1

سیاست معنویت

فاطمه رنجبر؛ میشِل فوکو فیلسوف نامدار فرانسوی و از اندیشمندان بحث‌انگیز نیمۀ دوم قرن بیستم که دیدگاه‌هایش درزمینۀ سیاست، تاریخ نظام‌های فکری، قدرت، دانش و گفتمان، او را در شمار متفکران مطرح اروپا درآورده، در جریان مبارزات انقلاب اسلامی دو بار به ایران سفر کرد. او در این سفرها با برخی از رهبران دینی و گروه‌های انقلابی ملاقات کرد. فوکو دراثنای این سفرها مقالات زیادی دربارۀ قیام مردم ایران نوشت که پیش از ۲۲ بهمن ۵۷ در نشریه‌های اروپایی منتشر شدند. دل‌مشغولی اصلی وی در پرداختن به انقلاب ایران این نکته بود که چگونه آن وقایعی که «اندیشه» نامیده می‌شوند، متحول می‌گردند و می‌میرند. فوکو که به‌شدت مجذوب انقلاب ایران شده بود، گزارش‌ها و مقالات مربوط به ایران را در نشریۀ کوریر دلا سرا[i] و مجله معتبر فرانسوی نوول ابزرواتور[ii] منتشر می‌کرد. او در ابتدا پیش‌بینی می‌کرد که این انقلاب از مدل دیگر انقلاب‌های مدرن پیروی نخواهد کرد؛ فوکو جسورانه در گزارش‌های خود نوشت که این انقلاب حول مفهومی به‌شدت متفاوت، سازمان‌دهی شده است، انقلابی که نظامی از مفاهیم معنویِ تاریخی آن را هدایت می‌کند. ازنظر فوکو انقلاب ایران، نخستین انقلاب فرا مدرن عصر حاضر و اولین شورش بزرگ علیه نظام‌های اقتدارگراست. او اذعان ‌کرد که از زمان انقلاب فرانسه تاکنون، برای نخستین بار، انقلاب و معنویت به هم پیوند خورده‌اند. فوکو، انقلاب ایران را نویدبخش ظهور گفتمان رادیکالِ سیاسی ـ عرفانی جدیدی می‌دانست که از دل مفاهیم و آموزه‌های مذهبی که در طی قرون متمادی در پس لایه‌های غبار خرافه، ارتجاع و نسیان مدفون‌شده بود، سر برآورده است. بسیاری از فوکوشناسان ـ هم در آن زمان و هم‌اکنون ـ اظهارنظرها، گفته‌ها و نوشته‌های فوکو را در این باب نامتعارف و محصول یک خطای سیاسی می‌دانند. حتی مفسران و فیلسوفان فرانسوی که پیش‌تر با دیدگاه‌های فکری و فلسفی او همراه و هم‌زبان بودند، به ماهیت به‌شدت مسئله برانگیز موضع فوکو نسبت به ایران انتقاد داشتند. بعد از انقلاب و اندکی پس‌ازآن، فوکو با حملات انتقادی و خردکنندۀ روشنفکران و فیلسوفان فرانسوی و اروپایی مواجه‌ شد. ازجملۀ این انتقادات خُردکننده مقالۀ تعریضیِ معروف کلودی و ژاک بورویل است که در نشریۀ فرانسوی لوماُتن با عنوان «فیلسوفان چه رؤیایی در سردارند؟» چاپ شد. در این مقاله نویسندگان فهم فوکو از مفهوم سیاست معنوی را به پرسش کشیدند؛ و این پرسش را مطرح کردند که آیا این مفهوم، ارتباطی بامعنای معنوی مورد نظر فوکو و آنچه هم‌اینک در ایران می‌گذرد دارد یا نه؟ فوکو اگرچه پس‌از انقلاب دو مقالۀ دیگر دربارۀ ایران منتشر کرد اما به‌طورکلی پس‌ازآن ـ با خاطری رنجیده ـ دربارۀ سیاست‌های داخلی ایران برای همیشه سکوت کرد.

فیلسوف فرانسوی در ایران

میشل فوکو برای اولین بار در سپتامبر ۱۹۷۸ (از ۲۵ شهریور تا ۲ مهر) در بحبوحۀ تظاهرات و شورش‌های مردمی به ایران سفر کرد؛ او در این سفر با اقشار مختلفی همچون علما، اپوزسیون دینی و غیردینی، طبقۀ متوسط شهری، کارگران صنعت نفت و بسیاری دیگر دیدار کرد. طی اقامت آیت‌الله خمینی در فرانسه نیز فوکو به همراه یاران آن زمان آیت‌الله خمینی مانند ابوالحسن بنی‌صدر و احمد سلامتیان به دیدار ایشان در دهکده نوفل‌لوشاتو رفت. فوکو برای دیدار دوبارۀ ایران در نوامبر همان سال (۹ تا ۱۵ نوامبر؛ ۱۸ تا ۲۴ آبان ۱۳۵۷)، زمانی که جنبش انقلابی علیه شاه به اوج خود می‌رسید، به ایران سفر کرد. حاصل این دیدارها شیفتگی، همدلی و حمایت فوکو از انقلاب و مردم ایران بود. این همدلی و حمایت‌ها در غرب واکنش‌های منفی زیادی را نسبت به فوکو برانگیخت و حتی یک‌بار نیز در خیابان از طرف مخالفین مورد ضرب و شتم قرار گرفت[iii]. سفرهای فوکو به ایران، شامل دیدار از شهرهای تهران، قم و آبادان، برای بررسی‌های حضوری از متن انقلاب و گفت‌وگو با رهبران نهضت‌های انقلابی بود. در آن زمان مقالات ویژۀ فوکو دربارۀ ایران در صفحۀ اول روزنامۀ کوریر دلا سرا منتشر می‌شد. البته او بخش دیگری از نوشته‌هایش را در روزنامه‌ها و مجلات فرانسویِ دیگری ازجمله روزنامۀ لوموند و هفته‌نامۀ چپ‌گرای پرمخاطب نوول ابزرواتور نیز منتشر می‌کرد. مجموعۀ یادداشت‌های این دو سفر و آنچه فوکو پیش از پیروزی انقلاب اسلامی دربارة نهضت اسلامی ایران نوشته و یادداشت‌های پس از انقلاب وی ـ به‌ویژه مصاحبه مفصل او با دو خبرنگار روزنامه لیبراسیون ـ نشان می‌دهد که فوکو به نوشتن گزارش‌ها و انجام مصاحبه‌های متعدد دربارۀ این شورش بزرگ مردمی علیه یک نظام اقتدارگرا بسیار علاقه‌مند بوده است، زیرا باور داشت انقلاب ایران تفاوتی عمده با انقلاب‌های دیگر قرن بیستم دارد. میشل لیزنبرگ[iv] دربارۀ پیوستگی روزنامه‌نگاری و فلسفه در اندیشۀ فوکو می‌گوید دغدغۀ اصلی فوکو همچون کانت پرداختن به «چیستی اکنون» بود و در این مقطع برای فوکو ژورنالیسم و فلسفه به یکسان دربارۀ ماهیت اکنون پرسش می‌کنند و به‌طور خاص این پرسش برای او مطرح بود که ما در لحظۀ اکنون چه هستیم؟ بنابراین می‌توان گفت پرداختن فوکو به انقلاب ایران ‌نوعی تبدیل اکنون به رخداد فلسفی بود.[v] فوکو در تلاش بود بفهمد که اکنون در ایران انقلابی چه چیزی در حال رخ دادن است؛ و اینکه چگونه ارادة جمعی توده، گرد شخصیتی بدون هیچ‌گونه سابقة سیاسی، جمع و متحد می‌شود؟ آنچه در ادامه می‌خوانید مرور مختصری است از توصیف ها و گزارش‌هایی که فوکو در دیدار از ایران ارائه می‌دهد

ادامه در فصلنامه …




گزین گویه‌هایی از آن صدر فرزانگان

درباره افکار و احوال و افعال امام صدر کتب، رسالات، مقالات علمی و جستارهای فراوانی منتشر شده‌است که از گستره و ژرفای تأثیر این اندیشمند ارجمند درچندین نسل از مخاطبان خود حکایت می‌کند. از آنجا که عمده شهرت آن امام غایب مرهون فعالیت-های عمل‌گرایانه او در محدوده لبنان و خاورمیانه بوده‌است، غالب محققان از جنبه‌های نظری و فکری شخصیت وی غافل بوده، چندان در نوشته‌ها و سخنان وی غور نکرده‌اند؛ در حالی‌که این بخش از میراث امام موسی صدر بسیار در خور اهمیت بوده، نمایانگر تیزبینی، دوراندیشی و رویکردهای علمی فرازمانی او به مسایل می‌باشد. از این رو بر آن شدیم در این پرونده به قدر مقدور شمّه ای از دریای دانش و معرفت آن فقیه و اندیشمند فرزانه را با خوانندگان خاطرات سیاسی در میان نهیم.

  • سیاست دو بار از دین و ارزش‌ها سوء‌استفاده کرده است: یک‌ بار وقتی ادیان را به ابزار کسب و کار و رسیدن به کرسی و جاه و مقام و تبعیض میان مردم تبدیل کردند. این کار، ادیان را از محتوای خود تهی کرد و به آن‌ها جنبه‌ی مادی داد؛ به گونه‌ای که مردم از منظر سود به دین نگاه می‌کردند. ارزش‌ها را به سودهای مادی تبدیل کردیم. بار دوم، سیاست از دین در برابر محرومیت و طغیان طبقات گسترده‌ی محروم، سوء‌استفاده کرد و کوشید تا از مطالبات مردم در زمینه‌ی اصلاح امور و برقراری عدالت، جلوگیری کند و هدف آن، نگه داشتن این منطقه در مصیبتی مذهب‌گرایانه بود.1975/7/5
  • ایمان دارم یکسان‌سازی شعائر اسلامی کاملا امکان‌پذیر است. چند سال قبل به مجمع پژوهش‌های اسلامی پیشنهاد دادم کمیته‌ای برای مطالعه درباره‌ی امکان یکسان‌سازی شعائر اسلامی همچون اعیاد و مناسبت‌ها و مناسک و اذان و… تشکیل شود. من ایمان کامل دارم که تحقق چنین هدفی امکان‌پذیر است و می‌توانم به کسانی که به این مسئله اهتمام دارند، اطمینان کامل دهم که صِرف آشنایی مسلمانان با یکدیگر و مذاهب با یکدیگر بهترین وسیله برای به وجود آمدن باور و اعتماد کامل و محبت صادقانه میان همه‌ی مسلمانان است، چون دور بودن از یکدیگر و نشناختن مذاهب، دو عامل ناسازگاری و بدگمانی و تردید است؛ و این، بستری حاصل‌خیز برای فرصت‌طلبان و بدخواهان در جهت توهم‌زایی در میان مسلمانان نسبت به یکدیگر است. ولی وقتی خورشید معرفت طلوع کند هر مسلمانی می‌بیند که برادر مسلمانش مکمّل وجود اوست و از کیان اسلام پاسداری می‌کند و قلب او با محبت اسلام می‌تپد و عقل او در راستای منافع این امت می‌اندیشد. از این رو من به آینده بسیار خوش‌بینم چرا که ابزارهای لازم برای آشنا کردن مسلمانان با یکدیگر روز به روز در حال افزایش است.1973/3/15
  • من همواره سعی کرده‌ام تاکید کنم که دین پیش از آن‌که توشه‌ی آخرت باشد والاترین وسیله برای زندگی است.
    1969/4/27
  • ایمان به انسان جنبه‌ی زمینی ایمان به خداست.
    منشور جنبش امل 1975/3/30
  • همه‌ چیزی که می‌توانم بگویم این است که عزّت و قدرت و جاودانگی انسان، در خدمت به مردم و پاسداری از کرامت شهروندان است. 1975/1/
  • ایمان به خدا در برخی شرایط، کفر به روحانیان را اقتضا می‌کند. هنگامی که اسلام به نژاد یا سازمان تبدیل می‌شود و همانند مسیحیت [تاریخی] در خدمت منافع خاص قرار می‌گیرد، می‌گویند: جز خداوند همه‌چیز باطل است. با حاکمان مخالفت کنید، با مال و ثروت مخالفت کنید، ثروت را دور بیاندازید، آن را به خداوند بدهید و چون دسترسی به خداوند وجود ندارد، من وکیل او هستم. پس از من اطاعت کنید و پول‌هایتان را به من بدهید و در برابر من خضوع داشته باشید و دستم را ببوسید… خطرناک‌ترین چیز آن است که فردی خود را دروازه و فرستاده‌ی مرتبط با خداوند بداند و کاهنان را طبقه‌ای مرتبط با خداوند و واسطه‌ی خلق و خالق و وکیلان خداوند در زمین ببیند. و نتیجه بگیرد و بگوید: تو مؤمن هستی یا نیستی؟ اگر مؤمن هستی باید به من ایمان داشته باشی. در حالی که می‌دانیم ایمان به خدا به این معنا نیست که باید به وی ایمان داشته باشیم. بالعکس، گاهی ایمان به خدا در برخی شرایط کفر به روحانیان را اقتضا می‌کند، آن هنگام که روحانیان از خط الهی خارج شده باشند.
    1976/5/28
  • عبادت در تصور ما تنها به نماز و روزه محدود می‌شود، در حالی که عبادت در خدمت به رنج‌دیدگان و عزت و کرامت بخشیدن به انسان است. 1975/9/27