اتوبوس مرگ ارمنستان
(فصلی از کتاب یاس و داس)
نوشته: فرج سرکوهی
سیّدمحمّد خاتمی، آن رئیسجمهور بهیادماندنی(۱۳۷۶-۱۳۸۴)مدّعیبود که مخالفان قدرتمندش در ساختار حاکمیّت، هر نُهروز یک بحران آفریده، مانع کامیابی دولت او شدهاند. آن سیّد نجیب و محجوب، پُربیراه نمیگفت؛ دستکم یکی از همان بحرانها که رسانهای گردید و بعدها به نام «قتلهای زنجیرهای» معروفشد، کافیبود هر دولت مدرن و شِبهِمدرنی را به پرتگاه سقوط بیافکند. بگذریم از اینکه شاید اگر هر دولتمرد دیگری به جای او بود، دستکم از افشای عامّ آن جلوگیری مینمود و برای خود و کابینهاش دردسر و برای نظام جمهوریاسلامی، هزینه درست نمیکرد. اما او که شبیه هیچ سیاستمدار دیگری در عصر خود نبود، بر سیاست اخلاقی و اخلاق سیاسی پای فشرد و با شهروندانش صداقت ورزید تا بهقول خودش، ریشه این فتنه و انحراف را بخشکاند و دیگر هیچ نیروی امنیّتی، خیال حذف خودسرانه مخالفان و منتقدان سیستم را در سر نپروراند...