1

آذربایجان مشروطه و حاکمیت ملی

دکتر باقر صدری نیا

همه ساله در چهاردهم مردادماه یاد و خاطره صدور فرمان مشروطیت، گرامی داشته شده، در گزارش و تحلیل این رویداد سرنوشت ساز قرن اخیر در ایران،برنامه های متنوعی برگزار می‌شود. امسال نیز همچون سال‌های گذشته، صاحب نظران و مشروطه‌پژوهان آخرین یافته‌های علمی و جدیدترین تحلیل‌های خود رابا مخاطبان خود در میان نهادند؛ با این تفاوت که‌این بار به دلیل شرایط خاصی که شیوع بیماری کرونا ایجاد کرده‌است غالب این نشست‌ها به طور مجازی برگزار شد. هرچند فصلنامه خاطرات سیاسی در صدد آن است که پرونده‌ای مستقل و ممتع درباره نهضت مشروطه‌خواهی ترتیب دهد، تا تحقق آن امر بر آن شد که در این شماره خود ضمن پاسداشت مجاهدت‌های مبارزان راه آزادی در آن دوران، سخنرانی دو تن از صاحب‌نظران حوزه مشروطه پژوهی را که اخیرا ایراد شده است، منعکس نماید. ضمن سپاس از آقایان دکتر باقر صدری نیا و دکتر عباس قدیمی قیداری، استادان محترم دانشگاه تبریز، که اجازه پیاده‌سازی و انتشار نسخه مکتوب سخنرانیشان را به خاطرات سیاسی دادند، امیدواریم در آینده‌ای نزدیک بتوانیم از زاویه‌ای دیگر و براساس روش‌های تحلیلی نوین‌ترنهضت مشروطه‌طلبی را به عنوان مهم‌ترین خاطره سیاسی قرن گذشته کاویده و جنبه های مغفول آن را بازنماییم. متن سخنرانی دکتر باقر صدری نیا را با هم می‌خوانیم:

حاکمیت ملی ومشروطیت ایران
صد و چهاردهمین سالگرد مشروطیت ویاد همه محاهدان، نظریه پردازان و اندیشه ورزانی را که در راه استقرار مشروطیت در ایران کوشیدند گرامی می داریم .
عنوان بحث من حاکمیت ملی و مشروطیت ایران است.در آغاز می خواهم بر این نکته تاکید کنم که مساله حاکمیت ملی با شبکه‌ای از مفاهیم پیوند دارد و طرح حاکمیت ملی بدون توجه به این شبکه از مفاهیم چندان بر پایه سنجیده و استواری بنا نخواهد شد .برای تبیین بحث با توجه به مجال محدودی که داریم تنها به طرح چند نکته می پردازم.

حاکمیت ملی و استقرار آن طبیعتا با مفهوم ملت و تکوین آن پیوند ناگسستننی دارد، بدون شکل گیری ملت مسلما حاکمیت ملی تحقق نخواهد یافت. مردمی که هنوز به صورت رعیت زندگی می کنند و به سطح ملت ارتقا پیدا نکرده اند طبیعتا نمی توانند در صدد استقرار حاکمیت ملی بر آیند، از این جهت لازمه استقرار حاکمیت ملی در هر کشوری و از جمله در ایران تکوین ملت و ارتقا مردم از سطح رعیت به سطح ملت است.

بخشی دیگر از این شبکه مفهومی پیوند حاکمیت ملی با مسئلۀ استقلال درمفهوم فراگیر آن است، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی و استقلال فرهنگی . حاکمیت ملی به نوعی در تقابل با سلطه بیگانه شکل می گیرد ، به هنگام سلطۀ خارجی، حاکمیت ملی بی معنا خواهد بود. در نتیجه برای استقرار حاکمیت ملی نخست باید استقلال سیاسی وجود داشته باشد تا در پرتو آن ملتی که در سرزمین معینی زندگی می کنند امکان استقرار حاکمیت خود را داشته باشند .

جزء دیگری از شبکۀ مفهومی که پیوندی با حاکمیت ملی پیدا می کند، آزادی است. بدون وجود آزادی،یعنی آزادی اندیشه،آزادی بیان آزادی عقاید ، آزادی احزاب و آزادی مطبوعات ورسانه های ارتباط جمعی ، امکان استقرار حاکمیت ملی نخواهد بود، یعنی در یک نظام استبدادی نمی توان از حاکمیت ملی به مفهوم دقیق کلمه سخن گفت.زیراوقتی ازحاکمیت ملی سخن به میان می آید مقصود استقرار ارادۀ ملی و در حقیقت تحقق اراده جمعی ملت بر اساس منافع مشترک ملی است، طبیعتا در یک نظام استبدادی حتی باوجود استقلال سیاسی، حاکمیت ملی عملا تحقق نخواهد یافت . بدین ترتیب حاکمیت ملی درتقابل با استعمار و استبداد تحقق می یابد.
در مورد مشروطیت ایران و ماهیت واهداف آن بحث های گوناگونی صورت گرفته است. برخی معتقدند که مشروطیت در ایران؛ ماهیتا نهضتی علیه سلطه بیگانه بود و نهضت دموکراتیک نبود، اگر درضمن آن مقولۀ دموکراسی خواهی ولزوم استقرار آزادی هم مطرح شده است، به تبع نفی سلطۀ بیگانه بوده است. از جمله کسانی که چنین دیدگاهی را مطرح کرده اند شادروان علی اکبر دهخدا است. دهخدا به طور کلی نه فقط نهضت مشروطه بلکه نهضت ملی را هم نهضت ضد استعماری ارزیابی می کند. برخلاف دیدگاه هایی که نهضت مشروطه را نهضت دموکراسی خواهی به شمار می آورند. دهخدا معتقد است که چون در آستانه مشروطه عملا بیگانگان بر ایران مسلط شده بودند ، درعین حال که ایران درظاهر مستعمره نبود ولی وضعیت شبه مستعمره ای داشت و نفوذ روس و انگلیس در حدی بود که عملا بر همه مجاری قدرت سلطه داشتند، وضعیت اقتصادی پریشان بود و در حقیقت اقتصاد ایران بازیچه دست این قدرت های سلطه گر بود ، در نتیجه مردم در صدد بر آمدند که نفوذ استعمار را از ایران بر افکنند؛ اگرعلیه حکومت قاجار هم قیام کردند از این جهت بود که حکومت در حقیقت به نوعی نقش دست نشاندگی استعمار را ایفا می کرد و مجری سیاست های سلطه گران بیگانه بود.

به هر حال بر اساس این تحلیل نهضت مشروطه خواهی در واقع نهضت ضد استعماری و به تبع آن ضد استبدادی و عدالت خواهانه بود نه اینکه ماهیتا مثل برخی از نهضت های اروپایی جنبه دموکراسی خواهی آن غالب باشد .این تحلیل که دهخدا و برخی دیگر از کوشندگان جنبش مشروطه به دست دادند درنوع خود قابل تامل است. به نظر می رسد در نهضت مشروطه خواهی ایران، ضدیت با استبداد و استعمار به گونه ای در هم تنیده بوده است یعنی مخالفت با استبداد داخلی به نوعی در جهت نفی سلطه خارجی بود. چون استبداد داخلی عملاوچه بسا به ناگزیر، در جهت منافع استعمار خارجی عمل می کرد. متون تاریخی، ادبی هم مؤید این واقعیت است.اسناد و شواهد متعددی می توان پیدا کرد که نشان دهندۀ سلطه سفارت خانه های روس و انگلیس درامور داخلی ایران است. نیازی به اشاره نیست که از زمان قرارداد ترکمان چای سلطه روسیه روز به روز رو به تزاید گذاشته بود و انگلیس نیز برای حفظ موازنۀقدرت و برای مصون داشتن مستعمرات خود در هند در صدد برآمده بود که نفوذ خود را بیش از پیش گسترش دهدف در نتیجه در دورۀ ناصر الدین شاه و مظفرالدین شاه سلطه سفارت خانه های روس و انگلیس در تعیین سرنوشت و مقدرات مردم ایران تردیدناپذیر بود. این مساله به قدری روشن بود که وقتی زنان ناصر الدین شاه با او اختلاف داشتند برای شکایت به سفارت انگلیس مراجعه می کردند، برای اینکه می دانستند حرف اول را سفارت انگلیس در ایران می زند. همچنین نقل شده است که وقتی ظل السلطان، پسر ناصرالدین شاه وحاکم اصفهان با آقانجفی روحانی متنفذمعروف آن شهر اختلاف داشت و ظل السلطان زیربار درخواست های او نمی رفت، به آقا نجفی گفت می خواهی به شاه بابام بنویس تامرا عزل کند؛ وآقا نجفی درپاسخ گفت به جای اینکه به شاه بابات شکایت بکنم از دست تو و شاه بابات به سفارت روس شکایت می کنم تا هم تورا عزل کند وهم شاه بابایت را. برای او و ظل السلطان روشن بود که حرف سفارت روسیه در ایران بالاتر از حرف ناصرالدین شاه باهمۀ قدر قدرتی اوست.
در این دوره برای نخستین بار با طرح و تفصیل مقدمات و مبانی مشروطیت، زمینه ارتقای مردم ایران از سطح رعیت به سطح ملت فراهم شد وازهمین روبود که مردم برای نخستین بار درتاریخ به صحنۀ کارزار های سیاسی گام نهادند.
من غالبا در بحث از مردم ایران پیش از مشروطه از اصطلاح ملت استفاده نمی کنم ، اولا به این دلیل که ملت درگذشته در مفهومی که امروزه به کار می بریم به کار نمی رفت وعمدتا معنای شریعت و پیروان یک کیش را افاده می کرد. مثلا گفته می شد” ملت ابراهیم” “یا ملت عیسی” ومنظور پیروان آیین حضرت براهیم وعیسی بود ، چنانکه هرجا درادبیات گذشته نیز به کار رفته به همین معنی بوده است . به عنوان مثال دربیت زیرازفخرالدین عراقی :
به کدام ملت است این به کدام مذهب است این
که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی

ثانیا تا این دوره هنوز مردم ایران به سطح ملت ارتقا نیافته بودند، بلکه افراد پراکنده ای بودند که برای خود اراده ویژه‌ای برای اعمال حاکمیت و تعیین حکومت ازجانب قائل نبودند. از زمان طرح مقدمات ومبانی مشروطیت بود که مردم ایران به تدریج به سمت ملت شدن حرکت کرد و مشروطیت آنان را به سطحی رساند که خواهان اعمال حاکمیت و انتخاب حاکمان از جانب خود آمدند. علاوه براین پیش از این دوره، مشروعیت حکومت ها به آسمان و به خدا نسبت داده می شد، چنانکه از دیرباز پادشاه برخوردار از فره ایزدی تلقی می شد وبعدها نیزشاه سایه خدا در روی زمین بود: السلطان ظل الله . در دوره مشروطیت بود که مبانی مشروعیت حکومت دچار دگرگونی شد و انتخاب حاکم حق مسلّم مردم یا ملت به شمار آمد ومشروعیت حکومت به انتخاب ورضایت ملت وابسته گردید وبه امر زمینی بدل شد، و این یک چرخش و پیشرفت بسیار مهمی در تاریخ سیاسی ایران است . از این دوره است که مردم به خود حق می دهند تا در امورکشور ورقم زدن سرنوشت خود دخالت فعال کنند و در صدد اعمال اراده خود و تعیین حاکمیت از جانب خود برآیند.
انتقال مبانی مشروعیت حکومت ازآسمان به زمین واز خدا به ملّت در اندیشۀ سیاسی آن دوره طرح وتبیین شد و در ادبیات عصر نیز بازتاب وسیعی یافت وازاین طریق به میان توده های مردم راه گشود. من ابیاتی ازیک سرودۀ سید اشرف الدین حسینی قزوینی را به عنوان نمونه می خوانم که درآن وی به صراحت تاکید می‌کند که مالک این ملک، ملّت است ،نه پادشاه و اگر پادشاه قدرت ومشروعیتی دارد، از جانب ملت به او اعطا شده است.

مالک این آب و خاک و مملکت، ملت بُوَد
تاج گیر و تاج بخش سلطنت ملت بود
صاحب قدر رفیع و منزلت ملت بود
شد وکیل پارلمان هم تابع تعیین ما
آنکه دولت را از این ذلت رهاند ملت است
آنکه سلطان را سر مسند نشاند ملت است
یا در جای دیگر می گوید:
ملت ای ملت ز جا خیزید ایران از شماست
مجلس و مشروطه و تعیین سلطان از شماست
رشت و تبریز و صفاهان و خراسان از شماست
پس شما را غیرت سرشار کی خواهد رسید

این تنها سید اشرف الدین نیست که درسروده های خود به تکرار مردم راصاحب ومالک کشور معرفی می کند ، بلکه شاعران دیگر هم به کرات همین معنی را باتعابیر دیگر درشعر خود بازتاب داده اند، ازجمله عارف قزوینی ضمن یک غزلی می گوید:
همیشه مالک این مُلک، ملّت است که داد
سند به دست فریدون قباله دست قباد
مگوی کشور جم، جم چکاره بود و چه کرد

مگوی ملک کیان کی گرفت و کی به که داد
به زور بازوری جمهور بود کز ضحاک
گرفت داد دل خلق کاوۀ حداد

بدین ترتیب از این دوره مشروعیت فرازمینی از قدرت سلب می شود و مبانی مشروعیت قدرت از آسمان به زمین و به مردم منتقل می شود.

واپسین نکته ای که باید دراین مورد به اجمال طرح کر آن است که لازمۀ استقرار حاکمیت ملی از جمله خودآگاهی ملی است، واصولا شکل گیری ملت درگرو خودآگاهی ملی است وبدون آن نمی تواند تحقیق بپذیرد. این خودآگاهی در دورۀ مشروطیت است که به تدریج شکل می گیرد و مردم با آگاهی نسبی به هویّت خود وهمبستگی بایکدیگر و دلبستگی به ایران به مفهوم یک واحد فراگیر سیاسی مستقل به نوعی خودآگاهی ملّی دست می یابند . ازاین دوره است که چشم انداز وطن گسترش پیدا می کند ، حال آنکه در گذشته وطن عمدتا به زادگاه و سرزمینی اطلاق می شد که کسی درآن به دنیا آمده وزندگی می کند و نهایتا گسترۀ آن ازحدّ شهر و ایالت فراتر نمی رفت . هرچند چشم انداز گسترده ومشخص وطن درمفهوم ایران درنزد فرهیختگان عهد صفوی شناخته شده بود، با این حال از دوره مشروطه به بعد است که وطن انطباق مفهومی با ایران می یابد وعلاوه براین نوعی دلبستگی نسبت به این وطن و سرنوشت مردمان آن شکل می گیرد. درجای جای شعر وادبیات عصرمشروطه بازتاب این ناسیونالیسم نوپدید را می توان آشکارا دید. دراینجا به عنوان نمونه ابیاتی ازیک قصیدۀ ادیب الممالک فراهانی را می خوانم که نشان دهندۀ خود آگاهی ملی شاعر وتمایلات میهن پرستانۀ اوست . این قصیده که به نام « چامۀ وطنی » در دیوان او آمده است ، تاریخ نهم شوال 1318 را در بالای خود دارد وبه نظر می رسد نخستین شعر میهنی است که ادیب شش سال پیش از صدور فرمان مشروطه در ستایش « شرکت اسلامی » سروده است که در اصفهان پارچه تولید می‌کرد. ادیب در خلال این قصیده از استثمار اقتصادی بیگانگان و ضرورت استفاده از پارچه‌های بافت این شرکت که به تعبیر وی تار و پود آن را « غیرت وطن دوستی در کارگاه عشق رشته است » سخن می گوید . این شعر از جملۀ نخستین سروده‌هایی است که شاعر در آن به وطن و وطن دوستی در مفهوم جدید آن و ضرورت استقلال اقتصادی و بی‌نیازی از بیگانگان اشاره کرده است و ازخلال آن می توان به دلبستگی شاعر به سرنوشت میهن خود واستقلال اقتصادی آن وقوف یافت. مفاهیمی که پیش از این امکان راهیابی به حیطة اندیشه و شعر او را نداشته است.
ای جامۀ مقدس شرکت که آسمان
بر تن درد ز رشک تو پیراهن کبود
آنی که دست غیرت حب الوطن ترا
در کارگاه عشق همی رشته تار و پود
دشمن درود مزرع مارا به داس کین
هان همتی کنید که بر جانتان درود
تا کی زنار غفلت و پندار بر شودژ
از دودمان غیرت ما بر سپهر دود
تا کی به دست ملت ترسا همی زنیم
اسلام را به دامن دین وصله جهود

واپسین سخنی که می خواهم بگویم این است که باانقلاب مشروطیت، ایران وارد یک مرحله تاریخی دیگری شد ، ازاین دوره به بعد بود که مفهوم استقلال سیاسی و اقتصادی به طور دقیق تری برای بخش وسیعی از مردم تبیین وشناخته شد. اگرانقلاب مشروطه نتوانست استقلال، آزادی عدالت، قانون و حاکمیت ملی رادرعینیت جامعه تحقق ببخشد، این توفیق رایافت که آن هارا به عنوان مفاهیم آرمانی در سپهراندیشه سیاسی ایران طرح وتثبیت کند.
ما از دوران مشروطه به بعد همواره در صدد استقرار حاکمیت ملی بوده ایم و این روند همچنان ادامه دارد . این انقلاب مشروطه بود که این مفاهیم را به آرمان تبدیل کرد و چنان آن ها را در ذهنیت اقشار اندیشه ورز و روشنفکر جامعه و طیف هایی از مردم تثبیت کرد که امروزه پس ازگذشت 114 سال از آن تاریخ ، همچنان ایرانیان در جهت استقرار استقلال، آزادی عدالت و حاکمیت ملی از تلاش وتکاپو باز نیستاده اند.




جنبش دانشجویی در ایران

علیرضا کریمیان :

پدیده جنبش دانشجویی اساساً خاص جوامع امروزی است و در نتیجه واکنش دانشجویان و دانشگاهیان نسبت به مشکلات جامعه و در جهت بهبود آن شکل می گیرد. اگرچه دانشگاه موسسه ای علمی است، اما دانشجویان و دانشگاهیان همانند سایر اقشار اجتماعی، علاوه بر وظیفه تخصصی خود که تحصیل و تحقیق می باشد به عنوان عضوی از جامعه انسانی در قبال سرنوشت جامعه و مناسبات اقتصادی سیاسی اجتماعی و فرهنگی جامعه حساسیت دارند و واکنش نشان می دهند و به این ترتیب وارد عرصه سیاست می شوند. علاقه دانشجویان به سیاست متاثر از عواملی چون سن، جنس و موقعیت خانوادگی، ساخت تفکر انتقادی دانشگاهی، فرهنگ نسلی آنان، واکنش نسبت به وضعیت موجود جامعه و روند رویداد هاست. طرح خواسته های جدید نسل جوان که نوعی تظاهرات فرهنگ نسلی خاص را به دنبال دارد با بهره مندی و تاثیر دانشجویان از ساختار تفکر انتقادی باعث می شود در مجموع دانشجویان در جایگاه سیاسی و اجتماعی خود به صورت مفسران و منتقدان اجتماعی عمل کنند.
وجود روحیه چون‌چرا کردن، آرمان‌خواهی، اصولگرایی و کمال پرستی دانشجو را به ذهنی پرسشگر و روحی پرخاشجو تبدیل می کند و او را خواهان حقیقت و عدالت می‌سازد، در مجموع دو وظیفه علمی و سیاسی اجتماعی دانشجو هیچگاه تعطیل نمی‌شود و فقط کیفیت اوضاع اجتماعی و سیاسی است که بر شدت و ضعف یا تقدم و تاخر آن دو وظیفه تاثیر می گذارد، در جوامعی که روند توسعه اقتصادی اجتماعی طی شده و مشکلات بزرگ اجتماعی کاهش یافته و حقوق مدنی و آزادی های سیاسی اجتماعی نهادینه شده است، وضعیت به گونه ای است که نیازی به انتقادهای گسترده و حرکات پرخاش جویانه نیست، بنابراین وظیفه سیاسی دانشجو کاهش می‌یابد و فعالیت علمی آن بیشتر جلوه می‌کند اما در جوامع در حال توسعه که مشکلات ساختاری اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی وجود دارد و آزادی های سیاسی اجتماعی نهادینه نشده و به تبع آن احزاب و گروه‌های سیاسی نمی‌توانند خواسته‌های اجتماعی را پیگیری کنند، دانشجویان به عنوان پیشتازان طرح خواسته ها و انتقادهای مردم، فعالیتهای چشمگیری می‌کنند. در ایران هرچند دانشجویان و دانشگاهیان در طی چندین دهه نتوانسته اند متناسب با نیازهای علمی و فنی جامعه جایگاه و واقعی خود را به دست آورد، اما از زمان تاسیس دانشگاه در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده اند. دانشجویان همواره با توجه به روحیه نقاد آرمانگرا و رادیکال خود نسبت به وضعیت روندهای موجود در جامعه در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی واکنش نشان داده و کم و بیش تاثیر گذار بوده اند.


تعریف جنبش دانشجویی و گونه شناسی آن

الف( جنبش دانشجویی همانند سایر جنبش‌های اجتماعی واکنشی، نسبت به وضعیت موجود جامعه است و دربرگیرنده کوشش جمعی دانشجویان به منظور پیشبرد نوعی دگرگونی و تغییر در جامعه یا تداوم وضعیت خاص می‌باشد
ب( ویژگی‌های جنبش دانشجویی: جنبش دانشجویی به عرصه اجتماع تعلق دارد و به دنبال کسب قدرت سیاسی نیست و همچنین از سازماندهی و رهبری منسجم برخوردار نیست و دچار تعدد سازمانی و ایدئولوژیک است. جنبش های دانشجویی عمدتاً به علت نیازمندی فکری و ایدئولوژیک در سایه جنبش های فکری بزرگتر و جریانهای روشنفکری پدید می‌آیند و به عنوان بازوی عمل آنها قرار می‌گیرند، از طرف دیگر سیال بودن نسل های دانشجویی باعث عدم امکان حضور مداوم رهبران و فعالان جنبش دانشجویی در دوره های بعدی می شود و به همین علت رهبران جوان دانشجویی، به رغم تلاش در هدایت تشکل‌های خود، عمدتاً سعی می کنند در ارتباط با رهبران جریان‌های سیاسی عمومی جامعه قرار گیرند و این موضوع نفوذ بیشتر جریان های سیاسی در جنبش دانشجویی را تقویت می‌کند. ظهور و بروز جنبش های دانشجویی با عملکرد نظام سیاسی میزان مشکلات سیاسی اقتصادی اجتماعی جامعه ارتباط تنگاتنگی دارد. زیرا این جنبش واکنشی نسبت به وضعیت موجود و تناسب آن با آرمان‌های دانشجویان است. به این معنا هرچی میزان مشکلات جامعه بزرگتر باشد میزان اعتراض دانشجویی بیشتر و روشهای مبارزه آنها رادیکال تر خواهد بود.
چگونگی شکل گیری ساختار یک جامعه به لحاظ وجود نهادهای مدنی و عملکرد احزاب سیاسی و یا عدم وجود یا ضعف نهادهای مدنی تاثیر مستقیم بر چگونگی فعالیت و ظهور و بروز جنبش های دانشجویی دارد. در جوامعی که نهادهای مدنی و احزاب سیاسی و وظیفه انتقال و خواسته‌های مردم به دولتمردان را برعهده دارند و مردم مستقیماً در انتخاب مسئولان تأثیر دارند نارضایتی محدود است، اقشار اجتماعی آرامش دارند و جنبش دانشجویی هم مسئولیت کمتری دارد و اصولاً اهداف اصلاح طلبانه را پیگیری می کند تا انقلابی اما در جوامعی که احزاب و نهادهای مدنی حضور ندارند یا ضعیف هستند مسئولیت بیشتری متوجه جنبش دانشجویی است، زیرا نارضایتی جنبه انباشتی پیدا کرده و جنبش دانشجویی عملاً کار ویژه احزاب و نهادهای مدنی را نیز ایفا می‌کند و به همین علت بیشتر به روش های اعتراضی رادیکالی روی می آورند. نکته دیگر اینکه اگرچه جنبش دانشجویی هم از افکار تحول طلبانه و هم از نیروی انسانی قابل توجهی برای عمل اجتماعی برخوردار است اما برای رسیدن به اهداف عمومی خود در انجام اصلاحات در نظام سیاسی حاکم و کمک به بهبود شرایط اقتصادی اجتماعی نیازمند برقراری ارتباط با دیگر اقشار اجتماعی در سطح جامعه روشنفکران و صاحب نظران و همچنین تشکل ها و احزاب سیاسی فراگیر است البته این موضوع به معنای عدم استقلال فکری و سیاسی دانشجویان و پیروی محض آنان از جریانات سیاسی نیست زیرا همانگونه که اشاره شد اصولاً جنبش های دانشجویی در پی کسب قدرت نیستند و از طرفی با برخورداری از ویژگی ساخت تفکر انتقادی دانشگاهی می‌توانند در جهت نقد عملکرد جریانات سیاسی و اجتماعی نیز حرکت کنند و به این ترتیب بر بالندگی فضای سیاسی اجتماعی حاکم بر جامعه کمک کنند.

جنبش دانشجویی و تحولات سیاسی اجتماعی ایران در قبل از انقلاب اسلامی

در جامعه ایران از ابتدای تاسیس دانشگاه در سال ۱۳۱۳ همواره دانشجویان با توجه به روح نقاد آرمانگرا و رادیکال خود نسبت به وضعیت موجود در ابعاد سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی آن واکنش نشان داده و خواهان تغییر و اصلاحات شده اند. هنگامی که رضاشاه سنگ بنای دانشگاه تهران را گذاشت انتظار نداشت که دانشگاه جدا از کار کرده علمی خود وارد عرصه مسائل سیاسی اجتماعی شود. اما همزمان با تاسیس دانشگاه، جنبش دانشجویی به تدریج به وجود آمد و در سال‌های بعد نقش برجسته ای را در تحولات ایران به عهده گرفت. از جمله فعالیت گروه ۵۳ نفر به رهبری دکتر تقی ارانی با دیدگاه‌های مارکسیستی است که افراد باقیمانده آن پس از سقوط رضاشاه حزب توده را پایه گذاری کردند. در طی سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی دانشجویان با گرایشات سیاسی متعدد و در مقاطع مختلف به تناسب مشکلات عمومی و کارکردهای نامناسب دولتمردان دوره پهلوی دوم واکنش نشان داده و به طرق مختلف در صدد اصلاح وضعیت موجود و سپس براندازی نظام سلطنتی برآمده‌اند.
مهمترین مشکلات ساختاری جامعه ایران در دوران پهلوی در چهار محور استبداد سیاسی، نابرابری های اجتماعی اقتصادی، تعارض فرهنگی و عدم استقلال و وابستگی کشور به بیگانگان شکل گرفته و جنبش دانشجویی ایران در واکنش به مشکلات مذکور و در قالب واحدهای سازمانی متعدد و با افکار متفاوت در سایه جنبش‌های فکری بزرگتر فعالیت تدریجی، ممتد و رو به گسترش خود را انجام داد. از آنجا که نهادهای مدنی و احزاب سیاسی در جامعه ایران دچار ضعف بودند، جنبش دانشجویی در مقاطع مختلف نقش برجسته ای را در بیان مشکلات عمومی جامعه داشت.
جنبش دانشجویی برای حل مشکلات چهارگانه فوق الذکر خواهان آرمان‌هایی نظیر آزادی، عدالت اجتماعی، استقلال، توسعه و پیشرفت کشور بود. ضمن اینکه طیف مذهبی آن به دنبال ترسیم این خواسته ها در قالب بازیابی فرهنگ اسلامی و ایرانی بودند. تلاش برای دستیابی به این خواسته ها باعث گرایش بیشتر دانشجویان به دخالت در سیاست در قالب روشنگری های سیاسی، تبلیغاتی اعتصابات، تظاهرات و حتی مبارزه مسلحانه با رژیم شاه شد. البته این گرایشات دانشجویان لزوما نیازمند ایدئولوژی خاصی بود که بتواند با نشان دادن آسیب‌های موجود در جامعه و نظام سیاسی حاکم به ارائه راه‌حل مطلوب بپردازد.
در پاسخ به مشکلات ساختاری و فشارهای وارده به جامعه ایران سه ایدئولوژی کلی با طیف‌های مختلف آن یعنی مارکسیسم، ملی گرایی و اسلام گرایی توسط اندیشمندان مبارز و رهبران سیاسی ارائه شد. ایدئولوژی مارکسیستی که با تکیه بر بنیان‌های علمی به طرح اهداف انقلابی همانند از بین بردن شکاف طبقاتی، ایجاد عدالت اجتماعی، مبارزه با نظام سرمایه داری و امپریالیسم جهانی به ویژه آمریکا و همچنین نفی مذهب و سنت های جامعه می پرداخت، امواج سهمگین خود را بر جامعه دانشگاهی ایران از ابتدای تاسیس دانشگاه وارد کرد و به صورت ایدئولوژی مسلط در دهه‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۵0 در آمد. اما تسلط این ایدئولوژی به دلایلی چند از جمله روشن شدن وابستگی حزب توده و رهبران سیاسی طرفدار مارکسیسم به اتحاد جماهیرشوروی در جریان واگذاری نفت شمال و ملی کردن صنعت نفت به چالش کشیده شد و پس از کودتای 28 مرداد ۱۳۳۲ دچار لرزش شد و متعاقب آن در اواخر دهه ۱۳۳۰ با ایده کمونیست های مستقل و گروه های طرفدار چین و مائوئیست ها و… به تدریج مجددا جایگاه خود را در دانشگاه‌ها در دهه ۱۳۴۰ به دست آورد.
پس از آن به چند دلیل از جمله نقد گسترده مارکسیسم توسط ایدئولوگ‌های مسلمان به ویژه دکتر شریعتی، آیت الله طالقانی و آیت الله مطهری و عدم امکان برقراری ارتباط با توده مردم مسلمان و نیز عدم پاسخگویی به تمامی مشکلات ساختاری از جمله استقلال کشور و بحران هویت فرهنگی نتوانست عنوان ایدئولوژی اصلی انقلاب و مبنای باور جمعی را به دست آورد.
ایدئولوژی سیاسی دیگری که در اوایل دهه  ۱۳۲۰ در دانشگاه مطرح شد و در طی سال‌های جنبش ملی کردن صنعت نفت جایگاه مناسبی را در میان دانشجویان کسب کرد، ملی گرایی بود که با رهبری دکتر محمد مصدق برای کسب استقلال و آزادی در چارچوب قانون اساسی مشروطه حرکت می‌کرد. تلاش طرفداران این ایدئولوژی در قالب جبهه ملی و نهضت مقاومت ملی بخش عمده ای از خواسته‌های دانشجویان در دهه های 1320 و اوایل 1330 پاسخگو بود. اما در آغاز دهه ۱۳۴۰ با روشن شدن این موضوع که محمدرضا شاه اجازه تحقق آزادی‌های سیاسی مقرر در قانون اساسی را نمی‌دهد و اصرار رهبران سنتی جبهه ملی بر وفاداری به شاه، به تدریج باعث فاصله گرفتن بخشی از جنبش دانشجویی از این رهبران و به انحلال جبهه ملی دوم منجر شد. در سال‌های بعد به رغم اینکه بخشی از رهبران احزاب رادیکال تر ملی‌گرایان متعرض شخص شاه شدند اما اصرار آنان بر وفاداری به چارچوب قانون اساسی مشروطه و عدم اجابت اهداف رادیکال جنبش دانشجویی از جمله مبارزه مسلحانه باعث کاهش نفوذ ملی گراها در دانشگاه‌ها شد. ایدئولوژی سیاسی ملی گرایی نیز به علل اختلافات داخلی و فکری طیف‌های مختلف آن، نداشتن رهبر برجسته بعد از درگذشت دکتر مصدق، عدم پاسخگویی کافی به بحران هویت فرهنگی، نداشتن طرح جدی برای رفع شکاف طبقاتی از رهبری جنبش انقلابی عقب ماند.
اسلام گرایی سومین ایدئولوژی بود که در دانشگاه مطرح شد و بر خلاف مارکسیسم و ملی گرایی که در دهه‌های ۱۳۲۰ تا 1340 که با قدرت تمام مطرح شدند اما به تدریج از میزان نفوذ آنان کاسته شد، ایدئولوژی اسلامی در دانشگاه‌ها به تدریج و در یک سطح دفاعی در اوایل دهه ۱۳۲۰ با حمایت افرادی چون مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی و آیت الله طالقانی با تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران مطرح شد و به تدریج در همه دانشگاه‌ها رشد کرد و نهایتاً با تفسیری وسیع‌تر از اسلام در طی دهه های ۴۰ و ۵۰ دربرگیرنده پاسخ‌گویی به خواسته‌هایی چون آزادی، عدالت، استقلال و با تکیه بر هویت دینی ارائه شد که در سطح دانشگاه ها مورد استقبال قرار گرفت. ضمنا به صراحت می‌توان گفت نقش دانشجویان در احیای تفکر دینی در این دوران برجسته است.
به تناسب میزان پاسخگویی ایدئولوژی های مختلف به مشکلات ساختاری جامعه در دهه‌های ۱۳۲۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی، دانشجویان نسبت به تشکیل گروه ها و سازمان های متعدد با روش های مبارزاتی اصلاحی و انقلابی و حتی مسلحانه اقدام کردند. ضمن آنکه تعدادی از دانشجویان همواره با ابراز علاقه نسبت به این ایدئولوژی ها یا نقد آنها، به روشنگری سیاسی می‌پرداختند. نکته قابل توجه اینکه در هرگونه تحول فکری و عملی در مبارزات سیاسی طیف‌های مختلف سیاسی، معمولاً دانشجویان از رادیکال ترین نظرات و اقدامات استقبال کرده و یا پیشنهاد دهنده آن بودند و به همین دلیل پایگاه اجتماعی اصلی گروه‌هایی که معتقد به مبارزه مسلحانه بودند در میان دانشجویان قرار داشت.
به موازات فعالیت دانشجویان در داخل کشور، فعالیت‌های گسترده‌ای از سوی دانشجویان ایرانی خارج از کشور در طیف‌های چپ گرا، ملی و مذهبی در کشورهای مختلف به ویژه در آمریکا و اروپا صورت می‌گرفت که نقش موثری در تحولات سیاسی اجتماعی داشتند. به این ترتیب در مجموع جایگاه دانشجویان در شکل گیری انقلاب اسلامی را می‌توان در دو حوزه فشار از پایین و فشار از بالا بر روی رژیم پهلوی تحلیل کرد. در پروژه فشار از پایین دانشجویان داخل کشور دو موضوع «روشنگری های سیاسی و توزیع اندیشه های انقلابی» و «شکستن جو سرکوب و اختناق» با انجام اعتصابات و تظاهرات و حتی مبارزه مسلحانه قابل بررسی است. نقد عملکرد دولت و حضور فعال دانشجویان داخل در تحلیل مشکلات سیاسی اجتماعی و نیز حضور آنان در جامعه، خانواده، مساجد و کشاندن اعتراض به میان مردم در روشنگری سیاسی و افزایش آگاهی توده مردم و تقویت نگرش های انقلابی موثر بود، به ویژه پس از آغاز نهضت امام خمینی توزیع اندیشه های انقلابی با تکیه بر مبانی اسلامی رشد یافت، همپوشانی و هماهنگی اندیشه های انقلابی روحانیت مبارز و روشنفکران مذهبی در طی دهه های ۱۳۴۰ و 1350 در ذیل اندیشه های انقلابی امام خمینی، در امکان برقراری ارتباط بیشتر دانشجویان با توده‌های مردم موثر افتاد و با افزایش تعداد دانشجویان در دهه ۱۳۵۰ از روستاها و شهرهای مختلف، گستره نفوذ روشنگری های سیاسی دانشجویان نیز افزایش یافت.
در پروسه فشار از بالا، جایگاه دانشجویان ایرانی خارج از کشور در تحولات سیاسی و اعمال فشار بین‌المللی بر رژیم شاه مورد توجه است. جنبش دانشجویان ایرانی خارج از کشور حول دو محور تشکیلات اصلی است، یعنی کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی خارج از کشور (اتحادیه ملی) و اتحادیه‌های انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا، آمریکا، کانادا و سایر نقاط جهان. در طی دو دهه ۱۳۴۰ و 1350 این فعالیت ها نقش نسبتاً موثری در افشاگری و جنگ تبلیغاتی بر ضد رژیم شاه و نیز اعمال فشار بین‌المللی بر این رژیم داشتند.

نگاهی بر جنبش دانشجویی در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی تشکل‌های دانشجویی مختلفی به وجود آمد که تلاش کردند هم در اداره امور دانشگاه همکاری داشته باشند و هم در تعامل با دولت برای نهاد سازی اقدام کنند. در واقع بدنه اولیه نهادهای تازه تاسیسی چون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ،جهاد سازندگی، هیئت‌های ۷ نفره و … از ظرفیت‌های دانشجویی شکل گرفت. از سوی دیگر یارگیری احزاب از دانشجویان نیز صورت گرفت که باعث شد تضاد های بیرونی گروه های سیاسی به درون دانشگاه تزریق شود. یکی دیگر از اقدامات مهم اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ بود که به انقلاب دوم مشهور گردید، این موضوع در تحولات سیاسی داخلی و روابط خارجی بسیارتاثیر‌گذار بود. نکته مهم دیگر در این دوران موضوع انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۵۹ است که تعطیلی دانشگاهها را تا سال ۱۳۶۱ در پی داشت و در این فرآیند به فعالیت گروه‌های سیاسی دانشجویی به استثناء انجمن اسلامی دانشجویان پایان داده شد. با آغاز جنگ تحمیلی و استمرار آن، ساخت دولت متمرکز شد و این مسئله تأثیر مهمی بر دانشگاه و جامعه دانشجویی داشت. در این دوران انجمن‌های اسلامی دانشجویان نقش نهادینه کردن هویت مذهبی در دانشگاه‌ها را برعهده داشتند و از سوی دیگر به دلیل ضعف احزاب، انجمن‌های اسلامی دانشجویان وارد مقوله های سیاسی و فرهنگی نیز می شوند. در عین حال بخشی از دانشجویان عازم جبهه های جنگ شدند و در اداره امور جنگ نقش ارزنده ای داشتند.
در دوران سازندگی( ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶) سیاست اصلی دولت هاشمی رفسنجانی غیر سیاسی کردن دانشجویان و محدود کردن آنان به حمایت از دولت بود، به همین دلیل نسبت به ایجاد تشکل های رسمی وابسته به جناح راست شامل جامعه اسلامی دانشجویان و انجمن های اسلامی دانشجویی (گروه طبرزدی) اقدام شد و در عین حال سرکوب تشکل های رسمی وابسته به جریان چپ یعنی دفتر تحکیم وحدت در دستور کار قرار گرفت. با این وجود این جریان دانشجویی مخالفت خود را با سیاست‌های خصوصی‌سازی در حمایت از مستضعفین بر اساس اندیشه های امام خمینی اعلام می کرد، ضمن آنکه موضوع ضرورت آزادی سیاسی هم به تدریج به خواسته های دانشجویان افزوده شد.
در دوران اصلاحات دانشجویان هم در خلق و شکل گیری جنبش دوم خرداد نقش زیادی داشتند و هم در این دوران بر شدت و تنوع فعالیت سیاسی آنان افزوده شد. تلاش برای انبساط فضای سیاسی و مشارکت مدنی، تکثر و رقابت در عرصه سیاست از خواسته های جنبش دانشجویی در این دوران است. جنبش اصلاح طلبی با توجه به ضعف احزاب و گروه‌های سیاسی عمدتاً بر دو پایه مطبوعات و جنبش دانشجویی استوار بود. منازعات جدی دو جریان سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب منجر به آسیب جدی به این دو گردید. از جمله می‌توان به وقایع سال ۱۳۷۸ کوی دانشگاه تهران اشاره کرد. بخشی از فعالان سیاسی دانشجویی که سیاست‌های دولت در حمایت از جنبش دانشجویی را کافی نمی‌دانستند شعار عبور از حاکمیت را مطرح و به رادیکالیسم سیاسی روی آورند.
در سال‌های پس از دولت اصلاحات و به ویژه در طی یک دهه اخیر با توجه به وقایع سال ۱۳۸۸ و نیز عدم اقبال دولت‌ها به توسعه سیاسی روی هم رفته شاهد افول فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی و نیز جنبش دانشجویی هستیم. سیاست‌گریزی در بین دانشجویان گسترش یافته و از طرفی روی آوری به فعالیت‌های هنری و فرهنگی بیشتر شده و این در حالی است که مشکلات اقتصادی اجتماعی در جامعه امروزی رو به افزایش است. ناگفته پیداست که ضعف شدید احزاب و نهادهای سیاسی و مدنی که کانال های اصلی تجمیع خواسته‌های مردم و انتقال پیگیری آنها از حکومت هستند، باعث حضور مستقیم شهروندان معترض در کف خیابان‌ها و عواقب ناشی از آن است.

چشم انداز پیش روی جنبش دانشجویی

همانگونه که اشاره شد چگونگی فعالیت جنبش‌های دانشجویی بستگی به میزان مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه و عملکرد و برنامه های دولت از یک سو و چگونگی فضای فعالیت‌های سیاسی و انگیزه‌های دانشجویان ارتباط دارد. در جامعه ایران امروز سطح مشکلات اقتصادی و اجتماعی همانند نابرابری، تورم، فقر، بیکاری، طلاق، اعتیاد و… روند فزاینده داشته است که بخشی از آن ناشی از مشکلات روابط خارجی و تحریم های گسترده است. از سوی دیگر با ضعف و احزاب و نهادهای مدنی و عدم تسهیل گری دولت برای توسعه سیاسی مواجه هستیم و از جمله نتایج آن ضعف فعالیت سیاسی دانشجویان است. اما به نظر می‌رسد پدیده‌های جدیدی رخ داده که در چشم انداز آینده جنبش دانشجویی بسیار موثر است، اول اینکه نسل های دهه ۱3۷۰ و ۱3۸۰ که بخش اصلی دانشجویان امروزی دانشگاه ها را شکل می دهند با شکاف نسلی عمیق‌تری نسبت به آنچه در گذشته به عنوان اختلاف نسلی شناخته می‌شد، مواجه هستند. این نسل جدید دانشجویی دوران جنگ و انقلاب را ندیده و بلکه دوران ثبات سیاسی اقتصادی و گسترش ارتباطات با جهان را تجربه کرده اند. تفاوت دو نسل قدیم و جدید را می‌توان در نوع نگرش به دنیا، اهداف و آرمان‌ها، الگو یابی و گروههای مرجع، تفاوت در اصطلاحات کاربردی روزمره و نوع سخن گفتن، انتظارات و سبک زندگی و… مشاهده کرد. ضمن آنکه فردگرایی و استقلال‌طلبی این نسل باعث شده عموما با نسل گذشته در تعارض باشند. نکته مهمتر اینکه به نظر می رسد برای نسل‌های جدید مقوله ی مشارکت سیاسی اصالت ندارد و یا به عبارتی اصولا سیاسی نیستند. در منظر نسل جدید کنشگری سیاسی اجتماعی تحت تکنولوژی و با این قید رخ می‌دهد که بتواند تجربه زندگی بهتر را برای آنها فراهم کند.

لذت زندگی برای آنها مهمتر از کیفیت مجلس قانونگذاری و باورهای نمایندگانی است که به مجلس راه پیدا کرده اند. برای این نسل قدرت در سپهر اجتماعی تعریف می‌شود نه در سپهر سیاست. بنابراین آرزومندی شخصی بر آرمانهای سیاسی و اجتماعی اولویت پیدا می‌کند و اگر خواسته های آنها عملی نشود اعتراضات اجتماعی خود را نشان می‌دهند، همانگونه که در شورش های خیابانی دو سال گذشته حضور بیشتری دارند. چاره‌اندیشی مسئولان برای جلب همکاری و مشارکت این نسل با درک واقعیت زندگی آنان یک ضرورت است. نکته دیگر در خصوص نسل جدید و نوع مشارکت آنها در مباحث سیاسی اجتماعی، به مقوله ی فضای مجازی و بهره گیری از شبکه‌های اجتماعی مجازی بر می گردد که به نظر می‌رسد می‌تواند ظرفیت مناسبی برای امکان مشارکت این نسل را فراهم ‌آورد. و شبکه‌های اجتماعی مجازی امکان مناسبی برای سازماندهی، تبادل نظر و طرح خواسته‌ها و مشکلات و در عین حال ارائه راهکارهای حل مشکلات است که با روحیات نسل جدید هم سازگارتر است، چراکه شبکه های اجتماعی مجازی هم ابزار اصلی ارتباطی آنها است وهم امکان بیشتری برای طرح مباحث سیاسی دارد و از طرفی هزینه های مالی و زمانی کمتری را در بر دارد.