1

مشروطه تبریز و حاکمیت ملی

متن سخنرانی دکتر عباس قدیمی قیداری

یکصد وچهاردهمین سالگرد نهضت مشروطیت ایران را گرامی می داریم و به روان کوشندگان راستین آزادی، استقلال و دموکراسی ایران درود می فرستیم. در ابتدا تشکر می کنم از اندیشگاه سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران آقایان دکتر ظریفیان و دکتر پاشا زاده که این برنامه بزرگداشت نهضت مشروطیت ایران را ترتیب داده و تدارک دیده اند. آنگونه که در برنامه این نشست مجازی اعلام شده موضوع اصلی این نشست جنبش مشروطیت و تحقق حاکمیت ملی است بحث کوتاهی که من در خدمت دوستان خواهم داشت در ذیل این موضوع کلی اصلی قرار می گیرد و به نیروهای سیاسی آذربایجان و تبریز عصر مشروطیت و مساله حاکمیت ملی اختصاص خواهد داشت. بر اساس موضوعی که من انتخاب کرده‌ام لازم می دانم یک دسته بندی از نیروهای سیاسی تبریز عصر مشروطیت را داشته باشم و پیرو آن مساله حاکمیت ملی و مولفه های آن را در این مجال اندک پیش ببرم.
نیروهای سیاسی تبریز عصر مشروطه در یک دسته بندی کلی به چندسه دسته تقسیم می شوند: دسته اول نیروهای مشروطه خواه و طرفدار آزادی و نظام سیاسی نوین که شامل بازرگانان ،طیفی از علما و مجاهدان و طبقه جدید درس خوانده که پایگاه این نیروهای سیاسی عمدتا بازار، مدارس جدید و بعضا کارگاه های تولیدی بود و عمدتا در محلات جنوب مهران رود و یکی دو محله در شمال مهران رود جای می گرفتند. این نکته هم مهم است که از نظر خاستگاه و پایگاه این نیروهای سیاسی مورد بررسی و مطالعه قرار بگیرند. دومین دسته نیروهای ضد مشروطه و همسو با دربار هستند که شامل علمای برجسته، علمای میانه و طرفداران سنتی آنها و برخی روسای ایلات و عشایر آذربایجان که به طور آشکار اندیشه های ضد جریان آزادی و مشروطه را دنبال می کردند و طرفدار حفظ وضع سیاسی و اجتماعی موجود بودند. دسته سوم نیروهای سیاسی فاقد جهت گیری های خاص سیاسی هستند که گاه با واکنش ها و گرایش هایی به سمت و سوی دسته اول و دوم دیده می شوند. با این دسته بندی و طبقه بندی من می خواهم نسبت اندیشه ها، اقدامات و عملکرد این نیروها را در پیوند با حاکمیت ملی به طور کوتاه به بحث بگذارم.
وقتی از حاکمیت ملی سخن به میان می‌آید، علی القاعده باید به چند ویژگی در یک نگاه کلی و شتابان توجه کرد این مؤلفه ها را می توان چنین مطرح کرد : به طور مشخص مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش ، نظارت مردم بر جامعه، حکومت و دولت و سوم استقلال و مقابله با هر گونه نفوذ و سلطه خارجی. از مظاهر و جلوه های آشکار حاکمیت ملی میتوان به مجلس یا پارلمان، قانون اساسی و نهادهای مردمی ملی و مدنی اشاره کرد. مطالعه و بررسی عصر مشروطیت که با نام تبریز و آذربایجان یک پیوند عمیق و غیر قابل انکار دارد در شهرهای ایران و البته آذربایجان و تبریز نشان می دهد که نیروهای سیاسی تبریز عصر مشروطه چه اندازه در اعتقاد و باور و تحقق حاکمیت ملی یا عدم تحقق آن کوشیده اند در اینجا بیشتر به این مساله به طور گذرا اشاره خواهم کرد. همه می دانیم که رویدادهای اعتراضی تهران که منجر به صدور فرمان مشروطیت در مرداد ماه 1285 شد از پاییز و زمستان 1284 در تهران آغاز شد و در بهار 1285 هجری شمسی تداوم پیدا کرد و در نهایت در مرداد منجر به صدور فرمان مشروطیت ایران شد. از تیر و مرداد 1285 بود که کم کم اخبار و رویدادهای تهران به تبریز کشید و تبریز بعد از تهران دومین شهر ایران شد که جنبش مشروطه خواهی ایران را پیش برد و البته مدتی بعد این شهر دوم نقش اساسی و اولین را در جریان مشروطه خواهی ایرانیان به عهده گرفت. از همان روزهای نخست نقش آفرینی تبریز و قبل از تدوین قانون انجمن های ایالتی و ولایتی همانطور که همه می دانیم انجمن تبریز شکل گرفت با ترکیبی از نیروهای مشروطه طلب و آزادی خواه که وظیفه پیشبرد مولفه های حاکمیت ملی را به طور شگفت انگیزی بر عهده گرفتند و نه تنها برای آذربایجان و تبریزبلکه برای سراسر ایران چنانکه می بینیم بعد از مدتی و بعد از چند ماه این انجمن ایالتی تبریز که انجمن ملی یا انجمن مقدس هم خوانده می شد این وظیفه را برای سراسر ایران برای خود قائل شد و آن را با ابزارهایی که در دست داشت به پیش برد. اقدامات و عملکرد انجمن تبریز دقیقا در جهت مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود، ترویج و تبلیغ وظیفه نظارتی و مقابله با هر گونه وابستگی اقتصادی و سیاسی به دول بیگانه بود. مطالب و نوشته های مندرج در روزنامه انجمن که ارگان انجمن ایالتی آذربایجان یا انجمن تبریز به شمار می رفت گویای این نکته است که انجمن تبریز برای خود نقشی فراتر از تبریز و آذربایجان قائل بود و عمدتا در یک موقعیت آرمانی و ملی به ایران و تمامیت ارضی ایران، وحدت ملی و در نهایت استقرار حاکمیت ملی می اندیشد. در جای جای روزنامه انجمن و در تلگراف هایی که انجمن تبریز به شهرهای مختلف ایران و یا به مجامع بین المللی فرستاده است این نکته ای که عرض کردم آشکارا دیده می شود. این نقش ماندگار و موثر انجمن تبریز صرفا متوقف در آنچه که گفتم نیست، انجمن تبریز با درک و اعتقاد به اجزا و عناصر شکل دهنده حاکمیت ملی که بعضی از ویژگی های آن را اشاره کردم هم در شهر تبریز و هم در شهرها و روستاهای آذربایجان و هم از طریق ابزارهایی برای کل ایران ، سعی می کرد اندیشه ها و مفاهیم جدید را به زبان ساده تبلیغ و ترویج کند و مبارزان راه آزادی، پیشرفت و استقلال ایران در نقاط مختلف را برای استقرار حاکمیت ملی تحریک کند و آنها را همسو با جریان بزرگ مشروطه خواهی ایران قرار دهد.
بعد از این اشاره کلی لازم می بینم که به بعضی از مصادیق نقش و عملکرد نیروهای سیاسی تبریز در عصر مشروطه اشاره گذرایی داشته باشم. نخستین بار نقش و عملکرد نیروهای سیاسی در مقاومت یازده ماهه مردم تبریز از به توپ بستن مجلس از تیرماه 1286 تا اردیبهشت 1287 جلوه و ظهور می یابد. می دانیم که با به توپ بستن مجلس و انهدام آن به دست محمدعلی شاه و روس ها مشروطیت از ایران رخت بربست و این تنها تبریز بود که وظیفه احیا و بازگرداندن آن را بر عهده گرفت و به قول یحیی دولت آبادی به تنها امیدگاه آزادی خواهان تمام ایران تبدیل شد. روایت داستان حماسی این مقاومت جانانه و شگفت انگیز در این مجال نمی گنجد اما فقط باید به این نکته اشاره کنم که این مقاومت استبداد را بار دیگر شکست داد و مشروطه را احیا کرد و نماد نظام نوین سیاسی در ایران را بار دیگر برپا نمود. به این نقش تاریخی تبریز و مجاهدان و آزادی خواهان و مشروطه طلبان تبریز احمد کسروی در دو کتاب ارزشمند و معتبر خود به طور مفصل پرداخته که مطالعه چند باره این کتاب برای هر دوستدار و علاقمند به نهضت مشروطیت لازم و ضروری است. در روزهای مقاومت مردم تبریز که یازده ماه طول کشید در مقابل محاصره همه جانبه شهر و جنگ شهری بی سابقه و بی نظیری که در تبریز اتفاق افتاد، انجمن تبریز نقش مجلس شورای ملی را بر عهده گرفت و خیلی جالب است که از سوی مشروطه خواهان سایر شهرهای ایران این نقش پذیرفته شد. اخبار مقاومت مردم تبریز و نیز رهنمودهای انجمن به مبارزان و مجاهدان شهرهای دیگر زمینه خیزش مجدد را آماده ساخت و در نهایت چنانکه می دانیم مجاهدان بختیاری و گیلانی تهران را فتح کردند، همین سران مجاهدان بختیاری و گیلانی گزارش پیروزی ها و اقدامات خود را مرتب به انجمن تبریز ارسال می کردند نکته ای که می خواهم در رابطه با حاکمیت ملی بگویم در همین جا است در روزهای پایانی مقاومت مردم تبریز و مدتی کوتاه قبل از فتح تهران به دست مجاهدان بختیاری و گیلانی، تبریز به بهانه باز کردن راه آذوقه و حفظ امنیت اتباع خارجی از سوی روس ها تهدید به اشغال شد. همین تهدید سبب شد تا مجاهدان و مشروطه خواهان تبریز به محمدعلی شاه که در واقع دشمن و طرف اصلی آنها به شمار می آمد و تمام مشکلات، مصائب و دشواری های یازده ماهه ناشی از دیکتاتوری و استبداد محمدعلی شاه بود نامه ای شگفت انگیز ارسال کنند و آن اینکه مشروطه خواهان تبریز از خواسته های خود می گذرند و به ظلم شاه راضی هستند اما راضی به اشغال کشور به دست روس ها نیستند. این نمونه ای گویا، واضح و روشن است از گرایش و باور درونی آزادی خواهان و مشروطه خواهان تبریز به استقلال و نفی حضور بیگانه که از مولفه های مهم حاکمیت ملی به شمار می رود. این دیدگاه و باور وقتی برجسته می شود که در مقابلِ نقش سیاسی جریان ضد مشروطه تبریز قرار بگیرد که به آن اشاره خواهم کرد. با وجود تمام تلاش ها و تکاپوها روس ها تبریز را اشغال کردند بماند اینکه روس ها در این اشغال با زنان و کودکان و مردمان عادی چه کردند، اما نکته ای که مهم است و به اشاره و به تلویح به آن پرداختم نقش نیروهای سیاسی مخالف جریان مشروطه و جریان آزادی خواهی ایران است، این نیروهای سیاسی که طیف مقابل جریان مشروطه و آزادی خواه تبریز را شکل می دادند از آمدن روس ها و اشغال تبریز به دست نیروی بیگانه استقبال کردند و مخبر السلطنه والی جدید آذربایجان هم در این زمان به اقتضای موقعیت و ضرورت های جدید گرایش های روسی از خود نشان داد و با سیاست روس ها همراهی نمود.با اشغال تبریز به دست روسها،آزادی خواهان و مشروطه طلبان یا دستگیر شدند و یا تبعید شدند و برخی نیز فرار کردند. پس در این رویداد تاریخی ما دو نقش را از دو طیف یا دو دسته مخالف هم در ربط با حاکمیت ملی شاهد هستیم. دو سال بعد از این بار دیگر نقش آفرینی جدیدی برای نیروهای سیاسی تبریز اتفاق افتاد و آن در دوران مجلس دوم و اولتیماتوم معروف روس ها به دولت ایران است. ببینید باز در اینجا انجمن تبریز نقش برجسته ای ایفا کرد و این نشان می دهد که انجمن تبریز برای خود نقش منطقه ای قائل نبود یک نقش ملی و فراملی در استقرار حاکمیت ملی ایران قائل بود، در این فقره نیز شاهد هستیم که انجمن تبریز فعالیت گسترده ای را آغاز کرد. به نمایندگان مجلس، دولت، انجمن های ایالتی و ولایتی تلگراف ها ارسال نمود مبنی بر عدم پذیرش اولتیماتوم روس ها و ضرورت مقابله با تعرض و سلطه روس ها بر ایران و حتی علمای نجف را بر علیه روس ها برانگیخت و از علمای نجف فتوای تحریم کالاهای روسی را گرفت و البته این موجب خشم روسیه و ارتش اشغال گر روسیه شد که بعدها در واقع به تلافی این فعالیت ها و مخالفت ها، ضربه شدیدی بر انجمن وارد کردند. بار دیگر روس ها در پی این اولتیماتوم مجلس دوم را به تعطیلی کشاندند و به دنبال آن در آذر 1290 و اوایل دی ماه تبریز بار دیگر اشغال شد. نقش متفاوت نیروهای سیاسی باز در اینجا جلوه گری نمود. قبل از اینکه روس ها وارد شهر بشوند اعضای انجمن و سران مشروطه طلب و آزادی خواه تبریز باز هم به خاطر استقلال و حفظ تمامیت ارضی ایران در صدد بر آمدند به گونه ای به یک تفاهم و وحدت با نیروهای مخالف مشروطه برسند و باب گفتگو را با سران و بزرگان جریان ضد مشروطه و طرفدار استبداد و محمد علی شاه باز و ضرورت اتحاد و همدلی در مقابل اشغال و نفوذ خارجی را برای این طیف بازگو کنند، اما جریان مخالف مشروطه از این درخواست و از این پیشنهاد انجمن تبریز و مجاهدان و مبارزان آزادی خواه و مشروطه استقبال نکرد و باز هم نقش سیاسی متفاوتی را ایفا کرد. تلاش انجمن چنانکه می دانیم به جایی نرسید و روس ها تبریز را اشغال کردند، ساختمان های دولتی را تخریب نمودند و به روی مردم آتش گشودند و حدود 500 نفر از مردم عادی زنان و کودکان را کشتند، نهادهای مدنی و ملی را منهدم کردند، ساختمان انجمن را نابود کردند و مدارس را تخریب و به تعطیلی کشاندند. و هرآنچه که با نظام سیاسی و اجتماعی نوین و مشروطیت نسبتی داشت را نابود کردند و حکومت هراس و وحشت را در تبریز راه انداختند و نکته مهم این است که عناصر مخالف مشروطه و آزادی در تبریز با روس ها در این کارها همراهی کردند. می دانیم که یکی از روزهای خونین تبریز در این دوران اتفاق افتاد. در 10 دی ماه 1290 که مصادف با روز عاشورا بود برخی از برجسته ترین، خوشنام ترین و پاک ترین چهره های مشروطه آذربایجان و ایران توسط روس ها به دار آویخته شدند و تبریز عملا در پی یک هراس و وحشتی که روس ها ایجاد کردند به وضعی بهت آور دچار شد. روس ها و عناصر ضد مشروطه و آزادی حکومت را در تبریز و آذربایجان در دست گرفتند. آنچه به اجمال اشاره شدگزارشی کوتاه بود از نقش نیروهای سیاسی تبریز در عصر مشروطه: دسته ای باورمند به آزادی و مشارکت مردم در سرنوشت خویش و استقرار قانون و پارلمان و مبارزه با هرگونه نفوذ و دخالت دولت خارجی و حتی در مواقعی دست کشیدن از باورها و اندیشه های معتقد به مشروطه و آزادی در هنگامه تهدید خارجی و دسته دیگر مخالف جریان آزادی و مشروطه و باورمند به بقای خویش حتی با اشغال سرزمین خود به دست بیگانه و به عبارت دیگر ذبح حاکمیت ملی و نهادهای ملی و مردمی و دموکراتیک در پای منافع گروهی. خود این در واقع اشاره موجز و کوتاهی از نقش متفاوت نیروهای سیاسی تبریز عصر مشروطه در پیوند با حاکمیت ملی بود. من آرزو می کنم تاریخ مشروطیت ایران در پیوند با حاکمیت ملی مورد توجه جدی قرار بگیرد که درس و تجربه ای است برای حال و آینده کشور عزیز ما ایران. در پایان یاد و خاطره کوشندگان راه آزادی و پیشرفت و استقلال ایران به ویژه کوشندگان آذربایجانی این راه را گرامی می دارم و آرزو می کنم نام آنها همیشه زنده و جاوید بماند.




انقلاب اسلامی در کتاب‌های غربی از ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۶

انقلاب اسلامی ایران در نگاه خارجی، همواره جزئی از تاریخ نوشتاری نویسندگان و تحلیل گران قرن معاصر به شمار می رفته و می رود؛ انقلابی که هر چه بر عمر آن افزوده می شود، گویی تشنگی دانستن از چگونگی وقوع و پایداری آن نیز بیشتر می شود. آنچه در این گزارش آمده است، روایتی است کوتاه از نگاه برخی نویسندگان غربی به انقلاب اسلامی ایران در حوزه کتاب؛ نگاهی به برجسته ترین آثار این حوزه در بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۶ میلادی است که به زعم خود غربی ها، جزو کتاب های مرجع درباره تاریخ نگاری و تحلیل انقلاب اسلامی ایران هستند. تحلیل‌هایی که در بسیاری از اوقات، به ناچار منصفانه شده اند.
ایران مدرن: ریشه ها و دلایل انقلاب/ نیکی آر کدی انتشارات دانشگاه ییل آمریکا، آگوست ۲۰۰۶ نیکی کدی، تاریخ نگار و استاد دانشگاه کالیفرنیا در این کتاب به بررسی ریشه های انقلاب اسلامی ایران و عوامل پیدایش آن می پردازد. وی در این کتاب ۴۴۸ صفحه ای سعی می کند روایتی از ایران مدرن سال های آینده را در زمان حال نقل کرده و همچنین تغییرات و اصلاحات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که در یک ربع قرن گذشته رخ داده در مقابل مخاطب ترسیم کند. کدی در این کتاب علاوه بر حوادث و جریانات انقلاب به نقد و بررسی جنگ ایران و عراق، جنگ خلیج فارس و حوادث یازدهم سپتامبر و تاثیرات هر یک بر روابط ایران و آمریکا می پردازد. اگرچه نگاه کدی در این کتاب خالی حب و بغض های مرسوم غرب نسبت به اسلام نیست، اما وی در این کتاب به پیشرفت های قابل توجه ایران پس از سقوط رژیم شاه در حوزه های مختلف علمی، بهداشتی، فرهنگی و افزایش نقش زنان در امور جامعه اشاره می کند و از ایران پس از بهمن ۵۷ تمجید می کند.
دموکراسی در ایران / ولی نصر و علی قیاسی انتشارات دانشگاه آکسفورد. ژوئن ۲۰۰۶
«امروزه ایران از یک سو مورد تهاجم سیاست های جنگ طلبانة بوش قرارگرفته و از طرفی دیگر به عنوان تنها دروازة خاورمیانه معرفی می شود. لذا آیندة این کشور به طور مستقیم با امنیت و ثبات منطقه خاورمیانه مرتبط است. « ولی نصر و علی قیاسی» در این کتاب، با بررسی تاریخ سیاسی ایران در عصر معاصر، از مردم سالاری سخن می گویند. فاکتوری که در ایران بعد از انقلاب ۵۷، رشدی چشمگیر داشته و همچنان سیر صعودی خود را دنبال می کند.
بعد از انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی، ایران در حال تجربه نوع تکامل یافته ای از دموکراسی در میان کشورهای اسلامی است.» نویسندگان این کتاب، دموکراسی در ایران را نه تنها یک امر اتفاقی نمی خوانند، بلکه آن را اصیل و دارای ریشه در فرهنگ و جامعة ایرانی معرفی می کنند که زمزمه های آن را می توان از آغاز انقلاب مشروطیت در دوره قاجار شنید. مفهوم دموکراسی در ایران در حال حاضر از غرب وارد نشده و خود از فرهنگ و تاریخ سنتی مردم این کشور برخاسته است.» نویسندگان این کتاب به تاثیر انقلاب و تغییر و تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در رسیدن به این دموکراسی ایده آل پرداخته اند.
فوکالت و انقلاب ایران / جانت افاری و کوین اندرسون انتشارات: دانشگاه شیکاگو. ژوئن ۲۰۰۵ در سال ۱۹۷۸ زمانی که اعتراض مردم علیه شاه به اوج خود رسیده بود، مایکل فوکالت، استاد فلسفه و خبرنگار روزنامة لوموند فرانسه برای دیدار با امام خمینی (ره) و سایر رهبران انقلاب مردمی ایران به ایران سفر کرد و در طول اقامت طولانی اش، مجموعه مقالات و تحلیل هایی درباره انقلاب نوشت که در آن زمان از سوی محافل غربی مورد انتقاد واقع شد. «جنت افاری و کوین اندرسون» در این کتاب در اصل به شفاف سازی علل تغییر عقیدة فوکالت پس از دیدار با امام خمینی (ره) و حمایت و طرفداری وی از حرکت اسلامی مردم ایران می پردازند. آنها تجربة فوکالت در سفرش به ایران را به رشته تحریر درآورده و از عقاید و افکاری صحبت می کنند که فوکالت تحت تاثیر رهبر انقلاب کسب کرده است. نویسندگان این کتاب همچنین با استناد به نوشته های ژورنالیستی فوکالت جوان در سال های اوایل انقلاب، مبحثی دربارة اسلام گرایی مطرح می کنند که باید در روابط غرب و ایران و به طور کل جهان اسلام، مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. در واقع آنها از انقلاب اسلامی ایران، نوعی الگوسازی برای سایر ملل را ارائه می کنند.
انقلاب باورنکردنی در ایران / چارلز کورزمن انتشارات دانشگاه هاروارد. «سپتامبر ۲۰۰۵ محمد رضا پهلوی، شاه ایران در آینده ای قابل پیش بینی در راس قدرت باقی خواهد ماند.» این جمله سخنان و تحلیل یک مقام ارشد سازمان سیا در اکتبر سال ۱۹۷۸ است. «صد روز بعد، شاه با وجود حمایت شدید از سوی دولت های غربی و ارتش تا دندان مسلح، توسط قشرهای مردمی طی یک انقلاب صلح آمیز سقوط می کند.» چارلز کورزمن با بیان وقایع قبل و بعد از سقوط شاه اگرچه از کلمة «باورنکردنی» برای کتابش استفاده کرده، ولی روند پیشرفت انقلاب را کاملاً منطقی و روشن ارزیابی می کند. کورزمن با استفاده از مصاحبه ها و اسناد و مدارک محرمانه و همچنین سخنان شاهدان عینی این انقلاب را بر خلاف افکار رایج آن روز، کاملاً قابل پیش بینی می داند. وی می نویسد «شاید در آن زمان مردم با پیروی از یکدیگر در تظاهرات شرکت می کردند، ولی راه انقلاب چنان روشن و هموار بود که اگر مردم به این مسئله آگاهی داشتند، خیلی زودتر به پیروزی می رسیدند.»
ایران مدرن بعد از ۱۹۲۱/ علی انصاری انتشارات لانگمن. آوریل ۲۰۰۳ « وجود دو منطقة خلیج فارس و دریای خزر، باعث شده نام ایران از سال های اوایل قرن بیستم همواره در محافل اقتصادی مطرح باشد. ولی بعد از وقوع انقلاب در سال ۱۹۷۸ این نام به محافل سیاسی نیز کشیده شد.» علی انصاری در این کتاب با نگاهی گذرا به تاریخچة رشد و توسعه اقتصادی در ایران، به نقش انقلاب در جریان رشد اقتصادی و تاثیر محدودیت روابط ایران با کشورهای غربی در سیر صعودی و نزولی این روند پرداخته است. انصاری توسعة اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران را از سال ۱۹۲۱ به بعد دنبال و از پیدایش تفکر و گرایش های جدیدی دراین حوزه ها خبر می دهد. وی ایران مدرن را مخلوطی از سیاست و فرهنگ قلمداد می کند که می تواند نقش بسزایی در رشد و توسعة این کشور در سالهای آینده ایفا کند.
آخرین انقلاب بزرگ / رابین رایت گروه انتشاراتی نوف Knopf Publishing Group. مارس ۲۰۰۱ در غرب، کمتر خبرنگاری پیدا می شود که به اندازه رابین رایت به فرهنگ بعد از انقلاب ایران و نوع نگرش مردم آن آشنایی داشته باشد. رایت برای اولین بار در سال ۱۹۷۳ به عنوان خبرنگار به ایران سفر کرد و در روزهای وقوع انقلاب در ایران حضور داشت.
رایت لحظه به لحظه انقلاب را در کتابش به تصویر کشیده و به عنوان یک زن نویسنده با نگاهی تحلیلی، اتفاقات پس از انقلاب ۵۷ را ـ بویژه در حوزه سیاست ـ به نفع قشر زن تشریح می کند. او اعتقاد دارد انقلاب اسلامی ایران بود که آموزه های اسلام را به طرز صحیح به اجرا گذاشت. وی می نویسد: «من در اینجا زنانی را می بینم که با روسری و چادر در صحنه های مختلف اجتماعی و سیاسی حضور پیدا می کنند و این از نتایج بزرگ انقلاب ۵۷ است، حضور فعال و معتقدانه زن در جامعه ایرانی.» او انقلاب اسلامی را با انقلاب های روسیه و فرانسه مقایسه و از آن به عنوان آخرین و بزرگترین انقلاب تاریخ بشریت یاد می کند.
عبای پیامبر: مذهب و سیاست در ایران/ روی متحده انتشارات: oneworld. آگوست ۲۰۰۰ از ۱۵ سال پیش که اولین نسخه از این کتاب نوشته «روی متحده» به چاپ رسیده، هنوز هم اگر کسی بخواهد دربارة فرهنگ و جامعة ایرانی بعد از انقلاب مطالعه کند، به این کتاب مراجعه می کند. عبای پیامبر با روایت داستان زندگی یک طلبة جوان و شیوة زندگی وی در شهر مذهبی و قدیمی قم، در حقیقت به زندگی و فرهنگ نسل اول انقلاب می پردازد. روی متحده به صورت داستان گونه فرهنگ شیعه و زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را در میان کشورهای اسلامی خاورمیانه مطالعه و منتشر می کند. وی همچنین سعی دارد کتاب خود را به عنوان مرجعی در این زمینه برای مخاطب غربی معرفی کند، مرجعی که مبدا خود را انقلاب اسلامی ایران می داند.
نمایش یک انقلاب: هنر اعتقاد در انقلاب اسلامی ایران / پیتر چاوسکی انتشارات دانشگاه نیویورک. اکتبر ۱۹۹۹ انقلاب اسلامی ایران یکی از نادرترین حوادث تاریخی است که برتری و قدرت کلمات را در مقابل اسلحه به خوبی نشان داد. سخنان امام خمینی [ره] و شعار ها و پوسترهای مردم، رژیمی را سرکوب کرد که بیش از دوهزار سال ادعای حکومت و سلطنت را با خود داشت.» پیتر چاوسکی با همکاری حامد دهباشی همکار ایرانی خود در دانشگاه نیویورک، با نوشتن نمایش «یک انقلاب» سعی دارد به بررسی چگونگی وقوع انقلاب مردمی ایران بپردازد. چاوسکی نمایش بزرگی از انقلاب را به تصویر می کشد که در آن به ظاهر مجموعه ای شعار و سمبل های انقلابی، رژیم شاه را سرنگون می کند. ولی نویسنده مهم ترین سلاح مردم را در مقابل رژیم طاغوتی، نیروی اعتقاد و مذهب ارزیابی می کند. چاوسکی با بهره گیری از اسناد و مدارک، بر خلاف متفکران و تحلیل گران غربی، ثابت می کند که تنها نیروی مردم در به ثمر نشستن انقلاب ۵۷، ایمان و باور به آینده ای روشن بوده است.
انقلاب ناشناخته ایران/ مارک داونز انتشارات Ashgate Publishing, Limited «انقلاب اسلامی تاثیرات عمیق و گسترده ای در ساختار سیاسی کشور ایران ایجاد کرد و این تحولات سیاسی بیش از همه روی تفکر و هویت اجتماعی مردم این کشور تاثیر گذاشته است.» این کتاب با تاکید بر این تغییر و تحولات درونی به بررسی و کاوش در ساختارهای جدید جامعه ایرانی نیز می پردازد.
داونز به عنوان نویسنده و عضو آژانس بین المللی حقوق مدنی و دموکراسی جهانی، در این کتاب به مبحث برخورد نامناسب کشورهای غربی با انقلاب اسلامی ایران می پردازد. وی می نویسد «نظریه پردازان غربی از انقلاب به عنوان حرکتی غیر دینی و غیر مردمی یاد می کنند و آن را زاییده افکار قشر خاصی از مردم می دانند، حال آنکه انقلاب اسلامی در ایران زاییده قشرهای مختلف مردمی بود که حکومت را برای خود می خواستند و نه بیگانگانی از آن سوی مرزهاشان».
داونز انقلاب ایران را حرکتی مذهبی عنوان می کند و اندیشمندان غربی را در درک صحیح اسلام شیعی که سکاندار اصلی این انقلاب است، ناتوان ارزیابی می کند.
منبع: پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران
مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی




پرونده جنبش دانشجویی

جستارگشایی

با آثار و گفتاری از:

علیرضا کریمیان-رحیم حمزه-شمس افرازی زاده-یوسف نوظهور

علی شكوری راد-سعيد فايقی-احمد زيدآبادی-علی صابری

کوشش‌ها و فعالیت‌های دانشجویی و سرانجام، آنچه تعبیر به «جنبش دانشجویی می‌شود»، در ایران قدمتی تقریبا هم‌تراز با تأسیس دانشگاه تهران به عنوان اولین دانشگاه در ایران دارد. مجموعه تکاپوها و نقش‌آفرینی‌هایی که تشکل‌ها و گروه‌های مختلف دانشجویی از اوایل دهه بیست شمسی انجام داده‌اند و رویکردهای مختلفی که در بازه‌های زمانی گوناگون به خودگرفته‌اند و تأثیرگذاری‌های تاریخی که داشته‌اند، پیشینه‌ای درازآهنگ برای دانشگاه و دانشجو ایجاد کرده است که شایسته بازخوانی همه-جانبه است. بخش قابل توجهی از تاریخ سیاسی معاصر ایران با این مقوله گره خورده است. خاطرات مهم سیاسی در حافظه جمعیِ ایرانیان با تصاویری برجسته از جنبش دانشجویی درهم تنیده شده است. برای مرور دقیق این تصاویر و نیل به فهم و درک تاریخی متقن، بایسته است که این تاریخچه پرفراز و نشیب را ذیل مقاطع مختلف زمانی، به شرحی که در پی می‌آید مطالعه و تحلیل نماییم:


از ۱۳۲۳ تا ۱۶ آذر ۱۳۳۲
مدت اندکی پس از خروج رضا شاه از کشور بود که با آزادی گروه ۵۳ نفره چپ، حزب توده شکل گرفت. پس از آن اتحادیه دانشجویی حزب توده که زیر نظر سازمان جوانان حزب توده بود، فعالیتش را در دانشگاه آغاز کرد. برای اولین بار، این سازمان در دانشکده داروسازی دانشگاه تهران به فعالیت پرداخت و اتفاقاً مقامات دانشگاه آن‌ها را به عنوان نمایندگان رسمی دانشجویان دانشکده پذیرفتند. با گذشت ۲ سال محدوده فعالیت اتحادیه به دانشکده‌های حقوق، فنی، ادبیات و کشاورزی نیز تسری یافت.سرعت نفوذ این گروه مارکسیستی در دانشگاه تا به حدی بود که در سال ۱۳۲۵ و تنها با گذشت ۳ سال از آغاز فعالیت آن رئیس دانشگاه تهران به سفیر انگلیس می‌گوید که اکثر ۴۰۰۰ نفر دانشجوی این دانشگاه تحت تأثیر قوی از حزب توده قرار گرفته‌اند. در سال ۱۳۲۷ و هم‌زمان با غیرقانونی اعلام شدن حزب توده، اتحادیه دانشجویی نیز امکان فعالیت قانونی را از دست داد. بدین جهت حزب توده اقدام به تشکیل سازمان دانشجویان دانشگاه تهران کرد. این سازمان ارتباط تشکیلاتی قوی ای با انجمن بین‌المللی دانشجویان در پراگ برقرار کرد.

از ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷
جنبش دانشجویی در خارج از کشور: کنفدراسیون
کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی – اتحادیه ملی (معروف به کنفدراسیون) سازمانی بود متشکل از دانشجویان ایرانی مقیم خارج (عمدتاً اروپای غربی و ایالات متحده) که گرچه ابتدا به این هدف بنیان نگذاشته بود، اما در یکی دو دهه قبل از انقلاب ۵۷ به یکی از سازمان‌های مخالف رژیم سلطنتی ایران بدل شد و جمع کثیری از دانشجویان ایرانی را علیه حکومت بسیج کرد. مهم‌ترین سال‌های فعالیت این کنفدراسیون دهه‌های ۶۰ و ۷۰ بود که در این سال‌ها مهم‌ترین بلندگوی اعتراض نیروهای مخالف رژیم ایران به حساب می‌آمد.
پایگاه دانشجویی جنبش چریکی در ایران پیش از انقلاب
از اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه بود که این گفتمان چپ در قالب نگاه رادیکالی در سازمان‌های چریکی و به صورت مبارزات مسلحانه نمود یافت. اغلب این گروه‌ها با یارگیری از بدنه جنبش دانشجویی شکل یافته بود و در موارد بسیار دانشجویان بودند که رهبری و تشکل آن‌ها را در دست داشتند. این گروه‌ها که با تکیه بر الگوهای آمریکای لاتین، آفریقا، آسیای جنوب شرقی انجام می‌گرفت، دارای چهره‌هایی الگو از مناطق مختلف همچو مائو (چین)، کاسترو و چه گوارا (کوبا)، فرانتس فانون (الجزایر) و جیاپ (ویتنام) بودند که روش‌های گوناگون آن‌ها را به عنوان راه‌های مفید جهت مبارزه مورد استعمال قرار می‌دادند. به‌طور کلی عمده این گروه‌ها را که از جریان دانشجویی یارگیری می‌کردند می‌توان در موارد زیر طبقه بندی نمود.
– سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران (فدائیان مارکسیست)
– سازمان مجاهدین خلق ایران (مجاهدان اسلامی)
– مارکسیست‌های منشعب از مجاهدین خلق (مجاهدان مارکسیست)
– گروه‌های کوچک اسلامی محلی چون: گروه ابوذر (نهاوند)، گروه شیعیان راستین (همدان)، گروه الله اکبر (اصفهان)، گروه والفجر (زاهدان)
گروه‌های کوچک مارکسیست که در دو گروه مستقل و وابسته می‌توان تقسیم‌بندی گردد. مستقل مثل سازمان آزادیبخش خلق ایران، گروه لرستان و سازمان آرمان خلق؛ و شبکه‌های متعلق به احزاب سیاسی طرفدار مبارزه مسلحانه مانند گروه توفان، سازمان انقلاب حزب توده، حزب دموکرات کردستان و اتحادیه کمونیست‌ها.
این گروه‌ها که هسته اولیه بسیاری از آن‌ها از جنبش دانشجویی بود، مبارزه مسلحانه و جنگ چریکی را به عنوان آخرین حربه برای مبارزه با رژیم بکار گرفتند، اما توفیقی حاصل نکردند. همراه با سرکوب جنبش مسلحانه بود که جنبش چپ به انتهای راه رسید؛ و کم کمک توجه به گرایش اسلام گرایانه فزونی یافت.
از ابتدای تأسیس اتحادیه دانشجویی و سپس سازمان دانشجویان، با گذشت زمان ایدئولوژی چپ‌گرا مارکسیستی به صورت شدیدتری رشد و قدرت می‌یافت. همین غلبه فوق تصور گفتمان چپ بر فضای دانشگاه‌ها بود که سپس ایجاد تشکل‌های رقیب شد. در این بین نیروهای اسلام گرا در کنار ملی گرایان لیبرال برای رقابت با توده‌ای‌ها در دانشگاه سعی در ایجاد تشکیلات مستقل کردند. بدین ترتیب بود که انجمن اسلامی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران به عنوان اولین گروه اسلام گرا در سال ۱۳۲۲ تأسیس شد. نفوذ گرایش چپ تا حدی بود که تعدادی از دانشجویان مسلمان تشکیلاتی را تحت نام نهضت خداپرستان سوسیالیست در سال ۱۳۲۲ شکل دادند. سازمان دانشجویی جبهه ملی هم در سال ۱۳۲۹ برای مقابله با توده‌ای‌ها تشکیل شد. این سازمان که در پی شکست از چپی‌ها در انتخابات سازمان دانشجویان با نام سازمان صنفی دانشجویان دانشگاه تهران کارش را آغاز کرد، دارای خرده گفتمان ناسیونالیستی-لیبرالیستی بود و بیشتر تاکیدش بر دموکراسی و آزادیخواهی بود در برابر فضای چپ دانشگاهی که بیشتر مطالبات عدالت طلبانه، فقرستیزانه، ضد استعمار، ضد امپریالیستی و ضد سرمایه‌داری داشت.
اگرچه می‌توان گفت که در کل این برهه تا اواسط دهه پنجاه ادبیات مارکسیستی بر دانشگاه غلبه داشت، ما در این بین شاهد افول‌ها و نهفتگی‌هایی در آن همانند پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ بودیم. همچنین در این بازه حرکت‌هایی مستقل و جدای از جریان موجود را به عنوان مثال در جریان حرکت خودجوش ۱۶ آذر ۳۲ شاهدیم.
خود گرایش مارکسیستی هم که در دانشگاه‌ها وجود داشت، به صورت ثابت و فقط در حیطه مکتب مارکسیسم-لنینیسم و استالینیسم نبود، بلکه بسیار سیال و متحرک بود و در محدوده‌ای وسیع در حرکت بود.

از ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۹
دانشجویان اسلام گرا، پیش و پس از انقلاب
می‌توان پیدایش رویکرد اسلام گرایانه در دانشگاه را به اوایل دهه بیست و تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده پزشکی مربوط دانست که در ادامه در دانشکده‌های مثل فنی نیز گسترش یافت. اما برای تبدیل این گرایش به گفتمان هژمون جنبش دانشجویی بایستی سه دهه صبر پیشه می‌کرد. نهضت ۱۵ خرداد خمینی هم در تقویت این تفکر نوپا نقش بارزی داشت.
طبعاً رشد اسلام گرایی در فضای عمومی فعالیت‌ها و مبارزات بر فضای دانشجویی در این راستا اثر گذاشته‌است. در این برهه‌است که گروه‌هایی چون نهضت آزادی که با نوعی تلفیق اندیشه اسلام گرایی و منش لیبرالی جبهه ملی گرفته‌بود در کنار گروه‌هایی چون سازمان مجاهدین خلق ایران با اندیشه بین اسلام گرایی و منش مارکسیستی حزب توده بروز و ظهور می‌یابند. جنبش دانشجویی نیز همچنانکه گفتیم علی القاعده تحت تأثیر فضای عمومی خصوصاً فضای اسلام گرایانه طبقه متوسط قرار داشته است؛ به‌طوری‌که زمانی که در سال ۵۶ آشکارا رشد شاخصه‌های تفکر اسلام گرایی در جامعه مشاهده می‌شود، جنبش دانشجویی نیز به همان راه متمایل می‌گردد.در خرداد ۵۶ بود که برای اولین بار مراسم بزرگداشت ۱۵ خرداد در کوی دانشگاه تهران برگزار شد، و دانشجویان دانشکده اقتصاد در کلاس‌های خود دقایقی به احترام شهدای ۱۵ خرداد سکوت کردند. با فاصله کمتر از دو هفته از آن، دکتر علی شریعتی که تفکرش نفوذ زیادی در بین مردم و خصوصاً روشنفکران و دانشجویان داشت به طرز مشکوکی در انگلستان درگذشت. کمتر از پنج ماه پس از آن سید مصطفی خمینی فرزند ارشد آیت‌الله روح‌الله خمینی به طرز غریبی از دنیا رفت. این حوادث بود که باعث شعله‌ور شدن آتش زیر خاکستر جنبش دانشجویی ‌شد. پس از انقلاب، انجمن‌های اسلامی رهبری جنبش دانشجویی را در اختیار گرفتند. شکل‌گیری اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان و سازمان دانشجویان مسلمان که به پیدایش دفتر تحکیم وحدت انجامید راه را در این راستا صاف کرد. از سوی دیگر همراه با تسخیر سفارت آمریکا این تشکل به صورت بلامنازع بر رقبای خود غلبه کرد. انقلاب فرهنگی بود که پازل قدرتنمائی تحکیم را در دانشگاه‌ها کامل کرد. با اینکه تحکیم، مؤسس این تفکر نبود، اما با قرار گرفتن بر اوج هدایت جنبش دانشجویی را برای سالیانی در اختیار گرفت.
محتوای گفتمان این سال‌ها به کلیدواژه‌هایی نظیر عدالت در سیاست داخلی و مبارزه با امپریالیسم در سیاست خارجی تأکید می‌کند، طرفدار اقتصاد متمرکز دولتی برای برقراری هر چه بهتر عدالت است، مصادره زمین‌های زمین داران بزرگ برای توزیع میان دهقانان و روستائیان را می‌خواهد، مخالف مدارس خصوصی است و از نهضت‌های آزادیبخش اسلامی در جهان طرفداری می‌کند و به اصطلاح خود «خط امامی» است. از ویژگی‌های بارز این مقطع تأکید بر جنگ فقر و غنا از یکسو و حمایت از اسلام ناب محمدی در برابر اسلام آمریکایی از سوی دیگر است.بجز ایام انقلاب و سال‌های نخستین آن بخصوص ۵۸-۱۳۵۶ و بالاخص در برهه تسخیر سفارت آمریکا و انقلاب فرهنگی که جنبش دانشجویی در حالت فوران و آشکارگشتگی قرار داشت می‌توان گفت که این موج از جنبش دانشجویی در حالت نهفتگی بوده‌است. البته دوره نهفتگی جنبش دانشجویی در در این برهه، یکنواخت نیست، چه اینکه هم سالهای پر جنب و جوش دهه شصت را شاهدیم و هم بی تحرکی و حتی سیاست گریزی سالهای نخست دهه هفتاد را ملاحظه می‌کنیم. در گفتمان آن هم انسجام و وحدت تام وجود نداشته، بلکه همواره شاهد بروز خرده گفتمان‌ها و گفتمان‌های فرعی نیز بوده‌ایم. شاید چند دهه چپ‌گرایی شدید در کنار نزدیک شدن بیش از حد جنبش به حاکمیت، سنتزی را ایجاد کرد که از ان یک چرخش ایدئولوژیک شدیداً متمایل به راست لیبرالی نتیجه شد و حتی در راستای نفی بخش قابل توجهی از گذشته چپ گرایی خود گام برداشت و راست گرایی پیشه کرد.

جنبش دوم خرداد
همراه با انتخابات هفتم ریاست جمهوری و پیروزی اصلاح‌طلبان ایرانی در آن بود که برهه‌ای جدید در تاریخ جنبش دانشجویی کشور رقم خورد. همگام با دولت اصلاحات با منش لیبرال گونه، دانشجویان سابق عدالتخواه و خط امامی که تجربه چندین سال محدودیت و انزواء را دیده بودند به این جریان پیوستند و همراه با وارد شدن فعالان سابق خط امامی در قدرت، انجمن‌های اسلامی در راستای پیشروی این جریان حرکت کردند. دهه هفتاد را می‌توان سال‌های تغییر و تحولات رادیکال در فضا و ذائقه روشنفکری بالاخص روشنفکری دینی ایران دانست. مجموعه عوامل و شرایط داخلی و بین‌المللی فضا و فرصت را جهت بازسازی و احیاء لیبرالیسم در کشور فراهم کرد. در این بازه بود که نئولیبرالیسم در قالب روشنفکری دینی رشد پیدا کرد و به کمک جنبش دانشجویی خصوصاً دفتر تحکیم وحدت گسترش مضاعف یافته و گفتمان هژمون جنبش دانشجویی تغییرات وسیع پیدا می‌کند. در این پروسه بود که سریعاً کلیدواژه‌های جنبش دانشجویی از چپ اسلام گرایی به راست لیبرالی مبدل می‌گردد. آزادی جای عدالت‌خواهی، پلورالیسم دینی و نوعی سکولاریسم جای اسلام ناب محمدی، تساهل و تسامح و حتی حمایت شدید از از رابطه با آمریکا جای استکبارستیزی، واقع‌گرایی در سیاست خارجی و حفظ منافع ملی جای دفاع از حقوق ملت فلسطین، حمایت از خصوصی‌سازی ناب لیبرالی جای اقتصاد دولتی و تعاونی‌ها می‌نشیند و ایدئولوژی ستیزی اوج می‌گیرد.
جنبش دانشجویی در این برهه نیز از فضای عمومی طبقه متوسط، روشنفکری در ایران و جنبش‌های اجتماعی پیروی می‌کند. تغییر در شاخصه هاس شرایط داخلی و بین‌المللی در این روند کاملاً مؤثر است. در این موقع است که مباحث کلیدی گفتمان نوین لیبرالی جنبش دانشجویی می‌شوند: آزادی، دموکراسی، جامعه مدنی، حقوق بشر، حقوق زنان، پلورالیسم دینی، جامعه باز، قانون گرایی، حقوق شهروندی و… تأثیرگذارترین شخصیت روشنفکر در این دوره که بیشترین نقش را در تثبیت این گفتمان داشته است، دکتر عبدالکریم سروش می‌باشد. در موج سوم بر خلاف دو جریان قبل، جنبش دانشجویی را می‌توان تأثیرگذارتر و تعیین‌کننده‌تر دانست. در این جریان، جنبش دانشجویی نسبت به فضای عمومی جامعه دارای استقلال عمل بیشتر و فعالیت تعیین‌کننده‌تر کشور بوده‌است. این‌گونه می‌توان توصیف کرد که در این سال‌ها جنبش دانشجویی به عنوان نوک پیکان رقابت‌ها و نزاع‌های سیاسی در همه سطوح عمل کرد و در خط مقدم تلاقی، تضاد و تصادم جریان‌های مختلف قرار فکری گرفته‌است.