1

مهم‌ترین حوادث سیاسی ایران از دهه ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰‏

مهم‌ترین حوادث سیاسی ایران از دهه ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰

 

 

۳ اسفند ۱۲۹۹

کودتای نظامی توسط رضاخان و هم‌دستی سید ضیاءالدین طباطبایی

 

۹ دی ۱۳۰۰

عضویت ایران در جامعه ملل

 

۱۴ دی ۱۳۰۰

تشکیل ارتش شاهنشاهی ایران

 

۹ آبان ۱۳۰۴

انقراض سلسله قاجاریه- تأسیس سلسله پهلوی

 

۱۷ دی ۱۳۱۴

کشف حجاب رضاخانی

 

۲۵ شهریور ۱۳۲۰

حمله متفقین به ایران و برکناری رضاشاه

 

۲۶ شهریور ۱۳۲۰

سوگند پادشاهی محمدرضا شاه

 

۲۱ آذر ۱۳۲۴

غائله فرقه دموکرات آذربایجان

 

۲۹ اسفند ۱۳۲۹

تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت

 

۳۰ تیر ۱۳۳۱

قیام مردم برای بازگشت مصدق به نخست‌وزیری

 

۲۸ مرداد ۱۳۳۲

کودتای نظامی با رهبری سرلشکر زاهدی

 

۲۷ دی ۱۳۳۴

تیرباران شهید مجتبی نواب صفوی رئیس جمعیت فداییان اسلام، خلیل طهماسبی، مظفر ذوالقدر و محمد واحدی ۳ تن از اعضای فداییان اسلام

 

 

۱۹ دی ۱۳۴۱

تصویب اصلاحات ارضی

 

۶ بهمن ۱۳۴۱

برگزاری رفراندوم لوایح شش گانه-انقلاب سفید

 

۱۵ خرداد ۱۳۴۲

تظاهرات مردم در تهران و قم علیه دولت اسدالله علم و دستگیری آیت‌الله خمینی

 

۱۲ مهر ۱۳۴۲

اعطای حق کاپیتولاسیون به شهروندان آمریکا

 

۱۸ فروردین ۱۳۴۳

آزادی آیت‌الله خمینی پس از ده ماه حصر و زندان

 

۱۳ آبان ۱۳۴۳

تبعید آیت‌الله خمینی به ترکیه

 

۲۰ مهر ۱۳۵۰

برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی

 

۱ آبان ۱۳۵۶

رحلت مصطفی خمینی

 

۱۹ دی ۱۳۵۶

قیام مردم قم علیه حکومت پهلوی

 

۲۹ بهمن ۱۳۵۶

قیام مردم تبریز

 

۲۸ مرداد ۱۳۵۷

آتش‌سوزی سینما رکس آبادان

 

۱۷ شهریور ۱۳۵۷

تظاهرات انقلابیون در میدان ژاله

 

۲۳ دی ۱۳۵۷

تشکیل شورای سلطنت با پیشنهاد علی امینی به دستور محمدرضا پهلوی

 

 

۲۶ دی ۱۳۵۷

خروج محمدرضا شاه از ایران

 

۱۲ بهمن ۱۳۵۷

بازگشت آیت‌الله خمینی به ایران

 

۲۲ بهمن ۱۳۵۷

پیروزی انقلاب اسلامی ایران

 

۱۲ فروردین ۱۳۵۸

اعلام نتایج همه‌پرسی تغییر نظام از سلطنتی مشروطه به جمهوری اسلامی

 

۱۲ آذر ۱۳۵۸

رفراندوم نخستین قانون اساسی جمهوری اسلامی

 

۵ بهمن ۱۳۵۸

برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری

 

۳۱ شهریور ۱۳۵۹

آغاز جنگ هشت‌ساله ایران و عراق

 

۳۱ خرداد ۱۳۶۰

رأی مجلس به عدم‌کفایت سیاسی بنی‌صدر

 

۶ تیر ۱۳۶۰

ترور آیت­الله خامنه‌ای

 

۷ تیر ۱۳۶۰

انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و کشته شدن آیت­الله بهشتی و بیش از ۷۲ نفر از اعضای ارشد حزب

 

۲ مرداد ۱۳۶۰

برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی محمدعلی رجایی

 

۸ شهریور ۱۳۶۰

انفجار بمب در ساختمان نخست‌وزیری و جان باختن محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر

 

۱۷ مهر ۱۳۶۰

ریاست جمهوری آیت­الله خامنه‌ای

 

 

۳ خرداد ۱۳۶۱

آزادسازی خرمشهر

 

۲۹ مرداد ۱۳۶۴ ۱۳ اسفند ۱۳۶۵

ماجرای مک‌فارلین (ماجرای ایرانکُنترا)

 

۲۷ تیر ۱۳۶۷

پذیرش قطعنامه و پایان جنگ هشت‌ساله بین ایران و عراق

 

۱۳ خرداد ۱۳۶۸

فوت آیت­الله روح‌الله خمینی رهبر انقلاب اسلامی

 

۱۴ خرداد ۱۳۶۸

برگزیده شدن آیت­الله خامنه‌ای به‌عنوان رهبر انقلاب اسلامی

 

۶ مرداد ۱۳۶۸

رفراندوم بازنگری قانون اساسی

 

۲۵ مرداد ۱۳۶۸

انتخاب اول هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری

 

۲ خرداد ۱۳۷۶

انتخاب اول خاتمی به ریاست جمهوری

 

۱۰ آذر ۱۳۷۷

افشای قتل‌های زنجیره‌ای

 

 ۱۸ تیر ۱۳۷۸

واقعه کوی دانشگاه تهران

 

۱۸ خرداد ۱۳۸۰

انتخاب دوم خاتمی

 

۲۱ دی ۱۳۸۲

تحصن در مجلس ششم

 

۳ تیر ۱۳۸۴

انتخاب اول احمدی‌نژاد

 

 

۲۲ خرداد ۱۳۸۸

انتخاب دوم احمدی‌نژاد

 

۲۵ خرداد ۱۳۸۸

راهپیمایی بزرگ در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۸۸

 

۵ دی ۱۳۸۸

جنبش سبز-تظاهرات هواداران جنبش سبز در روز تاسوعا و عاشورای حسینی

 

۲۲ دی ۱۳۸۸

ترور مسعود علی محمدی

 

۲۸ فروردین ۱۳۹۰

قهر ۱۱ روزه احمدی‌نژاد

 

۲۱ دی ۱۳۹۰

ترور مصطفی احمدی روشن

 

۲۵ خرداد ۱۳۹۲

انتخاب اول روحانی

 

۲۶ دی ۱۳۹۴

تاریخ اجرای برجام

 

۲۹ آذر ۱۳۹۵

رونمایی از منشور حقوق شهروندی

 

۱ بهمن ۱۳۹۵

انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری امریکا

 

۲۹ آذر ۱۳۹۶

انتخاب دوم روحانی

 

۷ دی ۱۳۹۶

آغاز اعتراضات خیابانی علیه شرایط اقتصادی کشور از مشهد و کشیده شدن آن به سایر شهرها

 

۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷

خروج امریکا از برجام

 

 

۱۹ دی ۱۳۹۷

درگذشت آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی

 

۲۴ آبان ۱۳۹۸

اعتراضات مردمی و ضد حکومتی

 

۱۳ دی ۱۳۹۸

ترور حاج قاسم سلیمانی

 

۱۸ دی ۱۳۹۸

حمله موشکی سپاه به پایگاه عین الاسد – اشتباه پدافندی در هدف گرفتن هواپیمای اوکراینی

 

۲ اسفند ۱۳۹۸

انتخابات مجلس یازدهم اسفند ۹۸

 

۱۳ آبان ۱۳۹۹

انتخابات امریکا و پیروزی جو بایدن

 

۷ آذر ۱۳۹۹

ترور دانشمند هسته‌ای شهید محسن فخری زاده




فرجام قرن، سرانجام سخن

فرجام قرن، سرانجام سخن

حسن اکبری بیرق

از گزارش بسیار اجمالیِ اُفت و خیزهای دولت- ملت ایران در یک سده گذشته، در راه رسیدن به حاکمیت ملی، مردم­سالاری و آزادی­های فردی و اجتماعی،  به یک ارزیابی شتابزده می­توان رسید که ناظر به دشواره­های حرکت در این مسیر یک­صدساله باشد. به دیگر سخن، نمی­توان ایران و مسأله ایران را صورتبندی و آمال و آلام ایرانیان را مفهومین کرد، بی آنکه در یکایک اتفاقات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرن اخیر، تأمل و تعمق نمود. این تأمل و تعمق نیز ممکن نیست مگر به واسطه خوانش تاریخ عریان ایران، بدون پیرایه­ها و آرایه­هایی از جنس حبّ و بغض و پیشداوری­هایی از سنخ ایدئولوژی اندیشی و جانبداری­های بی­منطق.

اگر هدف از بازخوانی وقایع اتفاقیه این صدسال، پرتو افکندن بر قضیه غامض و پیچیده­ای به نام «ایران» باشد، شرط اول قدم در این سیر و سلوک عبرت­آموز، رها کردن ذهن از مطلق­انگاری و سفید و سیاه دیدن پدیده­هاست. اتفاقاً اگر می­بینیم که تاریخ این مرزبوم، پُر است از تکرار ملال­آور و پرهزینه خطاهای مشابه، باید با تغییر پارادایمی بنیادین، همچون انقلاب کپرنیکی، منظر و چشم­انداز چندصد ساله خود را متحول ساخته از افقی دیگر به پرابلماتیک ایران نظر کنیم.

بی­شک تحقق این امر، تنها در یک شماره از یک نشریه در حوزه تاریخ شفاهی، نه ممکن است و نه مطلوب و نه منطقی؛ بازاندیشی در مسأله­ای بدین درجه از غموض، عزمی همگانی می­خواهد و اراده­ای فراگیر و تلاشی جمعی. نویسندگان، روشنفکران، نواندیشان، دانشگاهیان، حوزویان، نظریه­پردازان و تمامی آنان­که دغدغه ایران دارند- از هر فرقه و نحله و رویکردی- باید در یک جهاد علمی و کوششی دانش­محور، شرکت جسته و نگذارند چالش­ها و بحران­ها و مسأله­های حاد و مزمن این سرزمین، بیش از این انباشته شوند؛ که اگر این عزم، جزم نشود و اگر ما مقام و موقعیت خود را در جهان جدید در نیابیم، معلوم نیست این کشور با سابقه تمدنی چندهزارساله، بتواند استمرار تاریخی خود را حفظ نماید.

مرور وقایع سیاسی یک قرن گذشته به صورت پیوستاری خطی، در این شماره از خاطرات سیاسی، دست­کم می­تواند خطوط کلی دشواره­ای به نام «ایران» را ترسیم و راه را برای تأملات سازنده بعدی هموار نماید. فهرست­کردن بزنگاه­های تاریخی ایران در سده چهاردهم خورشیدی و بهره­گیری از نگاه تحلیلی صاحب­نظران، عجالتاً کمترین ثمره­اش تدوین و تنظیم و تبویب سیاهه­ای از معضلات کوچک و بزرگی است که  با نخی نامرئی به یکدیگر پیوسته­اند. کشف آن ریسمان پنهان، می­تواند عله­العلل درد و رنج­های قومی باشد که تاریخی پرآشوب را از سر گذرانده­است.

اگر نقاط عطف و لحظات سرنوشت­ساز سده پیشین، عبارت باشند از ظهور رضاخان، حمله متفقین و برآمدن محمدرضا، واقعه 28 مرداد 1332، انقلاب سفید، انقلاب 57، آغاز و انجام جنگ هشت­ساله، مسأله جانشینی بنیانگذار نظام، دوم خرداد 76، انتخابات 1388، توافق هسته­ای و اینک جنگ اقتصادی و دهها چالش و ابرچالش پیش رو، می­توان همه آنها را تحت ضابطه­ای واحد در آورد و به علت یا علل و دلایلی کلی، مشخص و محدود ارجاع داد.

مرور این لحظه­های تاریخی، لااقل حاکی از آن است که «قضیه ایران»، نسبت به یک سده گذشته، تحول ماهوی و چندان معنی­داری نیافته و هنوز مشکلات بنیادین این سرزمین و مردم آن پابرجاست.

شاید بتوان معطل ماندن مطالبات ملت ایران را در قرن اخیر و حل نهایی و قطعی نشدن مشکلات و معضلاتی که در دولت-ملت­های دیگر سال­هاست که رفع شده و به تاریخ پیوسته­است، به نحوه مواجهه این سرزمین با مقوله­ای به نام «مدرنیته» و «مدرنیسم» احاله کرد. ایران، حکام و مردمان آن برای عبور از این دوره گذار و ورود به جهان جدید تکلیف خود را با مفاهیمی همچون: علم جدید، سیاست نوین، جایگاه انسان در جهان؛ و دوگانه­هایی مانند: تئوکراسی و دموکراسی، شرع و عرف، حق و تکلیف، استبداد و آزادی، باید روشن کنند. نمی­شود در شکاف بین سنّت و مدرنیته در رفت و آمد بود و ادعای زیستن در جهان جدید و معاصریت با اندیشه و فلسفه مدرن را داشت.

به نظر می­رسد عله­العلل همه گرفتاری­های مزمن ایران و ایرانیان، که حتی با گذشت یک قرن نیز حل نشده باقی مانده­است در همین ابهامات و تناقضاتی است که نظراً و عملاً این فرهنگ و تمدن را در محاصره خود گرفته­است. نه روشنفکران ما توانسته­اند یک­بار برای همیشه موضع خود را در مورد مقولاتی همچون ایدئولوژی، دین، سکولاریسم، دانش نوین، تکنولوژی و… روشن کرده، مقام و منزلت هریک را در دنیای امروز بازتعریف کنند و نه روحانیان و علمای فقه­زده ما بضاعت آن را یافته­اند که برای آشتی دادن این مفاهیم با سنّت ستبر و دیرپای دیانت در این سرزمین، نظریه­پردازی کنند.

محصول این ضعف تئوریک و بی­عملی درازآهنگ در میان نخبگان و اندیشمندان، آن شده که همواره سیاست­پیشگان و قدرتمداران، سوارِ کار شده، ابتکار عمل را از اهل آن بربایند. حتی معضل دیرپای استبدادزدگی در این دیار کهن نیز معلول همین شرایط است نه علت آن. نه برآمدن دیکتاتورها در این کشور امریست غریب و نه عقب­ماندگی این مملکت از قافله تمدن پدیده­ای است عجیب؛ چون همه ما اعم از حاکمان، عالمان، روشنفکران، دانشگاهیان، کنشگران سیاسی، صاحبان حرف و مشاغل، شریعتمداران، و در یک کلام یکایک ساکنان این کوی به یک میزان در استمرار وضع موجود سهیم هستند، چرا که در حیرتی دیرپا به مرخصی تاریخی رفته­اند و نمی­خواهند و یا نمی­توانند بر حقایق سخت و به یک معنا تلخِ زیستن در دنیای نوین چشم باز کنند و اقتضائات زندگی در شرایط ویژه فعلی را بپذیرند. اگر در یک سده گذشته نتوانسته­ایم بر این نارسایی­ها و ناهمگونی­های تمدنی خود فائق آییم بسیار بعید است که در قرن آتی بتوانیم؛ هرچند آدمی به امید زنده است و نباید مأیوس شد!




پایان قرنی سهمگین

حسن اکبری بیرق
h.akbaribairagh@gmail.com


شاید بتوان مدعی شد که تحولاتی که ایران عزیز ما طی یک سده گذشته، از اسفند ۱۲۹۹ تا اسفند ۱۳۹۹ به خود دیده‌است، به لحاظ کمّی و کیفی، با حاصل جمع تغییرات چندین قرن در همین سرزمین برابری می‌کند. مام وطن در یکصدسال گذشته، دستخوش مجموعه‌ای کامل از فراز و نشیب‌ها و بلایا و تلاطماتی شده‌است که فرودآمدن هریک از آن‌ها بر قومی، می‌تواند هلاکت آن را در پی داشته باشد؛ اما چنین نشد و ایران کهن هربار توانست ققنوس‌وار از زیر خاکستر آمال و آرزوهایش برآید و پروازی دوباره آغاز کند؛ ولی اندک زمانی بعد، دیگرباره باتیر آتشین تقلّب احوال و تغیّر اطوار راه نشیب در پیش گرفته و این چرخه معیوب در تمام طول قرن ادامه داشته و همچنان دارد. شاید بزرگترین عامل سرِپا ماندن نسبی دولت- ملّت ایران و جان به در بردن آن از این‌همه بدبیاری تاریخی، برخوردار بودن از پیشینه بلند تمدنی بوده باشد که چنین نیز هست؛ اما کیست که نداند در دهکده جهانی کنونی، انبانِ اندوخته گذشتگان، دیگر تکافوی هزینه‌های سنگین زیستن امروزین را نمی‌کند و نازش به استخوان پیشینیان در حکم استفاده مداوم از سرمایه‌ای است که هرچقدر هم گرانسنگ باشد، بالاخره محدود است و روزی تمام می‌شود و کفگیر به ته دیگ می‌خورد. بنابراین برای ورود به قرن جدید خورشیدی کشتیبان این فرهنگ و تمدن را سیاستی دیگر باید. نمی‌توان در باد گذشته خوابید و چشم بر تحولات بنیان‌کن دنیای پسامدرن بست.
برای رهایی از این غفلت مُزمن و دیگر کردن تدبیر امور، ایستادن و واپس نگریدن و تدبّر در راه طی شده صدساله از اهمّ فرایض و از اوجب واجبات است. اگر به لزوم تغییر تقدیر این مرزبوم باور داریم، باید بپذیریم که سقف تحوّل در «حال» را بر ستون تأمل در «ماضی» باید بنا نهیم و با درنگی روشمند و البته عبرت‌جویانه، پیکر احوال یک سده گذشته را به تیغ نقد، جراحی نماییم.
برای نمونه، در ایرانی که چنین تجربه‌های پر هزینه را از سر گذرانده اگر قومی در اسفند ۱۳۹۹ در انتظار برآمدن یک نظامیِ مقتدر و سامان دادن به امور باشد، درست مثل آنچه در اسفند ۱۲۹۹ اتفاق افتاد، دیگر باید باور کرد که از درک تفاوت آن اسفند با این اسفند و آنچه مابین آن اتفاق افتاده ناتوان است و دلیل اصلی این ناتوانی نیز عدم اهتمام به خوانش وقایع این یک قرن و بلایایی است که بر سر این ملت فرود آمده‌است. واقع مطلب آن است که اگر در آن عصر، شخصی و جریانی توانسته‌است چاره درد شود، هیچ دلیلی منطقی برای چاره‌ساز بودن تکرار آن وجود ندارد چراکه در میان این دو ۹۹ بر ایران و ایرانی بسی فتنه‌ها رفته و دنیای پیرامونی نیز بسیار تغییر کرده‌است.
ازین روست که برآن شدیم در یازدهمین شماره فصلنامه، مروری گذرا داشته‌باشیم بر مهم‌ترین خاطرات سیاسی سده اخیر تا شاید به نوبه خود از طریق یادآوری ناکامی‌ها و کامیابی‌های این دوره پرآشوب، از تکرار خطاهای آبا و اجدادمان جلوگیری کنیم. فروتنانه معترفیم که پرداختن به چنین موضوعی، چنان‌که باید و شاید، در صفحات محدود یک فصلنامه، ممکن و میسور نبوده و نیست؛ اما به حکم: آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید، کوشیدیم تأثیرگذارترین وقایع قرن را که با سرشت و سرنوشت امروزمان گره خورده‌است، دستکم یادآور شویم. امید آن داریم که هریک از خاطرات سیاسی سده چهاردهم شمسی را که به اجمال در این شماره برگزار کردیم، در شماره‌های آتی، به تفصیل بر رسیم و بکاویم.

در فاصله شماره دهم تا یازدهم، رویدادی در ایالات متحده امریکا، فضای سیاسی جهان را دستخوش تغییری قابل توجه کرد؛ که عبارت است از خروج دونالد ترامپ از کاخ سفید و ورود جو بایدن به آن. بسیاری از صاحب‌نظران بر این باورند که ترامپ را باید پدیده‌ای استثنایی در امریکا دانست و در خوانش تاریخ معاصر ایالات متحده چهارسال زمامداری او را داخل پرانتز گذاشت و از آن عبور کرد. اما به نظر می‌رسد که چنین نباشد؛ با توجه به میزان بسیار قابل اعتنای آرائی که ترامپ در همین انتخابات به دست آورد و با عنایت به پایگاه و جایگاه او در میان مردمی که حاضر شدند به اشارت او حتی از دیوار پارلمان نیز بالا بروند، نمی‌توان به سادگی از کنار نام و راه او گذشت و ظهور و افول او را تنها محدود به دوره‌ای چهارساله دانست.
همه اینها که گفتیم به یک معنا مربوط به خود جامعه امریکاست و چندان ارتباطی لااقل به ما که در این سوی دنیا هستیم ندارد؛ اما از این حقیقت نمی‌توان غافل بود که سیاست‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران به گونه‌ای طراحی شده‌است که متاسفانه هرآنچه در آن سوی اقیانوس واقع می‌شود، در جزئی‌ترین امور مردم ایران تأثیر می‌نهد. مثلاً آمدن ترامپ جمهوری‌خواه و کنارکشیدن او از برجام و اعمال تحریم‌های بی‌سابقه بر ایران و بی‌اثر ساختن روابط جمهوری اسلامی ایران با اروپا، چنان سیاست و اقتصاد و دیگر شؤون اداره کشور را زیر و زبر کرد که جبران آن در خوش‌بینانه‌ترین حالت، ممکن است دهه‌ها طول بکشد. بدین لحاظ دولتمردان ایران در همه سطوح، از صدر تا ذیل، در سه سال گذشته لحظه شماری می‌کردند که با برگزاری انتخابات در ینگه‌دنیا، رئیس جمهوری نه چندان خردمند برود و رئیس جمهوری عاقل بر سر کار بیاید که البته چنین نیز شد. آنچه فعلاً نشده‌است، برآورده شدن انتظاراتی است که در طول سه سال گذشته، از سوی دستگاه تبلیغاتی و از زبان مسؤولان ارشد نظام، شاید برای امید بخشی به خود و شهروندان، القا شده بود. شکی نیست که فضای مثبت ایجاد شده در نظام بین‌الملل و احتمالاً در آینده‌ای نزدیک بین ایران و امریکا فرصت مناسبی برای بهبود شرایط بنفع ایران و تأمین حداکثری منافع ملی است؛ اما و دریغا که سیاست خارجی مخصوصاً تنش‌های موجود میان ایران و امریکا، همواره موضوع منازعات سیاسی و جناحی درون نظام بوده و در اغلب موارد مورد بهره‌برداری مقطعی قرار گرفته‌است. هزینه‌های از دست دادن فرصت‌های گذرای تاریخی، گاه به بهای سنگینی برای این ملک و ملت تمام شده و می‌شود و شاید وقت آن رسیده که در پایان این قرن شمسی مورد محاسبه قرارگیرد تا روشن شود که رقابت‌های داخلی هسته‌های پراکنده قدرت بر سر مسأله رابطه با ایالات متحده امریکا، چه صورتحساب‌های سنگینی را به مردم ایران تحمیل کرده‌است.
باید به طراحان سیاست خارجی هشدار داد که ایران بعنوان یک بازیگر قدرتمند در عرصه بین‌الملل باید بر اساس تعریفی جامع و غیر ایدئولوژیک از منافع ملی، شرکای سیاسی و اقتصادی خود را تعیین کند نه این‌که به نحوی منفعلانه و بر اثر فشارهای بین‌المللی و تسلیم دربرابر هژمونی قدرت‌های بزرگ و کوچک، روزمرگی پیشه کرده به دیگران اجازه دهد که خط مشی سیاسی این کشور بزرگ و مهم را دستخوش قبض و بسط‌های مخرّب، پرهزینه و بی نتیجه نماید.
اکنون که ملت ایران، که بیشترین آسیب را از این تنش‌ها و کشمکش‌ها دیده‌است، با مقاومت سخت دربرابر مصائب طاقت فرسا، دوران فشار حداکثری جریان تندروی امریکا و همدستان منطقه‌ای‌اش را با سربلندی پشت سرگذاشته‌است، روز چیدن نتایج و ثمرات این پایداری تاریخی است و فضا برای بهره برداری آماده است. اما ظاهراً تندروهای داخلی با طرح مطالبات غیر واقعی می‌خواهند بستر مساعد فراهم شده را تخریب کنند و با ایجاد فرایند تاخیری و فرسایشی موضوع را به منازعات داخلی و انتخابات ۱۴۰۰ تقلیل دهند که این بدترین نوع بازی با منافع ملی است. منافع و مصالح ملی نباید قربانی گروکشی‌های سیاسی و جناحی گروهای ذینفوذ و پشت صحنه گردد. با این اوصاف بید منتظر اتفاقات مهم و سرنوشت‌ساز و شاید پر گفتگویی در بهار ۱۴۰۰ باشیم.

سال ۱۳۹۹ را در حالی به پایان می‌بریم که جهان و ایران هنوز درگیر بیماری عالمگیر کویید ۱۹ می‌باشد و به نظر می‌رسد با ورود به سال ۱۴۰۰ و قرن پانزدهم خورشیدی چندان امیدی نمی‌توان به ریشه‌کنی آن بست. طُرفه این که تولید و توزیع واکسن کرونا، که امری کاملاً پزشکی و تخصصی است، موضوع بگومگوهای سیاسی شده و موجد خاطراتی کاملاً سیاسی گشته‌است که می‌توان با فاصله گیری تاریخی و انتقادی از آن در آینده محملی برای تشکیل پرونده‌ای پر و پیمان در این نشریه شود. امیدواریم آغاز این قرن، پایانی باشد بر مرارت‌های صدساله ملتی که تنها گناهش قرار گرفتن در جغرافیای سیاسی خاورمیانه است و بس!