1

مشروطه تبریز و حاکمیت ملی

متن سخنرانی دکتر عباس قدیمی قیداری

یکصد وچهاردهمین سالگرد نهضت مشروطیت ایران را گرامی می داریم و به روان کوشندگان راستین آزادی، استقلال و دموکراسی ایران درود می فرستیم. در ابتدا تشکر می کنم از اندیشگاه سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران آقایان دکتر ظریفیان و دکتر پاشا زاده که این برنامه بزرگداشت نهضت مشروطیت ایران را ترتیب داده و تدارک دیده اند. آنگونه که در برنامه این نشست مجازی اعلام شده موضوع اصلی این نشست جنبش مشروطیت و تحقق حاکمیت ملی است بحث کوتاهی که من در خدمت دوستان خواهم داشت در ذیل این موضوع کلی اصلی قرار می گیرد و به نیروهای سیاسی آذربایجان و تبریز عصر مشروطیت و مساله حاکمیت ملی اختصاص خواهد داشت. بر اساس موضوعی که من انتخاب کرده‌ام لازم می دانم یک دسته بندی از نیروهای سیاسی تبریز عصر مشروطیت را داشته باشم و پیرو آن مساله حاکمیت ملی و مولفه های آن را در این مجال اندک پیش ببرم.
نیروهای سیاسی تبریز عصر مشروطه در یک دسته بندی کلی به چندسه دسته تقسیم می شوند: دسته اول نیروهای مشروطه خواه و طرفدار آزادی و نظام سیاسی نوین که شامل بازرگانان ،طیفی از علما و مجاهدان و طبقه جدید درس خوانده که پایگاه این نیروهای سیاسی عمدتا بازار، مدارس جدید و بعضا کارگاه های تولیدی بود و عمدتا در محلات جنوب مهران رود و یکی دو محله در شمال مهران رود جای می گرفتند. این نکته هم مهم است که از نظر خاستگاه و پایگاه این نیروهای سیاسی مورد بررسی و مطالعه قرار بگیرند. دومین دسته نیروهای ضد مشروطه و همسو با دربار هستند که شامل علمای برجسته، علمای میانه و طرفداران سنتی آنها و برخی روسای ایلات و عشایر آذربایجان که به طور آشکار اندیشه های ضد جریان آزادی و مشروطه را دنبال می کردند و طرفدار حفظ وضع سیاسی و اجتماعی موجود بودند. دسته سوم نیروهای سیاسی فاقد جهت گیری های خاص سیاسی هستند که گاه با واکنش ها و گرایش هایی به سمت و سوی دسته اول و دوم دیده می شوند. با این دسته بندی و طبقه بندی من می خواهم نسبت اندیشه ها، اقدامات و عملکرد این نیروها را در پیوند با حاکمیت ملی به طور کوتاه به بحث بگذارم.
وقتی از حاکمیت ملی سخن به میان می‌آید، علی القاعده باید به چند ویژگی در یک نگاه کلی و شتابان توجه کرد این مؤلفه ها را می توان چنین مطرح کرد : به طور مشخص مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش ، نظارت مردم بر جامعه، حکومت و دولت و سوم استقلال و مقابله با هر گونه نفوذ و سلطه خارجی. از مظاهر و جلوه های آشکار حاکمیت ملی میتوان به مجلس یا پارلمان، قانون اساسی و نهادهای مردمی ملی و مدنی اشاره کرد. مطالعه و بررسی عصر مشروطیت که با نام تبریز و آذربایجان یک پیوند عمیق و غیر قابل انکار دارد در شهرهای ایران و البته آذربایجان و تبریز نشان می دهد که نیروهای سیاسی تبریز عصر مشروطه چه اندازه در اعتقاد و باور و تحقق حاکمیت ملی یا عدم تحقق آن کوشیده اند در اینجا بیشتر به این مساله به طور گذرا اشاره خواهم کرد. همه می دانیم که رویدادهای اعتراضی تهران که منجر به صدور فرمان مشروطیت در مرداد ماه 1285 شد از پاییز و زمستان 1284 در تهران آغاز شد و در بهار 1285 هجری شمسی تداوم پیدا کرد و در نهایت در مرداد منجر به صدور فرمان مشروطیت ایران شد. از تیر و مرداد 1285 بود که کم کم اخبار و رویدادهای تهران به تبریز کشید و تبریز بعد از تهران دومین شهر ایران شد که جنبش مشروطه خواهی ایران را پیش برد و البته مدتی بعد این شهر دوم نقش اساسی و اولین را در جریان مشروطه خواهی ایرانیان به عهده گرفت. از همان روزهای نخست نقش آفرینی تبریز و قبل از تدوین قانون انجمن های ایالتی و ولایتی همانطور که همه می دانیم انجمن تبریز شکل گرفت با ترکیبی از نیروهای مشروطه طلب و آزادی خواه که وظیفه پیشبرد مولفه های حاکمیت ملی را به طور شگفت انگیزی بر عهده گرفتند و نه تنها برای آذربایجان و تبریزبلکه برای سراسر ایران چنانکه می بینیم بعد از مدتی و بعد از چند ماه این انجمن ایالتی تبریز که انجمن ملی یا انجمن مقدس هم خوانده می شد این وظیفه را برای سراسر ایران برای خود قائل شد و آن را با ابزارهایی که در دست داشت به پیش برد. اقدامات و عملکرد انجمن تبریز دقیقا در جهت مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود، ترویج و تبلیغ وظیفه نظارتی و مقابله با هر گونه وابستگی اقتصادی و سیاسی به دول بیگانه بود. مطالب و نوشته های مندرج در روزنامه انجمن که ارگان انجمن ایالتی آذربایجان یا انجمن تبریز به شمار می رفت گویای این نکته است که انجمن تبریز برای خود نقشی فراتر از تبریز و آذربایجان قائل بود و عمدتا در یک موقعیت آرمانی و ملی به ایران و تمامیت ارضی ایران، وحدت ملی و در نهایت استقرار حاکمیت ملی می اندیشد. در جای جای روزنامه انجمن و در تلگراف هایی که انجمن تبریز به شهرهای مختلف ایران و یا به مجامع بین المللی فرستاده است این نکته ای که عرض کردم آشکارا دیده می شود. این نقش ماندگار و موثر انجمن تبریز صرفا متوقف در آنچه که گفتم نیست، انجمن تبریز با درک و اعتقاد به اجزا و عناصر شکل دهنده حاکمیت ملی که بعضی از ویژگی های آن را اشاره کردم هم در شهر تبریز و هم در شهرها و روستاهای آذربایجان و هم از طریق ابزارهایی برای کل ایران ، سعی می کرد اندیشه ها و مفاهیم جدید را به زبان ساده تبلیغ و ترویج کند و مبارزان راه آزادی، پیشرفت و استقلال ایران در نقاط مختلف را برای استقرار حاکمیت ملی تحریک کند و آنها را همسو با جریان بزرگ مشروطه خواهی ایران قرار دهد.
بعد از این اشاره کلی لازم می بینم که به بعضی از مصادیق نقش و عملکرد نیروهای سیاسی تبریز در عصر مشروطه اشاره گذرایی داشته باشم. نخستین بار نقش و عملکرد نیروهای سیاسی در مقاومت یازده ماهه مردم تبریز از به توپ بستن مجلس از تیرماه 1286 تا اردیبهشت 1287 جلوه و ظهور می یابد. می دانیم که با به توپ بستن مجلس و انهدام آن به دست محمدعلی شاه و روس ها مشروطیت از ایران رخت بربست و این تنها تبریز بود که وظیفه احیا و بازگرداندن آن را بر عهده گرفت و به قول یحیی دولت آبادی به تنها امیدگاه آزادی خواهان تمام ایران تبدیل شد. روایت داستان حماسی این مقاومت جانانه و شگفت انگیز در این مجال نمی گنجد اما فقط باید به این نکته اشاره کنم که این مقاومت استبداد را بار دیگر شکست داد و مشروطه را احیا کرد و نماد نظام نوین سیاسی در ایران را بار دیگر برپا نمود. به این نقش تاریخی تبریز و مجاهدان و آزادی خواهان و مشروطه طلبان تبریز احمد کسروی در دو کتاب ارزشمند و معتبر خود به طور مفصل پرداخته که مطالعه چند باره این کتاب برای هر دوستدار و علاقمند به نهضت مشروطیت لازم و ضروری است. در روزهای مقاومت مردم تبریز که یازده ماه طول کشید در مقابل محاصره همه جانبه شهر و جنگ شهری بی سابقه و بی نظیری که در تبریز اتفاق افتاد، انجمن تبریز نقش مجلس شورای ملی را بر عهده گرفت و خیلی جالب است که از سوی مشروطه خواهان سایر شهرهای ایران این نقش پذیرفته شد. اخبار مقاومت مردم تبریز و نیز رهنمودهای انجمن به مبارزان و مجاهدان شهرهای دیگر زمینه خیزش مجدد را آماده ساخت و در نهایت چنانکه می دانیم مجاهدان بختیاری و گیلانی تهران را فتح کردند، همین سران مجاهدان بختیاری و گیلانی گزارش پیروزی ها و اقدامات خود را مرتب به انجمن تبریز ارسال می کردند نکته ای که می خواهم در رابطه با حاکمیت ملی بگویم در همین جا است در روزهای پایانی مقاومت مردم تبریز و مدتی کوتاه قبل از فتح تهران به دست مجاهدان بختیاری و گیلانی، تبریز به بهانه باز کردن راه آذوقه و حفظ امنیت اتباع خارجی از سوی روس ها تهدید به اشغال شد. همین تهدید سبب شد تا مجاهدان و مشروطه خواهان تبریز به محمدعلی شاه که در واقع دشمن و طرف اصلی آنها به شمار می آمد و تمام مشکلات، مصائب و دشواری های یازده ماهه ناشی از دیکتاتوری و استبداد محمدعلی شاه بود نامه ای شگفت انگیز ارسال کنند و آن اینکه مشروطه خواهان تبریز از خواسته های خود می گذرند و به ظلم شاه راضی هستند اما راضی به اشغال کشور به دست روس ها نیستند. این نمونه ای گویا، واضح و روشن است از گرایش و باور درونی آزادی خواهان و مشروطه خواهان تبریز به استقلال و نفی حضور بیگانه که از مولفه های مهم حاکمیت ملی به شمار می رود. این دیدگاه و باور وقتی برجسته می شود که در مقابلِ نقش سیاسی جریان ضد مشروطه تبریز قرار بگیرد که به آن اشاره خواهم کرد. با وجود تمام تلاش ها و تکاپوها روس ها تبریز را اشغال کردند بماند اینکه روس ها در این اشغال با زنان و کودکان و مردمان عادی چه کردند، اما نکته ای که مهم است و به اشاره و به تلویح به آن پرداختم نقش نیروهای سیاسی مخالف جریان مشروطه و جریان آزادی خواهی ایران است، این نیروهای سیاسی که طیف مقابل جریان مشروطه و آزادی خواه تبریز را شکل می دادند از آمدن روس ها و اشغال تبریز به دست نیروی بیگانه استقبال کردند و مخبر السلطنه والی جدید آذربایجان هم در این زمان به اقتضای موقعیت و ضرورت های جدید گرایش های روسی از خود نشان داد و با سیاست روس ها همراهی نمود.با اشغال تبریز به دست روسها،آزادی خواهان و مشروطه طلبان یا دستگیر شدند و یا تبعید شدند و برخی نیز فرار کردند. پس در این رویداد تاریخی ما دو نقش را از دو طیف یا دو دسته مخالف هم در ربط با حاکمیت ملی شاهد هستیم. دو سال بعد از این بار دیگر نقش آفرینی جدیدی برای نیروهای سیاسی تبریز اتفاق افتاد و آن در دوران مجلس دوم و اولتیماتوم معروف روس ها به دولت ایران است. ببینید باز در اینجا انجمن تبریز نقش برجسته ای ایفا کرد و این نشان می دهد که انجمن تبریز برای خود نقش منطقه ای قائل نبود یک نقش ملی و فراملی در استقرار حاکمیت ملی ایران قائل بود، در این فقره نیز شاهد هستیم که انجمن تبریز فعالیت گسترده ای را آغاز کرد. به نمایندگان مجلس، دولت، انجمن های ایالتی و ولایتی تلگراف ها ارسال نمود مبنی بر عدم پذیرش اولتیماتوم روس ها و ضرورت مقابله با تعرض و سلطه روس ها بر ایران و حتی علمای نجف را بر علیه روس ها برانگیخت و از علمای نجف فتوای تحریم کالاهای روسی را گرفت و البته این موجب خشم روسیه و ارتش اشغال گر روسیه شد که بعدها در واقع به تلافی این فعالیت ها و مخالفت ها، ضربه شدیدی بر انجمن وارد کردند. بار دیگر روس ها در پی این اولتیماتوم مجلس دوم را به تعطیلی کشاندند و به دنبال آن در آذر 1290 و اوایل دی ماه تبریز بار دیگر اشغال شد. نقش متفاوت نیروهای سیاسی باز در اینجا جلوه گری نمود. قبل از اینکه روس ها وارد شهر بشوند اعضای انجمن و سران مشروطه طلب و آزادی خواه تبریز باز هم به خاطر استقلال و حفظ تمامیت ارضی ایران در صدد بر آمدند به گونه ای به یک تفاهم و وحدت با نیروهای مخالف مشروطه برسند و باب گفتگو را با سران و بزرگان جریان ضد مشروطه و طرفدار استبداد و محمد علی شاه باز و ضرورت اتحاد و همدلی در مقابل اشغال و نفوذ خارجی را برای این طیف بازگو کنند، اما جریان مخالف مشروطه از این درخواست و از این پیشنهاد انجمن تبریز و مجاهدان و مبارزان آزادی خواه و مشروطه استقبال نکرد و باز هم نقش سیاسی متفاوتی را ایفا کرد. تلاش انجمن چنانکه می دانیم به جایی نرسید و روس ها تبریز را اشغال کردند، ساختمان های دولتی را تخریب نمودند و به روی مردم آتش گشودند و حدود 500 نفر از مردم عادی زنان و کودکان را کشتند، نهادهای مدنی و ملی را منهدم کردند، ساختمان انجمن را نابود کردند و مدارس را تخریب و به تعطیلی کشاندند. و هرآنچه که با نظام سیاسی و اجتماعی نوین و مشروطیت نسبتی داشت را نابود کردند و حکومت هراس و وحشت را در تبریز راه انداختند و نکته مهم این است که عناصر مخالف مشروطه و آزادی در تبریز با روس ها در این کارها همراهی کردند. می دانیم که یکی از روزهای خونین تبریز در این دوران اتفاق افتاد. در 10 دی ماه 1290 که مصادف با روز عاشورا بود برخی از برجسته ترین، خوشنام ترین و پاک ترین چهره های مشروطه آذربایجان و ایران توسط روس ها به دار آویخته شدند و تبریز عملا در پی یک هراس و وحشتی که روس ها ایجاد کردند به وضعی بهت آور دچار شد. روس ها و عناصر ضد مشروطه و آزادی حکومت را در تبریز و آذربایجان در دست گرفتند. آنچه به اجمال اشاره شدگزارشی کوتاه بود از نقش نیروهای سیاسی تبریز در عصر مشروطه: دسته ای باورمند به آزادی و مشارکت مردم در سرنوشت خویش و استقرار قانون و پارلمان و مبارزه با هرگونه نفوذ و دخالت دولت خارجی و حتی در مواقعی دست کشیدن از باورها و اندیشه های معتقد به مشروطه و آزادی در هنگامه تهدید خارجی و دسته دیگر مخالف جریان آزادی و مشروطه و باورمند به بقای خویش حتی با اشغال سرزمین خود به دست بیگانه و به عبارت دیگر ذبح حاکمیت ملی و نهادهای ملی و مردمی و دموکراتیک در پای منافع گروهی. خود این در واقع اشاره موجز و کوتاهی از نقش متفاوت نیروهای سیاسی تبریز عصر مشروطه در پیوند با حاکمیت ملی بود. من آرزو می کنم تاریخ مشروطیت ایران در پیوند با حاکمیت ملی مورد توجه جدی قرار بگیرد که درس و تجربه ای است برای حال و آینده کشور عزیز ما ایران. در پایان یاد و خاطره کوشندگان راه آزادی و پیشرفت و استقلال ایران به ویژه کوشندگان آذربایجانی این راه را گرامی می دارم و آرزو می کنم نام آنها همیشه زنده و جاوید بماند.




آذربایجان مشروطه و حاکمیت ملی

دکتر باقر صدری نیا

همه ساله در چهاردهم مردادماه یاد و خاطره صدور فرمان مشروطیت، گرامی داشته شده، در گزارش و تحلیل این رویداد سرنوشت ساز قرن اخیر در ایران،برنامه های متنوعی برگزار می‌شود. امسال نیز همچون سال‌های گذشته، صاحب نظران و مشروطه‌پژوهان آخرین یافته‌های علمی و جدیدترین تحلیل‌های خود رابا مخاطبان خود در میان نهادند؛ با این تفاوت که‌این بار به دلیل شرایط خاصی که شیوع بیماری کرونا ایجاد کرده‌است غالب این نشست‌ها به طور مجازی برگزار شد. هرچند فصلنامه خاطرات سیاسی در صدد آن است که پرونده‌ای مستقل و ممتع درباره نهضت مشروطه‌خواهی ترتیب دهد، تا تحقق آن امر بر آن شد که در این شماره خود ضمن پاسداشت مجاهدت‌های مبارزان راه آزادی در آن دوران، سخنرانی دو تن از صاحب‌نظران حوزه مشروطه پژوهی را که اخیرا ایراد شده است، منعکس نماید. ضمن سپاس از آقایان دکتر باقر صدری نیا و دکتر عباس قدیمی قیداری، استادان محترم دانشگاه تبریز، که اجازه پیاده‌سازی و انتشار نسخه مکتوب سخنرانیشان را به خاطرات سیاسی دادند، امیدواریم در آینده‌ای نزدیک بتوانیم از زاویه‌ای دیگر و براساس روش‌های تحلیلی نوین‌ترنهضت مشروطه‌طلبی را به عنوان مهم‌ترین خاطره سیاسی قرن گذشته کاویده و جنبه های مغفول آن را بازنماییم. متن سخنرانی دکتر باقر صدری نیا را با هم می‌خوانیم:

حاکمیت ملی ومشروطیت ایران
صد و چهاردهمین سالگرد مشروطیت ویاد همه محاهدان، نظریه پردازان و اندیشه ورزانی را که در راه استقرار مشروطیت در ایران کوشیدند گرامی می داریم .
عنوان بحث من حاکمیت ملی و مشروطیت ایران است.در آغاز می خواهم بر این نکته تاکید کنم که مساله حاکمیت ملی با شبکه‌ای از مفاهیم پیوند دارد و طرح حاکمیت ملی بدون توجه به این شبکه از مفاهیم چندان بر پایه سنجیده و استواری بنا نخواهد شد .برای تبیین بحث با توجه به مجال محدودی که داریم تنها به طرح چند نکته می پردازم.

حاکمیت ملی و استقرار آن طبیعتا با مفهوم ملت و تکوین آن پیوند ناگسستننی دارد، بدون شکل گیری ملت مسلما حاکمیت ملی تحقق نخواهد یافت. مردمی که هنوز به صورت رعیت زندگی می کنند و به سطح ملت ارتقا پیدا نکرده اند طبیعتا نمی توانند در صدد استقرار حاکمیت ملی بر آیند، از این جهت لازمه استقرار حاکمیت ملی در هر کشوری و از جمله در ایران تکوین ملت و ارتقا مردم از سطح رعیت به سطح ملت است.

بخشی دیگر از این شبکه مفهومی پیوند حاکمیت ملی با مسئلۀ استقلال درمفهوم فراگیر آن است، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی و استقلال فرهنگی . حاکمیت ملی به نوعی در تقابل با سلطه بیگانه شکل می گیرد ، به هنگام سلطۀ خارجی، حاکمیت ملی بی معنا خواهد بود. در نتیجه برای استقرار حاکمیت ملی نخست باید استقلال سیاسی وجود داشته باشد تا در پرتو آن ملتی که در سرزمین معینی زندگی می کنند امکان استقرار حاکمیت خود را داشته باشند .

جزء دیگری از شبکۀ مفهومی که پیوندی با حاکمیت ملی پیدا می کند، آزادی است. بدون وجود آزادی،یعنی آزادی اندیشه،آزادی بیان آزادی عقاید ، آزادی احزاب و آزادی مطبوعات ورسانه های ارتباط جمعی ، امکان استقرار حاکمیت ملی نخواهد بود، یعنی در یک نظام استبدادی نمی توان از حاکمیت ملی به مفهوم دقیق کلمه سخن گفت.زیراوقتی ازحاکمیت ملی سخن به میان می آید مقصود استقرار ارادۀ ملی و در حقیقت تحقق اراده جمعی ملت بر اساس منافع مشترک ملی است، طبیعتا در یک نظام استبدادی حتی باوجود استقلال سیاسی، حاکمیت ملی عملا تحقق نخواهد یافت . بدین ترتیب حاکمیت ملی درتقابل با استعمار و استبداد تحقق می یابد.
در مورد مشروطیت ایران و ماهیت واهداف آن بحث های گوناگونی صورت گرفته است. برخی معتقدند که مشروطیت در ایران؛ ماهیتا نهضتی علیه سلطه بیگانه بود و نهضت دموکراتیک نبود، اگر درضمن آن مقولۀ دموکراسی خواهی ولزوم استقرار آزادی هم مطرح شده است، به تبع نفی سلطۀ بیگانه بوده است. از جمله کسانی که چنین دیدگاهی را مطرح کرده اند شادروان علی اکبر دهخدا است. دهخدا به طور کلی نه فقط نهضت مشروطه بلکه نهضت ملی را هم نهضت ضد استعماری ارزیابی می کند. برخلاف دیدگاه هایی که نهضت مشروطه را نهضت دموکراسی خواهی به شمار می آورند. دهخدا معتقد است که چون در آستانه مشروطه عملا بیگانگان بر ایران مسلط شده بودند ، درعین حال که ایران درظاهر مستعمره نبود ولی وضعیت شبه مستعمره ای داشت و نفوذ روس و انگلیس در حدی بود که عملا بر همه مجاری قدرت سلطه داشتند، وضعیت اقتصادی پریشان بود و در حقیقت اقتصاد ایران بازیچه دست این قدرت های سلطه گر بود ، در نتیجه مردم در صدد بر آمدند که نفوذ استعمار را از ایران بر افکنند؛ اگرعلیه حکومت قاجار هم قیام کردند از این جهت بود که حکومت در حقیقت به نوعی نقش دست نشاندگی استعمار را ایفا می کرد و مجری سیاست های سلطه گران بیگانه بود.

به هر حال بر اساس این تحلیل نهضت مشروطه خواهی در واقع نهضت ضد استعماری و به تبع آن ضد استبدادی و عدالت خواهانه بود نه اینکه ماهیتا مثل برخی از نهضت های اروپایی جنبه دموکراسی خواهی آن غالب باشد .این تحلیل که دهخدا و برخی دیگر از کوشندگان جنبش مشروطه به دست دادند درنوع خود قابل تامل است. به نظر می رسد در نهضت مشروطه خواهی ایران، ضدیت با استبداد و استعمار به گونه ای در هم تنیده بوده است یعنی مخالفت با استبداد داخلی به نوعی در جهت نفی سلطه خارجی بود. چون استبداد داخلی عملاوچه بسا به ناگزیر، در جهت منافع استعمار خارجی عمل می کرد. متون تاریخی، ادبی هم مؤید این واقعیت است.اسناد و شواهد متعددی می توان پیدا کرد که نشان دهندۀ سلطه سفارت خانه های روس و انگلیس درامور داخلی ایران است. نیازی به اشاره نیست که از زمان قرارداد ترکمان چای سلطه روسیه روز به روز رو به تزاید گذاشته بود و انگلیس نیز برای حفظ موازنۀقدرت و برای مصون داشتن مستعمرات خود در هند در صدد برآمده بود که نفوذ خود را بیش از پیش گسترش دهدف در نتیجه در دورۀ ناصر الدین شاه و مظفرالدین شاه سلطه سفارت خانه های روس و انگلیس در تعیین سرنوشت و مقدرات مردم ایران تردیدناپذیر بود. این مساله به قدری روشن بود که وقتی زنان ناصر الدین شاه با او اختلاف داشتند برای شکایت به سفارت انگلیس مراجعه می کردند، برای اینکه می دانستند حرف اول را سفارت انگلیس در ایران می زند. همچنین نقل شده است که وقتی ظل السلطان، پسر ناصرالدین شاه وحاکم اصفهان با آقانجفی روحانی متنفذمعروف آن شهر اختلاف داشت و ظل السلطان زیربار درخواست های او نمی رفت، به آقا نجفی گفت می خواهی به شاه بابام بنویس تامرا عزل کند؛ وآقا نجفی درپاسخ گفت به جای اینکه به شاه بابات شکایت بکنم از دست تو و شاه بابات به سفارت روس شکایت می کنم تا هم تورا عزل کند وهم شاه بابایت را. برای او و ظل السلطان روشن بود که حرف سفارت روسیه در ایران بالاتر از حرف ناصرالدین شاه باهمۀ قدر قدرتی اوست.
در این دوره برای نخستین بار با طرح و تفصیل مقدمات و مبانی مشروطیت، زمینه ارتقای مردم ایران از سطح رعیت به سطح ملت فراهم شد وازهمین روبود که مردم برای نخستین بار درتاریخ به صحنۀ کارزار های سیاسی گام نهادند.
من غالبا در بحث از مردم ایران پیش از مشروطه از اصطلاح ملت استفاده نمی کنم ، اولا به این دلیل که ملت درگذشته در مفهومی که امروزه به کار می بریم به کار نمی رفت وعمدتا معنای شریعت و پیروان یک کیش را افاده می کرد. مثلا گفته می شد” ملت ابراهیم” “یا ملت عیسی” ومنظور پیروان آیین حضرت براهیم وعیسی بود ، چنانکه هرجا درادبیات گذشته نیز به کار رفته به همین معنی بوده است . به عنوان مثال دربیت زیرازفخرالدین عراقی :
به کدام ملت است این به کدام مذهب است این
که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی

ثانیا تا این دوره هنوز مردم ایران به سطح ملت ارتقا نیافته بودند، بلکه افراد پراکنده ای بودند که برای خود اراده ویژه‌ای برای اعمال حاکمیت و تعیین حکومت ازجانب قائل نبودند. از زمان طرح مقدمات ومبانی مشروطیت بود که مردم ایران به تدریج به سمت ملت شدن حرکت کرد و مشروطیت آنان را به سطحی رساند که خواهان اعمال حاکمیت و انتخاب حاکمان از جانب خود آمدند. علاوه براین پیش از این دوره، مشروعیت حکومت ها به آسمان و به خدا نسبت داده می شد، چنانکه از دیرباز پادشاه برخوردار از فره ایزدی تلقی می شد وبعدها نیزشاه سایه خدا در روی زمین بود: السلطان ظل الله . در دوره مشروطیت بود که مبانی مشروعیت حکومت دچار دگرگونی شد و انتخاب حاکم حق مسلّم مردم یا ملت به شمار آمد ومشروعیت حکومت به انتخاب ورضایت ملت وابسته گردید وبه امر زمینی بدل شد، و این یک چرخش و پیشرفت بسیار مهمی در تاریخ سیاسی ایران است . از این دوره است که مردم به خود حق می دهند تا در امورکشور ورقم زدن سرنوشت خود دخالت فعال کنند و در صدد اعمال اراده خود و تعیین حاکمیت از جانب خود برآیند.
انتقال مبانی مشروعیت حکومت ازآسمان به زمین واز خدا به ملّت در اندیشۀ سیاسی آن دوره طرح وتبیین شد و در ادبیات عصر نیز بازتاب وسیعی یافت وازاین طریق به میان توده های مردم راه گشود. من ابیاتی ازیک سرودۀ سید اشرف الدین حسینی قزوینی را به عنوان نمونه می خوانم که درآن وی به صراحت تاکید می‌کند که مالک این ملک، ملّت است ،نه پادشاه و اگر پادشاه قدرت ومشروعیتی دارد، از جانب ملت به او اعطا شده است.

مالک این آب و خاک و مملکت، ملت بُوَد
تاج گیر و تاج بخش سلطنت ملت بود
صاحب قدر رفیع و منزلت ملت بود
شد وکیل پارلمان هم تابع تعیین ما
آنکه دولت را از این ذلت رهاند ملت است
آنکه سلطان را سر مسند نشاند ملت است
یا در جای دیگر می گوید:
ملت ای ملت ز جا خیزید ایران از شماست
مجلس و مشروطه و تعیین سلطان از شماست
رشت و تبریز و صفاهان و خراسان از شماست
پس شما را غیرت سرشار کی خواهد رسید

این تنها سید اشرف الدین نیست که درسروده های خود به تکرار مردم راصاحب ومالک کشور معرفی می کند ، بلکه شاعران دیگر هم به کرات همین معنی را باتعابیر دیگر درشعر خود بازتاب داده اند، ازجمله عارف قزوینی ضمن یک غزلی می گوید:
همیشه مالک این مُلک، ملّت است که داد
سند به دست فریدون قباله دست قباد
مگوی کشور جم، جم چکاره بود و چه کرد

مگوی ملک کیان کی گرفت و کی به که داد
به زور بازوری جمهور بود کز ضحاک
گرفت داد دل خلق کاوۀ حداد

بدین ترتیب از این دوره مشروعیت فرازمینی از قدرت سلب می شود و مبانی مشروعیت قدرت از آسمان به زمین و به مردم منتقل می شود.

واپسین نکته ای که باید دراین مورد به اجمال طرح کر آن است که لازمۀ استقرار حاکمیت ملی از جمله خودآگاهی ملی است، واصولا شکل گیری ملت درگرو خودآگاهی ملی است وبدون آن نمی تواند تحقیق بپذیرد. این خودآگاهی در دورۀ مشروطیت است که به تدریج شکل می گیرد و مردم با آگاهی نسبی به هویّت خود وهمبستگی بایکدیگر و دلبستگی به ایران به مفهوم یک واحد فراگیر سیاسی مستقل به نوعی خودآگاهی ملّی دست می یابند . ازاین دوره است که چشم انداز وطن گسترش پیدا می کند ، حال آنکه در گذشته وطن عمدتا به زادگاه و سرزمینی اطلاق می شد که کسی درآن به دنیا آمده وزندگی می کند و نهایتا گسترۀ آن ازحدّ شهر و ایالت فراتر نمی رفت . هرچند چشم انداز گسترده ومشخص وطن درمفهوم ایران درنزد فرهیختگان عهد صفوی شناخته شده بود، با این حال از دوره مشروطه به بعد است که وطن انطباق مفهومی با ایران می یابد وعلاوه براین نوعی دلبستگی نسبت به این وطن و سرنوشت مردمان آن شکل می گیرد. درجای جای شعر وادبیات عصرمشروطه بازتاب این ناسیونالیسم نوپدید را می توان آشکارا دید. دراینجا به عنوان نمونه ابیاتی ازیک قصیدۀ ادیب الممالک فراهانی را می خوانم که نشان دهندۀ خود آگاهی ملی شاعر وتمایلات میهن پرستانۀ اوست . این قصیده که به نام « چامۀ وطنی » در دیوان او آمده است ، تاریخ نهم شوال 1318 را در بالای خود دارد وبه نظر می رسد نخستین شعر میهنی است که ادیب شش سال پیش از صدور فرمان مشروطه در ستایش « شرکت اسلامی » سروده است که در اصفهان پارچه تولید می‌کرد. ادیب در خلال این قصیده از استثمار اقتصادی بیگانگان و ضرورت استفاده از پارچه‌های بافت این شرکت که به تعبیر وی تار و پود آن را « غیرت وطن دوستی در کارگاه عشق رشته است » سخن می گوید . این شعر از جملۀ نخستین سروده‌هایی است که شاعر در آن به وطن و وطن دوستی در مفهوم جدید آن و ضرورت استقلال اقتصادی و بی‌نیازی از بیگانگان اشاره کرده است و ازخلال آن می توان به دلبستگی شاعر به سرنوشت میهن خود واستقلال اقتصادی آن وقوف یافت. مفاهیمی که پیش از این امکان راهیابی به حیطة اندیشه و شعر او را نداشته است.
ای جامۀ مقدس شرکت که آسمان
بر تن درد ز رشک تو پیراهن کبود
آنی که دست غیرت حب الوطن ترا
در کارگاه عشق همی رشته تار و پود
دشمن درود مزرع مارا به داس کین
هان همتی کنید که بر جانتان درود
تا کی زنار غفلت و پندار بر شودژ
از دودمان غیرت ما بر سپهر دود
تا کی به دست ملت ترسا همی زنیم
اسلام را به دامن دین وصله جهود

واپسین سخنی که می خواهم بگویم این است که باانقلاب مشروطیت، ایران وارد یک مرحله تاریخی دیگری شد ، ازاین دوره به بعد بود که مفهوم استقلال سیاسی و اقتصادی به طور دقیق تری برای بخش وسیعی از مردم تبیین وشناخته شد. اگرانقلاب مشروطه نتوانست استقلال، آزادی عدالت، قانون و حاکمیت ملی رادرعینیت جامعه تحقق ببخشد، این توفیق رایافت که آن هارا به عنوان مفاهیم آرمانی در سپهراندیشه سیاسی ایران طرح وتثبیت کند.
ما از دوران مشروطه به بعد همواره در صدد استقرار حاکمیت ملی بوده ایم و این روند همچنان ادامه دارد . این انقلاب مشروطه بود که این مفاهیم را به آرمان تبدیل کرد و چنان آن ها را در ذهنیت اقشار اندیشه ورز و روشنفکر جامعه و طیف هایی از مردم تثبیت کرد که امروزه پس ازگذشت 114 سال از آن تاریخ ، همچنان ایرانیان در جهت استقرار استقلال، آزادی عدالت و حاکمیت ملی از تلاش وتکاپو باز نیستاده اند.




گاهشمار جنبش مشروطه خواهی در ایران

این تصویر دارای صفت خالی alt است؛ نام پروندهٔ آن غنیان9-780x1024.jpeg است
دینا غنیان

شکست‌های نظامی پیاپی در برابر روسیه تزاری، نفوذ تجاری و سیاسی گسترده دول بیگانه در ایران، فساد و ناکارآمدی حکومت قاجار، مشکلات عمده اقتصادی، نفوذ افکار آزادی‌خواهی از مسیر ترکیه به ایران، بازگشت تحصیل‌کردگان مدارس اروپایی به کشور، همگی در شکل‌گیری ایده مشروطه‌خواهی در ایران نقش موثری داشتند.
همزمانی نفوذ قدرت‌های خارجی با تشدید مشکلات اقتصادی و ناتوانی شاهان قاجار در حل آنها، به تدریج حلقه‌های اعتراضی را در ایران شکل داد و پاسخگو نبودن حکومت قاجار، این اعتراضات را از شکل مسالمت‌آمیز به شکل انقلابی و خشونت‌آمیز تبدیل کرد که نتیجه آن اتحاد همه اقشار جامعه در جهت پایان دادن به سلطنت مطلقه قاجار و تصویب قانون اساسی مشروطه بود.

مهم‌ترین وقایع سیاسی اجتماعی و اقتصادی را که پیش از انقلاب مشروطه تا بازگشایی مجلس دوم بین سال‌های 1251 تا 1288 شمسی به وقوع پیوست، می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

1251/1872: آغاز دوران اخذ امتیاز بوسیله قدرت‌های جهانی از شاهان قاجار
انعقاد قرارداد رویتر، آغاز به کار شرکت انگلیسی برادران لینچ و شرکت روسی سای دولاروت، اعطای امتیاز انحصار چاپ اسکناس به بانک شاهنشاهی بریتانیا، خریداری امتیاز گسترش خطوط تلگراف بوسیله دولت روسیه
1270-1271/1891-1892: اعطای امتیاز تنباکو به ماژور تالبوت انگلیسی و شکل‌گیری جنبش اعتراضی با حضور روشنفکران، روحانیون، بازار و توده مردم
این اقدام به رهبری روحانیون صاحب نام وقت میرزا محمدحسن شیرازی و میرزا محمدحسن آشتیانی به شدت مورد اعتراض مردم به ویژه بازرگانان ایرانی قرار گرفت. فتوای روحانیون در تحریم تنباکو و پشتیبانی مردم از این فتوی در نهایت حکومت وقت را مجبور به لغو امتیاز نمود. این حرکت که به جنبش تنباکو شهرت یافته است، از نخستین تکان‌های اجتماعی بود که زمینه‌ساز جنبش مشروطه شد.
1275/1896: ترور ناصرالدین شاه در حرم حضرت عبدالعظیم بوسیله میرزا رضای کرمانی
1275/1896: به تخت نشستن مظفرالدین شاه و ادامه روند اعطای امتیازات به کشورهای خارجی
1276/1897: مرگ سیدجمال‌الدین اسدآبادی که اندکی پس از شکست برنامه‌های اصلاح‌طلبانه وی رخ داد عملا موجب از بین رفتن امید برای اصلاحات درون ساختاری حکومت قاجاریه شد
1276/1900: قرارداد اولین قرضه از دولت روسیه
1277/1901: واگذاری امتیاز انحصاری استخراج و بهره برداری از نفت به دارسی
1284/1905: آغاز موج اول و دوم اعتراضات مردمی در واکنش به گرانی کالاها و بحران اقتصادی
در این اعتراض آرام، مردم و بازاریان خواستار عزل مسیو نوژ و باز پرداخت وام هایی بودند که دولت از آنها گرفته بود.
موج دوم اعتراضات با به فلک بستن دو تن از تجار معروف بوسیله حاکم تهران آغاز شد.معترضان بعد از این اتفاق به رهبری آیت الله بهبهانی و طباطبایی در حرم حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستند و وخواهان برکناری حاکم تهران، عزل مسیو نوژ، اجرای شریعت و تاسیس عدالتخانه شدند. پس از حدود یک ماه از تحصن و صدور فرمان شاه برای تاسیس عدالتخانه، مهاجران به تهران بازگشتند و با استقبال رسمی و همچنین شور مردم مواجه شدند.
1285/1906: بست نشینی ملیون در قم و باغ سفارت انگلیس
پس از بازگشت متحصنین از عبدالعظیم، عین‌الدوله در اجرای وعده‌های شاه مقاومت کرده و روز به روز به فشار و سرکوب مردم می افزود. از سوی دیگر تهییج مردم ادامه داشت و در نهایت به کشته شدن طلبه‌ای به نام سید عبدالحمید و به دنبال آن گردهمایی و شورش مسجد آدینه و تعطیل بازار، شورش در شهر، تحصن روحانیون در مسجد و پافشاری آنان در خواست عدالتخانه گردید. پس از این که سختگیری علیه متحصنین افزایش یافت، رهبران این شورش‌ها قصد مهاجرت به قم را نمودند. در این مهاجرت شیخ فضل‌الله نوری نیز در اتحاد با دیگر روحانیون بود. گروهی حدود 1000 نفر به قم رسیده در آنجا منزل کردند.
در این گیر و دارها برای نخستین بار عبارت مشروطه و مشروطه‌خواهی نیز بر سر زبان‌ها افتاده بود. گروهی دیگر از معترضان نیز به باغ سفارت انگلیس رفته و در آنجا بست نشستند. سفارت انگلیس که در آن زمان از مشروطه‌خواهی مردم حمایت می کرد، به آنها پناه داد.
مرداد 1285: تاریخ رسمی صدور فرمان مشروطه
دربار، نخست خواسته مخالفان که آنها را گروهی از «تروریست‌های جیره‌خوار انگلیس» خطابشان می‌کرد نپذیرفت ولی هنگامی که با اعتصاب عمومی در تهران و با تلگراف‌هایی از باکو و تفلیس مبنی بر آمادگی برای اعزام نیروهای مبارز مسلح به ایران مواجه شد، در روز سیزدهم مرداد 1285 فرمانی را صادر کرد که از آن در تاریخ ایران تحت عنوان فرمان مشروطیت نام می‌برند. این فرمان روز بعد یعنی در چهارده مرداد 1285 یعنی روز مشروطیت انتشار بیرونی داده شد.

فرمان مشروطیت
شهریور 1285: صدور اولین قانون انتخابات
پس از صدور فرمان مشروطیت روز شنبه بیست و ششم مرداد در سرای «مدرسه نظام» نشست باشکوهی با حضور همه علما، سران تلاشگران، درباریان و وزیران به منظور گشایش مجلس موقتی تشکیل شد. این مجلس تا مدتی هر هفته دو بار برپا می شد و نظام نامه انتخابات نمایندگان ملت را تدوین کرد. علی رغم مخالفت های خودکامگان به رهبری عین الدوله و ایجاد موانع بسیار، این نظام نامه در هفدهم شهریور به امضای شاه رسید و بر اساس آن نخستین انتخابات نمایندگان شصت گانه تهران آغاز شد.
مهر ماه 1285: افتتاح مجلس اول در تهران
برمبنای نظام نامه انتخابات ابتدا نمایندگان تهران برگزیده و مجلس شورای ملی کار خود را آغاز کرد. این نظام نامه مردم را به شش گروه (طبقه) تقسیم می کرد: شاهزادگان (4 تن)، علما (4 تن)، اعیان و بازرگانان (10 تن)، زمین داران و کشاورزان (10 تن)، پیشه وران (32 تن). به این ترتیب بیشترین نمایندگان تهران به طبق بازرگانان و پیشه وران تعلق داشتند.

دیماه 1285: توشیح قانون اساسی، مرگ مظفرالدین شاه و به تخت نشستن محمدعلی شاه
مظفرالدین شاه قاجار
قانون اساسی مشروطه پس از تدوین توسط مجلس برای امضای شاه به دربار فرستاده شد. اما درباریان و دولت در به امضا رساندن و عودت آن تعلل می‌کردند. در این میان محمدعلی میرزا که به سبب بیماری مظفرالدین شاه با استقبال بزرگی از روحانیون مشروطه خواه وارد تهران شده و بلافاصله نیز جانشین وی شده بود، برای حفظ حمایت دو آیت‌الله مشروطه‌خواه بهبهانی و طباطبائی از خود همراهی نشان می داد. وی پسر مشیرالدوله صدراعظم را فرستاد تا نمایندگان بیایند و در مورد بندهائی از قانون اساسی مذاکره شود. مذاکرات بیشتر بر سر مجلس سنا بود که به توافق رسیدند و قانون اساسی مشروطیت در واپسین روزهای زندگی مظفرالدین شاه به تائید وی رسید.در مراسم تاج‌گذاری محمدعلی شاه به جز نمایندگان مجلس همه اعیان، علما و سفیران و کنسول‌ها شرکت داشتند. یکی دوتنی چون صنیع الدوله و سعدالدوله نیز به عنوان اعیان و نه نماینده ملت در این مراسم حضور داشتند. همین امر بیانگر نظر و احساس واقعی محمدعلی میرزا نسبت به مجلس و نمایندگان مردم بود.
خرداد 1287 – تیر1288

  • ایجاد اختلاف میان نیروهای تجددگرا و سنت‌گرا در نحوه نوسازی کشور
  • تشدید اوضاع نابسامان اقتصادی
  • اعتراضات خیابانی به رهبری شیخ فضل‌الله نوری در مخالفت با انقلاب مشروطه‌ای که آن را حرکت به سمت پوچ‌گرایی می‌خواند
  • تضعیف مشروطه‌خواهان و آماده شدن محمدعلی شاه برای سرکوب مشروطیت
  • به توپ بسته شدن مجلس بوسیله بریگاد قزاق به رهبری کلنل لیاخوف روسی و آغاز دوران استبداد صغیر
  • اعلام حکومت نظامی، سرکوب مشروطه خواهان در تهران و نصب لیاخوف به عنوان حاکم نظامی تهران از سوی محمد علی شاه
  • قیام مشروطه‌خواهان در تبریز، اصفهان، رشت، بوشهر، بندرعباس، مشهد و حرکت به سوی تهران
  • فتح تهران بوسیله مشروطه خواهان و پناهنده شدن محمدعلی شاه به سفارت روسیه
  • عزل محمدعلی شاه با رای مجلس عالی، و نصب فرزند دوازده ساله‌اش احمدمیرزا به سلطنت و صدور فرمان تاسیس مجلس دوم مشروطه.