1

پیشینه و چالش‌های تاریخ شفاهی

_____________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________

تاریخ شفاهی مفهوم و مصداقی سهل و ممتنع دارد؛ از این رو هنوز جایگاهی متزلزل در بین شاخه‌های مختلف و سنت‌های متنوع تاریخنگاری دارد. از سویی به جهت آسان‌نمایی آن همگان تمایل به آزمودن طبع خویش در این دانش نوپای نقلی دارند و از سوی دیگر، آکادمسین‌های متبحر در این علم، حیثیتی عقلی و البته استعلایی برای آن قائل هستند. آنچه در این میان مسلم است این که برای ترسیم و تصویر و تصور برخی از جنبه‌های رویدادهای تاریخی، ناگزیر باید به روایت‌های شفاهی افراد از آن وقایع تکیه و بسنده کرد. همین امر در عین حال ممکن است بر سر راه این دانش به عنوان دیسیپلین مستقل دانشگاهی چالشی جدی ایجاد کند که غلبه بر آن چندان سهل و آسان نباشد. به هر روی همچون هر شاخه معرفتی نوظهور، باید در این زمانه آنقدر تدقیق و تحقیق نمود که به‌تدریج پایه‌های نظری و مبانی عملی مستحکمی برای آن فراهم آمده و در میان دیگر معارف بشری جایگاهی درخور پیدا کند. مقاله پیش رو نگاهی دارد به مقومات اصلی تاریخ شفاهی و برخی فرصت‌ها و تهدیدهایی مربوط بدان. از این فرصت استفاده کرده از خوانندگان خاطرات سیاسی که دستی در دانش تاریخنگاری شفاهی دارند دعوت می‌کنیم که با دامن زدن به چنین مباحثی بر غنای تئوریک «تاریخ شفاهی» در فضای فکری ایران امروز بیافزایند.

_____________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________

پیشینه و چالش‌های تاریخ شفاهی

آزاده نوردی
پژوهشگر تاریخ
حقوق و قضا

وقتی عبارت تاریخ شفاهی به کار برده می‌شود، هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که این دو واژه حامل مفهومی دقیق و موشکافانه هستند. هر چقدر مدرنیته راه خود را در زمان باز کند و پیش بیاید، جریانی از گذشته هم همچنان روان خواهد بود. این روایت‌ها و گزارش‌ها که از گذشته تا حال توسط حافظان و حاملان سنت به ما رسیده‌اند، به نام تاریخ شفاهی موسوم‌اند. لازم به تذکر است که هر روایتی قابل قبول نیست و نمی‌توان آن را در زمره تاریخ شفاهی قرار داد؛ بلکه ناقلان این روایات، باید به لحاظ فرهنگی متقن و موثق باشند. اگر بخواهیم تعریفی مختصر از تاریخ شفاهی ارائه دهیم، باید بگوییم که تاریخ شفاهی گفت‌وگویی قاعده‌مند و آگاهانه بین دو نفر درباره ابعادی از وقایع گذشته است که از نظر هر دوی آن‌ها دارای اهمیت تاریخی است و برای تبدیل شدن به سند و ماندگاری آن، ضبط و ثبت می‌شود. هر چند مکالمه در قالب مصاحبه اتفاق می‌افتد یعنی یک طرف-مصاحبه‌گر- سؤالاتی را از طرف دیگر-موسوم به مصاحبه‌شونده یا راوی- می‌پرسد، اما تاریخ شفاهی اصولاً یک دیالوگ یا گفت‌وگوست. این‌که چه سوالاتی پرسیده شود که به صورتی ماهرانه باعث حل معمایی تاریخی گردد یا فایده‌ای از این دست داشته باشد، بستگی دارد به مصاحبه‌گر. قصه‌های دوران‌ گذشته و ماجراهایی را که امروزه گردآوری و منتشر می‌شوند می‌توان ذیل مدخل تاریخ شفاهی قرار داد؛ همچنین است مصاحبه‌های ضبط‌شده با افرادی که، به زعم مورخ یا محقق، سرگذشتی مهم برای گفتن دارند. دامنه موضوعات و عناوین مصاحبه‌های تاریخ شفاهی بسیار گسترده است و شامل هر چیزی می‌شود، از معروف‌ترین وقایع تاریخی گرفته تا خصوصی‌ترین جزئیات زندگی راوی.
در زمانی که کتابت هنوز ابداع نشده بود، اقوام برای جلوگیری از فراموشی آنچه پس سر نهاده بودند، راهی جز قول و سخن نداشتند. اینان حوادث پیرامون خود را از طریق کلام شفاهی خود پخش و نشر می‌کردند. اندک اندک خط، پدید آمد و رفته رفته افرادی که شعور تاریخی‌شان یک استعداد محسوب می‌شد، سر برآوردند. اینان شروع به نوشتن گزارش‌های دست اول دیگران از وقایع کردند تا در تاریخ ثبت و به آیندگان منتقل شود. معمولاً این رویداد زمانی رخ می‌نمود که بازیگران اصلی آن واقعه چیزی نمانده بود که ترک صحنة روزگار کنند.
این تلاش‌ها برای ثبت و ضبط روایات دست اول از وقایع گذشته هرچند بسیار ارزشمند بودند اما به سخاوتمندانه‌ترین تعاریف ممکن، تنها می‌توان آن‌ها را تاریخ شفاهی نامید. درحالی‌که شیوه‌های استخراج اطلاعات از مصاحبه‌شوندگان و ثبت آن‌ها کم و بیش دقیق بودند اما فقدان دستگاه‌های ضبط صوت و تصویر یا دیجیتال موجب شده بود تا اتکای زیادی به یادداشت‌برداری توسط عامل انسانی وجود داشته باشد که همین امر صحت کار و قابلیت اطمینان بدان را با تردید مواجه می‌ساخت.
سنّت‌های شفاهی مبتنی بر تحرکات فرهنگی است و تاریخ شفاهی احتمالاً مبتنی بر تجارب زندگی افراد به‌طور مجزا به نظر می‌رسد.
تاریخ شفاهی، همان‌طور که عموماً تدوین می‌شود، بسیار فردگراست. فرض می‌کند که تجربه زندگی یک انسان تنها، یا حتی بخشی از تجربه زندگی عمومی، به خودی خود مهم است یا آن‌که نمودی از پدیده بسیار مهم‌تری است که متضمن یک پایگاه اطلاعاتی برای تحقیق تاریخی به‌شمار می‌رود.
مراکز تاریخ شفاهی از شیوه‌های کاملاً متفاوتی برای طبقه‌بندی و سازماندهی منابع استفاده می‌کنند و این مسأله نشان‌دهنده فقدان روش استاندارد و پذیرفته‌شده جهانی در مراکز مذکور است. به دلیل عدم اتفاق آراء در روش-های دسترسی، هر راهنمای استانداردی در این حوزه نیازمند به‌روز شدن است. باید دید که آیا فهرست‌نویسی تاریخ‌های شفاهی بیشتر شبیه مطالب چاپی است یا آرشیوی و یا صرفاً دیداری و شنیداری. اصول فهرست‌نویسی سند و منابع آرشیوی، کتاب، منابع دیداری و شنیداری و مطالعات تاریخ معاصر و مبانی تاریخ شفاهی، زمینه‌های علمی هستند که امکان توصیف این دسته از منابع را فراهم می‌سازند. با وجود شكل‌هاي مختلفي از پروژه‌هاي تاريخ شفاهي که به آرشيو مي‌رسند، تحقيقات مصاحبه‌گر، متن پياده‌شده و متن ويرايش‌شده و فرمت‌هاي متنوع از منابع تولیدشده، خيلي كم هستند.
مورخان باید در حین استفاده از مصاحبه‌ها مانند هر منبع دیگری با نگاه نقادی به آنها نزدیک شوند-به صرف اینکه کسی مطلبی را با آب و تاب و در ظاهری قانع‌کننده بیان کرده و مدعی صحت آن بشود، نباید دربست آن را پذیرفت. به صرف اینکه کسی در صحنه وقوع واقعه‌ای «حاضر» بوده، نباید چنین تعبیر شود که «اصل واقعه» را کاملاً فهمیده است.
در سنجش راوی به عنوان منبع تاریخی باید به مواردی از این دست توجه نمود:‌

  1. نسبت او با وقایع مورد نظر
  2. سهم شخصی‌اش در بیان روایت خاصی از وقایع
  3. سلامت یا عدم سلامت جسمی و روحی او در هنگام وقوع روایت و در حین مصاحبه
  4. توجه کامل و دقتی که به مصاحبه می‌کند و انسجام درونی گزارش او
    یکی از راه‌هایی که می‌توان بر طبق آن، صحت گفته‌های راوی را تایید کرد، مقایسه گفته‌های راوی در یک مصاحبه با مصاحبه‌های دیگر در یک موضوع واحد است.
    چنانچه مصاحبه با سایر مدارک چفت و بست می‌شود و به نحوی منطقی و معقول به اعتبار آن مدارک می‌افزاید یا آنها را تکمیل می‌نماید می‌توان صحت گزارش را پذیرفت؛ اما در صورتی که با مدارک و شواهد دیگر تناقض داشته یا چفت و بست نمی‌شود، مورخ باید علت پراکنده‌گویی‌ها را پیدا کند: آیا مصاحبه‌شوندگان مختلف در هنگام وقوع رویدادهای مورد بحث در موقعیت‌های مختلفی قرار داشته‌اند؟ آیا علل خاصی وجود دارد که باعث شده است آن‌ها روایت‌های متفاوتی از یک واقعه نقل کنند؟ آیا احتمال دارد که منابع مکتوب با غرض‌ورزی نوشته شده یا به نحوی با محدودیت مواجه بوده باشند؟
    آن‌طور که پیداست تاریخ شفاهی مانند دیگر منابع نیست که بتوان بدون دردسر و اشکال، آن را مورد ارزیابی و استفاده قرار داد. مصاحبه بی‌شک یک فعل یادآوری است، و درحالی‌که خاطرات فردی ممکن است کم و بیش دقیق، کامل یا صحیح باشند، اما در مصاحبه‌ها می‌توان اطلاعات غیر دقیق و غلطی را نیز یافت. راویان غالباً در یادآوری اسامی و تاریخ‌ها اشتباه می‌کنند، وقایع پراکنده را در قالب یک واقعه واحد می‌ریزند و داستان‌هایی را که حقیقت‌شان مورد تردید است نقل می‌کنند. هر چند مورخان شفاهی می‌کوشند تا با مطالعه دقیق پیشینه و طرح سؤالات آگاهانه از راوی، داستان را بی‌نقص دریافت کنند، اما نهایتاً آنقدر که به بستر اصلی و بزرگ فعل یادآوری افراد یا چیزی که بدان می‌توان خاطره اجتماعی گفت توجه دارند، به نوسان‌های خاطرات فردی توجه نمی‌کنند.
    پس لازم است به این درک برسیم که تاریخ شفاهی صرفاً تمرینی برای کشف حقیقت نیست؛ بلکه یک واقعة تفسیری است. زیرا راوی خاطرات چند سال و دهه را در چند ساعت فشرده می‌کند و آگاهانه و ناآگاهانه آنچه را که باید بگوید، به زبان جاری می‌سازد.
    درباره تاریخ شفاهی می‌توانیم بپرسیم که چه کسی چه چیزی را به چه منظوری و تحت چه شرایطی به چه کسی می‌گوید؟
    کلام راوی و نحوه بیان او ارتباط تنگاتنگی با هویت اجتماعی او دارند. کیستی راوی در این مقوله تبدیل به یک فیلتر معرفتی برای تجارب او می‌شود. هویت نژادی نیز در گزارش‌های تاریخ شفاهی نقش مؤثری را ایفا می‌کند. هویت‌ها به هیچ وجه واحد و ثابت نیستند. این که دقیقاً «چه کسی» در حال سخن گفتن است را رابطه راوی با وقایع مورد بحث و فاصله زمانی‌اش از آن وقایع تعیین می‌نماید. بدین ترتیب دور از انتظار نیست که کارفرما و کارگران، هر یک روایت متفاوتی از اعتصاب را بیان کنند.
    مهم‌ترین عامل در ساخت مصاحبه، سؤالاتی است که مصاحبه‌گر می‌پرسد. وی درباره واقعه‌ای که از اهمیت تاریخی برخوردار است مفروضاتی را در ذهن خود دارد و سؤالاتش را بر همین اساس مطرح می‌کند که چارچوب فکری مصاحبه را شکل می‌دهد و جهت آن را مشخص می‌سازد؛ اما صرفاً سؤالات نیستند که مصاحبه‌گر با پرسیدن آن‌ها می‌تواند بر چیستی گفته‌های راوی تأثیر بگذارد. مصاحبه‌گر نیز مانند راوی دارای هویت اجتماعی است که در داد و ستد مصاحبه به میدان می‌آید و نقش ایفا می‌کند. راویان نیز مصاحبه‌گران را محک می‌زنند و در این ارزیابی ذهنی تعیین می‌کنند که پاسخ مناسب به چنین شخصی چه چیزی می‌باشد، چه باید و چه نباید بگویند.
    در تاریخ شفاهی، چیزی که گفته نمی‌شود به اندازه چیزی که گفته می‌شود اهمیت دارد، یعنی نکته یا مطلبی که راوی بد تعبیر می‌نماید، آن را نادیده می‌گیرد یا از بیانش طفره می‌رود. سکوت بر معانی متعددی دلالت دارد مانند یک سوءتفاهم ساده؛ ناراحتی از یک موضوع دشوار یا حساسیت‌برانگیز؛ عدم اعتماد به مصاحبه‌گر؛ یا قطع ارتباط معرفتیِ مصاحبه‌گر و راوی.
    شرایط مصاحبه نیز در یادآوری خاطرات راوی مؤثر است. عموماً مصاحبه‌هایی که با آمادگی قبلی مصاحبه‌گر و راوی صورت می‌گیرند به احتمال زیاد حاوی گزارش‌های کامل‌تر و مشروح‌تری خواهند بود تا مبادلات کلامی برنامه‌ریزی‌نشده و بی‌مقدمه.
    اگر بخواهیم نقطه آغاز تاریخ شفاهی را جویا شویم، بر طبق نظر عموم مورخان می‌توانیم معتقد باشیم که تاریخ شفاهی با کارهای آلن نِوینز در دانشگاه کلمبیا در دهه 1940 پا به عرصه وجود گذاشت. وی نخستین کسی بود که تلاشی قاعده‌مند و اصولی برای ضبط و نگهداری خاطراتی که از ارزش و اهمیت تاریخی برخوردار بودند، کرد و آن‌ها را برای پژوهش‌های آینده آماده ساخت.
    در زمانی‌که او روی زندگی‌نامه رئیس‌جمهور گروور کلیولند کار می‌کرد، متوجه شد که دستیاران کلیولند اسناد و مدارک شخصی مانند نامه‌ها، یاداشت‌های روزانه و خاطرات او را جمع‌آوری نکرده‌اند. این‌ها چیزهایی است که زندگی‌نامه‌نویسان برای کار خود عموماً بدان‌ها نیازمند می‌باشند. ضمن آن‌که بوروکراتیک شدن امور دولت موجب افزایش کاغذبازی شده بود و تلفن جای نامه‌نگاری‌های شخصی را می‌گرفت. در آن زمان این طور به ذهن نوینز رسید که برای تکمیل اسناد مکتوب بهتر است با شرکت‌کنندگان یا بازیگران تاریخ معاصر مصاحبه‌هایی انجام دهد. وی نخستین مصاحبه‌اش را در سال 1948 با جرج مکاننی، رهبر مدنی نیویورک، انجام داد و بدین ترتیب دفتر پژوهشی تاریخ شفاهی کلمبیا -بزرگ‌ترین مجموعه آرشیوی مصاحبه‌های تاریخ شفاهی دنیا- و جنبش تاریخ شفاهی معاصر، زاده شدند.
  5. نخستین مصاحبه‌ها در کلمبیا و دیگر نقاط به زندگی نخبگان-افراد شاخص در عرصه سیاست، تجارت، تخصص‌های مهم و اجتماع- معطوف بودند؛ اما در واکنش به جنبش‌های اجتماعی دهه 1960 و 1970 و علاقة روزافزون مورخان به تجارب و زندگی «غیر نخبگان»، دامنه تاریخ شفاهی گسترش یافت که در پی‌آمد آن، مصاحبه‌هایی با کارگران یقه‌آبی، اقلیت‌های قومی و نژادی، زنان، فعّالان سیاسی و کارگری و افرادی که زندگی‌شان معرّف یک تجربه اجتماعی خاص است به طور روزافزون انجام گرفت. صداهایی که نه از نظر تاریخی بلکه به لحاظ تاریخ‌نگاری تا مدت‌ها خاموش بودند، به کمک این نوع مصاحبه‌ها که انگیزه‌ای مشابه با مصاحبه‌های سازمان توسعه مشاغل در نسل قبل داشتند، ضبط و ماندگار شدند. تاریخ شفاهی با ضبط گزارش‌های دست اول از راویان متنوع و متعدد در نیم قرن گذشته ابعادی مردمی به اسناد تاریخی بخشیده است.
    تاریخ شفاهی از آن جا اهمیت پیدا می‌کند که مصاحبه‌های انجام گرفته در آن، دریچه‌ای از اطلاعات جدید به روی گذشته هستند و نظریات مختلفی را در اختیار مورخان قرار می‌دهند. بسیاری از کتاب‌های تاریخی ما که بعدها جنبه ادبی هم پیدا کردند، به زندگی بزرگان و اشخاص درباری و پادشاه و … پرداختند درحالی‌که مردم عادی در این تواریخ، اثری از آثارشان نیست؛ اما در مصاحبه‌های تاریخ شفاهی، اطلاعاتی درباره زندگی روزمره و ذهنیت قشری موسوم به «مردم عادی» یافت می‌شود که غالباً در منابع سنتی‌تر نمی‌توان آن‌ها را دید.
    مضاف بر آن، اکثر مردم با ذهنیتی فوق‌العاده شخصی به گذشته خود وارد می‌شوند و مدعی‌اند که مطالعه رسمی تاریخ امر ملال‌آوری است. در این جا می‌توان مدعی شد که چون مصاحبه‌های تاریخ شفاهی غالباً داستان‌های خیلی خوبی هستند و ویژگی‌های شورانگیز و تکان‌دهنده‌ای از تجارب فردی دارند، موجب جذب شنونده و خواننده می‌شوند و همدردی آن‌ها را قلقلک می‌دهند. چنانچه با دقت ویرایش و آماده شوند و تیزبینانه در قالب متن ریخته شوند، قادرند به خواننده کمک کنند تا تجربه شخصی را نیز به مثابه امری عمیقاً اجتماعی قلمداد نموده و آن را درک کند.
    درباره پاره‌ای از فواید تاریخ شفاهی سخن گفته شد اما هیچ چیز از قاعده گنج و مار و گل و خار، مستثنی نیست؛ بنابراین در مقابل فواید تاریخ شفاهی، عده‌ای استدلال آورده‌اند که چشم‌انداز شدیداً فردی و شخصی مصاحبه در تلفیق با تمرکز شاخص مورخ اجتماعی بر زندگی روزمره، عموماً به مبالغه در مورد مدخلیت فردی منجر می‌شود و ساز و کارهای قدرت سیاسی و فرهنگی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. در واقع، عجیب نیست که بسیاری از راویان، خاطرات خود از نحوة مقابله با مشقت‌های زندگی از طریق تلاش‌های فردی و سخت‌کوشی را با غرور و سربلندی به یاد می‌آورند و نمی‌شنویم که مستقیماً با آن شرایط سخت روبه‌رو شده باشند. و باید متذکر شویم که راویان به طور معمول یک گروه خودانگیخته هستند؛ گویاترین و خوداتکاترین اعضای هر گروهی-یعنی بازماندگان واقعی و خوش‌ذهن- دقیقاً کسانی هستند که به مصاحبه تن می‌دهند و تلویحاً موجب پیش-داوری می‌شوند. با این وصف، آنگاه که افراد از قدرت مانور خود با شدت و ضعف در حوزة استقلال عمل یا انطباق، ریسک، محاسبه یا ترس در بستر شرایط زندگی خود سخن می‌گویند، تاریخ شفاهی به پیچیده شدن تصورات ساده‌انگارانه درباره هژمونی یعنی قدرت نیروهای مسلط سیاسی یا فرهنگی برای کنترل اندیشه و عمل منجر می‌شود.
    تاریخ شفاهی به دلیل بی‌واسطگی و القائات هیجانی‌اش، به مثابه چیزی است فراتر از تفسیر یا پاسخگویی؛ همچون پنجره‌ای است که مستقیماً رو به احساسات و تجارب گذشته باز می‌شود. از این رو مورخی به نام مایکل فریش از تاریخ شفاهی با نام ضد تاریخ یاد کرده است. پس می‌توان نتیجه گرفت که مصاحبه‌های تاریخ شفاهی، به رغم ارزش بی‌نهایت‌شان، از دردسر هم خالی نیستند.