شده است.

دکتر علی شریعتی و هنر زیبایی‌شناسی دیگری
نویسنده دکتر عباس محمدی‌اصل
نویسنده در مقدمه کتاب چنین می‌نگارد « … در اثر حاضر کوشش بر آن است که دریابیم هنر جنسیتی از چه وجوهی برخوردار بوده و زن به عنوان «دیگری» چگونه می تواند در هنر مرد به منزله «خود» فرهنگ مردسالار حضور به هم رساند. تحلیل فرهنگی جنسیت‌گرائی در عرصه هنر متضمن تحلیل تخیلات و نمایش جنسیت‌ها در هنر و فرهنگ و نیز ساخت‌های ناظر به دسترسی‌های متفاوت زنان و مردان در امر تولید و مصرف هنر است. در این راستا به منظور دریافت نگاه «دیگری» به هنر ابتدا مفهوم هنر در عصر پیشاتاریخ را مورد تاملی گذرا قرار می‌دهیم و سپس برآمدن آن را در قالب هنر یونانی بررسی می‌کنیم . آن گاه تعمق در هنر عهد رنسانس و هنر معاصر زمینه‌ساز دریافتی تازه از هنر جنسیتی می‌گردد. در این صورت نه تنها هنر در برهه جهانی‌شدن را بهتر خواهیم شناخت که حتی می‌توانیم نقد فمینیستی زیبائی‌شناسی را دست‌مایه تامل در جنسیت شناسنده امر زیبا ساخته و تصویری تازه از زیبائی‌شناسی هنر زنانه به دست آوریم. با این استدلال اما در ادامه به سراغ دیدگاه دکتر علی شریعتی در باب هنر می‌رویم تا دریابیم عناصر غیر زیبائی‌شناختی به چه میزان می‌توانند در قضاوت‌های زیبائی‌شناختی دخیل باشند. از این نگره اگر فضیلت هنری را در حد درست‌کاری سیاسی تقلیل ندهیم، به نظر می‌رسد شریعتی با تاثیر از آرمان‌های اخلاقی-سیاسی و ارزش‌های طبقاتی در برابر تاریخ هنر به سعی در میانه صفای انیما و مروه انیموس می‌پردازد و هروله‌کشان در بین دین و هنر به تناقضی برآمده از تاکید منطق مذکر بر خصائص کلی و بی‌زمان و مکان زیبائی‌شناسی می‌افتد.هنر سبزی که راه حل این تناقض را در بر دارد. اما در فراسوی مسئله ارزش زیبائی‌شناسی و فضیلت هنری از توازن عقل و تمایل حکایت دارد و فارغ از تحویل هنر به عوامل اقتصادی-سیاسی، در مقابل خیر، شری نمی‌شناسد و نمی‌گذارد. مع هذا از آن جا که همه قبیله شریعتی، عالمان دین بوده‌اند، او نیز سر از مطلق‌گرائی هنری درمی‌آورد و آخرین قطرات سم مهلک ایدئولوژی مردسالاری را در کام هنر می‌ریزد. برای یافتن پادزهر این سم مهلک، اما نخستین گام شناخت هنر مذکری است که برای قرن‌ها به عقیمی خلاقیت هنری حکم داده و اگر نبود خاطره کهن الگوی مادر کبیر، چه بسا تاکنون اثری از هنر راستین باقی نمی‌گذاشت.»
کتاب در ۱۶۲ صفحه در سال ۱۳۸۷، توسط انتشارات «حق‌شناس» رشت منتشر شده است.

«سال ۱۳۸۸»
شریعتی و غرب
نویسنده رضا علیجانی
نویسنده در پیش‌نیاز کتاب با عنوان «چرا غرب؟ چرا شریعتی؟» می‌نویسد «جامعه ما به ویژه روشنفکران و بخش‌های آگاه‌تر مردم در حال گذار از یک دوران انتقالی یا دوران بحران هویت، به سمت یک هویت نوین می‌باشند … نوع رویکرد به غرب بخشی از این هویت را تشکیل داده و می‌دهد. این رویکرد می‌تواند غرب‌ستایانه یا غرب‌ستیزانه یا احیانا غرب‌شناسانه باشد». وی نقش روشنفکر را در رویکرد به غرب مبتنی بر خردگرایی با پرهیز از افراط‌های گذشته و تفریط‌های عکس‌العملی‌ کنونی می‌داند. در این راستا به بررسی دیدگاه شریعتی و رویکرد آن به غرب می‌پردازد زیرا معتقد است که بررسی دیدگاه شریعتی دراین زمینه می‌تواند آغازی مناسب و ضروری برای تحلیل و ارزیابی نوعی رویکرد روشنفکری مذهبی باشد .
کتاب در ۸۰ صفحه در سال ۱۳۸۸، توسط انتشارات «قلم» منتشر شده است.
چهار پرسش از دوستداران و منتقدان شریعتی
(واکاوی نظریه امت و امامت دکتر شریعتی)
نویسنده رضا علیجانی
کتاب حاضر متن تقریریافته سخن‌رانی ایراد شده نویسنده در ۲۹ خرداد ۱۳۸۵ و در چارچوب بیست و نهمین سالگرد دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد است. در این سخن‌رانی، علیجانی به چهار پرسش اساسی اشاره نموده و سعی در دادن پاسخ به آن‌ها دارد. پرسش‌های ارائه شده به این شرح است.
پرسش اول «چرا شریعتی بحث امت و امامت را فقط در بخش اسلامیات مطرح کرده است؟»، پرسش دوم «چرا شریعتی بحث امامت را نه در مقطع اول زندگی‌اش و نه در مقطع سوم آن و فقط در مقطع دوم زندگی‌اش مطرح کرده است؟»، پرسش سوم «شریعتی که خود روایت شیعه کلاسیک را از مسئله نصب و وصایت قبول ندارد، چگونه نظریه امت و امامت را مطرح می‌کند و به دنبال پیدا کردن توضیح و توجیهی برای برگزار نشدن انتخابات و حکومت بدون انتخابات می‌گردد؟» و پرسش چهارم «چرا شریعتی بحث امامت را علی رغم نکته روش‌شناختی که خود قبلاً مطرح کرده بود، با یک مفهوم امروزی توجیه و تحلیل می‌کند؟».
کتاب در ۴۶ صفحه در سال ۱۳۸۸، توسط انتشارات «قلم» منتشر شده است.

«سال ۱۳۸۹»
درد ب‍ودن‌
(ب‍ازخ‍وان‍ی‌ و ت‍ف‍س‍ی‍ر ه‍ب‍وط در کویر دک‍ت‍ر ش‍ری‍ع‍ت‍ی‌)
نویسنده فرامرز معتمد ‌دزفولی
نویسنده در مقدمه می‌نویسد «… ما در این جا تلاش داریم تا صدای مغلوبی را چون یک گمانه در آثار کویری وی نشان دهیم و پیش چشم کشانیم. چرا که شریعتی به ظاهر توانسته است و مهلت داشته است در درگیری میان شکاف‌ها و تضادهای سنت و مدرنیته جامعه زمان خود، که اسلامیات و اجتماعیاتش ترجمان آن وضعیت اند، در ذهن و ذهنیت ناهمزمان خود از فراز این شکاف‌ها پرواز کند و به سرزمین و عصری دیگر، که عرصه شکست و ویرانی و فروریختن تمامی نظام‌های متافیزیکی و هستی‌شناسی‌های کلان و فراروایت‌هاست، گام بگذارد و قدم نهد. …». با این هدف کتاب متشکل از شش فصل است و هر فصل از چندین بخش. عناوین فصل‌ها به ترتیب به این شرح است. فصل اول «دغدغه‌های کلامی و دلهره‌های وجودی»، فصل دوم «انسان؛ بودن یا شدن؟»، فصل سوم «قصه دینی و زبان دینی»، فصل چهارم «زندگی؛ دیالکتیک معنی و یا بی‌معنایی؟»، فصل پنجم «توسعه مفهومی نام «خداوند»» و قصل ششم «تجربه کشف «خود»؛ همچون یک تجربه دینی».
کتاب در ۲۲۰ صفحه در سال ۱۳۸۹، توسط انتشارات «قلم» منتشر شده است.

سه شریعتی در آینه ذهن ما
(اسلام‌گرای انقلابی، متفکر مصلح، رند عارف)
نویسنده رضا علیجانی
کتاب حاضر متن تقریریافته سخن‌رانی ارائه‌شده نویسنده در سال ۱۳۸۱ در بین جمعی از نواندیشان دینی است. نویسنده ابتدا شریعتی را دارای سه لایه معرفی می‌کند، «یک مبارز متفکر»، «یک متفکر مصلح» و «یک رند عارف»؛ سپس انعکاس این سه لایه را در دو بازه زمانی در ذهن جامعه بررسی می‌کند. در بازه سال‌های ۱۳۵۵ تا ۱۳۷۰، انعکاس سه لایه شخصیتی در قالب «یک مسلمان مبارز»، «یک متفکر مسلمان جامعه‌شناس» و «یک عارف انقلابی» دیده می‌شود و در بازه سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰، انعکاس سه لایه شخصیت وی در قالب‌های «ایدئولوگ-اسلام‌گرا-انقلابی»، «طراح پروژه‌ای فرهنگی-نقاد سنت» و «عارف-شاعر» بررسی می‌شود.
کتاب در ۴۸ صفحه در سال ۱۳۸۹، توسط انتشارات «قلم» منتشر شده است.
«سال ۱۳۹۰»
شریعتی در دانشگاه
(ویژه‌نامه سی و چهارمین سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی)
در مقدمه کتاب می‌خوانیم «آن چه در این دفتر جمع آمده است حاصل دو میزگرد دانشگاهی، چند گفتگو با استادان خارجی مهمان «همایش منطقه‌ای تفکر اجتماعی و جامعه‌شناسی در خاورمیانه معاصر» و تعدادی یادداشت کوتاه است که در بررسی آرای شریعتی در فاصله‌ خرداد تا تیر ۱۳۹۰ پدید آمده‌اند. در میزگرد اول، «شریعتی در دانشگاه»، با حضور مرسا نعمتی، آرمان ذاکری، محمدرضا شمسا، فرید خاتمی، محمدکاظم تفته و تورج رحمانی، دانشجویانی که پایان‌نامه‌های خود را در حوزه‌ فلسفه و یا علوم اجتماعی به شریعتی اختصاص داده بودند، برگزار شد. در میزگرد دوم، «شریعتی و علوم انسانی»، اساتید فلسفه، علوم اجتماعی و علوم سیاسی، آقایان دکتر محمدامین قانعی‌راد، دکتر محمدجواد غلام‌رضاکاشی، دکتر حسن محدثی، دکتر هادی خانیکی، دکتر حسین مصباحیان و دکتر عباس منوچهری به تبیین نسبت نظری و عملی شریعتی در فراهم آوردن شرایط امکان تأسیس علوم انسانی پرداختند. از سوی دیگر در حاشیه‌ «همایش منطقه‌ای تفکر اجتماعی و جامعه‌شناسی در خاورمیانه معاصر» با فرید العطاس، ریاض حسن، ساری حنفی و مایکل بوروی، گفت‌وگوهایی در مورد نقش و اهمیت شریعتی در حوزه جامعه‌شناسی انجام شد، که حاصل آن در بخشی از این دفتر جای گرفته است.
کتاب در ۱۶۰ صفحه در سال ۱۳۹۰، توسط «بنیاد فرهنگی دكتر علی شریعتی» منتشر شده است.
«سال ۱۳۹۳»
نوشته‌های اساسی شریعتی
به کوشش بیژن عبدالکریمی
این کتاب به منظور آشنایی مخاطبانی منتشر شده است که هنوز فرصتی برای آشنایی با افکار علی شریعتی را نیافته‌‌اند. عبدالکریمی که سال‌ها است در خصوص آثار شریعتی به تحقیق و پژوهش مشغول است، در این کتاب تلاش می‌کند اساسی‌ترین نوشته‌ها و مهم‌ترین فرازهای آثار بسیار گسترده شریعتی و در همان حال محوری‌ترین و بنیادی‌ترین مفاهیم، ایده‌ها و دریافت‌های او را در یک جلد عرضه کند و تصویری بسیار کلی از زندگی، شخصیت، نحوه هستی، چالش‌ها، آثار و اندیشه‌های او در اختیار خواننده قرار ‌دهد. کتاب در هشت فصل تدوین شده است؛ فصل یکم «رد پایی از خویشتن»، فصل دوم «نحوه هستی (خلقیات و احوالات)»، فصل سوم «چالش‌ها و نزاع‌ها»، فصل چهارم «اندیشه و نظریات اجتماعی»، فصل پنجم «تاریخ ایران و اسلام»، فصل ششم «دین و مذهب»، فصل هفتم «آرمان و ایده‌آل» و فصل هشتم «معنا و غایت» عناوین فصل‌های کتاب است.
کتاب در ۶۲۴ صفحه در سال ۱۳۹۳، توسط انتشارات «نقد فرهنگ» منتشر شده است.

شریعتی، آشنای ناشناخته
(تاملاتی در آرای برخی از ‬منتقدان شریعتی)
نویسنده محمود درگاهی
این کتاب به گفته نویسنده تأملاتی در آرای برخی از منتقدان شریعتی است. کتاب متشکل از یازده مقاله است که عناوین آن‌ها به این شرح زیر می‌باشد، «فربهی؟ یا آماس؟» تاملی بر آرای دکتر سروش، «پدرخوانده‌های شریعتی» تاملی بر آرای دکتر میرسپاسی، «جوکی‌گری و ایدئولوژی» تاملی بر آرای دکتر شایگان، «قاعده قائد در نقد اندیشه‌ها» تاملی بر آرای دکتر محمد قائد، «تقلب در تعیین تبار اندیشه‌ها» تاملی بر آرای اکبر گنجی، «رئالیسم و رمانتیسم در اندیشه شریعتی» تاملی بر آرای دکتر حاتم قادری، «بازگشت به خویش و منتقدان آن» تاملی بر آرای حسن قاضی مرادی، «بازار آزاد، سوسیالیسم و استحمار» تاملی بر آرای دکتر غنی نژاد، «دین‌شناسی شریعتی» تاملی بر آرای محمدمنصور هاشمی و «با گردانندگان مهرنامه» حاشیه‌ای بر یک گفت‌وگو در مهرنامه شماره ۲۵. همچنین مقاله «هدایت و شریعتی» که آخرین مقاله کتاب است از نسبت شریعتی و هدایت در نگاه به دین و سنت و تابوهای اجتماعی سخن می‌گوید.
کتاب در ۳۲۸ صفحه در سال ۱۳۹۳، توسط انتشارات «کویر» منتشر شده است.

«سال ۱۳۹۴»
مجموعه برداشت‌های دکتر علی شریعتی از قرآن و سنت
نوشته میلاد اعظمی‌مرام
نویسنده در ابتدای مقدمه کتاب با عنوان «چند یادآوری» می‌نویسد «هدف از گردآوری این کتاب، گرد آوردن برداشت‌های دکتر شریعتیاز قرآن در یک مجموعه بود تا خواننده درک درست و دقیقی از جهت‌گیری دکتر شریعتی نسبت به قرآن و نوع الهام‌گیری او از این کتاب آسمانی داشته باشد. اما همان طور که خود دکتر متذکر شده بود «برای رسیدن به این هدف، همه چیز، حدیث، روایت، تاریخ، سیره پیغمبر و سیره ائمه باید در پیرامون قرآن باشد. زیرا آن‌ها وسیله فهم درست قرآن هستند. قرآن ما را از آن‌ها بی‌نیاز نمی‌کند و برای فهم و راه یافتن درست به قرآن، عترت بهترین راه درست رسیدن به قرآن است.ائمه ما بهترین و مطمئن‌ترین مفسرین قرآنی هستند و علی بهترین کسی است که ما به وسیله او می‌توانیم قرآن را درست بخوانیم و بفهمیم» (مجموعه آثار ۲۰ صفحه ۶) و دیگر این که معتقد بودند «سیره پیغمبر به معنای تجسم عینی حقیقت خود اسلام است» (مجموعه آثار ۲۹ صفحه ۳۷۲)». نویسنده به همین دلائل فصل دوم «سنت پیامبر» و فصل سوم «سنت حضرت علی» را در کنار فصل اول «قرآن» افزوده است. نویسنده تمامی تفسیرهای دکتر شریعتی بر آیات قرآن را در ۱۱۴ بخش، براساس سوره‌های قرآن، در فصل اول جای داده است. همچنین تمامی موارد تفسیرشده توسط دکتر شریعتی، ۳۵ سنت از رسول اکرم در فصل دوم و ۲۲ سنت از حضرت علی در فصل سوم بوده‌اند.
کتاب در ۷۱۲ صفحه در سال ۱۳۹۴، توسط انتشارات «اطلاعات» منتشر شده است.

دکتر علی شریعتی در گستره‌‌ی قضاوت
نگارش امین یاری
نویسنده تلاش کرده است آرای مخالف و موافق با ایده‌های دکتر شریعتی را بدون هیچ دخل و تصرفی در کنار هم گرد آورده که به برخی از آن‌ها نیز پرداخته شده است. به همراه این نقد و بررسی‌ها، مقاله «علامه اقبال لاهوری و احیای فکر دینی در اسلام» و همچنین پیرو ملاقات با مهندس لطف‌اللّه میثمی مقاله «ستاره‌های سرشکند توشه‌ی سفرم» نیز ارائه شده است.
کتاب در ۳۳۶ صفحه در سال ۱۳۹۴، توسط انتشارات «چاپخش» منتشر شده است.

شریعتی و تاریخ معاصر ایران
(جنبش دانشجویی و تفکرات شریعتی از منظر نقی لطفی)
به کوشش غلامحسین نوعی و غلامرضا آذری‌خاکستر
کتاب متشکل از ۵ فصل است با این عناوین، فصل اول «شریعتی متفکری که از نو باید شناخت»، فصل دوم «ضرورت بازشناسی اندیشه‌های دکتر شریعتی»، فصل سوم «دکتر شریعتی از نگاه استاد لطفی»، فصل چهارم «تدارکات ایدئولوژیک انقلاب» و فصل پنجم «جنبش دانشجویی از حرف تا عمل». در بخش ضمایم نیز اختصاص به اسناد و عکس‌های مرتبط با موضوع کتاب دارد. نقی لطفی از اساتید گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد است. او در سال ۱۳۴۶ در دانشکده ادبیات مشهد پذیرفته می‌شود. او در سال ۱۳۵۲ برای ادامه تحصیل عازم ایتالیا شد و دو سال در دانشگاه‌های پروجا و پادوآ در رشته زبان ایتالیایی و تاریخ رنسانس و عصر جدید به تحصیل پرداخت. او سپس به عنوان فارغ‌التحصیل ممتاز بورس تحصیلی دانشگاه جورج تاون را به دست آورد و ادامه تحصیل خود در این دانشگاه در مقطع کارشناسی ارشد رشته تاریخ غرب مسیحی را با موفقیت به اتمام رساند و از پایان‌نامه تحصیلی خود تحت عنوان اصل و منشأ اولین جنگ صلیبی دفاع کرد. ترجمه کتاب‌های تاریخ سیسیل در دوره اسلامی، تاریخ تفکر اسلامی در هند و از سارایوو تا پتسدام و تألیف کتاب‌های صربستان و بوسنی هرزگوین و تاریخ تحولات اروپا در قرون جدید از دیگر آثار وی هستند. وی شخصیتی است که منش، گفتار، کردار و رفتارش در میان دانشجویان این رشته، جایگاه خاصی دارد. ایشان، از جمله کسانی است که محضر و کلاس درس زنده یاد دکتر علی شریعتی را درک کرده و چندین ترم دانشجوی او بوده است.
کتاب در ۱۷۰ صفحه در سال ۱۳۹۴، توسط انتشارات «بین‌النهرین» مشهد منتشر شده است.

شریعتی و تفکر آینده ما
نویسنده بیژن عبدالکریمی
کتاب حاصل در کنار هم قرار گرفتن پنج نوشته کوتاه و نیز پاسخ به پرسش‌های شش مصاحبه مطبوعاتی و پاسخ‌های مدون‌شده برای پرسش‌های از پیش ارسال‌شده یک مناظره تلویزیونی (مجله فرهنگی زاویه در شبکه چهار) است که همگی در خلال سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۳ در خصوص زوایای گوناگون اندیشه‌ شریعتی صورت گرفته‌اند. دکتر عبدالکرمی در مقدمه می‌نویسد «کتاب در تلاش است جامعه کنونی و نسل امروز را به تفکری دوباره در آرا و اندیشه‌های شریعتی و نسبت آن با آینده تفکر، زندگی، جامعه و تاریخ ما دعوت کند. دعوتی که بی‌تردید با سوء فهم‌ها، خطرات، آسیب‌ها و چالش‌های بسیار سترگ و سهمگینی همراه بوده و خواهد بود. راقم این سطور نسبت به تغییر افق تاریخی و معنایی روزگار کنونی نسبت به دهه‌های پیشین به خوبی خودآگاه است و دعوت وی به هیچ‌وجه حاصل عدم درک تغییر شرایط و حدوث تغییرات بنیادین در چارچوب‌های فکری و فرهنگی جهانی و به تبع آن جامعه خود ما و ظهور افق‌های معنایی بسیار تازه و غیر مترقبه نیست».
کتاب در ۲۶۲ صفحه در سال ۱۳۹۴، توسط انتشارات «نقد فرهنگ» منتشر شده است.

«سال ۱۳۹۵»
مجموعه مقالات همایش شریعتی و دانش تاریخ
(گروه تاریخ و همکاری‌های میان‌رشته‌ای)
(دبیر علمی همایش داریوش رحمانیان)
گروه تاریخ و همکاری‌های میان‌رشته‌ای پژوهشکده تاریخ اسلام در روزهای دوم و سوم اسفند ماه سال ۱۳۹۱ به برگزاری «شریعتی و دانش تاریخ» اقدام نمود که این مجموعه مقالات ماحصل آن همایش است. دبیر علمی همایش، دکتر رحمانیان، این همایش را از نظر موضوع، رویکرد و اهداف متفاوت با همایش‌ها و نشست‌های تخصصی و علمی برگزارشده تاکنون می‌داند. کمیته علمی همایش (با حضور اساتیدی همچون هاشم آقاجری، محمدجواد غلام‌رضاکاشی، حسین‌علی نوذری و احسان شریعتی و …) پس از فراخوان ۲۴ مقاله را برای ارائه و چاپ پذیرفت. از میان مقالات چاپ شده می‌توان به «تاریخ نظری در خوانش علی شریعتی» نوشته محمدعلی اکبری؛ «مقایسه اندیشه شریعتی و هگل در مورد نقش انسان در تاریخ» نوشته فریدون اللّه‌یاری و فهیمه رحیمی خویگانی؛ «پیوند ایدئولوژی مذهبی و چپ‌اندیشی در اندیشه تاریخی شریعتی» نوشته احسان تاجیک؛ «شریعتی و دانش تاریخ» نوشته احسان شریعتی؛ «شریعتی و آونگ مدرنیته ایرانی: سنت، تاریخ و وضعیت اضطراری» نوشته فاطمه صادقی؛ «ضرورت مواجهه پدیدارشناسانه با تاریخ و غرب» نوشته بیژن عبدالکریمی؛ «گذر از افق تاریخی شریعتی» نوشته محمدجواد غلام‌رضاکاشی؛ «روشنفکری دینی، از منظر جامعه‌شناسی معرفتی» نوشته مقصود فراست‌خواه؛ «از تاریخ تا متاتاریخ: شریعتی و سه نوع مواجهه با تاریخ» نوشته سیمین فصیحی؛ «شریعتی و نظریه تاریخ مارکس» نوشته حجت فلاح توت‌کار؛ «شریعتی، بین پدیدارشناسی تاریخ، جامعه‌شناسی تاریخی و تاریخ‌گرایی» نوشته محمدامین قانعی‌راد؛ «خُردْتاریخِ نمادین شریعتی» نوشته حسن محدثی؛ «تاریخِ اکنون و آگاهیِ تاریخی در اندیشه شریعتی» نوشته عباس منوچهری؛ «کشاکش میل و عقل در زبان روشنفکری اسلامی، ظهور نوع تازه‌ای از زبان اندیشه‌ورزی (نقدی بر دریافت سیدجواد طباطبایی از اندیشه روشنفکری اسلامی)» نوشته مصطفی مهر آیین و «امت و امامت: شیعی یا مارکسیستی» نوشته محمدمنصور هاشمی، اشاره نمود.
کتاب در ۵۲۸ صفحه در سال ۱۳۹۵، توسط انتشارات «پژوهشکده تاریخ اسلام» منتشر شده است.

شریعتی و هایدگر
نویسنده سیدجواد میری
کتاب حاضر تلاش می‌کند که توجه خواننده را به اهمیت درک شریعتی از هایدگر جلب کند. نویسنده، شریعتی را از نادر متفکرینی می‌داند که به صورت سوژه به هایدگر می‌نگرد و از این جهت، ایرانی را از مقام تقلید به مقام تأمل و از موقعیت ابژه به موقعیت سوژه ارتقا می‌دهد و از این رو است که شریعتی را در تاریخ تفکر ایرانی مهم می‌داند. نویسنده در مقدمه، مقالات و کتاب‌هایی با موضوع مشابه اثر خود را برشمرده و به نقد و بررسی آن‌ها می‌پردازد. کتاب متشکل از چهار فصل با این عناوین است، فصل اول «ناهمزبانی و همدلی»؛ فصل دوم «عقلانیت و علوم انسانی»؛ فصل سوم «انسان بی‌خود» و فصل چهارم «موقعیت انسانی».
کتاب در ۱۳۲ صفحه در سال ۱۳۹۵، توسط انتشارات «نقد فرهنگ» منتشر شده است.
شورشی
(مبارزه و زیست شریعتی)
نویسنده محمد صادقی
كتاب متشکل از سه بخش با عناوین «شورشی»، «شریعتی، بازرگان و خط مبارزه» و «کویریات» است. بخش اول کتاب با بررسی موقعیت تاریخی دهه چهل تلاش می‌کند با ذکر مولفه‌های مشترک میان اندیشه‌های شریعتی و گفتمان مسلط زمانه خود نقدهایش را در میان بگذارد. این نقدها شامل موضوعاتی همچون «دموکراسی»، «بازگشت به خویش»، «غرب‌زدگی»، «هنر متعهد»، «ایدئولوژیک کردن دین»، «مبارزه مسلحانه» و نیز «نوع مواجهه با شخصیت‌های تاریخ اسلام» است، موضوعاتی که طی این سال‌ها بارها توسط دیگر منتقدین آثار شریعتی طرح شده و مورد بررسی قرار گرفته است. بخش دوم «شریعتی، بازرگان و خط مبارزه»، مقایسه‌ای میان متد مبارزه بین بازرگان و شریعتی است. در بخش سوم با نام «کویریات» که رویکردی کاملا متفاوت از دو بخش پیشین دارد، با تفسیر و تبیین و مقایسه داستان‌های «سمفونی استقبال در اورلی» از کتاب کویر و «درخت گلابی» نوشته گلی ترقی، دیدگاه شریعتی درباره عشق را نشان می‌دهد.
کتاب در ۱۰۴ صفحه در سال ۱۳۹۵، توسط انتشارات «اتاق آبی» منتشر شده است.

«سال ۱۳۹۶»
تاریخ‌نگاری دکتر علی شریعتی
نویسنده حجت فلاح‌ توت‌کار
نویسنده عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه بین‌المللی امام خمینی و تخصص اصلی او تاریخ معاصر ایران است. وی در فصل اول از بخش اول کتاب می‌نویسد «… تاریخ برای شریعتی، بنیادِ مشروعیت‌بخشِ نظریه‌هایش و تکیه‌گاهی برای نظریه رهایی است. تاریخ به یک معنا برای او منبعِ شناخت و تغییر بود …». این کتاب در دو بخش به طرح دیدگاه‌ها و رویکرد تاریخی شریعتی می‌پردازد. بخش اول کتاب، با عنوان «نظریه تاریخ شریعتی» در دو فصل تنظیم شده، فصل اول «تاریخ، منبع شناخت و تغییر» و فصل دوم «روش‌شناسی تاریخ، دیالکتیک اسلامی-سنخ‌شناسی فرهنگی». بخش دوم کتاب، با عنوان «نوشته‌ها و دیدگاه‌های تاریخ‌نگارانه شریعتی» متشکل از چهار فصل است، فصل اول «نخستین نوشته‌ها»، فصل دوم «تاریخ اسلام و تشیع»، فصل سوم «تاریخ ایران و کشورهای اسلامی» و فصل چهارم «تاریخ ادیان و تاریخ عرب». در فصل دوم از بخش اول کتاب می‌خوانیم «… دریافت شریعتی از تاریخ، «فلسفه تاریخی» است اما او به تاریخ از حیث «معرفت‌شناسی تاریخ» هم توجه داشت. از این رو تاریخ از دیدگاه او دانشِ علمی است که باید روش‌های آن را باز شناخت. از این رو او در عین حال که نظریه‌پرداز تاریخ است، تاریخ‌نگار برجسته تاریخ اسلام و تاریخ ادیان است …».
کتاب در ۳۰۲ صفحه در سال ۱۳۹۶، توسط انتشارات «صمدیه» منتشر شده است.

آزادی و تاریخ
نویسنده سیدجواد میری
در کتاب حاضر، نگارنده در چهار فصل به بحث و بررسی درباره دیدگاه انسان‌شناسی شریعتی پرداخته است. نویسنده به دنبال پاسخ این پرسش است که چرا باید به شریعتی اندیشید و ضرورت پرداختن به نگاه شریعتی درباره انسان در ایران امروز، چیست؟ آیا جامعه امروزی به نگاه شریعتی نیاز دارد؟ البته این نکته حائز اهمیت است که مفهوم «نیاز» را چگونه باید تأویل نمود و نیاز به چه معناست، نیازها را چگونه می‌توان طبقه‌بندی نمود، آیا نیاز از مقولات است یا ذیل مفهوم «وجود» قابل‌بررسی است.
کتاب در ۲۱۲ صفحه در سال ۱۳۹۶، توسط انتشارات «نقد فرهنگ» منتشر شده است.

علی شریعتی: ملاقاتی این بار متفاوت
نویسنده عباس منوچهری، مترجم علی خالندی
کتاب حاضر شامل ده مقاله مستقل است که با بهره‌گیری از آرای هشت اندیشمند (به ترتیب تاریخ) به نام‌های «ابن‌خلدون»، «شهاب‌الدین سهروردی»، «فردریش نیچه»، «مارتین هایدگر»، «علی شریعتی»، «انریکه داسل»، «فرد دالمایر» و «ادوارد سعید» صورت‌بندی شده‌اند. کتاب متشکل از چهار بخش و ده فصل (مقاله) است. فصل اول با عنوان «دیالکتیک عصبیت و نظم تمدنی»، پیش از این در «نامه پژوهش» شماره ۴ (بهار ۱۳۷۶) با عنوان «ابن‌خلدون و جامعه‌شناسی تاریخی معاصر» منتشر شده و در این کتاب به عنوان چهارچوب نظری برای تحلیل تاریخی آمده است. فصل دوم با عنوان «دیالکتیک جنگ و نظم جهانی»، تحقیقی است که نویسنده در دانشگاه کلمبیا در دوران دکتری نوشته است. مقاله سوم با عنوان «آن سوی فریب استعماری» پیش از این، در کنفرانس «امپریالیزم فرهنگی» در شهر Trier آلمان ارائه شده و به زبان‌های انگلیسی و آلمانی منتشر شده. فصل چهارم با عنوان «یک روایت رهایی‌بخش» مقاله‌ای درباره اندیشه پسااستعماری ادوارد سعید است. فصل پنجم با عنوان «هرمنوتیک تفاوت‌محور و صلح جهانی» در همکاری با «فرد دالمایر» در کتابی با عنوان «Civilizational Dialogue and Political Thought: Tehran Papers» منتشر شده است. فصل ششم با عنوان «شریعتی و عقل نقاد دینی» پیش از این، به زبان های اسپانیایی و انگلیسی در مجله «Polylog» به چاپ رسیده. فصل هفتم با عنوان «اندیشه رهایی» پیش از این در فصلی از کتاب «فراسوی رنج و رویا، روایتی دلالتی-پارادایمی از تفکر سیاسی» به چاپ رسیده. فصل هشتم با عنوان «انسان و والایی» تلفیق مطالب سه نوشتار مختلف درباره انسان، هویت و والایی است. فصل نهم با عنوان «حق کمال، فراسوی فضیلت و آزادی» بیان تجربه تفکر میان‌فرهنگی براساس آرای سهروردی و هایدگر برای پاسخ‌گفتن به یکی از دغدغه‌های مشترک فرهنگ‌های مختلف است و به زبان انگلیسی در مجله جاویدان خرد به چاپ رسیده. فصل دهم با عنوان «دوستی و عرفان مدنی»، آنتی‌تز فصل‌های دوم و سوم است و با وساطت فصل‌های شش تا نه نوشته شده است. بدیهی است که فصولی که درباره آرای شریعتی نبوده‌اند همگی به صورت بارزی متاثر از افکار شریعتی هستند.
کتاب در ۳۳۰ صفحه در سال ۱۳۹۶، توسط انتشارات «نگارستان اندیشه» منتشر شده است.

فصل‌نامه علمی-پژوهشی تاریخ‌پژوهی
ویژه‌نامه دکتر شریعتی
گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد، به مناسبت چهلمین سال درگذشت دکتر شریعتی (۲۹ خرداد ماه ۱۳۹۶)، تصمیم گرفت به عنوان یک رسالت تاریخی، اقدام به انتشار ویژه‌نامه‌ای با عنوان «شریعتی، تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نگری» نماید که مجموعه مقالات مندرج در این شماره فصل‌نامه ماحصل فراخوان مربوطه جهت دریافت مقالات از داخل و کشور است. پس از دریافت و بررسی مقالات، هفت مقاله جهت چاپ در ویژه‌نامه به این شرح برگزیده شدند. «شریعتی، تغییرات اجتماعی و الگوی زیستی «فاطمه وار» (الگوپردازی و انگاری‌پردازی برای تغییر جایگاه اجتماعی زن مسلمان)» نوشته علی باغ‌دار دل‌گشا؛ «بررسی دیالکتیک و دترمنیسم تاریخی در تاریخ‌نگاری دکتر شریعتی» نوشته مهدی برزنونی؛ «واکاوی واژه حکومت در کلام شریعتی» سیدحسین سیدالسادات؛ «تأثیر ترمینولوژی شریعتی بر رادیکالیزم شیعی در تاریخ معاصر ایران» نوشته سیروس عباس‌زاده؛ «شریعتی: آفتی برای دیدگاه‌های چپ‌گرایانه (بررسی علت رویکرد جامعه ایران به متفکری از نوع شریعتی)» نوشته نقی لطفی؛ «علی شریعتی در کشاکش میان انحطاط‌شناسی فرهنگ و مدنیت اسلامی و چه باید کرد؟» نوشته منوچهر محمدیوسفی و «بررسی اندیشه «عصیان» در کتاب هبوط (بازخوانی دیدگاه‌های شریعتی درباره داستان آدم)» نوشته کونومی مورایاما.
کتاب در ۱۶۶ صفحه در سال ۱۳۹۶، توسط انتشارات «دانشگاه فردوسی» مشهد منتشر شده است.
شریعتی؛ امروز و آینده ما
(نگاهی به میراث فکری او پس از چهل سال)
نوشته جمعی از پژوهشگران
دبیر مهدی جامی
نویسندگان این مجموعه، احمد علوی، اسفندیار طبری، تقی رحمانی، جمیله کدیور، حسن فرشتیان، حسن محدثی، حسن یوسفی اشکوری، حسین پایا، رضا علیجانی، سعید پیوندی، شیرین‌دخت دقیقیان، عبدالعلی بازرگان، علی پایا، مجتبی مهدوی، محمدباقر تلغری‌زاده، محمدرضا نیک‌فر، مرتضی کاظمیان و مهدی جامی هستند. حسن یوسفی اشکوری در دیباچه کتاب می‌نویسد «داستان این گونه آغاز شد که در سال گذشته با همکاری و همفکری چند تن از دوستان همراه بر آن شدیم تا در چهلمین سال‌گشت درگذشت زنده یاد دکتر علی شریعتی در خارج از کشور کاری بکنیم و به گونه‌ای مختلف یاد و خاطره او را گرامی بداریم. این پروسه از تابستان ۱۳۹۵ آغاز شد و در خرداد ۱۳۹۶ به پایان رسید. مفید می‌نماید که اشاره کنم، این انگیزه و تصمیم مسبوق به سابقه‌ای دیرین است. نخستین مراسم بزرگداشت شریعتی را با همت جمعی از دوستان در خرداد ماه سال ۱۳۶۳ در منزلی در تهران برگزار کردیم. … از همان سال تا اواخر دهه شصت در همان خانه برگزار می‌شد و غالبا سه و گاه چهار شب پی هم ادامه می‌یافت و سخن‌ران‌های مختلفی حول موضوعات فکری و احیانا سیاسی سخن می‌گفتند. پس از اندکی فراخی در فضای سیاسی و فرهنگی کشور در دوران پس از جنگ، مراسم به حسینیه ارشاد منتقل شد و این برنامه‌ها تا سال ۱۳۸۸ ادامه داشت. در کنار این مراسم‌های سالانه منظم، بیستمین و سی امین سالگرد شریعتی را نیز به طور ویژه در حسینیه ارشاد برگزار کردیم. مخصوصا مراسم سی‌امین سالگرد در قالب سمینار سه روزه (صبح و عصر) در سالن بزرگ اجتماعات حسینیه بسیار گسترده و متنوع و با حضور سخن‌رانانی از گرایش‌های فکری مختلف (از مدافع تا منتقد) و نیز با حضور انبوهی از شرکت‌کنندگان و مخاطبان برگزار شد. در این جا بجاست که یادی بکنم از زنده‌یاد ناصر میناچی، مدیر وقت حسینیه، که در آن سال‌ها و از جمله در جریان برگزاری سمینار یاد‌شده، بیشترین همکاری را داشت. … با عطف به خاطرات و اقدامات گذشته، بر آن شدیم که به مناسبت چهلمین سال شریعتی نیز در حد بضاعت مزجات‌مان در دیار غریب برای حبیب کاری بکنیم. در این باب با چند تن از دوستان همدل و همراه مشورت شد و پس از توافق اولیه کمیته‌ای برای تصمیم‌گیری‌های ضروری و پیشبرد مصوبات تأسیس شد؛ یعنی «کمیته یادمان چهلمین سالروز درگذشت دکتر شریعتی». اعضای آن همان‌هایی‌اند که اسامی‌شان در پای بیانیه فراخوان آمده (حسن یوسفی اشکوری، محمدجواد اکبرین، حسن فرشتیان، رضا علیجانی و مرتضی کاظمیان) … اکنون از نظر ما، شریعتی و مراسم یادمان او، فرصتی است برای برداشتن گامی به جلو و کمک به نسل امروز برای تحرک بیشتر در جهت رسیدن به آرمان‌های رهایی‌بخش و برابری‌خواهانه …».
کتاب در ۳۰۲ صفحه در سال ۱۳۹۶، توسط انتشارات «اِچ اند اِس» انگلستان منتشر شده است.

تاثیر ترمینولوژی شریعتی بر رادیکالیسم شیعی در انقلاب اسلامی ایران
نویسنده سیروس عباس‌زاده
کتاب تلاش می‌کند بر اساس آثار شریعتی و با تدوین ترمینولوژی شیعی او به بررسی نقش وی در ظهور رادیکالیسم شیعی بپردازد. نویسنده در صفحه ۱۴ مقدمه می‌نویسد «امیدوارم از طریق پژوهش‌های این چنینی، شریعتی‌پژوهشی به بخشی از مطالعات آکادمیک و دانشگاهی ما تبدیل شود، یعنی امری که الجزایری‌ها از همان سال رحلت شریعتی در کشور خود آغاز کردند و رشته‌ای را به نام «شریعتی‌پژوهی» را در برخی از دانشگاه‌های خود تاسیس کردند لیکن در موطن اصلی وی یک چنین مهمی هنوز صورت نگرفته است». کتاب متشکل از پنج فصل با عناوین «زندگی‌نامه شریعتی»، «تاثیر ناسیونالیسم جهان سومی و مذهب تشیع بر شعار بازگشت به خویش شریعتی»، «نقش مذهب شیعه در انقلاب اسلامی»، ««ترمینولوژی شریعتی»، «تاثیر اندیشه‌ها و مفاهیم شریعتی بر رادیکالیسم شیعی» است که با نتیجه‌گیری پایان می‌یابد.
کتاب در ۲۲۲ صفحه در سال ۱۳۹۶، توسط انتشارات «نقد فرهنگ» منتشر شده است.

«سال ۱۳۹۷»
فرهنگ‌نامه واژگان قرآن در آثار دکتر شریعتی
تدوین و گردآوری حیدر شجاعی
نویسنده معتقد است رساله فکری شریعتی، شامل متدها، معانی شگفت، قاموس فهم واژه‌های کلیدی و اصطلاحات و تعبیرات قرآنی است. وی امیدوار است که با گسترش و ارتقاء معانی و مفاهیم واژگان قرآنی از خلال آشنایی با تأویل‌های متعدد، امکان فهم کتاب مقدس ممکن‌تر گردد.
کتاب در ۴۲۰ صفحه در سال ۱۳۹۷، توسط انتشارات «شهر پدرام» منتشر شده است.

ایران در پنج روایت
(بازخوانی روایت‌های شریعتی، مطهری، آل‌احمد، زرین‌کوب و مسکوب)
(درباره هویت ملی، تنوع زبانی، زبان مادری و مسئله زبان ترکی در ایران)
نویسنده سیدجواد میری
در مجموعه حاضر دیدگاه پنج تن از مشاهیر معاصر (شریعتی، آل‌احمد، مطهری، زرین‌کوب و مسکوب)، نسبت به ویژگی‌های ملی ایرانیان بررسی می‌شود. نویسنده، نتیجه مطالعات خود را با بازخوانی پنج روایت از ایران در قالب ۵ فصل تدوین و تنظیم می‌نماید. فصل اول «زبان و هویت ملی» را «در نگاه شریعتی» بررسی می‌کند. دومین فصل به بازخوانی انتقادی روایت مطهری از «ناسیونالیسم ایرانی» اختصاص دارد. در فصل سوم نویسنده به «بازخوانی روایت جلال آل‌احمد از هویت ایرانی» می‌پردازد و در چهارمین فصل کتاب، «روایت عبدالحسین زرین‌کوب از ایرانیت» بازخوانی و بررسی می‌کند. در نهایت در آخرین فصل این کتاب، «هویت ایرانی و زبان فارسی در روایت شاهرخ مسکوب» ارائه می‌شود.
کتاب در ۱۶۶ صفحه در سال ۱۳۹۷، توسط انتشارات «نقد فرهنگ» منتشر شده است.

«سال ۱۳۹۸»
شریعتی در افق اندیشه‌ها
به کوشش دفتر پژوهش‌های فرهنگی دکتر علی شریعتی
ویراستار امیر رضایی
«دفتر پژوهش‌های فرهنگی دکتر علی شریعتی» در بین سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ تصمیم به برگزاری نشست‌هایی با هدف نقد و بررسی اندیشه دکتر شریعتی از افق‌ها و زوایای مختلف گرفت تا از رهگذر آن پرتو جدیدی بر اندیشه شریعتی افکنده شود. از این روی «دفتر پژوهش‌های فرهنگی دکتر علی شریعتی» از اغلب صاحب‌نظران و روشنفکرانی که با افکار و آرای شریعتی به نسبت‌های مختلف آشنایی یا نسبت‌ فکری یا افق مشترک داشتند، دعوت کرد تا خوانش خود را از اندیشه‌ی او، بنا بر تخصص یا علاقه‌شان، ارائه دهند. از امتیازات این سخن‌رانی‌ها، به جز تنوع رویکردها و گرایش‌ها، «پرسش و پاسخی» است که در پایان هر سخن‌رانی به تفصیل صورت گرفته و این در آشکارسازی نقاط ضعف و قوت نقدها و نظرهای سخن‌رانان نسبت به آرای دکتر بسیار ثمربخش بوده است. جلد نخست متشکل از مجموعه متن سخن‌رانی‌های ارائه‌شده در سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۸ توسط حسن محدثی، هاشم آقاجری، رضا علیجانی، امیر رضایی، هدی صابر، حمید احراری، مقصود فراست‌خواه، محمد جواد غلام‌رضاکاشی، علی قاسمی، محمد محمدی گرگانی، سارا شریعتی و سوسن شریعتی به همراه متن پرسش و پاسخ صورت‌گرفته در پایان هر سخن‌رانی است. همچنین در جلد دوم، مجموعه متن سخن‌رانی‌های ارائه‌شده در سال‌های ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۰ توسط علی‌رضا علوی‌تبار، لطف‌اللّه میثمی، احسان شریعتی، حسین مصباحیان، علی‌رضا رجایی، مراد همتی، مجید مرادی، علی قاسمی، سعید مدنی، تورج رحمانی و مینو مرتاضی به همراه متن پرسش و پاسخ صورت‌گرفته در پایان هر سخن‌رانی را خواهیم خواند.
جلد نخست کتاب در ۴۶۴ صفحه و جلد نخست کتاب در ۴۷۴ صفحه در سال ۱۳۹۸، توسط انتشارات «قصیده‌سرا» منتشر شده است.

بازخوانی انتقادی روایت شریعتی از هویت، ملیت، تشیع و زبان فارسی
نویسنده سیدجواد میری
یکی از مهم‌ترین محورهای مهم این کتاب، فهم شریعتی از مفهوم هویت ایرانی و تفسیر وی از برآمدن حکومت صفوی و رابطه این حکومت با هویت امروز ما ایرانیان است. نویسنده به دنبال پاسخ این پرسش است که آیا شریعتی به مفهوم هویت ایرانی پرداخته است یا نه؟ هنگامی که شریعتی از مفهوم ناسیونالیسم سخن می‌گوید، براساس چه مبنایی ناسیونالیسم را متمایز ازمفهوم ملیت می‌داند؟ نکته دیگری که نویسنده به آن پرداخته است معنا و مفهوم ملیتی است که شریعتی از آن یاد می‌کند و این که در نظر شریعتی، ملیت چه نسبتی با مذهب دارد. همچنین تفسیر شریعتی از برآمدن صفویه در تاریخ ایران و رابطه آن با مولفه شیعی هویت ما ایرانیان چیست؟ نویسنده، اهداف خود را در ۵ فصل دنبال می‌کند. فصل اول نگاهی به روایت شریعتی درباب «هویت ایرانی» دارد. دومین فصل به «نگاهی به روایت شریعتی از فردوسی» اختصاص دارد. در فصل سوم نویسنده به «زبان و هویت ملی در نگاه شریعتی» می‌پردازد و در چهارمین فصل کتاب، «تشیع ساسانی و مفهوم پیغمبرپادشاه» بررسی می‌شود. در نهایت در فصل پنجم، «نگاهی به روایت شریعتی از روضه‌خوانی به مثابه جامعه‌سازی در تشیع صفوی» ارائه می‌شود.
کتاب در ۱۱۸ صفحه در سال ۱۳۹۸، توسط انتشارات «نقد فرهنگ» منتشر شده است.




کتابشناسی آیت‌الله منتظری

به کوشش علی اسروش

کتاب‌های منتشرشده در ایران با موضوع آیت‌اللّه منتظری

«سال ۱۳۶۱»
فقیه عالیقدر
تالیف:‌ م‍صطفی ایزدی‌
کتاب «گذری بر زندگی و اندیشه‌های فقیه عالیقدر آیت‌اللّه منتظری» که در سال ۱۳۵۹ توسط «نهضت زنان مسلمان» و به قلم «مصطفی ایزدی» منتشر شده بود، پس از تغییرات کلی در متن و عنوان در خرداد ماه سال ۱۳۶۱ به عنوان جلد اول مجموعه «فقیه عالیقدر» توسط انتشارات «سروش» در ۳۹۲ صفحه به زیور طبع آراسته شد. جلد اول این مجموعه در دو فصل از سه فصل خود، تحت عناوین «قبل از پیروزی انقلاب» و «بعد از پیروزی انقلاب» به شرح حال و فعالیت‌های آیت‌اللّه منتظری می‌پردازد و در فصل سوم با عنوان «نظرها»، فرمایشات آیت‌اللّه در مسائل مختلف را بیان می‌کند. جلد اول این مجموعه، حاوی نزدیک به ۸۰ سند و تصویر می‌باشد.
در جلد دوم این مجموعه که در سال ۱۳۶۶ و در ۶۰۸ صفحه منتشر گردید، نویسنده کتاب را به هفت فصل تقسیم نموده است. در فصل اول، «تاملی دوباره در گذشته»، به هر آن چه از فعالیت‌های علمی و مبارزات سیاسی ایشان که در جلد اول نیامده، پرداخته شده است. فصل دوم، «مصدر راهنمایی مردم و مسئولان»، مروری است بر ترفندها و اقدامات ایشان در سال‌های پرحادثه و تعیین‌کننده. فصل سوم، «افشای توطئه دشمنان اسلام»، پیرامون توطئه‌های دشمنان جهت تفرقه بین سران نظام و به‌الاخص برچسب نوشتن کتاب «الخمینی فی میزان الشرعیه» به آیت‌اللّه منتظری و ابتکارات خنثی‌کننده ایشان در قبال آن بحث می‌شود. در فصل چهارم، «انتشار رساله توضیح‌المسائل»، به سیر اجتهاد ایشان تا تائیدات آیات عظام بر این مجتهد طراز اول پرداخته می‌شود. فصل پنجم، «فقیه عالیقدر در کلام اندیشمندان» به نظرات علمای اعلام و فضلای بزرگوار درخصوص وجوه شخصیتی ایشان شامل میزان دانش و تقوی و مجهدات و فعالیت‌های اشاره می‌شود. در فصل ششم، «فقیه عالیقدر و مساله دانشگاه‌ها» به فعالیت‌ها، رهنمودها و پی‌گیری‌های مستمر ایشان پیرامون دانشگاه‌ها اشاره شده است. در فصل هفتم، «درآمدی بر آینده»، با توجه به محبوبیت ایشان، مجموعه‌ای از شعارها، دیوارنویس‌ها و نقاشی‌های دیواری قرار داده شده است. جلد دوم این مجموعه، دارای نزدیک به ۷۰ سند و تصویر می‌باشد.

«سال ۱۳۶۸»
نگاهی دیگر
(تحلیل نامه ۶/۱/۱۳۶۸ امام خمینی به فقیه عالیقدر)
نوشته: آیت‌اللّه نعمت‌اللّه صالحی نجف‌آبادی
نامه ۶/۱/۱۳۶۸ منسوب به آيت‌اللّه خمينى خطاب به آيت‌اللّه منتظرى از نقاط عطف تاريخ جمهورى اسلامى است. گرچه دو روز پس از آن، رهبر انقلاب با ارسال نامه‌ای، درصدد جبران مضامين تند نامه ششم فروردين برآمدند، ولى چون هنوز عده‌اى به نامه اول استناد می‌كنند، مناسب است كه «تحليل» در مورد آن را در دسترس قرار گیرد. «نگاهی دیگر» نوشتاری تحلیلی در رابطه با نامه ۶/۱/۱۳۶۸ است که توسط عالم محقق و نواندیش آیت‌اللّه صالحی نجف‌آبادی (ره) در سال ۱۳۶۸ تدوین و در همان سال توسط انتشارات «سرایی» در ۱۷۴ صفحه منتشر گردیده است. در این کتاب درباره برخی جریان‌های سیاسی معاصر، مطالب و تعابیری وجود دارد که با منش و مشی فکری و اخلاقی شناخته شده از آیت‌اللّه صالحی نجف‌آبادی (ره) متفاوت است، لذا توجه به این نکته ضروری است که مرحوم نویسنده در این کتاب از روش جدال احسن استفاده کرده و براساس آن چه مورد پذیرش نویسنده نامه ۶/۱/۱۳۶۸ بوده، به شبهات پاسخ داده‌اند.

«سال ۱۳۷۷»
واقعیت‌ها و قضاوت‌ها
نویسنده: عمادالدین باقی
کتاب توسط نویسنده به سه بخش و هر بخش به سه فصل تقسیم شده است. در فصل اول از بخش اول چگونگی تکوین شخصیت آیت‌اللّه منتظری بررسی شده و در فصل دوم به توصیه‌ها ابتکارات و طرح‌ها و اندیشه ایشان اشاره شده و در فصل سوم نیز به بُعد فقهی و فلسفه سیاسی ایشان پرداخته شده است. در فصل اول از بخش دوم کتاب، حادثه عزل ایشان تحلیل می‌شود و در فصل دوم و سوم، نویسنده به ماجرای مهدی هاشمی و مواضع آیت‌اللّه منتظری در این خصوص و همچنین بررسی اعترافات مهدی هاشمی می‌پردازد. در فصل اول از بخش سوم کتاب، اتهام ساده‌اندیشی و تاثیرپذیری آیت‌اللّه منتظری بررسی شده، در فصل دوم مواضع اقتصادی ایشان و اکاذیب مربوطه بحث می‌گردد و در فصل سوم به اظهارات مخدوش و القای روش‌های انحرافی پرداخته می‌شود. بخشی از پیش‌گفتار این کتاب که در سه فصل تدوین شده است به شرح زیر است: «…، طى ده سال گذشته، بيش از پنج جلد كتاب در صدها هزار‏ ‏تيراژ … عليه فقيه و مرجع عاليقدر حضرت آيت‌اللّه منتظرى،‏ ‏با آزادى كامل و حتى همراه با تحسين و تشويق انتشار يافت و اكثرا حاوى وهن‏ ‏آميزترين القاب و صفات نسبت به ايشان بوده ‏… علی‌رغم درخواست‌هاى مكرر علاقه‌مندان و مقلدان ايشان مبنى بر پاسخ‌گويى‏ ‏به آنها، حضرت آيت‌اللّه منتظرى به منظور رعايت مصالح انقلاب و اسلام و حفظ‏ ‏حرمت روحانيت از اين كار ابا داشته و ترجيح دادند كه قربانى اين همه بى‌عدالتى‏ ‏و ستم شوند ولى از حق مسلم و قانونى خويش استفاده نكنند. ‏اما اكنون … افزايش فشارها در جهت ارائه دفاعيه و نيز اصل وجوب شرعى دفاع از مومن در‏ ‏برابر هجوم تهمت‌ها … ما را بر آن داشت تا كتاب حاضر را كه در سال ۱۳۷۱ تهيه شده … به عنوان بخشى از پاسخ‌هاى مورد قبول تقديم داريم، و‏ ‏از هر گونه نقد و بررسى نسبت به مطالب آن استقبال كرده و آن را موجب رشد و اعتلاى‏ ‏جامعه مسلمين مى‎دانيم. … ‏در پايان يادآور مى‎شويم كه قضاوت تاريخ تابع اراده هيچ فرد و قدرتى نيست.»
این کتاب در سال ۱۳۶۸ تهیه و تنظیم، در سال ۱۳۷۱ بازنگری و در سال ۱۳۷۷ توسط انتشارات «سرایی» در ۶۹۰ صفحه منتشر گردید.
«سال ۱۳۸۷»
ستیز با ستم
(بخشی از اسناد مبارزات حضرت آیت‌الله‌العظمی منتظری ۱۳۵۷ – ۱۳۳۰)
تدوین و روایت مجتبی لطفی
در بخشی از دیباچه این کتاب می‌خوانیم «… و آنچه که در این دو جلد آمده‌اند نه کارى است در شأن و مقام و منزلت صاحب اسناد و نه خود به طور کامل از آن راضی‌ام و به خوبى واقفم که این کاوش و جستجو نتوانسته است حق مطلب را ادا کند، اما تنها توانسته‌ برهه‌اى از زمانِ مبارزه مبارزان را بُرش زند و آن را طى ۱۵ دفتر به تصویر کشد که شاید درآمدى باشد براى علاقه‌مندان سیر و سیرت یکى از مبارزان که خستگى در قاموس وجودش راه ندارد و هنوز در پاسداشت از آن خود را مکلف؛ و ما را موظف، و آیندگان را مورّث می‌داند. اسناد آمده در این مختصر به گوشه‌اى از شأن، عظمت و شخصیت روحى و تلاش بی‌وقفه و بی‌منت صاحب اسناد می‌پردازد. این اسناد روزگارى در نزد حاکمانِ آن روز، از سوابق سوء شمرده می‌شد اما امروزه اسنادى از این دست حسن سابقه محسوب و هر کسى برگى از آن را نشان از افتخارآمیز بودن فعالیت‌هاى خویش می‌داند و … سابقه مبارزات سیاسى آیت‌الله منتظرى به قبل از سال ۱۳۴۲ باز می‌گردد؛ آن هم برهه‌اى از زمان که از نظر فرهنگى و سیاسى با فرقه‌هایى چون بابیت و بهائیت به مبارزه می‌پرداخت که حتى توسط نیروهاى امنیتى استان اصفهان احضار می‌شود. ولى اوج مبارزه ایشان در پى بازداشت امام خمینی(ره) در خرداد ۱۳۴۲ است که طى یک واکنش بی‌نظیر در سطح ایران با رهبرى ایشان تحصنى بی‌بدیل در نجف‌آباد راه‌اندازى می‌شود. وجه تمایز حضور و هدایت حرکت‌هاى انقلابى توسط افرادى چون آیت‌اللّه منتظری؛ فقاهت آنهاست. حضور آیت‌اللّه منتظرى که در ۲۷ سالگى به درجه اجتهاد مطلق رسید، خود مایه دل‌گرمى و استوارى مبارزان و مشروعیت مبارزه در نبود فیزیکى رهبر انقلاب شده بود. کسانى که آن روزها را درک کرده‌اند گرمى و اهمیت این حضور را به درستى لمس کرده‌اند و نیک می‌دانند این وجود در میان طلاب جوان و پرشورِ مبارز، چگونه خنثى کننده این طعنه بود که: «طرفداران آقاى خمینى چند بچه طلبه بی‌سواد بیش نیستند»! … به دلیل مهم‌بودن همین حضور بود که ساواک بیش از پیش با تلاش وسیع و گاه یارى عافیت‌طلبانِ مخالف مبارزه سعى می‌کرد چهره رهبر انقلاب و آیت‌اللّه منتظرى را با اتهامات واهى مخدوش نماید و بدین ترتیب برخى از قافله انقلاب وا ماندند. …»
این کتاب دو جلدی توسط انتشارات «خرد آوا» در سال ۱۳۸۷ چاپ شده است.

«سال ۱۳۸۸»
سوگنامه
(پیام‌ها، بیانیه‌ها، مقالات به مناسبت رحلت فقیه و مرجع عالیقدر حضرت آیت‌اللّه منتظری)
در جلد اول کتاب، به «پیام‌های تسلیت مراجع معظم تقلید»، «پیام‌های تسلیت مسئولین کشور» و همچنین «پیام‌های تسلیت مجامع علمی و سیاسی، علما و شخصیت‌ها» اشاره شده است. در جلد دوم کتاب مقالات شخصیت‌های ملّی، مذهبی، روشنفکران، روزنامه‌نگاران، به مناسبت رحلت آیت‌اللّه منتظری منتشر شده است. از میان شخصیت‌های جلد دوم می‌توان به برخی، به ترتیب الفبا، محمدعلی ابطحی، حسین انصاری‌راد، عبدالعلی بازرگان، ابوالحسن بنی‌صدر، سیمین بهبهانی، نجات بهرامی، مسعود بهنود، سمیه توحیدلو، محمدعلی توفیقی، جلال جلالی‌زاده، نجف‌قلی حبیبی، محمود حجتی، حمید دباشی، علی‌رضا رجائی، غلام‌علی رجائی، تقی رحمانی، محسن رهامی، فرج سرکوهی، ماشااللّه شمس‌الواعظین، شادی صدر، فضل‌للّه صلواتی، مهدی غنی، محمدتقی فاضل میبدی، هادی قابل، مرتضی کاظمیان، جمیله کدیور، محسن کدیور، اکبر گنجی، محمد مجتهد شبستری، مجید محمدی، فرید مدرسی، علی مطهری، علی معظمی، رسول منتجب‌نیا، عطااللّه مهاجرانی، ابراهیم نبوی، فرخ نگهدار، صدیقه وسمقی و حسن یوسفی اشکوری اشاره نمود.
این کتاب با ۴۰۰ صفحه در مجموع دو جلد، در سال ۱۳۸۸ توسط بیت آیت‌اللّه منتظری، در سایت ایشان و به صورت الکترونیکی منتشر شده است.

«سال ۱۳۹۲»
در محضر فقيه آزاده
محسن کدیور
این کتاب مجموعه مراودات علمی شاگرد (محسن کدیور) و فقیه عالیقدر (آیت‌اللّه منتظری) بین سالهای ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۸ یعنی پانزده سال آخر حیات استاد است. نویسنده می‌گوید «با اینکه از نیمۀ دوم دهۀ۶۰ توفیق درک محضر ایشان را داشته‌ام اما از آن سال‌ها جز تقریرات درس استاد مکتوبی ندارم.» کتاب، از هفت بخش فراهم آمده است. نخستین بخش کتاب، احکام اجتهاد و وکالت شاگرد از استاد است. سه مکتوب استاد در این بخش آمده است. بخش دوم مهم‏ترین بخش کتاب است و حاوی دوازده استفتاء شاگرد و فتاوای استاد می باشد. بخش سوم مکاتبات ده تبریک و تسلیت مبادله شده استاد و شاگرد را در بر می‏ گیرد. بخش چهارم بیانات استاد در در پنج جلسه مرتبط با شاگرد است. بخش پنجم به نُه مقالۀ کوتاه و بلند شاگرد دربارۀ آراء استاد، نوشته شده در زمان حیات ایشان، اختصاص دارد. در بخش ششم، دو سخنرانی شاگرد یکی دربارۀ استاد و دیگری در محضر استاد گرد آمده است و بالاخره بخش هفتم به نامه ها اختصاص دارد. دو نامۀ شخصی سربسته به رئیس جمهورِ وقت (سیدمحمد خاتمی) و شش نامۀ سرگشادۀ جمعی شاگردان در دفاع از مواضع یا مظلومیت استاد در این بخش مندرج است. بخش هشتم به آلبوم تصاویر تعلق دارد. در کل مطالب این کتاب به دو قسمت کلی قابل تقسیم است. قسمت اول، آرائی است که استاد و شاگرد در آن همداستانند. مباحث این قسمت یا پرسش از استاد برای تبیین بیشتر یا تشریح شاگرد از آراء استاد است. قسمت دوم آرائی است که شاگرد با استاد اختلاف نظر علمی دارد، مناقشات خود را با استاد در میان می‌گذارد و استاد گاه کریمانه پاسخ می‌دهد و گاه سکوت می‌کند.
ویرایش سوم این کتاب در ۴۰۴ صفحه در سال ۱۳۹۲ توسط محسن کدیور، در سایت ایشان و به صورت الکترونیکی منتشر شده است.

سوگنامه فقیه پاکباز
محسن کدیور
کتاب «سوگ‌نامۀ فقیه پاک‌باز» مجموعۀ نوشتارها و گفتارهای نگارنده در چهار سال نخست دوران فقدان ایشان است. کتاب از چهار بخش تشکیل شده است. بخش اول، نوشتارهاست و از شش مقاله و یادداشت فراهم آمده است. بخش دوم، پنج سخنرانی است که در مجالس بزرگداشت هفتم، چهلم و سالگرد استاد ایراد شده است. بخش سوم، مصاحبه‌های شش‌گانه‌ای است که در تشریح آراء آن فقید سعید انجام گرفته است. مطالب بخش سوم و چهارم (به استثنای سه مصاحبۀ آخر) پیاده شدۀ سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های نگارنده هستند و علی‌رغم ویرایش، مشکلات متون شفاهی را همچنان دارا هستند. بخش چهارم، گاه‌شمار زندگی استاد است.
این کتاب در حقیقت جلد دوم کتاب «در محضر فقیه آزاده» است. جلد سوم این مجموعه، سیر تحول اندیشۀ سیاسی استاد خواهد بود.
ویرایش دوم این کتاب در ۴۲۸ صفحه در سال ۱۳۹۲ توسط محسن کدیور، در سایت ایشان و به صورت الکترونیکی منتشر شده است.

«سال ۱۳۹۴»
فلسفه سیاسی اجتماعی آیت‌اللّه منتظری
عمادالدین باقی
نویسنده در فصل نخست، با عنوان اندیشه سیاسی آیت‌اللّه منتظری، به «شرح حال»، «بین‌الملل اسلامی و نهضت‌های آزادی‌بخش»، «هم‌گرایی علوم جدید و معارف اسلامی»، «اندیشه یا آرای سیاسی و فقهی»، «نظریه حکومت اسلامی»، «ادلّه»، «ولایت فقیه، عقد لازم»، «انتقادات»، «انتقاد از خویش»، «تحول دیدگاه آیت‌اللّه منتظری»، «آزادی و دموکراسی»، «آزادی و پیشرفت»، «مشارکت عمومی و تحزّب»، «تحزّب»، «مخالفان و دشمنان»، «تسامح آیت‌اللّه منتظری» و «تفکیک حقوق شهروندان از اعتقادات آن‌ها»اختصاص دارد. در فصل دوم با عنوان ارتداد یا نسبت عقیده و انسان، به «طرح مساله»، «ارتداد و حقوق بشر (تقریر محل نزاع)»، «تحلیل مساله در چشم‌انداز فقه اسلامی»، «اصلاح‌گری و تحلیل مساله از منظر آیت‌اللّه منتظری»، «از دیدگاه سنت فقهی»، «مساله ارتداد»، «توجیه سیاسی ارتداد»، «سالبه به انتفای موضوع»، «تحول بنیادی و اصلاحات رادیکال» و «مقطع گذار از فتوای سنتی به فتوای انسان‌محور» می‌پردازد. در فصل سوم با عنوان حقوق بشر یا حقوق مومنان، اومانیسم و اسلام و اعتبار نظریه و اومانیسم اسلامی و در نهایت تقریرات درس آیت‌اللّه منتظری درباره حرمت انسان بررسی می‌شود. فصل پایانی با موضوع حقوق انسان و حقوق خدا نیز، نگاهی به اندیشه در شش کتاب آیت‌اللّه منتظری با عناوین «نهج‌البلاغه در صحنه»، «رساله حقوق به جای رساله تکلیف»، «رساله استدلالیه به جای رساله تقلیدیه»، «اسلام بدون خشونت»، «حکومت دینی و حکومت انسانی» و «علیه فرمالیسم مذهبی» خواهد داشت.
این کتاب در ۲۵۶ صفحه در سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات «سرایی» منتشر گردید.

«سال ۱۳۹۶»
حدیث نیکی
(جستارهایی در زیست و اندیشه فقیه عالیقدر آیت‌الله منتظری)
نویسنده:مصطفی ایزدی
کتاب حدیث نیکی نام خود را از شعر «حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد، زمانه را سند و دفتری و دیوانی است» از پروین اعتصامی اقتباس کرده. این کتاب مجموعه مقالات نویسنده در نشریات و رسانه‌های مختلف داخلی درباره آیت‌اللّه منتظری است. ویژگی بارز آن‌ها، پاسخ به پاره‌ای از شبهات و انتقادات مخالفان آیت‌اللّه است. کتاب مشتمل بر پنج فصل «زیستواره، آثار و افکار»، «وحدت شیعه و سنی»، «همکاری حوزه و دانشگاه»، «دوره حصر» و «در رثای آزادگی» است.
در بخشی از پیش‌گفتار آمده است: «آیت‌اللّه منتظری برای بسیاری از مخالفانش ناشناخته مانده است، زیرا منتقدان او که همه امکانات تبلیغی و فرهنگی فراگیر را در اختیار دارند، فرصتی را فراهم نکردند که افراد جامعه از سخنان و نظرات یکسویه فاصله بگیرند. آیت‌اللّه منتظری یکی از استثناهای تاریخ معاصر ایران است که حکایت بیست سال آخر عمر شریفش بسی گفتنی‌ها دارد. او یک نظریه‌پرداز شجاع در دایره علوم اسلامی و یک پیشوای دینی منتقد، به هنگام حمایت اجتماعی و سیاسی از مردم جامعه خویش بود. اعتراض همیشگی را حق مسلم خود و و سایر آحاد جامعه می‌دانست و هرگز پرچم مصلحت‌اندیشی ناشی از عافیت‌طلبی را برنگرفت تا در سایه آن ستم‌سیزی فراموش شود. با چنین نگرشی بود که چالش با مخالفان مردم‌سالاری را دوست می‌داشت و در قبال آن پاداشی فرادنیائی می‌دید. حتی اگر این چالش در میدانی کاملا نابرابر جریان پیدا می‌کرد، لحظه‌ای پا پس نمی‌کشید. مبارزه برای دفاع از حق، نزد او یک فریضه الهی بود، اگرچه هرگز ادعا نمی‌کرد آن چه را او حق می‌پندارد حق مسلم است. اما چون پنداشته‌های خود را منطبق با معیارها و آموزه‌های اسلامی و انسانی می‌دانست، پی‌گیری آن را تا انتهای راه فروگذار نمی‌کرد، چرا که او، به اقرار علمای موافق و مخالفش، یک مجتهد علوم اسلامی، در بالاترین درجه بود و لذا نمی‌توانست برخلاف آموخته‌های خود از قرآن و اسلام عمل کند. … بر هیچ کس پوشیده نیست که حضور در میدان پرچالش با قدرت، سرشار از درد و رنج و سختی است. اما تا لحظه پرواز روح ملکوتی او، هرگز از رنج و درد و سختی پنجاه ساله‌اش نه تنها ننالید و لب به ناخشنودی نگشود، بلکه دیگر علما و مراجع تقلید شیعه را برای ورود به میدان دفاع از مردم فرا می‌خواند. فضای رسانه‌ای ایران در دو سه دهه گذشته دستخوش فراز و فرودهای کم و بیش پرمجادله و فرصت ساز بوده است، اما … در دورانی که آیت‌اللّه منتظری در قامت منتقد جدی وضع موجود ظاهر شده بود، هرگز به دفاع از ایشان نپرداختند، مگر بسیار اندک در دوره اصلاحات و در دو سه سال اخیر.»
این کتاب در ۲۸۶ صفحه در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات «سرایی» منتشر گردید.

«سال ۱۳۹۷»
سیره عقلا و عرف در اجتهاد
(تقریر و تحلیلی از آراء فقیه عالیقدر حضرت آیت‌اللّه‌العظمی منتظری)
تقریر و تحلیل از محمد معتمدی
در پیش‌گفتار کتاب که از جانب دفتر آیت‌اللّه منتظری نوشته شده است، می‌خوانیم که «آنچه در پیش روی شما خوانندگان محترم است، پاسخی است به پرسش‌های دکتر رحیم نوبهار از محضر فقیه عالی‌قدر، آیت‌اللّه منتظری که چندی پیش از ارتحال ایشان واصل و مورد بحث قرار گرفت. تصمیم بر آن بود که نتیجه محاضرات و مباحثات به محضر آن استاد فقیه عرضه و پس از تائید نهایی ایشان منتشر گردد، اما تقدیر به گونه‌ای دیگر رقم خورد و قبل از به انجام رسیدن، آن استاد بی‌بدیل از میان ما رخت بربست و به ملکوت اعلی پیوست.
در این میان محقق گران‌قدر، محمد معتمدی کمر همت بسته، آن مباحث را که برخی در محضر حضرت استاد، عرضه گردیده، همراه با سایر مکتوبات و تالیفات معظم له جمع‌آوری و در واقع پاسخ‌های فقیه عالی‌قدر را گردآورده، تقریر و در مواردی با استناد به نظریات کتبی و شفاهی ایشان، تحلیل کرده است. هرچند این نوشته به شکل کنونی به رؤیت و تائید مرحوم حضرت استاد نرسیده است اما با توجه به مستندات ذکر شده در آن (کتاب)، می‌توان در جای‌گاه تقریر و تحلیل محاضرات استاد قرار گیرد. امید است این تلاش در جهت شناسایی پاسخ‌های آن فقیه بی‌بدیل به پرسش‌های دینی عصر حاضر گامی موثر باشد.»
این کتاب در ۳۴۴ صفحه در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات «سرایی» منتشر گردید.
«سال ۱۳۹۸»
دین و جمهوریت
(نگاهی به اندیشه سیاسی حضرت آیت‌اللّه‌العظمی منتظری)
محمدحسن موحدی‌ساوجی
کتاب در پنج فصل تدوین شده است، فصل اول با عنوان مردم‌سالاری دینی و یکه‌سالاری دینی، به «رابطه دین، سیاست و حکومت»، «ویژگی‌های حکومت مردم سالار» و «ویژگی‌های حکومت دینی در اندیشه آیت‌اللّه منتظری» می‌پردازد. فصل دوم با عنوان مبنای مشروعیت در حکومت اسلامی، «بررسی نظریه نصب در مقام ثبوت»، « بررسی نظریه نصب در مقام اثبات»، «چند اشکال به نظریه انتخاب و پاسخ آن‌‌ها» و «دلایل نظریه انتخاب» را در بر می‌گیرد. فصل سوم با عنوان اختیارات حاکم اسلامی، «اختیارات حاکم اسلامی از نگاه ماوردی»، «اختیارات حاکم اسلامی از نگاه قاضی ابویعلی»، «اختلاف فقیهان شیعی در گستره اختیارات حاکم»، «وظایف حاکم اسلامی از نگاه آیت‌اللّه منتظری»، «اختیارات یا وظایف؟» و «حدود ولایت حاکم اسلامی» را بررسی می‌کند. فصل چهارم با عنوان شکل حکومت اسلامی، به «شکل‌های مختلف حکومت»، «انواع حکومت‌ها از نگاه آیت‌اللّه منتظری»، «مقایسه میان حکومت اسلامی و حکومت دموکراسی»، «شکل حکومت دینی»، «شکل‌های مطلوب حکومتی از دیدگاه آیت‌اللّه منتظری» و «ساختار کنونی از نگاه آیت‌اللّه منتظری» اختصاص دارد. در فصل پنجم با عنوان نقش مردم در حکومت اسلامی، «مشروعیت نظام حکومتی»، «انتخاب حاکمان»، «نظارت بر حاکمیت»، «راه‌های نظارت مردمی»، «آزادی‌های سیاسی، ضمانت اجرای نظارت بر حاکمیت» و «حقوق مخالفان سیاسی» بررسی می‌شوند.
این کتاب در ۲۲۲ صفحه در سال ۱۳۹۸ توسط انتشارات «سرایی» منتشر گردید.

 




مبنا و معنای تاریخ شفاهی

در گفتگوی حسن اکبری بیرق با غلامرضا ظریفیان

‌ ضمن سپاسگزاری از این که وقت شریف خود را در اختیار فصلنامه خاطرات سیاسی قراردادید مایلم در آغاز بحث، تعریف خودتان را از مقوله تاریخ شفاهی به‌عنوان یک دیسیپلین دانشگاهی ارائه کنید تا بعد به مسائل دیگر برسیم.
تشکر می‌کنم از فرصتی که برای من فراهم شد تا درباره تاریخ شفاهی سخن بگویم. قبل از اینکه به چیستی تاریخ شفاهی بپردازیم باید به این مسأله اشاره‌کنم که تاریخ شفاهی ذیل مفهوم بزرگ‌تر و دیرینه است و سابقهٔ بسیار طولانی دارد و آن درواقع فرهنگ شفاهی است. فرهنگ شفاهی شاید یک سابقه همزاد با انسان داشته باشد؛ انسان، یا به تعبیر ارسطو حیوان ناطق، از بدو پیدایش خود تلاش کرده مکنونات قلبی و یافته‌ها و احساسات و عواطف خود را به شکلی بروز و ظهور بدهد؛ خوب از ابتدا که در غار بوده سعی کرده به شکلی برداشت‌های خود را در سنگ‌نوشته‌ها و دیوارها بنویسد و بعد هم به اشکال مختلف کوشیده حالات جسمی‌اش و درواقع زبان بدن و احساسات و عواطف خود را منتقل کند تا اینکه رسیده به فرهنگ مکتوب که شاید هزاران سال طول کشیده اما اساساً بافرهنگ شفاهی زندگی می‌کرده است و میراث، عواطف، یافته ها و خواسته‌هایش را سینه‌به‌سینه منتقل می‌کرده و تا به امروز هم فرهنگ شفاهی جایگاه خود را حفظ کرده و بسیاری از ملت‌ها دارند و خود جامعه ما به‌شدت تحت تأثیر فرهنگ شفاهی است و فرهنگ شفاهی آن وسیع و عمیق‌تر از فرهنگ مکتوب آن است بنابراین ذیل تاریخ شفاهی تحت عنوان فرهنگ شفاهی قرار می‌گیرد. به‌طور مثال اگر ما بخواهیم سابقه‌ای از تاریخ شفاهی، البته نه به شکل علمی آن؛ بلکه به شکل عامیانه و عمومی آن، پیگیری کنیم، باید آن را در اسطوره‌ها بجوییم. اسطوره‌ها اساساً تاریخ ماقبل مکتوب هستند و بشر آن‌چه را که می‌اندیشیده و پرستش می‌کرده، بیم‌ها، امیدها و آرزوهای خود را در اسطوره‌ها منتقل کرده است؛ درواقع دوره تاریخی از زمانی شروع می‌شود که بشر توانایی این را می‌یابد که تاریخ خود را تا حدی مکتوب کند و اسطوره‌ها درواقع پیش‌قراولان تاریخ شفاهی هستند. در بخش عظیمی از فرهنگ بشری، حتی در فرهنگ مدرن می‌توانیم رگه‌ها و رده‌هایی از اسطوره‌ها را در اشکال مختلف جستجو کنیم که در این راستا، کارهایی بسیار جدی هم انجام‌شده است.
تاریخ شفاهی به شکل رسمی و مدرن یا کلاسیک آن و دیسیپلین دانشگاهی، خیلی جدید است؛ ؛ درگذشته ما چنین دیسیپلینی را در شکل علمی آن نداشتیم. مثلاً دهه 1940 ما با تاریخ شفاهی روبرو هستیم. بسیاری از روایت‌ها، امری سیال و جاری بوده و چیزی به نام تاریخ شفاهی، امری است مدرن و جدید و هنوز هم با وجود توسعه‌ای که پیداکرده، به یک‌رشته قطعی دانشگاهی تبدیل نشده است. برخی از دانشگاه‌ها به آن توجه کرده‌اند و برخی هم به آن توجه نکرده‌اند؛ بلکه آن را در آکادمی تاریخ خود، لابه‌لای مواد درسی گنجانده‌اند و نه به‌عنوان یک‌رشته. برخی از دانشگاه‌ها نیز، مانند دانشگاه‌های آمریکایی از جمله: هاروارد یا دانشگاه کلمبیا، آن را به‌عنوان یک‌رشته تخصصی دیده‌اند. در ایران، به‌عنوان ذیل یکی از گروه‌های تاریخ در دانشگاه اصفهان، حدود 10 سال است که ردپایی از تاریخ شفاهی را در بخش دانشگاهی می‌بینیم؛ در غیر این صورت هنوز هم آکادمیسین‌های تاریخی، تاریخ شفاهی را به‌عنوان یک امر علمی قطعی، موردپذیرش قرار نداده‌اند، ولی به‌هرحال به دلیل توانایی‌ها و قوت‌هایی که تاریخ شفاهی دارد، خودش جای خود را باز می‌کند و موضوع شناسایی قرار می‌گیرد؛ بدین معنا که خودش دارد خود را به یک موضوع شناسایی تبدیل می‌کند. در مورد خود تاریخ شفاهی و چیستی آن، باید گفت که تاریخ شفاهی اساساً یک خصلت گفتاری دارد. در تاریخ شفاهی، دو موضوع مهم دیده می‌شود: یک موضوع، مصاحبه‌گر و موضوع دیگر، مصاحبه‌شونده است.
در تاریخ شفاهی، تلاش بر این است که گذشته را با اتکا به یک فرد زنده که در اتفاق مهمی از گذشته یا در حاشیه آن حضور داشته، به‌عنوان یک منبع دست‌اول که حادثه را در یک نسل، روایت کند، به زمان حال آورند.
کار تاریخ شفاهی این است: فردی که در متن حادثه‌ای مهم در گذشته بوده و اکنون زنده است و می‌تواند آن حادثه را روایت کند، آن گذشته را به حال آورد وگزارشی از اکنون آن گذشته در اختیار ما قرار دهد؛ یعنی اکنون را به آن گذشته پیوند بزند. این موضوع مهم می‌تواند سیاسی باشد یا تاریخی، هنری باشد و یا در هر موضوع دیگری.
در تعریف علم تاریخ نیز برخی از مورخان صاحب‌نظر معتقدند که اساساً علم تاریخ، علم روایت گذشته نیست؛ علم اکنون است. به این معنا که ما به این دلیل به سراغ تاریخ می‌رویم که تاریخ مرسوم و مألوفی را به‌عنوان تاریخ حیات اجتماعی انسان بررسی می‌کند که متکی برنوشته‌ها و اسناد است. هر چیزی نمی‌تواند موضوع تاریخ باشد؛ به‌طور مثال کوه‌ها و دشت‌ها موضوع تاریخ نیستند؛ بلکه حیات اجتماعی انسان، موضوع تاریخ است؛ حتی فرد انسان هم نیست و اگر فردی را درگذشته موردبررسی قرار می‌دهد به دلیل نقشی است که او در حیات اجتماعی بشر ایفا کرده است؛ بنابراین تاریخ، حیات اجتماعی انسان را درگذشته، به شکلی روشمند و علمی بررسی می‌کند؛ یعنی برای پرداختن به یک موضوع، روش پیدا می‌کند؛ چون می‌توان به هر شکلی به موضوع تاریخ پرداخت؛ مثلا به شکل قصه یا داستان و روایت‌های مختلفی از آن شنید ولی تفکیک علم تاریخ از غیر علم تاریخ، این است که علم تاریخ روش دارد؛ بنابراین حیات اجتماعی گذشته انسان را به شکلی روشمند بررسی می‌کند؛ اما به چه علت؟ برای فهم اکنون؛ یعنی اساساً تاریخ برای فهم اکنون است نه صرفاً برای نگاه به گذشته. گذشته را برای امروز آن می‌خواهد بفهمد. می‌خواهد آنچه را که امروز به عنوان انسان است، ادراک کند و حوادث تاریخی که صورتی در زیر دارند، می‌خواهد آن صورت زیر را برای فهم آنچه در بالا است، درک کند.
یکی از کارهای اصلی تاریخ شفاهی نیز همین است که گذشته را به اکنون پیوند می‌زند. نقش اساسی آن در جایگاه آکادمیک، صرفاً پر کردن خلأهای تاریخ مکتوب است؛ به همین دلیل هنوز در نگاه آکادمیسین‌ها، به‌عنوان یک ماده اصلی مورد توجه قرار نگرفته است؛ بلکه کمک می‌کند آنچه را که اسناد ما نمی‌توانند به‌طور دقیق، به ما گزارش دهند، از طریق تاریخ شفاهی تکمیل کنیم؛ البته به شکلی روشمند و فنی که در مورد مسائل فنی آن صحبت خواهیم کرد.
درواقع برای علم تاریخ، دانشی معین وجود دارد که با وجود قوت‌ها و ضعف‌هایی که می‌تواند داشته باشد، به علم تاریخ یاری می‌رساند. هنگامیکه شما سندی را مورد واکاوی قرار می‌دهید، آن سند برای اینکه وثاقت پیدا کند، چارچوب و اصولی دارد. به اعتبار زمان سند، گوینده آن و یا به اعتبار اسناد دیگر، می‌توان تا حدود زیادی به وثاقت یک سند دست یافت. در مورد تاریخ شفاهی، کار، دشوار است؛ زیرا به‌شدت انسانی می‌شود و به‌شدت متکثر می‌گردد و با علایق و عواطف انسان‌ها و پایگاه‌های طبقاتی آن‌ها پیوند می‌خورد؛ بنابراین به دست آوردن وثاقت آن، کار بسیار دشواری است و به همین دلیل هم هست که تا الان در ایران، مورخین زبده، هنوز زیر بار وثاقت تاریخ شفاهی به‌عنوان یک امر آکادمیک نرفته‌اند؛ هرچند که آغاز این کار از آمریکا، در حدود سال 1948 بوده و نونز این علم را پایه‌گذاری کرده و سپس آن را گسترش داده است. پس از آن انجمن تاریخ شفاهی شکل می‌گیرد که تبدیل به یک انجمن بین‌المللی می‌شود و امروزه در دانشگاه کلمبیا، بزرگ‌ترین آرشیو تاریخ شفاهی دنیا راداریم و بعد از این به سمت هاروارد و برخی از دانشگاه‌های معتبر دنیا می‌رود و بعد از آمریکا به سمت اروپا می‌آید و از اروپا به سمت استرالیا و ژاپن می‌رود؛ بنابراین برای آن‌ها مسأله تاریخ شفاهی مسأله بسیار مهمی به حساب می‌آید که دامنه آن نیز از تاریخ بیرون می‌زند و ابعاد آن از تاریخ فراتر می‌رود و به سمت تاریخ نهادها و تاریخ آموزش می‌رود.
در اصل، آغاز تاریخ شفاهی آکادمیک نیز با تاریخ دانشگاه پیوند می‌خورد؛ البته پیش از آن در جنگ‌های شمال و جنوب، بیشتر خاطرات نظامی‌ها را جمع می‌کردند، مجموعه زیادی هم از این خاطرات، جمع‌آوری شده است ولی آن‌ها را جزء تاریخ شفاهی، به معنای علمی آن به حساب نمی‌آورند؛ چون نه مصاحبه‌گر به نحوه مصاحبه خیلی مسلط بوده و نه مصاحبه‌شونده در موقعیت خوبی قرارگرفته بوده است که ابعاد آن اتفاقی که با آن درگیر بوده، خوب منعکس شود؛ بنابراین در اصل تاریخ شفاهی با تاریخ دانشگاه شروع می‌شود؛ یعنی با تاریخ خود دانشگاه و تاریخ توسعه علم؛ ولی بعد ابعاد مختلفی پیدا می‌کند؛ ازجمله ابعاد نظامی، هنری، تاریخ سینما و تئاتر و سپس از شکل نخبگی خارج می‌شود و به سمت تاریخ عامیانه و فهم تاریخ عامیانه پیش می‌رود؛ البته در دستگاه آکادمیک. یکی از دلایل آن این است که ما از دهه 1960 در اروپا و آمریکا با جنبش‌های اجتماعی روبرو هستیم و خود این جنبش‌های اجتماعی، جنبش‌های عامه هستند؛ بنابراین فهم این جنبش‌های اجتماعی، نیاز دارد به اینکه از طریق تاریخ شفاهی، بتوانند با رهبران جنبش‌ها روبه‌رو شوند؛ بنابراین پای تاریخ شفاهی، به جنبش‌های اجتماعی باز شد و بخش آکادمیک بود که این جنبش‌های اجتماعی را رصد کرد و کوشید به چیستی آن دست یابد؛ بنابراین تاریخ شفاهی دو پایگاه مهم دارد: یکی مصاحبه‌گر و دیگری راوی و مصاحبه‌شونده.
با توجه به تعریف تاریخ شفاهی که گفتیم، حادثه‌ای در گذشته را از طریق انسانی زنده، به اکنون پیوند می‌زند- این حقیقت تاریخ شفاهی است- بحث بسیار مهم است که مصاحبه چگونه و در چه فضایی و با چه ادبیاتی انجام گیرد. مصاحبه‌گر حتماً باید سناریو داشته باشد و با آن حادثه آشنا باشد تا بتواند در گفتگو با روایت‌کننده، در بزنگاه‌ها، سؤالات دقیق بپرسد؛ همچنین باید از ابزار و تکنیک‌هایی برخوردار باشد تا آن چیزهایی که ضبط می‌کند، صرفاً ضبط‌صوت نباشد چون در تاریخ شفاهی، سکوت‌ها خیلی وقت‌ها مهم‌تر از خود گفته‌ها هستند.
زبان بدن و توقف‌ها و حتی تصویر چهره که گاهی اوقات شکل عاطفی پیدا می‌کند، گاهی شکل نوستالژیک پیدا می‌کند یا صورت گریه و شادی می‌یابد، همه این‌ها جزئی از احصاء تاریخ شفاهی هستند و بدون این‌ها تاریخ شفاهی به‌خوبی نمی‌تواند منعکس شود.
تاریخ شفاهی فقط صوت نیست؛ بلکه مصاحبه‌گر باید بتواند همه حالات را تا جایی که می‌تواند با تکنیک و تکنولوژی مناسب که صوتی و تصویری است، منعکس کند. باید کیفیت صدا خوب باشد که بتواند دقیق و به خوبی صدا را منعکس سازد و آن سکته‌ها و سکوت‌ها را به خوبی نمایان کند؛ درعین‌حال بتواند در بزنگاه‌ها پاسخ‌های دقیق ارائه دهد و درجاهایی که ابهامات بسیار وجود دارد، بکوشد آن ابهامات را رفع کند؛ وقتی تناقضی به وجود آمد، باید بتواند این تناقض را حل کند و راه‌حلی برای آن بیابد.
در تاریخ شفاهی، حرف‌های بی‌ربط بسیاری زده می‌شود؛ چگونه می‌توان میان این حرف‌های بی‌ربط، پیوندی با حرف‌های باربط، برقرار کرد؟ بسیاری از این حرف‌های بی‌ربط اتفاقاً به هم ربط دارند، ولی شما چگونه می‌توانید اتصال و لولاهایی در تاریخ شفاهی ایجادکنید؟ این مصاحبه‌گر است که می‌تواند این نقش را به‌خوبی ایفا کند و لولاها را از حرف‌های بی‌ربط به حرف‌های با ربط وصل نموده و در بزنگاه‌ها، شجاعانه پرسش کند؛ زیرا گاهی اوقات افرادی که مصاحبه می‌کنند موقعیتی خاص دارند و مصاحبه‌گر باید شجاعت لازم را داشته باشد که در بزنگاه‌ها، بدون اینکه بهراسد، راوی را مورد پرسش جدی قرار دهد.
درعین‌حال روایتی که فرد تعریف می‌کند، اگر او را به فضایی نوستالژیک برد، مصاحبه‌گر باید بداند چطور او را از آن فضای نوستالژیک بیرون بیاورد. باید مراقب باشد که او را به مرز دفاع نیندازد چون وقتی انسانی در معرض دفاع قرار می‌گیرد، دیگر وثاقت تاریخ شفاهی دچار خدشه می‌شود؛ بنابراین باید مراقب بود که او در معرض دفاع قرار نگیرد یا در معرض کینه‌ها و درگیری‌های جناحی واقع نشود.
صورت احساسی درست مصاحبه‌گر در این زمینه، این است که باید احساس بی‌طرفی کند و مصاحبه‌شونده باید بتواند به او اعتماد کند. مصاحبه‌گر باید بداند چگونه راوی را به سمت جزئیات ببرد زیرا پرداختن به جزئیات مسأله‌ای مهم است؛ جزئیات است که کمک می‌کند شما پازل‌ها را با توانایی، به سمت مسائل مهم و تعیین‌کننده ببرید.
فضایی که گفتگو می‌کنند باید در چه شرایطی باشد؟ به‌طور مثال اگر راوی خسته است او را رها کند و نخواهد هر چه سریع‌تر به مقصد برسد. باید صبوری کند تا زایش رخ دهد. مصاحبه‌گر باید مثل یک ماما مراقب باشد که طفل نه دیر به دنیا بیاید و نه زود. او نباید عجله کند و خود نقش بر هم زننده آن نظم منطقی را نداشته باشد؛ به همین دلیل تکنیک مصاحبه و اینکه چطور باید مصاحبه کند، در بحث ژورنالیسم خود، بحث بسیار مهمی است.
در مرحله اول، نقش مصاحبه‌شونده و مصاحبه‌گر بسیار مهم می‌شود. مرحله دوم، محیط، فضا و زمان است که وقتی این‌ها به‌خوبی رخ داد، مرحله سوم شروع می‌شود که مرحله پردازش است. چگونه پیاده کردن آن، بسیار فنی است و با پیاده کردن یک مصاحبه معمولی فرق دارد.
چگونه استانداردهای پیاده کردن را به کار ببرد و چگونه مکث‌ها و سکوت‌ها و توقف‌ها را بیاورد؟ به‌هرحال در برخی جاها مصاحبه‌گر باید با ویژگی‌های زبان‌شناختی آشنا باشد چون شما با ادبیات و مفاهیمی برخورد می‌کنید؛ مثلاً شما دارید با فردی محلی مصاحبه می‌کنید و یک لفظ و یک تمثیل و یک‌ضرب المثل، ده‌ها پیام دارد و شما باید بتوانید آن را بفهمید. ممکن است بدفهمی‌های مختلفی در این بین پیش بیاید؛ بنابراین مصاحبه‌گر باید به مفاهیم زبانی مسلط باشد و درعین‌حال مصاحبه‌گر در آن زمینه باید بتواند با افراد مختلفی گفتگو کند و بعد این مسائل را در کنار هم بگذارد و آرایش قضیه را انجام دهد که چگونه آن‌ها را در کنار هم قرار می‌دهد تا خواننده بتواند یک تصویر درست داشته باشد. در تاریخ هم همین است؛ تقریباً می‌توان گفت حقیقت عریان در تاریخ محال است؛ ما می‌کوشیم تقرب ایجاد کنیم و سپس پردازش است که بسیار مهم می‌گردد. درنهایت بگویم که حاصل کار تاریخ شفاهی همان‌طور که گفتیم نقش مکمل را خواهد داشت.

‌ قبل از اینکه وارد مسائل فنی‌تر بشویم، سؤال من این است که در دنیای جدید که تاریخ معاصر و حتی تاریخ حدود دو قرن قبل، با توجه به مکتوبات و اسنادی که وجود دارد قابل حصول و دستیابی است، ما فرض را بر این بگیریم که مثلاً می‌خواهیم تاریخ جنگ جهانی اول را بنویسیم که بسیاری از موارد آن‌هم فیلم‌برداری شده و از آن‌ها، هم صدا داریم و هم آثار فیزیکی جنگ هنوز وجود دارد؛ اینجا تاریخ شفاهی چه نقشی بازی می‌کند؟ اینجا که به نظر نمی‌رسد خللی وجود داشته باشد و همه‌چیز مضبوط و مکتوب است و اسناد آن موجود است. اسناد فیزیکی آن موجود است؛ حتی بعضاً افرادی که در جنگ حضورداشته‌اند، خودشان خاطره نوشته‌اند. به این دلیل که شما شأنی برای پر کردن خلل در تاریخ شفاهی قائل شدید، می‌خواهم بدانم به لحاظ روش‌شناختی و نه موضوعی، نسبت تاریخ مکتوب به تاریخ شفاهی، غیر از پر کردن خلل، دیگر چه چیزی می‌تواند باشد؟
البته برای مصداق شما بحث مفصل‌تری دارم؛ در مورد خود جنگ ایران، در ارتباط با جنگ ایران بحث تاریخ شفاهی خیلی شدت گرفته و اگر کمی توضیح بدهم مشخص می‌شود که ما چقدر خلل داریم که با همان اسناد و ضبط و این‌ها کاملاً پر نمی‌شود. در مورد تاریخ شفاهی و درواقع یکی از ویژگی‌های تاریخ شفاهی، می‌گویند: تاریخ شفاهی با پرسش شروع می‌شود. شما پرسش می‌کنید؛ بنابراین تاریخ را با پرسش آغاز می‌کنید و یکی از ویژگی‌های تاریخ شفاهی این است که آغاز آن با پرسش است و این آغاز یک گفتگوی تحلیلی است؛ پس یکی از ویژگی‌هایش این است.
از دیگر ویژگی‌های تاریخ شفاهی، دموکراتیک بودن آن است. شما در تاریخ معمولی سراغ سندها می‌روید؛ سندها عموماً در اختیار چه کسانی بوده و چه کسانی تولیدکننده آن‌ها بوده‌اند؟ فرماندهان و شخصیت‌های سیاسی؛ درحالی‌که تاریخ شفاهی این‌طور نیست. در تاریخ شفاهی، در بیشتر مواقع به سراغ توده‌ها می‌روید و سراغ بسیاری از کنش‌گرانی می‌روید که کمتر دیده‌شده‌اند؛ بنابراین یکی از ویژگی‌های تاریخ شفاهی، دموکراتیزه کردن تاریخ است که بین‌الاذهانی می‌شود.
حسن دیگری که تاریخ شفاهی دارد، این است که ابعاد روانشناسی اجتماعی پیدا می‌کند و سراغ اینتردیسیپلینی‌ها می‌رود؛ یعنی البته کار تاریخ دانان همین بوده که به سراغ همین افراد بروند ولی اینجا دیگر خیلی عینی‌تر سراغ اینتردیسیپلینی‌ها می‌رود. نکته دیگر اینکه ما در تاریخ مکتوب، بیشتر با انگیخته‌ها سروکار داریم نه باانگیزه‌ها؛ درحالی‌که در تاریخ شفاهی انگیزه‌ها هم بسیار مورد واکاوی قرار می‌گیرند؛ درحالی‌که انگیزه‌ها نقش مهمی در انگیخته‌ها دارند؛ بنابراین وجوهی یا چراغ‌هایی را در گوشه‌هایی از تاریخ روشن می‌کند که ممکن است با تاریخ مکتوب دیده نشود و اصلاً امکان آن نباشد که سراغ آن گوشه‌ها و آن منطقه الفراق‌هایی برویم که نقش روانشناسی انسان‌ها است چون ما در تاریخ به سمت فهم جامعه‌شناسی حوادث می‌رویم و کمتر روانشناسی وقایع، مورد واکاوی دقیق قرار می‌گیرد و آن حفره‌ها را پر می‌کند.
اگر درست مورد تبیین قرار بگیرد، البته درعین‌حال خویشتن نما هم هست که این می‌تواند هم مثبت و هم منفی باشد. بهرحال شما سراغ کنش‌گر اصلی می‌روید و از او می‌پرسید که چه اتفاقی افتاده است و او سعی می‌کند خویشتن خود را پرزنت کند؛ مثلاً همین امروز در تاریخ آقای هاشمی رفسنجانی، من مطمئن هستم روانشناسان زیادی از همین نوشتار تاریخی می‌توانند تا حدی خویشتن آقای هاشمی را بشناسند. این، خود، امر معرفت درجه دوم است که او را از این طریق بشناسند که اصلاً او چطور حرف می‌زده، چطور برداشت می‌کرده یا چطور مسائل را رصد می‌کرده؟ آیا همه‌چیز را به خود رفرنس می‌داده؟ این‌ها چیزهایی هستند که در اسناد، خیلی مشخص نیست و به‌نوعی خویشتن‌نما است و ابعاد بسیار مهمی دارد ولی آن چیزی که هنوز موردقبول قرار نگرفته، بحث وثاقت آن است؛ چون جنبهٔ فردی و شخصی آن، خیلی برجسته می‌شود. هنوز این بخش آن،‌ که چگونه می‌شود سیطره روانشناسی افراد را در تاریخ شفاهی و وثاقت یا اعتبار حقیقت را در آن جستجو کرد، تهی مانده است. پاسخ آن را تاریخ‌شناسی و علم تاریخ جدید داده است.
اساساً تاریخ، علم روایت‌ها است و هرکسی که تاریخ را روایت می‌کند، حتی وقتی سراغ سند می‌رود، با پرسش خود و پیش‌فرض‌های خود، سراغ سند می‌رود. اصلاً تاریخ بدون پیش‌فرض نداریم. تاریخ، کمک می‌کند تا ما را تا حدودی از این پیش‌فرض‌ها برهاند و کمک می‌کند تا حدودی این پیش‌فرض‌ها را کم کند ولی اصلاً ما با تاریخ تفسیرها روبرو هستیم و هرکسی در تاریخ واردشده از کریدور ذهن خود تاریخ را دیده و گزینش‌های او متکی به حساسیت‌های خودش بوده؛ مارکسیسم رفته است سراغ تاریخ یک مذهبی. تاریخ نوع گزینشش با نوع گزینش دیگران فرق دارد؛ پس اصلاً امکان اینکه بتوانید به دنبال تاریخ بدون تفسیر بروید، وجود ندارد؛ بنابراین می‌توان تاریخ شفاهی را هم به این اعتبار، تاریخ روایت‌ها دانست.

‌ ذیل محدودیت‌های تاریخ شفاهی مانند هر علم و دیسیپلین دیگری محدودیت‌هایی وجود دارد. می‌خواهم این را مطرح کنم که اصولاً کسی که ناظر است؛ یعنی فاعل شناسایی است،وقتی به متعلق شناسایی نگاه می‌کند، به تعبیر شما از دریچه ذهن خود و از کانال ذهن خود به آن موضوع می‌نگرد. اگر این‌طور است، مورخی هم که دارد با اسناد کار می‌کند و می‌خواهد اسناد را به سخن وادار کند، او هم پیش‌فرض‌هایی دارد. چرا ما درباره وثاقت تاریخ شفاهی حساسیت به خرج می‌دهیم و همیشه یک علامت سؤال برای آن متصور هستیم و می‌گوییم از کجا معلوم، این طرف راست می‌گوید؟ از کجا معلوم این یک، فرافکنی نمی‌کند؟ از کجا معلوم که به یک نوع شیزوفرنی مبتلا نیست یا از کجا معلوم که خودش را در مرکز همه‌چیز نبیند و هزار سؤال دیگر. آیا خود تاریخ مألوف و مکتوبی که روش و موضوع و غایت دارد و با اسناد سروکار دارد، مگر این احکام بر او هم جاری نیست؟ چرا تاریخ شفاهی این‌قدر از این نظر بدنام است؟
حالا بدنام که نه و کلمه بدنام شاید درست نباشد؛ زیرا در کشورهای توسعه‌یافته مورد وثوق قرارگرفته؛ ولی اساساً مورخان، البته دانشمندان هر علمی؛ حالا مورخان به‌سختی عادت‌های خود را زیر پا می‌گذارند. این مسأله شیفت پارادایم است. اگر بخواهم بیان شمارا بابیان دیگری پاسخ دهم، می‌بینیم ده‌ها نحله فکری در رابطه بافهم تاریخ اسلام مطرح‌شده و هرکسی نگاه جدیدی به تاریخ و فهم تاریخ و دریافت تاریخ داشته است؛ ولی ابن خلدون در تاریخ، تنها ماند. همچنان پارادایم طبری تا همین اواخر تسلط پیدا کرد و حتی در بحث نظری بسیاری از مورخان ما، هنوز به نظریه‌ها، نگاه بدبینانه دارند و همچنان نگاه سند محور دارند. البته این نگاه سند محور در دورهٔ جدید، به‌نوعی نگاه پوزیتیویستی پیوست و همچنان با نگاه پوزیتیویستی دارند مسأله را می‌بینند.
تازه برای آن‌هایی که با دریافت‌های مدرن به تاریخ می‌نگرند، این حرف‌ها، حرف‌های جدیدی است. ما بحث‌های بین‌رشته‌ای و خود مکتب دانان، بحث‌ها و نگاه‌های تفسیری و هرمنوتیکی به تاریخ داشتند، بحث فلسفه علم تاریخ، این‌ها حرف‌های کاملاً جدید است و طبیعتاً تا مورخان بخواهند آن را مزه مزه کنند و کم‌کم آثار آن را در حیات علمی خود ببینند، تا کم‌کم پرسش‌ها بر همین اساس تنظیم شود و نیازها متکی بر آن تدارک دیده شود، زمان می‌برد و بقیه‌اش را باید بگذاریم که زمان، این مسأله را حل کند؛ کمااینکه اگر الان نگاه کنید، در بسیاری از دانشجویان فوق‌لیسانس و دکتری تاریخ، اساساً این پرسش‌ها به شکل جدی مطرح می‌شود. رفتن به سمت روش‌های جدید، مدل‌های جدید، نوع نگاه جدید، استفاده از مدل‌های رشته‌های مختلف جامعه‌شناختی؛ چون به‌هرحال تاریخ، خود با اینکه مستقل است ولی یک علم بین‌رشته‌ای نیز هست؛ بنابراین من فکر می‌کنم حدود هفتاد- هشتاد سال است درحالی‌که پارادایم طبری حدود هزار سال است؛ بنابراین نباید شکل تزریقی هم پیدا کند چون گاهی اوقات مدل‌ها، شکل مد پیدا می‌کند. ناگهان می‌بینیم رفتن به سمت فوکو، مد می‌شود و حالا من به‌عنوان یک استاد دانشگاه، خیلی اوقات می‌بینم که این بحث‌های تحلیل گفتمان که در بسیاری از پایان‌نامه‌های تاریخی، جامعه‌شناسی و علوم سیاسی انجام می‌شود، اساساً شکل مد پیداکرده؛ مثل مارکسیسم در دوره ما که خیلی مد بود و وقتی ما از دیالکتیک صحبت می‌کردیم، خیلی وقت‌ها من خودم نمی‌فهمیدم دیالکتیک چیست ولی چون خوشمان می‌آمد، راجع به دیالکتیک صحبت می‌کردیم بدون اینکه دیالکتیک را هضم کنیم.
بسیاری از این مدل‌ها، فقط در پیشانی پایان‌نامه‌ها تعریف‌شده و وقتی داخل متن می‌روید، می‌بینید نجویده در متن خود را جاری و ساری نکرده. به نظر من نباید عجله کنیم؛ باید بگذاریم:
سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل
این مهر را باید بگذاریم به روزگاران بفهمیم؛ چون اگر نفهمیم و به سراغ آن برویم، آثار منفی آن به‌مراتب بسیار جدی است. من گاهی اوقات به دانشجویان تاریخ می‌گویم: دانشجویان تاریخ گذشته، منابع را خوب می‌فهمیدند و می‌خواندند؛ میراث تاریخی را خوب می‌خواندند؛ زبان عربی را خوب بلد بودند؛ ابن اثیر را خوب خوانده بودند؛ بیهقی را خوب خوانده بودند؛ ولی با نظریه‌های جدید آشنایی نداشتند. بچه‌های جدید نظریه‌ها را خوب می‌خوانند؛ متون را نمی‌دانند و وقتی می‌خواهند این نظریه‌ها را به آن متون پیوند بزنند، هم این‌جا اندکی نارس است و هم آنجا خیلی عمق پیدا نکرده؛ بنابراین من فکر می‌کنم که در این پروسه منطقی، کمااینکه در 15 سال اخیر، اتفاقات خوبی در این بحث افتاده و در 10 یا 15 سال آینده می‌رویم به سمت اینکه دریافت‌های بهتری از مدل‌ها داشته باشیم و به‌خصوص از تاریخ شفاهی و تاریخ شفاهی به نظر من مخصوصاً در جمهوری اسلامی، بخشی است که با نابلدان شروع شد. این نکته را هم باید داشته باشیم: افرادی بودند که دغدغه داشتند و دوست داشتند کار تاریخی کنند ولی بلد نبودند؛ بنابراین ما مراکز اسناد بسیاری می‌بینیم که با پول‌های دولتی راه افتادند و سراغ خاطرات رفتند به ویژه انواع و اقسام خاطرات افرادی که قبل از انقلاب مؤثر بودند؛ ولی وقتی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم چقدر اشتباهات فاحش در آن‌ها وجود دارد؛ چقدر محور بودن افراد، در آن‌ها وجود دارد. خود این‌ها یکی از عوامل پس زدن افراد آکادمیک شد که نکند ما هم کاری را شروع کنیم که این‌طور بشود؛ یعنی در ایران بنیاد تاریخ شفاهی به‌خوبی گذاشته نشده است و به سمتی رفتیم که بهرحال درجاهایی تاریخ‌سازی کردیم؛ مثلاً می‌بینیم در یک حادثه مهم که فردی در آن نقش اساسی و کلیدی داشته ولی چون امروز مغضوب شده، ردپای او در آن تاریخ‌نگاری شفاهی، بسیار اندک است وکسی که محبوب است، به هر دلیلی یا موقعیت اجتماعی و سیاسی دارد، در آن تاریخ‌سازی‌ها پررنگ است؛ بنابراین، این‌یک مقدار واکنش ایجاد کرد. بخشی از آن، واکنش کسانی است که نابلد بودند و سراغ یک چنین امری رفتند، بخشی از آن با نگاه‌های سیاسی تاریخ‌سازی، سراغ این امر رفتند. من فکر می‌کنم عرصه این، در یک پروسه طبیعی بازخواهد شد و کارهای خوبی انجام گرفت. اگر بخواهم این بحث را به اتمام برسانم، می‌خواهم در مورد بحثی که در رابطه با جنگ شد، توضیحاتی ارائه دهم. ببینید وقتی جنگ شکل گرفت، برخی از دوستانی که در دفتر سیاسی اولیه سپاه بودند که برخی دوستان مستحضر هستند، آن دفتر، دفتر نسبتاً فعال و خوش‌فکری بود و خیلی هم به معنای آن زمان خود اصلاح‌طلب بودند. وقتی جنگ شکل گرفت، کسانی در آن دفتر بودند که بعضاً اهل تاریخ بودند یا به مطالعات تاریخی علاقه داشتند؛ جنگ‌های میهنی را مطالعه کرده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که این جنگ بعد از مدتی تمام خواهد شد ولی نیازمند این است که درست فهمیده شود و درست گزارش شود؛ بنابراین با همان ابزار و ادوات خیلی ابتدایی آن زمان که به خاطر دارم ضبط‌صوت‌های نیم متری بود، از عملیات ثامن‌الائمه دانشجویان خوش‌فکر مهندسی دانشگاه مفیدکه بعد دانشجو شدند، دوست داشتند به جنگ بروند ولی بحث این بود که ما بتوانیم از آن‌ها استفاده بهتری کنیم.
علاوه بر جنگیدن، یک مرکز مطالعات تحقیقات جنگ راه افتاد و البته آن زمان راضی کردن فرماندهان جنگ، خیلی کار سختی بود؛ چون فرمانده دوست داشت که آزاد و رها هرکجا که می‌خواهد برود و یک نفر با یک ضبط به دنبال او باشد و وقتی هم می‌خواهد بخوابد، کنار او قرار بگیرد. جنگ از زمانی که در بی‌سیم‌ها فراخوانده می‌شد، با فلان رمز که شروع نمی‌شد؛ وقتی شما می‌خواستید جنگی را شروع کنید، از یک سال قبل، شش ماه قبل، بحث‌های سری آن شروع می‌شد و خود اینکه چگونه این‌ها را ضبط و ثبت کنیم و درعین‌حال این‌ها، لو نرود، مساله بود؛ یعنی وقتی شما می‌خواهید یک عملیات مثل عملیات فاو را راه بیندازید، چگونه این را ثبت و ضبط کنید و درعین‌حال مراقب باشید که این‌ها افشا نشود؟ در جنگ داشتیم که برخی از مسائل ما لو رفت؛ بنابراین ابتدای امر، بسیار کار دشواری بود که فرماندهان جنگ را متقاعد کنید که ما باید کنار هر فرمانده لشکر و فرمانده تیپی، از زمانی که به ذهن فرمانده می‌آید که من می‌خواهم عملیاتی را انجام دهم و بعد به اعتبار آن‌یک قرارگاه سری راه می‌اندازد، این آدم مطمئن ما به آن جلسات برود و همه آن بحث‌های سری را ثبت و ضبط کند.
نکته‌ای که شما در مورد جنگ جهانی دوم گفتید بسیاری از جلسات سرّی ثبت و ضبط نشده، بسیاری از حرف‌ها، حرف‌های دونفره و سه‌نفره و چهارنفره بوده که وقتی عملیات انجام می‌شده، کسی کنار این فرمانده عملیات در دریا و رودخانه و بیابان و باتلاق نبوده که هر چه را که او دارد در آن زمان فرماندهی می‌کند، همان لحظه ثبت کند؛ حتی آن‌جا که دارد فحش رکیک می‌دهد، حتی این را هم ثبت و ضبط کند؛ خیلی از آن‌ها نیست و تنها جلسات رسمی ضبط شده است؛ بنابراین مرکز مطالعات و ارتباطات جنگ راه افتاد. البته آن زمان فرمانده اصلی جنگ نیز متوجه این قضیه شد و محسن رضایی، رگ چریکی داشتند و در آن زمان متوجه شدند که کار مهمی است. بهرحال این کار انجام شد. در کنار هر فرمانده لشکر و هر فرمانده تیپی، هر فرمانده قرارگاهی حتی قرارگاه اصلی، افرادی قرار گرفتند که آموزش‌دیده بودند چطور مصاحبه کنند.
بسیاری مسائل دیگر نیز بود که امکان ضبط در مصاحبه نداشت؛ مثلاً شهید باکری در قایق در حال حرکت است، حال فرمانده هم ترکش‌خورده. مصاحبه‌گر چه می‌کند؟ همان لحظه می‌نویسد، حرف‌هایی که آنجا زده می‌شود را یادداشت می‌کند؛ با دستگاه‌های آن زمان؛ بنابراین، این را پذیرفتند و اکنون چیزی بیش از پنجاه یا شصت هزار نوار ازسرّی‌ترین جلسات جنگ در اختیار است.
من به یاد دارم برخی از دوستان ما که خیلی مطمئن بودند و از بچه‌های اصلی سپاه بودند، جلسه‌ای داشتند؛ قبل از آن جلسه، یک عملیاتی لو رفته بود. راوی ما کنار آقای هاشمی بود؛ ضبطش هم همراهش. گاهی اوقات آقای هاشمی آن‌قدر عصبانی می‌شد که با پایش به این ضبط‌صوت می‌زد و آن ضبط به دیوار می‌خورد و خرد می‌شد چون احساس می‌کرد که اگر این حرف‌ها بیرون برود، چقدر آدم به‌واسطه آن ممکن است آسیب ببینند ولی با همه این مسائل، این بچه‌ها کنار فرماندهان قرار گرفتند و تحمل کردند.
البته بعدها هم خود فرماندهان پذیرفتند که یک همزاد چسبنده با خود دارند و برخی از بچه‌ها کنار فرمانده‌شان که به شهادت می‌رسیدند، آن‌ها نیز شهید می‌شدند. با همهٔ این مسائل که از ابتدا جمع می‌شوند تا انتها ولی بخشی از حرف‌ها در اتاق‌های خواب و خانه‌هایی که افراد به خانه هم می‌رفتند و بیان می‌کردند، این‌ها که ثبت نشده است ولی بسیاری ازآن‌چه به شکل ارگانیک انجام‌شده است را بچه‌ها ضبط کرده‌اند و الآن صدای باقری را از ابتدای عملیات تا انتهای آن داریم و گنجینه‌ای ارزشمند است.
درکنار این نوارها که الان به سی دی تبدیل‌شده‌اند، دفترچه‌های بچه‌ها موجود است که برخی از افرادی که شهید شده‌اند، خون آن‌ها نیز روی آن دفترچه‌ها قابل مشاهده است که دقیق تصویر شده. بحث‌ها نیز بحث‌های داستان و روایت نبوده و نمی‌خواستند فقط رشادت‌ها را بگویند، علاوه بر پیروزی‌ها، شکست‌ها، اشتباهات، حرف‌ها، حدیث‌ها، دعواهایی که در جنگ،گاهی بین فرماندهان رخ می‌داده نیز بوده است؛ مثلاً محسن فکر می‌کرده این چهار فرمانده خیلی منتقد هستند و آن‌ها را کنار می‌گذاشته. آن دعواهایی که در آن‌جا رخ می‌داده، همگی این‌ها، ثبت و ضبط‌شده است.
بیساری از بحث‌هایی که در سؤال پرسیدید، درست است؛ ضبط می‌شود اما بخش عظیمی از آن در همین گفتگوهای بین‌الاثنینی درجاهای غیررسمی مثلاً در ماشین، در کنار فرمانده‌اش بوده، فرمانده بین خواب‌وبیداری، صحبت می‌کرده، کنار او چسبیده و همه حرف‌هایی که آن‌ها دم گوشی می‌گفتند را ضبط کرده است.
حسن قضیه این بود که این بچه‌ها فقط در حد جمع‌آوری نماندند؛ درست بعد از هر عملیاتی، بچه‌ها یک گزارش دقیق از دلایل شکست یا پیروزی را به اعتبار همین گفتگوها می‌نوشتند و بعد از هر جنگی سراغ این‌ها می‌رفتند که چرا اینجا شکست خوردیم و بحث‌های انتقادی جدی با فرماندهان می‌کردند. سپس همین مکتوبات، به‌طور سری خدمت امام ارائه می‌شد؛ بنابراین آن تاریخ شفاهی با این نگاه، کار نوینی در جنگ بود و با جنگ آغاز شد و بعد نیز بسیاری از این بچه‌ها، فارغ‌التحصیل رشته تاریخ شدند و اکنون بیش از صدها کتاب درزمینهٔ مسائل جنگ از آن‌ها وجود دارد که به چه علت جنگ آغاز شد و چه فرایندی داشت؟
بحث‌ها دیگر تبلیغی یا حماسی نیست؛ بلکه بحث‌های جدی و بنیادین تحلیلی است که البته همان‌طور که گفتم، مدل آن متعلق به ما نبود و ما از روس‌ها آموختیم؛ مانعی ندارد و تجربه بشری است.

‌در مورد خاطرات مرحوم منتظری می‌خواستم سؤال کنم، خاطرات ایشان به طور کامل منتشرنشده اما آیا نقد بر خاطرات ایشان، نقدی غیر روشمند نیست؟!
بله حتی خود جمع‌آوری خاطرات هم روشمند نبوده ولی بهرحال شما می‌خواهید خاطراتی که منتشرنشده را نقد کنید؛ ببینید این آقای حسین دهباشی با پنجاه نفر از متولیان امور در زمان شاه که افراد مهمی در نظام پهلوی دوم بودند، مصاحبه کرده‌اند؛ مانند اردشیر زاهدی. بخش‌های اقتصادی آن مثل عالیخانی و افراد مختلفی بودند مثل نصر، با برخی از نیروهای ارتشی و نظامی آن‌ها؛ کاری مربوط به تاریخ شفاهی که عمدتاً هم سعی کرده‌اند روشمند باشد ولی تنها چهار جلد آن منتشر شد و جلوی بقیه آن را گرفتند. متأسفانه ما شاهد بودیم که صداوسیما اگر زاهدی، نقدی به‌نظام گذشته داشت، این بخش را انتخاب و بقیه را رها کرد که این سوءاستفاده از تاریخ شفاهی نیز در جامعه ما وجود دارد.
شاید یکی از دلایلی که به این مسأله با تردید نگاه می‌کنند، سوءاستفاده‌هایی است که در ارتباط با تاریخ شفاهی صورت می‌گیرد. بله، نقد چیزی که منتشرنشده است، قطعاً غیرعلمی و غیر روشمند است. در ابتدا باید منتشر شود و سپس موردبحث و نقادی علمی قرار گیرد.