مریم بوربوری
با توجه به کتابهای نوشته شده در این زمینه و مقالههای مختلف میدانیم سیاست همیشه بر ادبیات مؤثر بوده است و باعث بروز تغییراتی در آن و ورود موضوعات جدید بدان گشته است. در کتاب حماسهسرایی در ایران اثر ذبیحالله صفا میخوانیم:« از عوامل اصلی ایجاد ادبیات بهخصوص ادبیات حماسی، مسائل سیاسی، جنگها، موضوعات اقتصادی و... است.» همچنین در کتاب تاریخ تحلیلی پنجهزار سال ادبیات داستانی اثر نادر ابراهیمی به این نکته اشاره شده است: اسلام اما یکی دین سیاسی است و همیشه چنین بوده است و در هر مکتب سیاسی، کاربرد خطمشی کوتاهمدت و خطمشی درازمدت هر یک نقش و معنای خود را دارد. این است که مکتب اسلام میداند که اگر ناگهان سخن از آزادسازی قطعی و نهایی بردهها بزند نظامهای سیاسی و اقتصادی جهان بهیکباره علیه اسلام رگ خواهند زد.(ابراهیمی، نادر. تاریخ تحلیلی پنجهزار سال ادبیات داستانی، صفحه ۵)
در تاریخ ایران نوشته پنج استاد روس آمده است :« فاتحان عرب، شکلهای جدید اجتماعی با خود به ایران نیاوردند یعنی درواقع عربها موفق به برداشتن قدمی در چهارچوب پیشنهادهای «تغییرات طبقاتی جامعه از نظر مارکس شود» (ابراهیمی، نادر. تاریخ تحلیلی پنجهزار سال ادبیات داستانی، صفحه ۱۲) گر چه شکلهای جدید نیاوردند اما قرآن وارد این مرزوبوم شد.
در تاریخ بسیار زیاد به این موضوع بر میخوریم که حکومتها به یکدیگر حمله کردند و در ادامهیافتن این مسأله مردم در سرزمینهای مختلف درگیر شدهاند که نمونهها بسیار است: مغولان، پرتغالیها، ترکان، انگلیسیها در ایران و... در این میان هر کس در تلاش است حملهها را سرنگون کند و رقیب را از پای در آورد. اهل قلم نیز با نوشتن افکار و راههای پیشنهادی در شعر، داستان، فکاهیات، طنز و... نقش ایفا میکنند. در سبکشناسی دکتر شمیسا میخوانیم که عامل اصلی تغییر سبک، تغییر تحولات سیاسی و اقتصادی است. که تغییر نگرش و سبک زندگی را در پی داشت. (مقاله ادبیات و سیاست، حمیدرضا تهماسبی) با توجه به نمونههای بسیار در این زمینه، بدیهی است که در ادبیات هر سرزمینی تغییراتی وجود دارد. عواملی در دورهها و اعصار مختلف تاریخی در ادبیات فارسی اعم از نثر و نظم مؤثر است که ترجیحاً ابتدا به این عوامل میپردازم:
- سطح علمی و اطلاعات تاریخی و عمومی شاعران و نویسندهها
- دین و افکار دینی حاکم بر جامعه
- وضعیت مالی شاعر
- شرایط سیاسی حاکم بر جامعه
- روحیه و ذوق شاعر و...
ناگفته نماند این مسائل نهتنها بر شاعر بلکه بر جامعه نیز تأثیرگذار بوده است. برای مثال کافی است شاعری را در نظر بگیرید که معلومات پایینی دارد در صورتی که جامعه دارای معلومات بالایی است. بیشک اگر از ذوق بالایی برخوردار باشد مکتوبات وی بر جامعه تأثیر میگذارد. سید محمدرضا میرزاده عشقی همانطور که در کتاب از صبا تا نیما آمده است چندان مایه علمی ندارد؛ نه در ادبیات قدیم ایران تبحر دارد و نه در ادبیات جدید جهان اطلاعات عمیق دارد.(آرینپور، یحیی. از صبا تا نیما، جلد دوم، کتاب چهارم، صفحه ۳۶۶) و به قول ملکالشعرای بهار او هم مثل عارف شاعری است «عوام» و این نقص حتی گاهی در بهترین اشعار او نیز به چشم میخورد. عشقی معلومات کافی در ادبیات نداشت و خود نیز به عمد از مطالعه آثار فصحای قدیم خودداری میکرد(ادبیات معاصر، غلامرضا رشید یاسمی) اما شکی نیست که عشقی یک پارچه قریحه و در شاعری توانا بود که این موضوع را از درک سریع وی از مطالب تاریخی و اجتماعی میشود دریافت. به همین دلیل ضروری است که سبک شخصی شاعر جدا از سبک ادوار مورد بررسی قرار گیرد. بهطور کلی این شاعر است که تصمیم میگیرد با توجه به عوامل مؤثر، هر آنچه در چنته دارد عیان سازد؛ هر چند بودهاند شاعرانی که برای دریافت صله و پاداش از پادشاهان تنها به دلیل مشکلات مالی به مدح امیران پرداختهاند؛ اما در این میان نیز بودهاند شاعرانی که باوجود مشکلات مالی و اقتصادی به مدح و ثناگویی از روی نیاز گر فتار نشدند و افکار ناب خود را ضایع نساختند. ابوالقاسم فردوسی نمونه بارز اینگونه شاعران است که به دلایل مختلفی شاهنامه بی نظیرش مورد پسند محمود غزنوی قرار نگرفت و مورد غضب وی واقع شد اما به هیچ عنوان حاضر به ثناگویی نشد چرا که باورهایش با این کار همخوانی نداشت.
با توجه به این توضیحات مختصر میتوان گفت سیاست مهمترین عامل تأثیرگذار بر ادبیات است که در جای خود به آن اشاره
خواهد شد.