همه ساله در چهاردهم مردادماه یاد و خاطره صدور فرمان مشروطیت، گرامی داشته شده، در گزارش و تحلیل این رویداد سرنوشت ساز قرن اخیر در ایران،برنامه های متنوعی برگزار میشود. امسال نیز همچون سالهای گذشته، صاحب نظران و مشروطهپژوهان آخرین یافتههای علمی و جدیدترین تحلیلهای خود رابا مخاطبان خود در میان نهادند؛ با این تفاوت کهاین بار به دلیل شرایط خاصی که شیوع بیماری کرونا ایجاد کردهاست غالب این نشستها به طور مجازی برگزار شد. هرچند فصلنامه خاطرات سیاسی در صدد آن است که پروندهای مستقل و ممتع درباره نهضت مشروطهخواهی ترتیب دهد، تا تحقق آن امر بر آن شد که در این شماره خود ضمن پاسداشت مجاهدتهای مبارزان راه آزادی در آن دوران، سخنرانی دو تن از صاحبنظران حوزه مشروطه پژوهی را که اخیرا ایراد شده است، منعکس نماید. ضمن سپاس از آقایان دکتر باقر صدری نیا و دکتر عباس قدیمی قیداری، استادان محترم دانشگاه تبریز، که اجازه پیادهسازی و انتشار نسخه مکتوب سخنرانیشان را به خاطرات سیاسی دادند، امیدواریم در آیندهای نزدیک بتوانیم از زاویهای دیگر و براساس روشهای تحلیلی نوینترنهضت مشروطهطلبی را به عنوان مهمترین خاطره سیاسی قرن گذشته کاویده و جنبه های مغفول آن را بازنماییم. متن سخنرانی دکتر باقر صدری نیا را با هم میخوانیم:
حاکمیت ملی ومشروطیت ایران
صد و چهاردهمین سالگرد مشروطیت ویاد همه محاهدان، نظریه پردازان و اندیشه ورزانی را که در راه استقرار مشروطیت در ایران کوشیدند گرامی می داریم .
عنوان بحث من حاکمیت ملی و مشروطیت ایران است.در آغاز می خواهم بر این نکته تاکید کنم که مساله حاکمیت ملی با شبکهای از مفاهیم پیوند دارد و طرح حاکمیت ملی بدون توجه به این شبکه از مفاهیم چندان بر پایه سنجیده و استواری بنا نخواهد شد .برای تبیین بحث با توجه به مجال محدودی که داریم تنها به طرح چند نکته می پردازم.
حاکمیت ملی و استقرار آن طبیعتا با مفهوم ملت و تکوین آن پیوند ناگسستننی دارد، بدون شکل گیری ملت مسلما حاکمیت ملی تحقق نخواهد یافت. مردمی که هنوز به صورت رعیت زندگی می کنند و به سطح ملت ارتقا پیدا نکرده اند طبیعتا نمی توانند در صدد استقرار حاکمیت ملی بر آیند، از این جهت لازمه استقرار حاکمیت ملی در هر کشوری و از جمله در ایران تکوین ملت و ارتقا مردم از سطح رعیت به سطح ملت است.
بخشی دیگر از این شبکه مفهومی پیوند حاکمیت ملی با مسئلۀ استقلال درمفهوم فراگیر آن است، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی و استقلال فرهنگی . حاکمیت ملی به نوعی در تقابل با سلطه بیگانه شکل می گیرد ، به هنگام سلطۀ خارجی، حاکمیت ملی بی معنا خواهد بود. در نتیجه برای استقرار حاکمیت ملی نخست باید استقلال سیاسی وجود داشته باشد تا در پرتو آن ملتی که در سرزمین معینی زندگی می کنند امکان استقرار حاکمیت خود را داشته باشند .
جزء دیگری از شبکۀ مفهومی که پیوندی با حاکمیت ملی پیدا می کند، آزادی است. بدون وجود آزادی،یعنی آزادی اندیشه،آزادی بیان آزادی عقاید ، آزادی احزاب و آزادی مطبوعات ورسانه های ارتباط جمعی ، امکان استقرار حاکمیت ملی نخواهد بود، یعنی در یک نظام استبدادی نمی توان از حاکمیت ملی به مفهوم دقیق کلمه سخن گفت.زیراوقتی ازحاکمیت ملی سخن به میان می آید مقصود استقرار ارادۀ ملی و در حقیقت تحقق اراده جمعی ملت بر اساس منافع مشترک ملی است، طبیعتا در یک نظام استبدادی حتی باوجود استقلال سیاسی، حاکمیت ملی عملا تحقق نخواهد یافت . بدین ترتیب حاکمیت ملی درتقابل با استعمار و استبداد تحقق می یابد.
در مورد مشروطیت ایران و ماهیت واهداف آن بحث های گوناگونی صورت گرفته است. برخی معتقدند که مشروطیت در ایران؛ ماهیتا نهضتی علیه سلطه بیگانه بود و نهضت دموکراتیک نبود، اگر درضمن آن مقولۀ دموکراسی خواهی ولزوم استقرار آزادی هم مطرح شده است، به تبع نفی سلطۀ بیگانه بوده است. از جمله کسانی که چنین دیدگاهی را مطرح کرده اند شادروان علی اکبر دهخدا است. دهخدا به طور کلی نه فقط نهضت مشروطه بلکه نهضت ملی را هم نهضت ضد استعماری ارزیابی می کند. برخلاف دیدگاه هایی که نهضت مشروطه را نهضت دموکراسی خواهی به شمار می آورند. دهخدا معتقد است که چون در آستانه مشروطه عملا بیگانگان بر ایران مسلط شده بودند ، درعین حال که ایران درظاهر مستعمره نبود ولی وضعیت شبه مستعمره ای داشت و نفوذ روس و انگلیس در حدی بود که عملا بر همه مجاری قدرت سلطه داشتند، وضعیت اقتصادی پریشان بود و در حقیقت اقتصاد ایران بازیچه دست این قدرت های سلطه گر بود ، در نتیجه مردم در صدد بر آمدند که نفوذ استعمار را از ایران بر افکنند؛ اگرعلیه حکومت قاجار هم قیام کردند از این جهت بود که حکومت در حقیقت به نوعی نقش دست نشاندگی استعمار را ایفا می کرد و مجری سیاست های سلطه گران بیگانه بود.
به هر حال بر اساس این تحلیل نهضت مشروطه خواهی در واقع نهضت ضد استعماری و به تبع آن ضد استبدادی و عدالت خواهانه بود نه اینکه ماهیتا مثل برخی از نهضت های اروپایی جنبه دموکراسی خواهی آن غالب باشد .این تحلیل که دهخدا و برخی دیگر از کوشندگان جنبش مشروطه به دست دادند درنوع خود قابل تامل است. به نظر می رسد در نهضت مشروطه خواهی ایران، ضدیت با استبداد و استعمار به گونه ای در هم تنیده بوده است یعنی مخالفت با استبداد داخلی به نوعی در جهت نفی سلطه خارجی بود. چون استبداد داخلی عملاوچه بسا به ناگزیر، در جهت منافع استعمار خارجی عمل می کرد. متون تاریخی، ادبی هم مؤید این واقعیت است.اسناد و شواهد متعددی می توان پیدا کرد که نشان دهندۀ سلطه سفارت خانه های روس و انگلیس درامور داخلی ایران است. نیازی به اشاره نیست که از زمان قرارداد ترکمان چای سلطه روسیه روز به روز رو به تزاید گذاشته بود و انگلیس نیز برای حفظ موازنۀقدرت و برای مصون داشتن مستعمرات خود در هند در صدد برآمده بود که نفوذ خود را بیش از پیش گسترش دهدف در نتیجه در دورۀ ناصر الدین شاه و مظفرالدین شاه سلطه سفارت خانه های روس و انگلیس در تعیین سرنوشت و مقدرات مردم ایران تردیدناپذیر بود. این مساله به قدری روشن بود که وقتی زنان ناصر الدین شاه با او اختلاف داشتند برای شکایت به سفارت انگلیس مراجعه می کردند، برای اینکه می دانستند حرف اول را سفارت انگلیس در ایران می زند. همچنین نقل شده است که وقتی ظل السلطان، پسر ناصرالدین شاه وحاکم اصفهان با آقانجفی روحانی متنفذمعروف آن شهر اختلاف داشت و ظل السلطان زیربار درخواست های او نمی رفت، به آقا نجفی گفت می خواهی به شاه بابام بنویس تامرا عزل کند؛ وآقا نجفی درپاسخ گفت به جای اینکه به شاه بابات شکایت بکنم از دست تو و شاه بابات به سفارت روس شکایت می کنم تا هم تورا عزل کند وهم شاه بابایت را. برای او و ظل السلطان روشن بود که حرف سفارت روسیه در ایران بالاتر از حرف ناصرالدین شاه باهمۀ قدر قدرتی اوست.
در این دوره برای نخستین بار با طرح و تفصیل مقدمات و مبانی مشروطیت، زمینه ارتقای مردم ایران از سطح رعیت به سطح ملت فراهم شد وازهمین روبود که مردم برای نخستین بار درتاریخ به صحنۀ کارزار های سیاسی گام نهادند.
من غالبا در بحث از مردم ایران پیش از مشروطه از اصطلاح ملت استفاده نمی کنم ، اولا به این دلیل که ملت درگذشته در مفهومی که امروزه به کار می بریم به کار نمی رفت وعمدتا معنای شریعت و پیروان یک کیش را افاده می کرد. مثلا گفته می شد” ملت ابراهیم” “یا ملت عیسی” ومنظور پیروان آیین حضرت براهیم وعیسی بود ، چنانکه هرجا درادبیات گذشته نیز به کار رفته به همین معنی بوده است . به عنوان مثال دربیت زیرازفخرالدین عراقی :
به کدام ملت است این به کدام مذهب است این
که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی
ثانیا تا این دوره هنوز مردم ایران به سطح ملت ارتقا نیافته بودند، بلکه افراد پراکنده ای بودند که برای خود اراده ویژهای برای اعمال حاکمیت و تعیین حکومت ازجانب قائل نبودند. از زمان طرح مقدمات ومبانی مشروطیت بود که مردم ایران به تدریج به سمت ملت شدن حرکت کرد و مشروطیت آنان را به سطحی رساند که خواهان اعمال حاکمیت و انتخاب حاکمان از جانب خود آمدند. علاوه براین پیش از این دوره، مشروعیت حکومت ها به آسمان و به خدا نسبت داده می شد، چنانکه از دیرباز پادشاه برخوردار از فره ایزدی تلقی می شد وبعدها نیزشاه سایه خدا در روی زمین بود: السلطان ظل الله . در دوره مشروطیت بود که مبانی مشروعیت حکومت دچار دگرگونی شد و انتخاب حاکم حق مسلّم مردم یا ملت به شمار آمد ومشروعیت حکومت به انتخاب ورضایت ملت وابسته گردید وبه امر زمینی بدل شد، و این یک چرخش و پیشرفت بسیار مهمی در تاریخ سیاسی ایران است . از این دوره است که مردم به خود حق می دهند تا در امورکشور ورقم زدن سرنوشت خود دخالت فعال کنند و در صدد اعمال اراده خود و تعیین حاکمیت از جانب خود برآیند.
انتقال مبانی مشروعیت حکومت ازآسمان به زمین واز خدا به ملّت در اندیشۀ سیاسی آن دوره طرح وتبیین شد و در ادبیات عصر نیز بازتاب وسیعی یافت وازاین طریق به میان توده های مردم راه گشود. من ابیاتی ازیک سرودۀ سید اشرف الدین حسینی قزوینی را به عنوان نمونه می خوانم که درآن وی به صراحت تاکید میکند که مالک این ملک، ملّت است ،نه پادشاه و اگر پادشاه قدرت ومشروعیتی دارد، از جانب ملت به او اعطا شده است.
مالک این آب و خاک و مملکت، ملت بُوَد
تاج گیر و تاج بخش سلطنت ملت بود
صاحب قدر رفیع و منزلت ملت بود
شد وکیل پارلمان هم تابع تعیین ما
آنکه دولت را از این ذلت رهاند ملت است
آنکه سلطان را سر مسند نشاند ملت است
یا در جای دیگر می گوید:
ملت ای ملت ز جا خیزید ایران از شماست
مجلس و مشروطه و تعیین سلطان از شماست
رشت و تبریز و صفاهان و خراسان از شماست
پس شما را غیرت سرشار کی خواهد رسید
این تنها سید اشرف الدین نیست که درسروده های خود به تکرار مردم راصاحب ومالک کشور معرفی می کند ، بلکه شاعران دیگر هم به کرات همین معنی را باتعابیر دیگر درشعر خود بازتاب داده اند، ازجمله عارف قزوینی ضمن یک غزلی می گوید:
همیشه مالک این مُلک، ملّت است که داد
سند به دست فریدون قباله دست قباد
مگوی کشور جم، جم چکاره بود و چه کرد
مگوی ملک کیان کی گرفت و کی به که داد
به زور بازوری جمهور بود کز ضحاک
گرفت داد دل خلق کاوۀ حداد
بدین ترتیب از این دوره مشروعیت فرازمینی از قدرت سلب می شود و مبانی مشروعیت قدرت از آسمان به زمین و به مردم منتقل می شود.
واپسین نکته ای که باید دراین مورد به اجمال طرح کر آن است که لازمۀ استقرار حاکمیت ملی از جمله خودآگاهی ملی است، واصولا شکل گیری ملت درگرو خودآگاهی ملی است وبدون آن نمی تواند تحقیق بپذیرد. این خودآگاهی در دورۀ مشروطیت است که به تدریج شکل می گیرد و مردم با آگاهی نسبی به هویّت خود وهمبستگی بایکدیگر و دلبستگی به ایران به مفهوم یک واحد فراگیر سیاسی مستقل به نوعی خودآگاهی ملّی دست می یابند . ازاین دوره است که چشم انداز وطن گسترش پیدا می کند ، حال آنکه در گذشته وطن عمدتا به زادگاه و سرزمینی اطلاق می شد که کسی درآن به دنیا آمده وزندگی می کند و نهایتا گسترۀ آن ازحدّ شهر و ایالت فراتر نمی رفت . هرچند چشم انداز گسترده ومشخص وطن درمفهوم ایران درنزد فرهیختگان عهد صفوی شناخته شده بود، با این حال از دوره مشروطه به بعد است که وطن انطباق مفهومی با ایران می یابد وعلاوه براین نوعی دلبستگی نسبت به این وطن و سرنوشت مردمان آن شکل می گیرد. درجای جای شعر وادبیات عصرمشروطه بازتاب این ناسیونالیسم نوپدید را می توان آشکارا دید. دراینجا به عنوان نمونه ابیاتی ازیک قصیدۀ ادیب الممالک فراهانی را می خوانم که نشان دهندۀ خود آگاهی ملی شاعر وتمایلات میهن پرستانۀ اوست . این قصیده که به نام « چامۀ وطنی » در دیوان او آمده است ، تاریخ نهم شوال ۱۳۱۸ را در بالای خود دارد وبه نظر می رسد نخستین شعر میهنی است که ادیب شش سال پیش از صدور فرمان مشروطه در ستایش « شرکت اسلامی » سروده است که در اصفهان پارچه تولید میکرد. ادیب در خلال این قصیده از استثمار اقتصادی بیگانگان و ضرورت استفاده از پارچههای بافت این شرکت که به تعبیر وی تار و پود آن را « غیرت وطن دوستی در کارگاه عشق رشته است » سخن می گوید . این شعر از جملۀ نخستین سرودههایی است که شاعر در آن به وطن و وطن دوستی در مفهوم جدید آن و ضرورت استقلال اقتصادی و بینیازی از بیگانگان اشاره کرده است و ازخلال آن می توان به دلبستگی شاعر به سرنوشت میهن خود واستقلال اقتصادی آن وقوف یافت. مفاهیمی که پیش از این امکان راهیابی به حیطه اندیشه و شعر او را نداشته است.
ای جامۀ مقدس شرکت که آسمان
بر تن درد ز رشک تو پیراهن کبود
آنی که دست غیرت حب الوطن ترا
در کارگاه عشق همی رشته تار و پود
دشمن درود مزرع مارا به داس کین
هان همتی کنید که بر جانتان درود
تا کی زنار غفلت و پندار بر شودژ
از دودمان غیرت ما بر سپهر دود
تا کی به دست ملت ترسا همی زنیم
اسلام را به دامن دین وصله جهود
واپسین سخنی که می خواهم بگویم این است که باانقلاب مشروطیت، ایران وارد یک مرحله تاریخی دیگری شد ، ازاین دوره به بعد بود که مفهوم استقلال سیاسی و اقتصادی به طور دقیق تری برای بخش وسیعی از مردم تبیین وشناخته شد. اگرانقلاب مشروطه نتوانست استقلال، آزادی عدالت، قانون و حاکمیت ملی رادرعینیت جامعه تحقق ببخشد، این توفیق رایافت که آن هارا به عنوان مفاهیم آرمانی در سپهراندیشه سیاسی ایران طرح وتثبیت کند.
ما از دوران مشروطه به بعد همواره در صدد استقرار حاکمیت ملی بوده ایم و این روند همچنان ادامه دارد . این انقلاب مشروطه بود که این مفاهیم را به آرمان تبدیل کرد و چنان آن ها را در ذهنیت اقشار اندیشه ورز و روشنفکر جامعه و طیف هایی از مردم تثبیت کرد که امروزه پس ازگذشت ۱۱۴ سال از آن تاریخ ، همچنان ایرانیان در جهت استقرار استقلال، آزادی عدالت و حاکمیت ملی از تلاش وتکاپو باز نیستاده اند.